Home   |  تماس با ما و ارسال مطالب |  پروژه‌ها  | نرم‌افزارهاي مورد نياز |

 

 

30-04-2023

 

ساختار فیزیکی و تکنولوژی پرواز بشقاب‌پرنده‌ها

 

۱ - انسان و پرواز

 

 

تنها عاملی که انسان را به فکر پرواز انداخته و او را شیفته و مجذوب آسمان و عاشق پرواز کرده است، پرواز و بال‌زدن پرندگان است. انسان‌ها بعد از کوشش فراوان در نهایت به دانش آئرودینامیک دست یافته‌اند و بعد از الهام‌گرفتن از آناتومی (کالبدشکافی) پرندگان، هواپیما طراحی نموده و آن را ساخته‌اند . ولی مشکل اساسی اینجاست که این دانش در جو سیاره زمین، آن‌هم تا ارتفاع محدودی کارایی دارد و در فضای خارج از جو زمین وضعیت به‌گونه‌ای دیگر است . 

 

2- یوفوها و پرواز  UFOs

 

بادقت زیاد به عکس‌های زیر توجه نمایید!

 

 

این ادعا خودخواهی بسیار بزرگی خواهد بود که اگر ما انسان‌ها خود را باشعورترین موجودات هستی بدانیم و خود را یکه‌تاز در عرصه علم و دانش محسوب کنیم، برای اینکه موجودات بسیار باشعورتر از ما به تکنولوژی پرواز بسیار بالایی دست یافته‌اند، تصویر فوق عکس‌هایی از بشقاب‌پرنده‌ها و سرنشینان مرده آنها UFO's  به علت سقوط و تصادم با زمین و همچنین کهکشان‌های  M104 , NGC4565 , NGC5866   را نشان می‌دهد ، اندیشه و فهم آنها در پرواز بسیار وسیع‌تر و جامع‌تر از انسان‌هاست. عاملی که یوفوها را به فکر پرواز انداخته و آنها را شیفته فضا نموده است، سرعت‌های سرسام‌آور و باورنکردنی کهکشان‌ها در حال دورشدن از یکدیگر است، یعنی چیزی که ما آن را انبساط شتاب‌دار کیهان و عامل آن را انرژی تاریک می‌نامیم. در واقع آنها ساختارهای فیزیکی کهکشان‌ها را شناسایی و سپس آن را در مقیاس کوچک کپی و شبیه‌سازی کرده‌اند و به‌وسیله این اسباب‌های پرنده در کنترل خود، می‌توانند به همه جای کیهان سفر کنند .

تازه‌ترین رصدهای انجام شده توسط تلسکوپ فضایی چاندرای اشعه ایکس ناسا از کهکشان پرجرم NGC 5746  ، هاله بسیار گرمی از گاز و غبار را آشکار کرد که اطراف این کهکشان را پوشانده و آن را احاطه کرده است. این هاله گازی از هر قسمت این کهکشان که از لبه دیده می‌شود ۶۰٫۰۰۰ سال نوری فاصله دارد. در این کهکشان هیچ نشانه‌ای از فعالیت‌های شدید در نواحی هسته‌ای وجود ندارد و هیچ‌گونه روند غیرعادی شکل‌گیری ستارگان در آن مشاهده نمی‌شود تا بتوانیم داغی هاله را توجیه کنیم. با این حساب این "هاله داغ" در اثر خروج گاز از کهکشان به وجود نیامده است.

 

 

هاله‌های کاملاً مشابهی همواره پیرامون بشقاب‌پرنده‌ها رویت می‌شود، البته زمانی که آنها وارد اتمسفر سیاره زمین می‌شوند.

 

 

انبساط عالم و انرژی تاریک چیست؟

"/ چنین به نظر می‌رسد که یک نیروی بسیار عجیب، اجزای جهان را با سرعت فزاینده‌ای از یکدیگر دور می‌کند، درحالی‌که نیروی گرانش با این نیرو مقابله کرده و از سرعت این گسترش می‌کاهد . "

آیا نیروی ضد گرانشی باعث انبساط عالم می‌شود؟

"/ به نظر می‌رسد که نیرویی در فضا نهفته است و همانند نوعی ضد گرانش عمل می‌کند. این نیرو باعث می‌شود، بجای اینکه جهان متراکم شود و اجزای آن به یکدیگر نزدیک شوند، انبساط یابد. کیهان‌شناسان دریافته‌اند که بسیاری از کهکشان‌های دوردست با سرعتی بسیار بیشتر از آنچه که محاسبات موجود پیش‌بینی کرده است، از یکدیگر دور می‌شوند. در واقع نه‌تنها از سرعت انبساط جهان کاسته نمی‌شود، بلکه این سرعت لحظه‌به‌لحظه در حال افزایش است. به نظر می‌رسد که بعضی از انواع نیروهای غیرمنتظره و غیرقابل‌شناسایی در عالم وجود دارند که باعث می‌شوند کهکشان‌های موجود در فضا به طور مرتب از یکدیگر فاصله گرفته و از هم دور شوند " و به علت عدم توانایی در شناخت این نیروها، نام کلی آن را انرژی تاریک گذارده‌اند. بسیاری بر این باورند که انرژی تاریک همان نظریه ثابت کیهانی است. در مبحث چگونگی پدیدارشدن میدان گرانش منفی [نیروی ضد جاذبه، انرژی تاریک، توجیه حرکت شتاب‌دار کهکشان‌ها در کیهان] ، وارونگی میدان گرانشی توضیحاتی در این زمینه ارائه شد.

 

تلاش‌های بیهوده برای توجیه انرژی تاریک :

"/  طبق فرضیه تازه‌ای مهم‌ترین معماهای فیزیک در دهه گذشته، یعنی جرم نوترینوها و آهنگ فزاینده انبساط جهان به ذرات زیراتمی به نام اکسلرون مربوط می‌شود. شاید بتوان دو دستاورد بزرگ فیزیک در دهه گذشته را مربوط به کیهان‌شناسی دانست، یکی اینکه نوترینوها (ذرات زیراتمی بسیار کوچک) جرم ناچیزی دارند که البته هنوز اندازه‌گیری نشده است و دیگری اینکه سرعت انبساط عالم در حال حاضر در حال افزایش است. سه فیزیک‌دان در دانشگاه واشنگتن معتقدند که این دو کشف هر دو به‌گونه‌ای به ناشناخته‌ترین پدیده کنونی در عالم، یعنی انرژی تاریک مرتبط است - ما هنوز به‌درستی آن را نمی‌شناسیم، تنها می‌دانیم عاملی است که بر ضد گرانش، سبب سرعت‌بخشیدن به انبساط عالم می‌شود - آنها معتقدند همه چیز زیر سر ذره زیراتمی دیگری است که تاکنون موردتوجه قرار نگرفته است و آن را " اکسلرون (Acceleron) " ( شتابگر ) نامیده‌اند . انرژی تاریک در عالم اولیه چندان قابل‌توجه نبوده است؛ اما در حال حاضر ۷۰ درصد عالم را اشغال کرده است. شناخت انرژی تاریک به ما کمک می‌کند تا بدانیم چرا در زمان دوری در آینده عالم آن‌چنان وسعت پیدا می‌کند که دیگر هیچ کهکشانی در آسمان شب دیده نشود و آیا این انبساط تا ابد و بی‌نهایت ادامه خواهد داشت؟

