Home   |  تماس با ما و ارسال مطالب |  پروژه‌ها  | نرم‌افزارهاي مورد نياز |

 

 

29-10-2023

 

 

ابهام در تئوری تابش هاوکینگ

 

 

در ساده‌ترین توضیح، طبق تابش هاوکینگ انرژی تولید شده در خلأ در افق رویداد سیاه‌چاله‌ها که نتیجه اصل عدم‌قطعیت است، موجب تولید ذرات و پاد ذرات می‌شود. یکی از این ذرات به داخل سیاه‌چاله سقوط می‌کند و دیگری قبل از آنکه توسط سیاه‌چاله جذب شود، فرار می‌کند در نتیجه این فرایند، مشاهده می‌شود که سیاه‌چاله در حال تابش ذرات است. به بیان دیگر می‌توان چنین استنباط نمود که در خارج سیاه‌چاله یک زوج (مثلاً الکترون - پوزیترون) تولید می‌شود، پوزیترون به درون سیاه‌چاله سقوط می‌کند و معادل جرم خود از سیاه‌چاله را نابود و در کل تبدیل به انرژی می‌شوند و دومی (الکترون) می‌گریزد و یا اینکه در افق رویداد یک سیاه‌چاله دو ذره پدیدار می‌شود که یکی دارای انرژی مثبت بوده و دیگری دارای انرژی منفی است. آنکه دارای انرژی مثبت است فرار کرده و آنکه دارای انرژی منفی است جذب سیاه‌چاله می‌شود و به‌اندازه جرم خود از انرژی مثبت سیاه‌چاله می‌کاهد تا در نهایت سیاه‌چاله به‌مرورزمان تبخیر و به علت کاهش جرم بتواند تعادل خود را حفظ کرده و با انفجاری مهیب متلاشی نشود. به بیان خیلی ساده نگران سیاه‌چاله‌ها نباشید و آنها برای کیهان خطری ایجاد نمی‌کنند. انیشتین به کیهانی ایستا علاقه داشت؛ ولی بعداً مشخص شد که کیهان درحال‌توسعه و تورم است؛ ولی خوب خطری نداشت. اگر منقبض می‌شد مأیوس‌کننده بود. هاوکینگ هم به کیهانی ابدی و پایدار و دائمی علاقه داشت؛ ازاین‌رو سعی کرد که سیاه‌چاله‌ها را تبخیر کند تا مبادا برای بشریت خطرساز بوده باشند و به جهانیان آرامش خاطر دهد که نترسید نترسید ما همه با هم هستیم کمبریج مانع تخریب کیهان می‌شود.

 

ایرادهای این نظریه چیست؟
1- همان‌طور که می‌دانیم این نظریه و بسیاری از نظریات دیگر بر پایه بعضی از اصول و مفاهیم نسبیت و معادلات دیراک بنا شده‌اند. با درنظرگرفتن اینکه این دو ذره یکی ماده و دیگری پادماده باشد، درست است که مقداری از جرم سیاه‌چاله طی این فرایند نابود می‌شود؛ ولی انرژی فرایند که نمی‌تواند از میدان گرانشی سیاه‌چاله بگریزد و مجبور است که در آن محبوس شود و چون جرم با انرژی هم ارز است، پس کاهشی در جرم کلی سیاه‌چاله مشهود نخواهد بود، بلکه برعکس به دلیل ورود پادماده خارجی که معادل ماده جرم دارد و با افزایش انرژی همواره جرم سیاه‌چاله رو به فزونی خواهد گذاشت، برای اینکه وجود ذرات با جرم و انرژی منفی پیشگویی معادلات دیراک بود که فقط در قسمت وجود ذرات با بار قرینه (پاد) برای ذرات با بار الکتریکی، در ظاهر درست از آب درمی‌آمد و تا به امروز چیزی به نام ذرات با جرم و انرژی مطلق منفی توجیه علمی و فیزیکی (آزمایشگاهی) پیدا نکرده است . وجود ذرات با جرم و انرژی مطلق منفی، نگرشی انتزاعی به عالم فیزیک است که از استنباط نادرست ما نسبت به معادلات فیزیکی دیراک ناشی می‌شود و به‌احتمال خیلی زیاد حقیقت فیزیکی ندارند. در مورد جرم منفی چنین استنباط می‌شود که اگر میدان گرانش جرمی وارونه یعنی منفی شود، جرم آن نیز منفی به نظر خواهد رسید آن هم نه به‌صورت مطلق بلکه در ظاهر (مبحث ساختار فیزیکی و تکنولوژی پرواز بشقاب‌پرنده‌ها) و در مورد انرژی منفی: انرژی ذاتاً کمیتی مثبت است و ما از انرژی منفی به‌صورت کسر و یا فقدان مقداری انرژی مثبت در یک سیستم بهره می‌جوییم.