 در نظریه جدید مطرح شده، نوترینوها تحت‌تأثیر نیروی جدیدی که از برهم‌کنش آنها با اَکسِلِرون ها ناشی می‌شود قرار می‌گیرند این - نیرو سبب می‌شود که نوترینوها از هم فاصله بگیرند. درست مثل‌اینکه یک‌تکه کش را از دو طرف بکشیم، هرچقدر بیشتر کشیده شود، انرژی بیشتری را در خود ذخیره می‌کند - در هر ثانیه تریلیون‌ها نوترینو در کوره هسته‌ای ستاره‌ها از جمله خورشید ما ساخته می‌شوند. آنها در همه جای عالم جریان پیدا می‌کنند و میلیاردها نوترینو از هر نوع ماده‌ای، حتی بدن شما بدون هیچ برهم‌کنشی عبور می‌کنند. نوترینوها بار الکتریکی ندارند و جرم آنها هم آن‌قدر ناچیز است که هنوز اندازه‌گیری نشده است. آن نیلسون یکی از ارائه‌دهندگان نظریه جدید معتقد است که برهم‌کنش میان اکسلرونها و ذرات دیگر از این هم ضعیف‌تر است، برای همین این ذرات تاکنون آشکار نشده‌اند. البته نیرویی که این ذرات بر نوترینوها وارد می‌کنند، آنها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و به‌این‌ترتیب باید بتوان وجود چنین نیرویی را در آشکارسازهای نوترینوی فعلی که در نقاط مختلف کره زمین وجود دارد نشان داد. مدل‌های مختلفی برای انرژی تاریک ارائه شده است، اما آزمودن آنها محدود به‌اندازه گیری‌های دقیق در تغییر سرعت انبساط عالم است. این امر تنها با رصد اجرام بسیار دوردست امکان‌پذیر است، اما اندازه‌گیری‌های دقیق در چنین فاصله‌هایی بسیار مشکل است. به گفته نلسون این تنها روشی است که ما می‌توانیم با به‌کارگیری آشکارسازهای فعلی در کره زمین به نیرویی که سبب افزایش انرژی تاریک در عالم می‌شود پی ببریم. محققان معتقدند جرم نوترینو در عبور از محیط‌های مختلف، تغییر می‌کند، همان‌طور که عبور نور از هوا، آب یا یک منشور متفاوت است. در نتیجه آشکارسازهای مختلف بسته به اینکه در چه مکانی نصب شده‌اند، نتایج متفاوتی به دست خواهد آورد. اما اگر بپذیریم که نوترینوها نیز بخشی از انرژی تاریک هستند، وجود نیروی جدیدی می‌تواند این افت‌وخیزها را توضیح دهد. به عقیده نلسون این برهم‌کنش میان نوترینوها و اکسلرونها می‌تواند تا ابد انرژی لازم برای انبساط عالم را تأمین کند. تا پیش‌ازاین اخترشناسان به دنبال اطلاعاتی بودند که سرانجام تعیین کنند آیا عالم ما تا ابد منبسط خواهد شد، یا زمانی دوباره در یک " رمبش بزرگ" منقبض شده و روی خودش بسته می‌شود. اما حالا باید به دنبال این باشیم که آیا سرعت انبساط عالم همچنان افزایش خواهد یافت یا در جایی ثابت خواهد ماند. بر اساس نظریه جدید، هنگامی که فاصله نوترینوها بسیار زیاد شود، جرم آنها نیز آن‌قدر افزایش پیدا می‌کند که دیگر انرژی تاریک بر آنها اثری نخواهد داشت، در نتیجه شتاب انبساط عالم کم‌کم از بین می‌رود و ازآن‌پس عالم همچنان به انبساط خود ادامه خواهد داد، اما با سرعتی که دائماً در حال کاهش است . "

 

بزرگ‌ترین ایراد نظریه انرژی تاریک این است که اگر انرژی تاریک در عالم وجود دارد، پس چرا این انبساط خارج از کهکشان‌ها روی می‌دهد و مربوط به درون کهکشان‌ها نمی‌شود. در واقع چنین به نظر می‌رسد که حجم کهکشان‌ها در کل ثابت می‌ماند و چون انبساط عالم یک پدیده برون کهکشانی است و مربوط به داخل کهکشان نمی‌شود، هم نظریه ثابت جهانی و هم نظریه انرژی تاریک مردود به نظر می‌رسند، برای اینکه این دو نظریه به‌صورت جهان‌شمول عنوان شده‌اند؛ ولی در داخل کهکشان‌ها اعتبار ندارند. فعلاً بهتر است چنین فرض کنیم که هر کهکشانی برای خود نیروی پیشرانه‌ای دارد که می‌تواند مستقل از کهکشان‌های دیگر به حرکت شتاب‌دار خود در فضا ادامه دهد و حرکت کهکشان‌ها به یکدیگر وابسته نیست و نمی‌توانند در حرکت و شتاب به منبع و انرژی ثابت و واحدی وابسته باشند که در صورت وابستگی تمامی کهکشان‌ها به انرژی تاریک، امروزه می‌بایست شاهد این می‌بودیم که سرعت تمامی کهکشان‌ها مقدار ثابتی می‌بود که چنین نیست. اینک چند نظریه در این مورد می‌توان ارائه داد که به آنها اشاره می‌کنیم.

 

۱-  نظریه ابرها :

همان‌طور که می‌دانیم جرم حجمی آب خالص تقریباً ۱۰۰۰ کیلوگرم بر مترمکعب است که در کل می‌تواند وزن بسیار سنگینی را برای یک ابر به ارمغان بیاورد. توده ابرهایی را که ما در آسمان مشاهده می‌کنیم می‌توانند آب یک دریاچه را با خود حمل کنند! اما چگونه؟

با ارتفاع‌گرفتن بخار آب و ورود به مناطق زیر صفر درجه، ذرات ریز آب و یخ پدیدار می‌شوند و چون آب مقطر تقریباً برای جریان الکتریسیته عایق است، ذرات آب و یخ به علت وزش باد و اصطکاکشان، شدیداً باردار می‌شوند که در این وضعیت بارهای الکتریکی ابرها به‌صورت زیر است.

 

 

شکل سمت چپ ساختار یک برق‌گیر را نشان می‌دهد و عکس سمت راست تخلیه الکتریکی یک ابر با زمین را نشان می‌دهد. همان‌طور که مشخص است یک ابر می‌تواند دو نوع بار الکتریکی منفی و مثبت را داشته باشد و به همین دلیل تخلیه الکتریکی مابین دو ابر و یا مابین ابر و زمین صورت می‌گیرد! در حقیقت زمین برای ابرها در حکم بار مثبت است، اما باردارشدن ابرها دو مزیت را برای آنها خواهد داشت! 

 

 

۱-  ذرات يخ به همان حجم کوچک باقی‌مانده و با هم ادغام نمی‌شوند برای اینکه نیروی دافعه الکتریکی مابین آنها وجود دارد و تنها زمانی که تخلیه الکتریکی انجام گیرد در هم ادغام می‌شوند و بارندگی شروع می‌شود

۲ - بار الکتریکی آنها می‌تواند نیروی دافعه الکتریکی ایجاد کند که بر گرانش سیاره زمین غلبه کرده و در اتمسفر سیاره زمین شناور شوند و بعد از تخلیه الکتریکی این نیروی دافعه از بین می‌رود و ذرات ریز تحت‌تأثیر نیروی گرانش به‌طرف سطح زمین سقوط کرده و بعد از ادغام با یکدیگر، قطرات آب را تشکیل می‌دهند و چنین به نظر می‌رسد که تخلیه الکتریکی مابین دو ابر برای بارندگی کافی نباشد و این تخلیه الکتریکی در نهایت می‌بایست با زمین نیز صورت بگیرد. پس بهترین راه برای بارش مصنوعی یک ابر، خنثی‌کردن بار الکتریکی آن است. از همین رو بشقاب‌پرنده‌ها می‌توانند با ایجاد یک‌بار الکتریکی بسیار قوی، در اتمسفر سیاره زمین شناور شده و به شرایط بی‌وزنی برسند: مبحث (فضای مشبک، الکتروگراویتی  و نیروهای پیشران و اسپین در فضا) اما نکته بسیار جالب اینجاست که شکل هندسی آنها با شکل هندسی یک گردباد نیز، کاملاً همخوانی دارد. به شکل زیر توجه نمایید!

 

 

تصویر فوق عکس ماهواره‌ای گردباد کاترینا را نشان می‌دهد، اینک به ساختار فیزیکی این گردباد می‌پردازیم :

همان‌طور که مشخص است این گردباد از دید ناظر، زمانی که آن را از بالا مشاهده می‌کند، مخالف جهت دوران عقربه‌های ساعت در حال چرخش است پس می‌توانیم شکل زیر را برای میادین الکتریکی و مغناطیسی آن رسم کنیم.

 

 

چون جهت حرکت بار الکتریکی منفی همواره مخالف جهت میدان الکتریکی است، پس در شکل فوق جهت میدان الکتریکی موافق عقربه‌های ساعت خواهد شد و می‌توانیم طبق قانون دست راست قطبین مغناطیسی و جهت میدان مغناطیسی را مشخص کنیم. این ساختار فیزیکی می‌تواند میلیون‌ها تن آب را به‌صورت قطعات ریز یخ در اتمسفر سیاره زمین معلق و با سرعت‌های بیش از صد کیلومتر در ساعت حمل کند .

حرکت دورانی و چرخشی نیز در بشقاب‌پرنده‌ها شناسایی شده است و همچنین میادین بسیار قوی الکترومغناطیسی پیرامون آنها آشکار گردیده است، برای اینکه تمامی سیستم‌های الکتریکی و الکترونیکی هلیکوپترها، هواپیماها و جت‌های نظامی در مجاورت بشقاب‌پرنده‌ها مختل شده و حتی برای همیشه از کار می‌افتند و احتمال سانحه هوایی بسیار زیاد است. بعضی از آنها در شب تاریک بسیار نورانی دیده می‌شوند و علت آن این است که میدان الکتریکی بسیار قوی پیرامون آنها باعث تخلیه الکتریکی در هوا شده و مسلماً گازها در این حالت یونیزه و از خود نور ساطع می‌کنند؛ یعنی همان چیزی که در لامپ‌های طویل نئون و یا رعدوبرق دیده می‌شود. چنین گزارش شده است که نزدیک‌شدن آنها به نیروگاه‌ها و پست‌های فشارقوی و ضعیف برق، باعث قطع جریان می‌شود و همچنین نزدیک‌شدن آنها به مراکز رادیویی و مخابراتی، باعث به‌وجودآمدن اختلالات و خرابی می‌شود.

 

 

شکل فوق مسیر حرکت یک ستاره دنباله‌دار را نشان می‌دهد. همان‌طور که می‌دانیم جنس ستاره دنباله‌دار از قطعات بزرگ یخ و غبار است که در هنگام حرکت متلاشی، تکه‌تکه و خرد می‌شود و چون این ذرات به‌شدت باردار هستند از جانب میدان الکترومغناطیسی خورشید به‌طرف بیرون پرتاب و دفع می‌شوند و نیروی گرانش خورشید بر آنها بی‌تأثیر جلو می‌کند و تنها بر جرم هسته ستار دنباله‌دار تأثیرگذار است. قطعات ابر نیز در اتمسفر زمین همین حالت را دارند. بشقاب‌پرنده‌ها نیز می‌توانند از این پدیده فیزیکی استفاده کرده و از طرف میادین گرانشی قوی همچون خورشید فرار کرده و به‌راحتی از منظومه شمسی خارج شوند .

 

غبارهای ماه :

نور خورشید می‌تواند خاک ماه را دارای بار الکتریکی کند: مبحث (دو توجیه جدید برای پدیده فتوالکتریک). آنگاه این گردوغبار باردار شده به‌خاطر بار الکتریکی‌اش از خودش دور می‌شود. این پدیده یک‌جور از خاک را آشکار می‌کند که به‌صورت یک مه تیره از دورنمایان می‌شود و وقتی که خورشید غروب کرد به‌صورت تابش تیره‌رنگی نمایان می‌شود. این مورد اولین‌بار در دهه ۱۹۶۰ معلوم شد. این‌طور فکر کردند که قطعات بسیار ریز تا ارتفاع چندکیلومتری بالا می‌رود و ذرات به‌محض این که باردار و یا خنثی می‌شوند به‌صورت فواره در می‌آیند .

 

۲ - نظریه گرانش منفی (نیروی ضد گرانشی یا جاذبه متضاد (

همان‌طور که قبلاً توضیح دادیم با بالارفتن سرعت دوران الکترون، پدیده وارونگی میدان الکتریکی برای آن روی می‌دهد و بار الکتریکی آن مثبت خواهد شد و اصطلاحاً به پوزیترون تبدیل می‌شود، مبحث وارونگي ميادين الكتريكی ، توجيهی جديد براي توليد زوج الكترون - پوزيترون ، بر خلاف انتظار ما ، ماده - پاد ماده يكديگر را نابود نمي‌كنند . همین وضعیت برای نیروی جاذبه و یا میدان گرانشی پیش‌بینی می‌شود، ولی تا آنجا که ما می‌دانیم میدان گرانشی تک‌قطبی است. یعنی مثل میدان الکتریکی و مغناطیسی دارای دو قطب منفی و مثبت و یا  N  و  نیست. پس اگر وارونگی میدان برای نیروی جاذبه و میدان گرانشی بروز کند حاصل کار قطب منفی گرانشی یا نیروی جاذبه متضاد خواهد بود، یعنی نیرویی که باعث راندن اجرام مثبت می‌شود نه جذب آنها. این پدیده در بشقاب‌پرنده‌ها دیده شده است . آنها اجسام سبک‌تر از خود در پیرامونشان را به‌شدت رانده و از طرف خود پرتاب می‌کنند و این مسئله علی‌رغم اینکه می‌تواند باعث پرتاب خود آنها از طرف میدان گرانش سیاره زمین با شتابی نزدیک به 600 کیلومتر در مجذور ثانیه شود (شتابی که رادارهای زمینی فعلاً ثبت کرده‌اند) بلکه مانع تصادم خرده شهاب‌سنگ‌ها در فضا با آنها می‌شود و همان‌طور که دوست گرامی آرمین خان در تالار سایت اشاره نمودند این نیروی ضد گرانش پیرامون بشقاب‌پرنده موجب ایجاد خلأ نسبی در اتمسفر شده که مقاومت هوا در موقع شتاب گرفتن بشقاب‌پرنده از بین رفته و به علت وجود میدان الکتریکی شدید پیرامون آنها، گاز کم‌فشار یونیزه و نورانی خواهد شد. تا محدوده‌ای که رادارهای زمینی کارایی دارند سرعت آنها 7000 کیلومتر در ثانیه محاسبه شده است. در واقع با پرتابه‌هایی که ما می‌شناسیم همانند گلوله (مرمی) و موشک بالستیک نمی‌توان آنها را هدف قرارداد، اگر انرژی جنبشی و اینرسی بشقاب‌پرنده بیشتر باشد، گلوله منحرف می‌شود و اگر انرژی جنبشی گلوله بیشتر باشد بشقاب‌پرنده منحرف می‌شود و به‌هرحال تصادم منجر به تلاشی بشقاب‌پرنده نمی‌شود و میدان گرانش منفی همچون ضربه گیره عمل می‌کند. سطح صیقلی و آینه‌ای آنها می‌تواند تشعشعات قوی امواج الکترومغناطیسی مثل لیزر را منعکس کند هرچند که لایه‌ای از کریستال کوارتز آن‌هم به قطر یک‌دهم تار مو سطح بشقاب‌پرنده‌ها را پوشانده است و این لایه می‌تواند مقدار بار الکتریکی سطح بشقاب‌پرنده را تشدید کرده و همچنین خاصیت آینه‌ای نیز به آن بدهد و از اکسیداسیون سطح بشقاب‌پرنده در اتمسفر زمین پیشگیری کند شاید سطح آنها مثل یک‌نیمه هادی نیز باشد، روی‌هم‌رفته بشقاب‌پرنده‌ها قدرت مانور بسیار زیادی دارند، برای اینکه آنها جلو یا عقب نداشته و می‌توانند در محیط کاملاً کروی شکل تغییر مسیر دهند، آن‌هم با هر زاویه و سرعت یا شتاب دلخواهی که بخواهند .

 

این وارونگی میدان گرانشی چگونه روی می‌دهد؟

چنین به نظر می‌رسد راه اول مکانیکی بوده و برای این کار چرخاندن یک دیسک نسبتاً سنگین مخصوص با سرعتی بسیار زیاد مناسب باشد. البته لازم به ذکر است که آلیاژ این دیسک باید مخصوص این کار باشد؛ یعنی این آلیاژ تحت‌تأثیر تنش‌هایی باید مقاومت کششی فوق‌العاده زیادی داشته باشد تا در این سرعت زاویه‌ای بالا ترک بر ندارد که در صورت متلاشی‌شدن، تکه‌های جدا شده آن بسیار مشکل‌ساز است، به هرکجا که بخورند نیروی انهدامی خیلی زیادی خواهند داشت و به‌هیچ‌وجه امکان کنترل تکه‌های آن وجود ندارد، آنها به علت سرعت زیاد قدرت نفوذی و انهدامی شهاب‌سنگ‌ها را دارند، در زمان سقوط بشقاب‌پرنده‌ها به هر دلیل، در بعضی از موارد صدای انفجار مهیبی شنیده می‌شود که شاید علت آن برخورد شدید این دیسک یا تکه‌های آن با زمین است، آن هم در زمانی که خاصیت ضد گرانشی خود را ازدست‌داده‌اند و اگر خاصیت ضد گرانشی داشته باشند به بیرون اتمسفر زمین پرتاب می‌شوند. این دیسک‌ها می‌بایست باردار بوده و درون محفظه‌ای مغناطیسی بدون اصطکاک و بدون تماس با هر چیزی و بدون بالانس، دوران داشته باشند آن‌هم به‌صورت معلق در فضا. برسی‌های متالورژی در مورد آلیاژهای یافته شده از بقایای بشقاب‌پرنده‌ها موید این موضوع است که هیچ کشوری فعلاً قادر به تهیه این کریستال‌های فلزی نبوده و کشورهای غربی و شرقی با کمال اطمینان از یکدیگر خاطرجمع هستند و هیچ شک و تردیدی نسبت به یکدیگر در مورد ساخت و یا بهره‌برداری از این وسایل پرنده را ندارند، آنها در این مورد کمیته‌های مشترک نیز تشکیل داده‌اند، تکنولوژی بشقاب‌پرنده‌ها فوق دانش بشری است که محققین را سردرگم و حیران خودکرده است. عناصری در این آلیاژها یافت شده است که در معادن سیاره زمین وجود ندارد.