 

2- همان‌طور که در مبحث (وارونگی میادین الکتریکی، توجیهی جدید برای تولید زوج ماده - پادماده. بر خلاف انتظار ما، ماده - پادماده یکدیگر را نابود نمی‌کنند) توضیح داده شد؛ ماده - پادماده همدیگر را نابود نمی‌کنند؛ بلکه پادماده بعد از برطرف‌شدن وارونگی میدانش، مجدداً به ماده تبدیل شده و در نهایت زوج ماده - ماده تشکیل می‌شود. پس می‌توان نتیجه گرفت که در این صورت نه‌تنها از جرم سیاه‌چاله کاسته نخواهد شد؛ بلکه همواره به جرم آن نیز افزوده می‌شود. از طرفی:

 

 

E انرژی کل ذره، P تکانه، C سرعت نور و m0 جرم سکون ذره است و نکته بسیار جالب اینکه پاد ذرات همگی انرژی دارند و این انرژی هم مثبت اندازه‌گیری شده است، پس پاد ذرات نمی‌توانند در این معادله با انرژی منفی مطرح شوند؛ زیرا فقط علامت الکتریکی آنها قرینه است. اینک این سؤال مطرح می‌شود که تعریف درست انرژی منفی چیست؟

همان‌طور که می‌دانیم طبق تعریف، انرژی حاصل‌ضرب نیرو در مسافت است که واحد آن نیوتن متر یا همان ژول است:

 

E=F.d

 

E انرژی بر حسب ژول، F نیرو بر حسب نیوتن و d مسافت بر حسب متر است. همان‌طور که می‌دانیم نیرو یک کمیت برداری است و مسافت یک کمیت جبری در دستگاه مختصات است که هر دو را می‌توان منفی در نظر گرفت. نیروی منفی یعنی برداری که 180 درجه نسبت به حالت قبلی چرخش کرده باشد و طول منفی یعنی جهت حرکت روی دستگاه مختصات را معکوس کرده باشیم:

 

 

-E=-F.d

-E=F.-d

E=-F.-d

 

پس تعریف درست انرژی چنین خواهد بود که اگر نیرو در جهت بردار خود انتقال یابد، انرژی مثبت است ولی اگر خلاف جهت بردار خود انتقال یابد انرژی منفی خواهد بود. پس استنباط نادرست از معادله دیراک می‌تواند بسیار گمراه‌کننده بوده و دانش فیزیک را به خطا بکشاند که کشانده است.

 

 

در نتیجه باتوجه‌به درک مفاهیم ریاضی فوق، تصور و قبول وجود ذراتی با انرژی ذاتاً منفی که بتوانند ذرات با انرژی مثبت را نابود و انرژی و جرمشان را محو کنند غیرممکن خواهد بود و به دنبال آن نظریه هاوکینگ نیز در مورد تبخیر سیاه‌چاله‌ها منتفی می‌شود. بلکه واقعیت امر این است که جهت میدان و اعمال نیروی میدان در پاد ذرات معکوس و وارونه می‌شود.

 

3 - اما ایراد بسیار مهم اینکه همان‌طور که در مبحث (توجیه خصوصیات و رفتارهای عجیب و دوگانه سیاه‌چاله‌ها و ستارگان نوترونی) توضیح داده شد، به علت سرعت زاویه‌ای (دوران) این اجرام، شکل آنها کاملاً به‌صورت کره نیست و چیزی شبیه تورس است. به علت وجود و حضور پروتون‌ها در بدنه این سیاه‌چاله‌ها، این اجرام به‌شدت باردار بوده و بار الکتریکی آنها از نوع مثبت است. چون این اجرام سماوی نیز اسپین دارند پس میادین گرانشی و الکتریکی پیرامون آنها دوران پیدا کرده و ساختار کلی یک جرم نوترونی به‌صورت زیر خواهد بود:

 

 

 

شکل فوق نمای پرسپکتیو جرم دوار نوترونی را نشان می‌دهد، مارپیچ‌های بنفش‌رنگ که جهت تاب‌خوردن آنها هم جهت با دوران میدان الکتریکی است، مسیر ورود (سقوط) ذرات باردار منفی به داخل جرم نوترونی و همچنین خروج (پرتاب) ذرات باردار مثبت را نشان می‌دهد، برای اینکه ما به‌صورت قراردادی امتداد نیروها و یا بردارهای میدان الکتریکی مثبت را از داخل به خارج میدان در نظر می‌گیریم. برای واضح بودن رسم، فقط یک سطح از سه میدان گرانشی، الکتریکی و مغناطیسی رسم شده است و می‌توانیم شکل فوق را در تمامی ابعاد توسعه دهیم. در حقیقت چنین به نظر می‌رسد که یک جرم نوترونی باردار دوار برای ذرات باردار همانند یک شتاب‌دهنده فوق‌العاده قوی نجومی عمل می‌کند و یک ابر جت مکش و پرتاب ذرات باردار در فضاست، ولی یک جرم نوترونی برای نوترون‌ها صرفاً جذب‌کننده به نظر می‌رسد، و علت آن این است که قدرت میدان الکتریکی و مغناطیسی یک جرم نوترونی باردار به‌مراتب بیشتر از قدرت میدان گرانشی آن است و در این حالت بخصوص، گرانش جرم نوترونی نمی‌تواند آن‌چنان بر ذرات باردار تأثیرگذار باشد، بلکه در نهایت این میدان الکترومغناطیسی جرم نوترونی است که می‌تواند برای ذرات باردار تأثیرگذار و تصمیم‌گیرنده باشد. یک جرم نوترونی دوار، همچون شتاب‌دهنده مغناطیسی (مداری یا چرخشی) به ذرات باردار انرژی و شتاب می‌دهد.

 

" ناسا با همکاری جمعی از دانشمندان ایتالیایی با استفاده از داده‌های ارسالی فضاپیمای "سویفت" برای اولین‌بار توانست نوع موادی که از سیاه‌چاله‌ها به خارج از آن پرتاب می‌شوند را مشخص کند. مواد موجود در این فوران‌های سیاه‌چاله‌ای عموماً در کوازارها و سایر اجرام سماوی نیز دیده می‌شوند. این مواد اغلب با سرعت نور به خارج پرتاب می‌شوند. این تیم تحقیقاتی موفق به گشودن معمایی شده است که پیشینه آن به دهه هفتاد میلادی بر می‌گردد. فوران‌های مواد سیاه‌چاله‌ای عموماً مرزهای کهکشان‌ها را برای صدها هزار سال نوری در می‌نوردند. دانشمندان اکنون همگی بر این ایده اتفاق‌نظر دارند که مواد فورانی یا باید از الکترون و پوزیترون تشکیل شده باشند و یا از الکترون و پروتون. البته اطلاعات حاصله از فضاپیمای "سویفت" شواهدی دال بر وجود پروتون در این مواد را دارد. این تیم در مسیر تحقیقات خود به فوتون‌های برخورد کرده است که پس از رسیدن به حداکثر 10 keV دچار افت انرژی می‌شوند این همان فوتون‌های اشعه ایکس است که تا 10 keV به اوج انرژی خود می‌رسند و سپس افت می‌کنند. این کشف وجود زوج‌های الکترون - پوزیترون را رد می‌کند ."