 

 

عکس فوق یک بشقاب‌پرنده سقوط کرده را نشان می‌دهد، محل چرخش و دوران دیسک‌ها در زیر بشقاب‌پرنده کاملاً مشهود است. قطر این دیسک‌ها چیزی در اندازه ۲ متر است .

 

بعضی از بشقاب‌پرنده‌های پیشرفته به‌جای دیسک از دوران یک آلیاژ کروی شکل یا کروی پخ شده، آن‌هم در خارج از سفینه بهره می‌جویند. به‌خاطر اینکه حجم کره تو پر مقاومت ایده‌آلی در مقابل دوران با سرعت‌های بسیار بالا دارد و در صورت بروز سانحه، خسارتی به بشقاب‌پرنده وارد نمی‌شود، در واقع نه‌تنها آنها توانایی کپی‌کردن کهکشان‌ها را در مقیاس‌های کوچک دارند، بلکه قادرند ساختارهای فیزیکی ذرات و اتم‌ها را در مقیاس‌های بزرگ‌تر کپی نمایند.

 

تصویر فوق کره فلزی خارج شده از بشقاب‌پرنده‌ها و محل استقرار آنها را نشان می‌دهد.

 

 

یک سؤال مهم در مورد نظریه فوق؟

سرعت زاویه‌ای ذراتی همچون الکترون بسیار، بسیار زیاد است، یعنی به رقمی تا اندازه فرکانس اشعه گاما (22^10 الی 23^10) در پدیده زوج الکترون - پوزیترون می‌رسد! آیا می‌توان به این سرعت‌های زاویه‌ای بالادست یافت؟

جواب سؤال فوق می‌تواند این‌گونه باشد که قطر ذرات اتمی خیلی کم بوده و درست است که سرعت زاویه‌ای آنها فوق‌العاده زیاد است؛ ولی با این قطرکم، سرعت خطی نقطه‌ای فرضی در روی سطح فرضی آنها نسبتاً کم خواهد بود و با افزایش قطر یک کره و یا یک دیسک، می‌توان به این سرعت خطی در محیط دیسک یا سطح کره، به‌وسیله سرعت‌های زاویه‌ای کمتری دست‌یافت. به طور مثال اگر قطر یک دیسک دوبرابر شود مسلماً محیط آن دوبرابر خواهد شد و برای حفظ سرعت خطی نقطه‌ای فرضی در روی محیط آن دیسک، می‌توان سرعت زاویه‌ای آن را به نصف کاهش داد. یعنی ما برای وارونه کردن میادین الکتریکی و گرانشی می‌توانیم با افزایش قطر دیسک یا کره، سرعت زاویه‌ای را کم کنیم، لذا چنین به نظر می‌رسد که از اجسام بزرگ و توخالی هم می‌توان استفاده بهینه نمود. مبحث (چگونگی پدیدارشدن میدان گرانش منفی (نیروی ضد جاذبه))

 

 

تولید و انتشار امواج گرانشی :

همان‌طور که در مباحث بعدی به آن اشاره خواهد شد، می‌توان چنین تصور نمود که چون همیشه امواج به دو نوع عرضی و طولی مشاهده می‌شوند ( به طور مثال امواج S و P زلزله و امواج درون و سطح آب ) و مسلماً سرعت‌های متفاوتی نیز دارند که امواج طولی همواره با سرعت بیشتری توسعه می‌یابند در نتیجه گرانش ماهیت الکترومغناطیسی دارد با این تفاوت که نور موج عرضی است؛ ولی گرانش موج طولی الکترومغناطیس است. پس اگر بتوان امواج الکترومغناطیسی را به‌صورت طولی تولید و منتشر نمود، می‌توانیم تأثیرات میدان گرانش و ضد آن را ایجاد کنیم که در این صورت می‌توان وزن خود را افزایش، صفر و حتی منفی کرد. در مباحث بعدی در مورد ماهیت گرانش و ... توضیحات بیشتری ارائه خواهد شد .  

 

 

۳- نظریه مغناطیس متضاد

همان‌طور که قبلاً توضیح دادیم تنها فرق ماده با پادماده در اختلاف بار الکتریکی آنهاست به این معنی که پادپروتون بار منفی و پا الکترون یا همان پوزیترون بار مثبت دارد، در این وضعیت هیدروژن و پادهیدروژن یکدیگر را در کنار هم تحمل نخواهند کرد و با یکدیگر واکنش نشان داده و ذرات با هم ادغام می‌شوند. اگر چنین باشد ماده و پادماده در عالم می‌بایست مدت‌ها پیش در هم ادغام و عالم منهدم می‌شده است، ولی تا به امروز این‌چنین اتفاقی روی نداده، علت آن چه می‌تواند باشد؟

زمانی که پادماده متراکم شده و اجرام سماوی و کهکشان‌ها را تشکیل می‌دهد مسلماً میادین الکتریکی و مغناطیسی نیز پدیدار خواهند شد، مغناطیسی که توسط پادماده پدیدار می‌شود مغناطیس متضاد نامیده می‌شود به این معنی که این مغناطیس متضاد به‌جای اینکه آهن ماده را جذب کند، آن را دفع می‌نماید و در عوض آهن پادماده را جذب خود خواهد کرد و به این دلیل توده‌های ماده و پادماده در عالم همدیگر را دفع و تصادمی مابین آنها پدیدار نمی‌شود البته این مسئله در حد یک حدس و گمان است چرا که در این صورت امواج الکترومغناطیس تولید شده توسط پادماده در هنگام گذر از میادین گرانشی قوی ماده، بجای اینکه به‌طرف مرکز گرانش انحراف پیدا کنند به‌طرف خارج آن منحرف خواهند شد و تا به امروز چنین پدیده‌ای مشاهده نشده است، هرچند که در کیهان مناطق ظاهراً تهی کشف شده است و چنین پنداشته می‌شود که ماده در آنها حضور ندارد و ممکن است این مناطق در ظاهر تهی، محل حضور پادماده باشند که نور منتشره از آنها در کیهان به علت وجود نیروی دافعه با ماده پراکنده شده و به این خاطر کم‌انرژی و تهی به نظر برسند. به‌هرحال اگر چنین فرض کنیم که مغناطیس متضاد وجود دارد می‌توان چنین فرض کرد که درون بشقاب‌پرنده، هسته‌ای دوار با بار الکتریکی منفی و در بیرون آن بار الکتریکی مثبت وجود دارد. بعضی مشاهدات نشان داده است که اشیایی همچون عینک و سگک کمربند و ساعت و اسلحه و ... در کنار بشقاب‌پرنده‌ها داغ و سوزان شده و همچنین رانده و پرتاب می‌شوند که نشان از تولید این نوع مغناطیس بخصوص و القای الکتریکی آن است. هرچند که علت این پدیده می‌تواند به علت فرکانس بالای میدان الکترومغناطیسی پیرامون بشقاب‌پرنده نیز باشد که بر فلزات القا می‌شود و علت رانش و پرتاب، همان گرانش منفی یا جاذبه متضاد باشد .

 

مقایسه تابش زمینه کیهانی و تصویر رادیویی. در هر دو، ناحیه‌ای با تابش کم‌انرژی دیده می‌شود .

به‌تازگی دانشمندان دانشگاه مینسوتا مقاله‌ای در نشریه «استروفيزيكال» (Astrophysical Journal) منتشر كردند و توضیح دادند که حبابی خالی از هر چیز را در کیهان کشف کرده‌اند. خالی از هرگونه ماده مانند کهکشان، سحابی، سیاه‌چاله و حتی خالی از ماده تاریک .