 

اطلاعات حاصله از فضاپیمای "سویفت" کاملاً درست است و توجیه نظری دارد، اجرام نوترونی، پروتون‌ها (ذرات مثبت) را پرتاب و دفع ولی الکترون‌ها (ذرات منفی) را جذب می‌کنند و علت آن در بالا و مبحث موردنظر کاملاً توضیح داده شده است، پس طبق نظریه تابش هاوکینگ اگر در افق رویداد یک سیاه‌چاله ذرات و پاد ذرات (الکترون‌ها و پوزیترون‌ها و...) تولید شوند، الکترون به داخل سیاه‌چاله مکیده شده و بعد از ترکیب با پروتون تبدیل به نوترون می‌شوند و بر جرم سیاه‌چاله افزوده می‌شود و پوزیترون در کنار پروتون‌های مثبت به بیرون سیاه‌چاله پرتاب می‌شود. برای اینکه پوزیترون همانند پروتون بار مثبت دارد و هر چند که پوزیترونی در این تابش‌ها مشاهده نشده است و می‌توان به این نتیجه کلی رسید که در افق رویداد سیاه‌چاله‌ها اصلاً ذرات و پاد ذرات تولید نمی‌شوند. باتوجه‌به اینکه این تیم در مسیر تحقیقات خود به فوتون‌های برخورد کرده است که پس از رسیدن به حداکثر 10 keV دچار افت انرژی می‌شوند و این همان فوتون‌های اشعه ایکس است که تا 10 keV به اوج انرژی خود می‌رسند و سپس افت می‌کنند. این کشف وجود زوج‌های الکترون - پوزیترون را رد می‌کند برای اینکه طبق تعاریف فعلی تولید و واپاشی زوج الکترون - پوزیترون طبق اصول بقای انرژی نسبیتی کل، بقای اندازه حرکت و بقای بار الکتریکی توأم با جذب یا انتشار اشعه گاما با انرژی معادل و بیشتر از 1.02Mev (جرم دو الکترون) صورت می‌گیرد و اصولاً تابش گاما در پیرامون سیاه‌چاله‌ها به طور دائمی و پیوسته دیده نمی‌شود، بلکه پرتوهای گاما به‌صورت نادر و لحظه‌ای ثبت شده‌اند، آن هم به علت انفجار یک ستاره و تبدیل آن به سیاه‌چاله و یا ورود حجم قابل‌توجهی از مواد به داخل یک سیاه‌چاله. از همه مهم‌تر تا کنون این پرتوهای پیش‌بینی شده نظریه هاوکینگ پیرامون سیاه‌چاله‌ها کشف نشده‌اند و نمی‌توان مدرکی برای تأیید این نظریه ارائه نمود، بلکه مشاهدات بیشتر در رد این نظریه است، برای اینکه پیرامون یک جرم نوترونی، میدان الکترومغناطیسی و گرانشی فوق‌العاده قوی حاکم شده است که می‌توانیم به‌راحتی از انرژی نوسان خلأ یا انرژی نقطه صفر صرف‌نظر کرده و حتی آن را از یاد ببریم برای اینکه چگالی این انرژی در مقابل شدت میدان گرانشی و الکترومغناطیس سیاه‌چاله همانند هیچ در مقابل بی‌نهایت است. با فرض اینکه طبق این نظریه در افق رویداد یک سیاه‌چاله زوج پروتون - پاد پروتون هم تولید شوند و پروتون توسط سیاه‌چاله به بیرون پرتاب شده و پاد پروتون به داخل سیاه‌چاله جذب شود، بعد از مدت کوتاهی وارونگی میدان پاد پروتون برطرف شده و آن نیز به‌شدت به‌طرف بیرون رانده و پرتاب خواهد شد، یعنی همان چیزی که فضاپیمای سویفت دریافت کرده است و اگر این‌گونه هم نباشد به علت نیروی جاذبه گرانشی شدید به جمع پروتون‌های بدنه سیاه‌چاله ملحق خواهد شد. تابش امواج الکترومغناطیس پر انرژی در پیرامون یک سیاه‌چاله دو علت شناخته شده دارد:

 

1- دیسک تجمعی که در مبحث توجیه خصوصیات و رفتارهای عجیب و دوگانه سیاه‌چاله‌ها و ستارگان نوترونی توضیح داده شد
2 - تراکم گازها که در این حالت گازهای رقیق در هنگام سقوط به مرکز جاذبه یک جرم نوترونی به‌شدت متراکم و داغ می‌شوند که حرارت آنها تحت این فشار گرانشی به چندین میلیون درجه می‌رسد که در محدوده اشعه ایکس بسته به حرارت خود تابش یا تشعشع خواهند داشت که توسط تلسکوپ‌های اشعه ایکس قابل‌شناسایی هستند و البته این امواج در خارج از افق رویداد تولید و منتشر می‌شوند.