در این بررسی که در آن از «آرایه عظیم تلسکوپ‌های راديويي» (VLA) استفاده شد ، دانشمندان به اختلاف دمایی اندکی در محدوده خاصی از پس‌زمینه کیهانی برخوردند . VLA قادر است اختلاف دمایی در حدود یک میلیونیم درجه سانتیگراد را آشکار کند .

فاصله این حباب خالی از ما نزدیک به یک میلیارد سال نوری است. برخورد با چنین بخش‌های «خالی» چندان دور از انتظار نبود؛ اما ابعاد این حباب خیلی بزرگ است. چنان عظیم که در هیچ‌یک از شبیه‌سازی‌های کامپیوتری، مشابه آن پیش‌بینی نمی‌شد و این باعث شگفتی همگان شده است.

 

 مقایسه تابش زمینه کیهانی و تصویر رادیویی. در هر دو، ناحیه‌ای با تابش کم‌انرژی دیده می‌شود .

این یافته‌ها در پروژه «بررسی تمام آسمان» با آرایه عظیم VLA در قالب طرح NVSS به‌دست‌آمده است . در این بررسی، دانشمندان به‌صورت اتفاقی به کم‌شدن معنادار تعداد کهکشان‌های واقع در منطقه‌ای از صورت فلکی «نهر» برخوردند .

با بررسی این ناحیه به‌وسیله ماهواره WMAP در سال ۲۰۰۴ در طول‌موج پس‌زمینه کیهانی، این نتیجه به دست آمد که بخشی کم‌انرژی منطبق بر آنچه VLA يافته بود در آن منطقه قرار دارد. به این دلیل نام این منطقه را «لکه سرد » ( WMAP cold spot ) گذاشته‌اند . به نظر می‌رسد عامل اختلاف سطح انرژی در پس‌زمینه کیهانی در این منطقه، نبود ماده باشد . "

اینک می‌توانیم چنین فرض کنیم که در این مناطق پادماده وجود دارد و امواج الکترومغناطیس تولید شده، پراکنده می‌شوند و به ما نمی‌رسند و یا اینکه کمتر می‌رسند و در طول مسیر، تحت‌تأثیر برهم‌کنش با ماده، دچار تغییراتی می‌شوند که ما چنین استنباط می‌کنیم که اینها حفره‌های خالی از ماده در کیهان بوده و سردتر هستند. زمانی که بشقاب‌پرنده‌ها در جایی فرود می‌آیند و سپس بلند می‌شوند، علائمی دال بر سوختگی مشاهده می‌شود که از خود تشعشعات رادیواکتیو ساطع می‌کنند که به علت برانگیخته‌شدن عناصر است و علت آن می‌تواند انتشار تشعشعات شدید الکترومغناطیسی از هر نوع ممکن توسط بشقاب‌پرنده‌ها باشد که روی هسته عناصر مؤثر است. به طور خلاصه برای تمامی ذرات، پادذره در نظر گرفته می‌شود و می‌توان الکترومغناطیس متضاد را پاد فوتون در نظر گرفت.

 

۴ - الکتروگراویتی :

این پدیده در مبحث زیر توجیه شده و در مورد آن توضیحاتی ارائه می‌شود .

فضای مشبک، الکتروگراویتی  و نیروهای پیشران و اسپین در فضا

 

۵- انرژی یا دینامیک تورس

تحلیل معادله وکتور، انرژی یا دینامیک تورس

زوج ژنراتورهای کوانتومی ( Quantumic Double Generator)

 

 

انرژی موردنیاز بشقاب‌پرنده‌ها از کجا تأمین می‌شود؟

در اتم‌های عناصر موجود در عالم، دوران همیشگی هسته و چرخش دائمی الکترون‌ها پیرامون هسته وجود دارد، بدون اینکه درون اتم مولد یا منبع انرژی طبق تعاریف ما وجود داشته باشد و یا اینکه از خارج به آنها انرژی داده شود. چنین به نظر می‌رسد که بشقاب‌پرنده‌ها نیز از این‌چنین نیروهای اتمی و انرژی نامحدود هسته‌ای برخوردارند. در واقع منبع نیرو و یا مولد انرژی که ما می‌شناسیم و تعریف کرده‌ایم درون بشقاب‌پرنده‌ها شناسایی و یافت نشده است برای اینکه آنها می‌توانند ساختارهای اتمی را در مقیاس‌های بزرگ کپی کنند . 

 

سرعت بشقاب‌پرنده‌ها :

طبق تعاریف فعلی " / یکی از نتایج مهم نظریه نسبیت، رابطه میان جرم و انرژی است. این اصل که سرعت نور باید به دید همه یکسان باشد، نشان می‌داد که هیچ‌چیز نمی‌تواند از نور سریع‌تر حرکت کند. آنچه روی می‌دهد این است که با مصرف انرژی و واردکردن نیرو برای شتاب دادن به ذره یا سفینه، جرم شی افزایش می‌یابد و شتاب بیشتر دادن به آن را دشوارتر می‌سازد. شتاب دادن به ذره تا سرعت نور ناممکن است؛ زیرا به مقدار نامتناهی انرژی و نیرو نیاز دارد "

زمانی که لوکوموتیو بخار و واگن‌های قطار ساخته می‌شدند، عده‌ای بر این باور بودند که جسم انسان توانایی حرکت با سرعتی بیشتر از دویدن اسب را ندارد و بالاترین حد سرعت را کورس اسب‌های مسابقه می‌دانستند. محدودیتی را که نسبیت برای سرعت جرم قائل شده است، در صورت درست بودن، فقط برای جرم با نیروی گرانشی مثبت معتبر خواهد بود و در مورد جرم با نیروی گرانش منفی صادق نیست، زیرا بعد از اینکه میدان ضد گرانش پیرامون جرم تولید شد، این مقدار جرم را نمی‌توانیم اندازه‌گیری کرده و داخل این معادلات نسبیت کنیم، برای اینکه جرم حقیقی پشت این میدان گرانش منفی، مخفی و صفر و حتی منفی به نظر می‌رسد. جرم و گرانش یک جسم، دو پارامتر وابسته به همدیگر در عالم فیزیکی هستند. پس می‌توانیم چنین فرض کنیم، زمانی که میدان گرانش منفی جسمی پدیدار شد، جرم ظاهری آن در معادلات صفر و حتی منفی به نظر می‌رسد و شتاب دادن به آن تا سرعت نور و حتی بیشتر از آن کار سهل و آسانی است. از لحاظ ریاضی می‌توانیم چنین بیان کنیم که بشقاب‌پرنده‌ها به‌نوعی با کسری جرم نه جرم منفی مطلق مواجه می‌شوند؛ یعنی چیزی شبیه به همان پیش‌بینی جرم سکون صفر برای فوتون در نظریه نسبیت، چرا که سرعت انتقال طولی فوتون معادل سرعت نور است و اگر حرکت موجی آن را در نظر گرفت، سرعت آن چندبرابر سرعت نور می‌شود. اینها همگی بیانگر این واقعیت است که قوانین نسبیت برای اجرام با گرانش مثبت وضع شده است و این نتیجه‌گیری نمی‌تواند در مورد اجرام با گرانش منفی صادق باشد برای اینکه با پدیدارشدن میادین گرانشی منفی، حقایق و تعاریف فیزیکی به‌گونه‌ای دیگر است. نام این مکان را می‌توانیم حباب ضد گرانشی نام‌گذاری کنیم .

مشکل دیگری که برای رسیدن به‌سرعت نور مطرح می‌شود، مشکل مقاومت فضا یا خلأ است، یعنی مشکل مشابهی که قبلاً برای هواپیماها وجود داشت؛ یعنی مشکل مقاومت هوا که این مشکل با حذف ملخ و استفاده از موتور جت و بهره‌گرفتن از اشکال آئرودینامیک و همچنین افزایش ارتفاع پرواز حل شد، در مورد بشقاب‌پرنده‌ها هم این‌چنین است آنها با تغییراتی در شکل هندسی بشقاب‌پرنده‌ها و استفاده از میادین الکترومغناطیسی و حباب ضد گرانشی و ... می‌توانند بر بیشتر مشکلات چیره شوند و به سرعت‌های بسیار زیاد و باورنکردنی دست یابند. اصولاً سرعت حرکت نور در کیهان سرعت بسیار کندی به نظر می‌رسد و با سرعت نور نمی‌توان در کیهان جابه‌جا شد و سفر در کیهان نیاز به سرعت‌های بسیار بیشتر از سرعت نور دارد که البته دسترسی به آن مقدور است و قوانین نسبیت نمی‌توانند هیچ‌گونه محدودیتی اعمال کنند. شواهدی وجود دارد که یوفوها سفاین فضایی مادر هم دارند که در سفرهای طولانی از آنها استفاده می‌کنند .