 

 

عکس فوق یک ابرنواختر بعد از انفجار و تبدیل‌شدن به ستاره نوترونی را نشان می‌دهد که در حال بلعیدن گازهای پیرامون خود است.

لازم به توضیح نیست که تا به امروز تنها یک نظریه از تئوری‌های هاوکینگ به اثبات نرسیده است و در زمانی که نظریه خود در مورد تبخیر سیاه‌چاله‌ها را در جمع فیزیک‌دانان ارائه و معرفی می‌کرد با اعتراض و صدای بلند حضار قرار گرفته و او را متهم به گزافه یا چرندگویی کرده‌اند.

 

ستاره نوترونی

 ستارهٔ نوترونی (به انگلیسی: Neutron Star) هستهٔ فروپاشی شده ستارهٔ ابر غول پرجرمی است که جرم آن در مجموع بین ۱۰ تا ۲۵ جرم خورشیدی بوده است به‌ویژه اگر ستارهٔ فروپاشیده غنی از فلز بوده باشد. وقتی یک ستاره ذخیره هلیم خود را به پایان می‌رساند منبسط می‌شود و دیگر توان تحمل نیروی گرانشی حاصل از هسته خود را ندارد در نتیجه هسته در خود فرومی‌پاشد اصطلاحاً می‌رمید. هستهٔ این اجسام از پوسته‌ای به جنس جامد (غالباً آهن) و درونشان به جنس مایعی با چگالی بالا است.

 به‌جز در مورد سیاه‌چاله‌ها و برخی از اجرام کم‌تر شناخته‌شده (مانند سفید چاله، ستاره کوارکی و ستاره عجیب). ستاره‌های نوترونی کوچک‌ترین و متراکم‌ترین ستارگانی هستند که تاکنون شناخته شده‌اند. هنگامی که ستارهٔ پرجرمی به شکل ابرنواختر منفجر می‌شود، گاهی هستهٔ آن می‌تواند سالم و برجا بماند. اگر جرم هسته بین ۱٫۴ تا ۳ جرم خورشیدی باشد پدیدهٔ طبیعی گرانش، آن را فراتر از مرحلهٔ کوتوله سفید متراکم می‌کند تا جایی که پروتون‌ها و الکترون‌ها برای تشکیل نوترون‌ها به یکدیگر فشرده می‌شوند. این نوع شیء آسمانی ستارهٔ نوترونی نامیده می‌شود. وقتی که شعاع ستاره‌ای ۱۰ کیلومتر (۶ مایل) باشد، انقباضش متوقف می‌شود. برخی از ستارگان نوترونی در زمین به شکل تپ‌اختر شناسایی می‌شوند که با چرخش خود، ۲ نوع اشعه (امواج رادیویی و اشعهٔ ایکس) منتشر می‌کنند. تعداد اندکی از ستاره‌های نوترونی امواجی با نور مرئی از خود منتشر می‌کنند. ستاره‌ای نوترونی در سحابی خرچنگ وجود دارد که در هر ۳۰ ثانیه یکبار تپ‌هایی با نور مرئی ارسال می‌کند؛ عملاً خاموش و روشن می‌شود.

با فرض محال اگر نظریه هاوکینگ درست بوده باشد، اگر به علت تبخیر یک سیاه‌چاله جرم آن به زیر 3 برابر جرم خورشید برسد، دیگر آن‌قدر نیروی گرانشی نخواهد داشت که بتواند نوترون‌ها را به حالت فشرده در خود نگه دارد. در نتیجه نوترون‌ها با سرعت از یکدیگر جدا شده و در کیهان تجزیه و یا سرگردان می‌شوند. یعنی چیزی در مایه نوترون‌های حرارتی یا سریع ناشی از شکافت هسته‌ها که تا به امروز چنین چیزی هم مشاهد و یا رهگیری نشده است.

طبق این نظریه یک سیاه‌چاله به‌اندازه یک جرم خورشیدی (M☉)، دمایی به‌اندازه ۶۰ نانو کلوین (۶۰ میلیاردم کلوین) دارد. در اصل، چنین سیاه‌چاله‌ای بسیار بیشتر از تابش زمینه کیهانی که خود بیرون می‌دهد جذب می‌کند. سیاه‌چاله‌ای به جرم ۴٫۵×۱۰۲۲ kg (نزدیک به جرم ماه) و قطر ۱۳۳ µm، موازنه‌ای برابر ۲/۷ کلوین دارد و مقدار پرتو تابیده از آن و جذب کرده آن برابر است. اما هنوز سیاه‌چاله‌های نخستین کوچک‌تر، بیش از آنچه پرتو جذب می‌کنند باز می‌تابانند و پیرو آن جرم از دست می‌دهند.
ولی همان‌طور که می‌دانیم دما برای اتم‌ها یعنی سیستم‌های کوانتومی که دارای تراز انرژی هستند معنی و مفهوم پیدا می‌کند؛ ولی ما می‌دانیم که جرم سیاه‌چاله به‌صورت نوترون و پروتون است و دما برای این ذرات هیچ معنی و مفهوم و تعریفی نخواهد داشت. دما برای ذرات با سرعت تعریف می‌شود و نه با تابش پلانک. تابش پلانک مختص اتم‌هاست.

برای یک مورد ساده غیر چرخشی ترکیب فرمول برای شعاع شوارزشیلد یک سیاه‌چاله، برای دمای تابش و فرمول سطح افق واقعه، قانون استفان - بولتزمان دربارهٔ تابش جسم سیاه، معادله زیر را می‌دهد:

 

 

برای مثال توان تابش هاوکینگ برای یک سیاه‌چاله با جرم خورشید ۲۸-۱۰e وات است. یعنی در حد صفر و هیچ است درحالی‌که سیاه‌چاله‌ها می‌توانند در مدت‌زمان خیلی کوتاهی چندین برابر جرم خورشید را در خود فرو ببرند و افزایش جرم پیدا کنند. آنها مثل جاروبرقی یا یک گرداب بزرگ هر چه در پیرامون خود را داشته باشند می‌بلعند و سریعاً افزایش جرم پیدا می‌کنند. مدت زمانی که طول می‌کشد تا یک سیاه‌چاله تبخیر شود Tev از رابطه زیر به دست می‌آید:

 

یعنی بی‌فایده، بی‌مورد، بی‌مفهوم و به‌دردنخورترین نظریه که توسط یک انسان برای نجات کیهان ارائه شده است. این نظریه نمی‌تواند مانع تخریب کیهان شود و سیاه‌چاله‌ها در نهایت کیهان را در هم می‌پیچند.

خیلی از اساتید دانشگاه درخواست اخراج هاوکینگ را دادند. ولی سیاست‌مداران انگلیس چنین توضیح دادند که گزینه بهتری برای کرسی نیوتن نداریم. هاوکینگ اسم درکرده و به شهرت جهانی رسیده است. بگذارید مردم دنیا چنین پندارند که یک ویلچر نشین انگلیسی چنین است و بترسید از یک انگلیسی سرپا. درحالی‌که هاوکینگ بدجوری رسوایی و آبروریزی به پا کرد و اصلاً نخواست که قبل از ارائه نظریه‌اش با کسی خبره در این زمینه مشورت و هم فکری کند؛ چون چنین می‌پنداشت که برنده جایزه نوبل اخترفیزیک خواهد شد که به‌جای آن به او هو کشیدند و به او گفتند که خیلی چرند گفتی هاوکینگ.