به بیان دیگر همان‌طور که می‌دانیم میدان‌های الکتریکی و مغناطیسی دوقطبی هستند (مثبت و منفی، N و S ) . قطب‌های همنام همدیگر را دفع ولی قطب‌های غیر همنام یکدیگر را جذب می‌کنند. اگر ما گرانش را یک میدان فرض کنیم، آن تک‌قطبی است و جالب است که قطب‌های همنام همدیگر را جذب می‌کند. چنین تصور می‌شود که میدان گرانشی که ما شناخته‌ایم قطب دومی هم دارد که می‌بایست این دو قطب غیر همنام همدیگر را دفع کنند، یعنی برعکس حالت قبلی مربوط به میدان الکتریکی یا مغناطیسی. به طور مثال:

F نیروی جاذبه ، G ثابت جهانی گرانش ، M1  M2  دو جرم از نوع مثبت و  r  فاصله مابین مرکز آن دو است. اینک یکی از اجرام می‌بایست منفی شود تا نیروی جاذبه به دافعه (ضد جاذبه) تبدیل شود یعنی:

اینک این جرم منفی را وارد معادله هم ارزی جرم و انرژی نسبیت می‌کنیم، مسلماً حاصل کار انرژی منفی خواهد بود .

یعنی اگر ما بتوانیم میدان گرانش جسمی را صفر کنیم، جرم آن مثل فوتون فرضی صفر می‌شود و با کوچک‌ترین انرژی می‌توان سرعت آن را به‌سرعت نور رساند، ولی اگر میدان گرانش آن را منفی کنیم، جسم از طرف میدان گرانش مثبت اجرام سماوی مثل زمین و خورشید پرتاب می‌شود، آن‌هم بدون صرف هیچ‌گونه انرژی، و سرعت آن می‌تواند به بی‌نهایت هم برسد. این پدیده واقعاً در بشقاب‌پرنده‌ها دیده شده است، شتاب ثقل ۶۰۰ کیلومتر بر مجذور ثانیه البته تا جایی که رادارهای زمینی توان اندازه‌گیری داشته‌اند. جهت درک مفهوم انرژی منفی به مبحث وارونگی میادین الکتریکی، توجیهی جدید برای تولید زوج الکترون - پوزیترون، بر خلاف انتظار ما، ماده - پادماده یکدیگر را نابود نمی‌کنند مراجعه نمایید. چنین تصور می‌شود که این نیرو باعث شتاب در انبساط عالم می‌شود که آن را با تعاریف دیگری انرژی تاریک نامیده‌اند و ماهیت آن فعلاً برای فیزیک‌دانان مبهم و ناشناخته است.

m  جرم جسم در حال حرکت، m0  جرم سکون جسم ، v  سرعت جسم و c سرعت نور است . آنچه که اتفاق می‌افتد این است که با رسیدن به‌سرعت نور جرم به‌طرف منهای بی‌نهایت میل می‌کند و نیروی دافعه نیز بی‌نهایت خواهد شد یعنی :

یعنی بشقاب‌پرنده‌ها در عرض چند ثانیه از میدان گرانش منظومه شمسی و در عرض چند دقیقه از میدان گرانش کهکشان راه شیری به بیرون پرتاب می‌شوند .در مبحث افزایش سرعت و افزایش توان رآکتور شتاب‌دهنده فضاپیما توضیحات بیشتری ارائه می‌شود .

 

تخلیه الکتریکی پیرامون بشقاب‌پرنده‌ها :

 

 

عکس شماره یک، ابرنواختری را نشان می‌دهد که مدت‌ها پیش منفجر شده است، همان‌طور که قبلاً اشاره کردیم علت نورانی شدن گازها، میدان الکتریکی قوی پیرامون جرم نوترونی است، همین وضعیت می‌تواند برای بشقاب‌پرنده‌ها نیز روی دهد، عکس شماره ۲ - بشقاب‌پرنده در حال سکون بر فراز شهر است، عکس شماره ۳ - بشقاب‌پرنده در حال ایجاد هاله الکترومغناطیسی است ۴ - تشدید میدان الکترومغناطیسی توأم با یونیزه‌شدن شدید هوای پیرامون و پرتاب بشقاب‌پرنده با شتاب خیلی زیاد .

 

 

تصویر فوق عکس‌هایی از بشقاب‌پرنده‌هاست که در تاریکی شب گرفته شده‌اند .

 

 

همان‌طور که می‌دانیم رابطه نزدیکی مابین طوفان‌های مغناطیسی خورشید و شفق قطبی وجود دارد برای اینکه طوفان‌های مغناطیسی خورشید می‌توانند در اتمسفر سیاره زمین القا شده و میادین الکتریکی به وجود آورند که این پدیده باعث تخلیه الکتریکی و یونیزه‌شدن و نورافکنی گازها می‌شود که در پیرامون بشقاب‌پرنده‌ها نیز همین روی داد اتفاق می‌افتد. در حقیقت بشقاب‌پرنده‌ها در خلأ خارج از سیاره زمین نورافکنی از خود ندارند و فقط در هنگام ورود به اتمسفر سیاره زمین از خود نور ساطع می‌کنند. مبحث (طرز تشکیل شفق قطبی)

 

شناسایی اشیا پرنده :

اشیا پرنده ساخته شده توسط انسان‌ها همگی ساختار آئرودینامیک دارند، یعنی شبیه پرندگان و حشرات پرنده نظیر سنجاقک هستند و نشانه‌هایی از بال و دم در آنها مشهود است، ولی شکل هندسی اشیا پرنده ساخته شده توسط سرنشینان یوفوها فاقد حالت آئرودینامیک بوده، شکل هندسی آنها بیشتر مدور و به حالت قرینه است و با نور شدید در شب همراه‌اند که در رادارها نیز چندبرابر بزرگ‌تر از اندازه واقعی دیده می‌شوند و این نشانه بزرگی میدان الکترومغناطیسی و ضد گرانشی پیرامون آنهاست، درحالی‌که اشیا پرنده جنگی مربوط به انسان‌ها بیشتر بدون تولید نور و رادار گریز طراحی می‌شوند و بیشتر پروازهای شبانه دارند، بشقاب‌پرنده‌ها در حال پرواز صدا ایجاد نمی‌کنند؛ ولی هواپیماهای ملخ‌دار و جت‌ها، صدایی مخصوص به خود دارند. هرگونه تهاجم بشری و تیراندازی با گلوله و موشک حتی تابش اشعه لیزر به بشقاب‌پرنده‌ها بی‌فایده است. البته آنها شرایط روانی انسان‌ها را خوب درک کرده و در صورت گشوده شدن آتش، واکنش‌های دفاعی دارند و از درگیری اجتناب می‌کنند و این عمل انسان‌ها را نادیده طلقی کرده و خونسردی خود را حفظ می‌کنند و شاید این درگیری مختصر برای آنها جنبه شوخی و سرگرمی یا قدرت‌نمایی هم داشته باشد. همان‌طور که انسان‌ها همواره تجهیزات نظامی خود را آزمایش می‌کنند، یوفوها نیز توانایی‌های خود را محک می‌زنند، شواهدی وجود دارد که آنها همواره در مانورهای نظامی و آزمایش تسلیحات جنگی انسان‌ها شرکت داشته و مداخله هم می‌کنند، آنها توانایی کاملی جهت کنترل جنگ‌افزارهای انسانی را دارند و چنین به نظر می‌رسد که در صورت بروز جنگ هسته‌ای گسترده‌ای، قادر به کنترل جنگ بوده و مانع آسیب‌های بیولوژیک در سیاره زمین خواهند شد .

 

 

تصاویری که در کادر قرمزرنگ قرار گرفته‌اند جزو وسایل نقلیه یوفوها طبقه‌بندی نمی‌شوند و به‌احتمال زیاد مربوط به تحقیقات سری صنایع هوا و فضای انسان‌ها می‌شود که تصادفاً مشاهده و ندانسته در وسایل نقلیه یوفوها طبقه‌بندی‌شده است .  