 

و ترک می‌کنیم (رها می‌کنیم) بعض ایشان را [در] چنین روزگاری [که] آمیزند (موج زنند) در بعضی و دمیده شود در صور، پس جمع‌آوری می‌کنیم ایشان را جمع‌کردنی. آیه ۹۹ سوره کهف

روزی که می‌پیچیم آسمان را همچون پیچیدن شناسه (کاغذ، مدرک، طومار، جلد) برای نامه‌ها (نوشته‌ها) ، آن‌چنان‌که آغاز کردیم اولین خلقتی را، برمی‌گردانیم آن را، وعده‌ای است برایمان، ما، ماییم انجام دهندگان. آیه ۱۰۳ سوره انبیا

یعنی تمامی تلاش‌ها برای ایستا یا پایدار نگه‌داشتن کیهان بی‌فایده و بی‌مورد است و در نهایت اجرام سماوی با یکدیگر تصادم و برخورد خواهند داشت و کیهان در هم فرومی‌ریزد.

استیفن هاوکینگ متوجه ترس و وحشت اختر فیزیک‌دانان نسبت به سیاه‌چاله‌ها بود و چندین بار روی صندلی یا کرسی نیوتن (کرسی ریاضیات لوکاسی) دستشویی کرد؛ ولی برای دلداری دادن به خودش و دیگران مجبور به ارائه این نظریه مسخره شد. او آبرو و اعتبار برای دانشگاه کمبریج و جامعه علمی انگلیس نگذاشت.

 

 

اما مشکل اصلی فیزیک و ریاضی خوانده‌ها در چیست؟
آنهایی که فیزیک خوانده‌اند ریاضیات ضعیفی دارند و آنهایی که ریاضی می‌خوانند فیزیک ضعیفی دارند الا اشخاصی همچون اسحاق نیوتن. او هم استاد ریاضی بود هم فیزیک مکانیک، ولی سایرین خرابکاری می‌کنند من‌جمله انیشتین، دیراک و هاوکینگ یا طرف‌داران انرژی نقطه صفر. به طور مثال حاصل‌جمع x و x - معادل صفر است؛ ولی صفر را نمی‌توان به دو عدد مثبت و منفی هم مقدار تجزیه کرد؛ چون صفر اصلاً عدد نیست؛ چون مقدار ندارد؛ بلکه صرفاً یک علامت ریاضی است و برای بسته‌بندی اعداد در سیستم‌های شمارش عددی کاربرد دارد. یعنی ما نمی‌توانیم انرژی صفر را به دو مقدار مثبت و منفی از انرژی تجزیه و جدا کنیم و انرژی ذاتاً منفی هم وجود خارجی ندارد تا با انرژی مثبت ترکیب و ادغام و حاصل مجموع صفر شود. اعداد منفی هم حاصل‌ضرب یک عدد مثبت مقدار دار در منفی یک هستند. یعنی اعداد منفی با یک علامت منفی مشخص و تعریف می‌شوند. خیلی‌ها نیز باور دارند که اعداد منفی وجود ندارند؛ بلکه در محاسبات ریاضی به ما کمک می‌کنند. یعنی یک نوع ابزار یا راهکار ریاضی هستند و مسلماً یک عدد منفی را می‌توان به حاصل‌ضرب یک عدد مثبت و منفی یک تجزیه کرد؛ ولی صفر این خاصیت را هرگز ندارد. چون علامت مثبت یا منفی را هم ندارد.

بردارها هم این‌گونه هستند و ما بردار صفر نداریم؛ چون بردار وقتی تعریف و ماهیت دارد که مقدار و جهت داشته باشد. یعنی صفر یا بردار صفر را نمی‌توان به دو بردار قرینه یا معکوس تجزیه و تبدیل کنیم. زمانی که صفر عدد محسوب نمی‌شود، پس بردار هم محسوب نخواهد شد. در نتیجه انرژی صفر هم هیچ مفهومی نخواهد داشت؛ بلکه انرژی در حد صفر (اپسیلون ε) معنی و مفهوم پیدا می‌کند که در نوترینوها و زوج ذرات مشهود است.

 

 

محمدرضا طباطبايي 27/10/86

http://www.ki2100.com