 

قرمز گرایی و سرعت کهکشان‌ها و بشقاب‌پرنده‌ها :

همان‌طور که می‌دانیم کهکشان‌هایی که با سرعت از ما دور می‌شوند نور ارسالی از آنها به‌طرف ما به طیف قرمز تمایل پیدا می‌کند و ازاین‌رو می‌توان سرعت آنها را محاسبه کرد. اگر سرعت این کهکشان‌ها به‌صورت فزاینده‌ای افزایش یابد؛ یعنی چیزی نزدیک به‌سرعت نور شود، نور ارسالی از جانب آنها به‌سوی ما از محدوده نور مرئی خارج و به‌طرف امواج رادیویی تمایل پیدا می‌کند که فقط قابل‌ردیابی توسط گیرنده‌های مایکروویو و رادیوتلسکوپ‌هاست. اینک این سؤال مطرح می‌شود که اگر سرعت آنها فراتر از سرعت نور شود، چه اتفاقی برای نور ارسالی آنها خواهد افتاد؟

مسلماً طول‌موج نور در این حالت بخصوص آن‌قدر کش خواهد آمد تا تقریباً فرکانس و تواتر آن به صفر میل کند و دیگر قابلیت شناسایی را نخواهد داشت. در حقیقت خیلی از چیزها من‌جمله بعضی از کهکشان‌ها و بشقاب‌پرنده‌ها بالاتر از سرعت نور حرکت می‌کنند که قابل‌ردیابی توسط امواج الکترومغناطیسی نمی‌باشند و چنین به نظر می‌رسد که سرعتی بالاتر از سرعت نور در عالم وجود ندارد؛ چون چیزی که با سرعت بیشتر از نور حرکت کند دیده نمی‌شود، چه با چشم و تلسکوپ نوری و چه با رادیوتلسکوپ و یا گیرنده مایکروویو. به‌طورکلی بشقاب‌پرنده‌ها یک نوع پیکو کهکشان آزاد محسوب می‌شوند . 

 

چه استنباطی در مورد ساختار اولیه فیزیکی بشقاب‌پرنده‌ها می‌توان داشت؟

 

 

اندیشه و ذهنیت فعلی ما می‌تواند چنین باشد که؛

۱- عکس بالا سمت چپ ، عکس گرفته شده از یک بشقاب‌پرنده در آسمان است ۲ - تصویر بالا سمت راست شبیه‌سازی همان عکس به‌صورت سه‌بعدی است ۳ - تصویر پایین نمای برش خورده از همان مدل ماست که دیسک گردانی را با سرعت متغیر و قابل‌کنترل در پایین آن در نظر می‌گیریم، همان‌طور که گفته شد این دیسک گرانش منفی یا جاذبه متضاد تولید می‌کند و می‌تواند در دو جهت دوران داشته باشد .

در مرکز بشقاب‌پرنده گوی فلزی چرخانی با بار الکتریکی قوی، همانند هسته عناصر در نظر می‌گیریم که ممکن است این گوی و دیسک باهم ادغام شوند. این گوی نیز می‌تواند در دو جهت دوران داشته باشد و می‌تواند هم‌بار الکتریکی منفی داشته باشد و هم‌بار مثبت. بدنه فلزی بشقاب‌پرنده هم می‌تواند یا بار الکتریکی منفی داشته باشد و یا بار الکتریکی مثبت. اینک با درنظرگرفتن این گزینه‌های متعدد می‌توان بیشتر از شش حالت ممکن فیزیکی برای یک بشقاب‌پرنده در نظر گرفت که آن را قادر می‌سازد در شش جهت جلو و عقب، راست و چپ، بالا و پایین حرکت و شتاب داشته باشد . مارپیچ قرمزرنگ میدان الکتریکی و مارپیچ سبز میدان گرانش منفی و منحنی‌های آبی‌رنگ بیانگر میدان مغناطیسی یا مغناطیسی متضاد است نکته جالب اینجاست كه چگالی بار الکتریکی در لبه‌ها و قسمت‌های برجسته بشقاب‌پرنده فوق‌العاده زیاد است و این قسمت‌ها بیشتر از مناطق دیگر در اتمسفر سیاره زمین نور منتشر می‌کنند و درخشان دیده می‌شوند، چیزی که ما آن را هاله میدان الکتریکی می‌نامیم که به همراه میدان گرانشی منفی، قدرت انحنا حتی برش میدان مغناطیسی یا مغناطیسی متضاد را دارد .  همان‌طور كه از شکل فوق بر می‌آید جا برای استقرار سرنشین یا سرنشینان برای هدایت بشقاب‌پرنده به حد کافی وجود دارد در مقالات بعدی مدل کوانتومی آن ساخته شده با فناوری نیمه‌هادی یا پیزوالکتریک را تشریح می‌کنیم.

 

 

کهکشان‌ها قدرت مانور و سرعت بسیار زیادی دارند و می‌توانند با تغییر جهت و زاویه بال‌های خود به هر منطقه‌ای از کیهان تغییر مکان دهند.

 

آیا بشقاب‌پرنده‌ها واقعیت داشته و ماهیت فیزیکی دارند؟

اولاً حکایت بشقاب‌پرنده‌ها حکایت چوپان دروغگو است، برای اینکه عده‌ای آن‌قدر دروغ و قصه موهوم تحویل مردم داده‌اند که اکثر انسان‌ها حاضر به قبول واقعیت‌ها در مورد بشقاب‌پرنده‌ها نیستند و با شک و تردید به موضوع می‌نگرند، چون اثبات وجود آنها باعث ظهور بحران‌های اجتماعی در غرب می‌شود، یعنی همان‌طور که اروپایی‌ها سرخ‌پوستان را قتل‌عام کرده و سرزمین آنها را تملک کردند، ممکن است روزی آنها نیز سیاره زمین را تملک کنند. ثانیاً وجود و عدم وجود بشقاب‌پرنده‌ها در زندگی بیشتر مردم عادی بی‌تأثیر است و آنها لزومی جهت توجه به این موضوع را ندارند مگر برای سرگرمی آن‌هم در برنامه‌های تلویزیونی و سینما و یا بازی‌های کامپیوتری و ... برای اینکه انسان‌ها از مواد غذایی تغذیه می‌کنند نه از بشقاب‌پرنده‌ها و لزومی هم ندارد که با مردم عادی در این‌چنین مواردی گفتگو و بحث کرد برای اینکه آنها هیچ علاقه‌ای هم به این‌چنین موضوعاتی ندارند؛ زیرا تا حد کافی در زندگی خود مشکلات دارند و این ضرب‌المثل قدیمی که " به فکر نان باش که خربزه آب است " ، ولی دانستن این موضوعات برای بعضی از اشخاص من‌جمله خلبانان و فرماندهانشان و مسئولان کنترل پرواز و همچنین فضانوردان مسئله‌ای حیاتی است که دراین‌رابطه آنها آموزش‌های محرمانه‌ای را پشت سر می‌گذارند برای اینکه آشکارشدن بعضی از حقایق می‌تواند پیامدهایی را در جامعه به دنبال داشته باشد که برای اکثر حکومت‌ها و دولت‌ها خوش‌آیند نیست من‌جمله ترس و وحشت ناشی از درگیری یا حمله آنها، ثالثاً عده‌ای از انسان‌ها خود را عقل کل و برترین و هوشمندترین موجودات هستی می‌دانند که وجود بشقاب‌پرنده‌ها را با ماهیت واقعی خودشان در تناقض می‌یابند و همواره سعی در انکار این پدیده‌ها را دارند و در کل این موضوع بیشتر به سیاستمداران مربوط می‌شود تا محققین و دانشمندان، برای اینکه فعلاً گرانش سیاره زمین بزرگ‌ترین مانع برای سفرهای فضایی انسان‌ها است و این موضوع توسط فیزیک‌دانان کاملاً قابل‌درک و احساس است و آنها از حقایق باخبر هستند، رابعاً بعضی حکومت‌ها و قدرت‌ها خود را قوی‌ترین موجودات هستی می‌دانند و با آشکارشدن توانایی‌های بشقاب‌پرنده‌ها و سرنشینانشان، اعتبار آنها لکه‌دار می‌شود و سعی می‌کنند همیشه تحقیقات و شواهد در این مورد را مخفی و محرمانه نگه دارند و اگر موضوعی دستگیرشان شد صرفاً خودشان بهره‌بردار باشند نه دیگران.

این‌گونه مطالب فوق‌سری محسوب می‌شود و در حیطه دستگاه‌های امنیتی طبقه‌بندی می‌شود، البته ما باید به این موضوع بخصوص فقط از دید علمی بنگریم برای اینکه شناخت پدیده‌های فیزیکی، می‌تواند کمک شایانی در پیشبرد آگاهی‌ها و دانش بشری داشته و صدالبته تأثیرات مهمی در نحوه زندگی انسان‌ها دارد و دیریازود حقایق آشکار می‌شوند و شاید زمانی فرارسد که انسان‌ها مجبور باشند با سرنشینان بشقاب‌پرنده‌ها همزیستی مسالمت‌آمیزی داشته باشند. چنین به نظر می‌رسد که آنها با انسان‌ها در مورد اکوسیستم سیاره زمین شراکت دارند برای اینکه آنها بعد از جنگ جهانی دوم و اولین انفجار هسته‌ای، بیشتر مشاهده شده و بیشتر از همه با انسان‌ها بر سر مسئله آلودگی محیط‌زیست درگیر شده‌اند و شاید انسان‌ها در حال واردکردن بزرگ‌ترین صدمه و لطمه به ادامه نسل و تداوم حیات آنها هستند و خود انسان‌ها از این موضوع غافل‌اند که در راه نابودی خود نیز قدم بر می‌دارند و چنین به نظر می‌رسد که انسان‌ها کبوترانی هستند که در آشیانه عقاب‌ها تخم گذاشته‌اند. آنها نسبت به دو فعل انسان‌ها همواره حساسیت خاصی دارند ۱- تحقیقات و فعالیت‌های هوافضا ۲- تحقیقات و فعالیت‌های هسته‌ای، و بیشتر از همه‌جا در این دو مکان یعنی جایی که تحقیقات و فعالیت‌های هوافضا و تحقیقات و فعالیت‌های هسته‌ای انجام می‌شود، حضور دارند. جالب است بدانیم که تنها کشورها و حکومت‌ها برای یکدیگر در تحقیقات و فعالیت‌های هوافضا و هسته‌ای مشکل و محدودیت ایجاد نمی‌کنند؛ بلکه در کل بشقاب‌پرنده‌ها و سرنشینانشان بزرگ‌ترین مانع سر راه انسان‌ها هستند و چنین به نظر می‌رسد که آنها هرگز نخواهند گذاشت تا پای انسان به فضا گشوده شده و انسان‌ها بر کیهان مستولی شوند. بهترین راه برای انسان‌ها در این مورد بخصوص، واقع‌گرا بودن و مواجه‌شدن با حقایق از راه و شیوه عقلانی درست و علمی است چرا که انسان‌ها با موجودات فوق‌العاده باهوشی سروکار دارند و صدالبته اتخاذ شیوه‌های نادرست می‌تواند برای انسان‌ها بسیار مخاطره‌آمیز باشد؛ یعنی شروع جنگی که از روز قبل شروع آن، انسان‌ها شکست‌خورده میدان هستند و در نهایت صدمه‌ای به چوپان دروغگو وارد نمی‌شود و این گوسفندان هستند که طعمه گرگ‌ها می‌شوند .  

موضوع جالب‌تر این است که انسان‌ها در بیشتر موارد توانایی درک و توجیه پدیده‌های فیزیکی مشاهده شده از یوفوها را ندارند و بنا به این اصل به این نتیجه می‌رسند که آنها وجود ندارند و صرفاً زاییده خیال و توهم هستند برای اینکه ممکن نیستند؛ چون به قول خودشان قوانین فیزیک را نقض می‌کنند. شاید این مسئله به‌نوعی واکنش دفاعی شخص در مقابل جنون و برای بقای هوش و عقل لازم باشد. اگر در آینده وجود یوفوها برای بشریت مسلم و اثبات شود، آن روز، روز تنزل انسان از مقام موجود فوق‌هوشمند و باشعور به مقامی باهوش و شعور متوسط است و به‌خاطر همین مسئله، تحقق موجودیت آنها برای بشریت زیاد خوش‌آیند نیست .

 

سخن آخر اینکه سعی می‌شود مطالب این مبحث جنبه فیزیکی داشته باشد نه سیاسی، اجتماعی و ...... که در نهایت می‌توانیم نتیجه بگیریم که با شناخت ساختار فیزیکی کهکشان‌ها می‌توان به ساختار فیزیکی بشقاب‌پرنده‌ها پی برد و بر عکس این موضوع نیز ممکن است. البته اقدام به ساختن بشقاب‌پرنده توسط انسان می‌تواند بسیار خطرناک باشد، مثل این است که کسی سرش را وارد کندوی عسل کند، در این مورد بخصوص هجوم و حمله یوفوها چنین به نظر می‌رسد که گروهی و دسته‌جمعی باشد، یعنی آنها مثل ملخ‌ها لشکرکشی می‌کنند و آسمان منطقه را آکنده از بشقاب‌پرنده می‌کنند تا اینکه خورشید تاریک و دیده نشود.

 

همان‌طور که اشاره شد شواهد نشان داده است که یوفوها تمایل چندانی به تحقیقات هوافضا و هسته‌ای انسان‌ها ندارند و همواره انسان‌ها را تحت‌نظر گرفته و در بعضی از موارد اقدام به سرقت اشخاص و وسایل و خراب‌کاری در تجهیزات هم کرده‌اند. خیلی از کسانی که دراین‌رابطه مشغول تحقیقات بوده و به نتایجی هم رسیده‌اند، ناگهان ناپدید و مفقودالاثر شده‌اند که تا به امروز کاملاً مشخص نشده است که انسان‌ها در این کار دست داشته‌اند یا یوفوها و صدالبته که فعلاً چیز مهمی دستگیر ما نشده است تا خطری مواجه ما باشد و انشا الله خطری هم شما را تهدید نمی‌کند برای اینکه کنجکاوی، مطالعه و برسی علمی جرم و خطا محسوب نمی‌شود و همه این موضوع را می‌دانند حتی خود یوفوها و مسئله مهم استفاده از علم و دانش در راه درست و سالم است و شاید از راه شناخت ساختار کهکشان‌ها و بشقاب‌پرنده‌ها بتوان به غائله بحران انرژی و آلودگی محیط‌زیست در میان انسان‌ها خاتمه داد و در نهایت خود یوفوها وارد معامله شوند، چرا که شناخت این پدیده تنها جنبه ساختن تجهیزات جنگی ندارد و صددرصد موضوعی کاملاً علمی و فیزیکی است. (دینامیک یا انرژی تورس)

 

آلبوم عكس سرنشينان UFO's

آلبوم عكس بشقاب پرنده‌ها

 


 

مداركي براي اثبات وجود يوفوها و سرنشينان آن :

 

خلبان باتجربه نیروی هوایی ارتش امریکا دیوید فریور با ۱۸ سال سابقه پرواز در مصاحبه خود با خبرنگار و گوینده شبکه فاکس نیوز می‌گوید که من اطمینان دارم که این شی ساخت دست بشر نیست و با تمامی متخصصین صنایع هوافضا مشورت کردم آنها به من گفتند که هیچ کشوری این‌چنین فناوری و تکنولوژی را ندارد. آنها قوانین فیزیک ما را نقض می‌کنند. با فناوری بشری غیرممکن است. حتی در آینده. اگزوز نداشت سوخت نمی‌سوزاند. سرعت ۵۰ مایل در دو ثانیه. بدن انسان قادر به تحمل این فشار جی نیست. متعلق به جهان ما نبود.

ویدئو

 

 

شتاب 25 مایل بر مجذور ثانیه یا 40233 متر بر مجذور ثانیه یعنی شهاب سنگ.

 

در این شتاب هر کیلوگرم ۴ تن وزن خواهد داشت؛ یعنی انسان ۷۰ کیلویی می‌شود ۲۸۱٫۵ تن. یعنی انسان درون این ابزار پرنده گوشت چرخ‌کرده می‌شود. استخوان سالمی در بدنش نخواهد ماند. به این خاطر گفتند که این ابزارهای پرنده قوانین فیزیک ما را نقض کردند. چون بشر هیچ آلیاژ فلزی یا فیبر کربن و کامپوزیتی در اختیار ندارد تا فشار جی معادل ۴۱۵۰ جی را تحمل کند. بهترین جنگنده نظامی و ماهرترین خلبان شاید ۵٫۸ جی موقت تحمل مانور داشته باشد.

از طرف دیگر این مانور در اتمسفر باعث اصطکاک هوا شده و آلیاژ بدنه ابزار پرنده تبخیر و اکساید می‌شود؛ یعنی یک‌تکه ابر در آسمان. حالا این شتاب مشاهده شده و گزارش شده است شاید قدرت مانور آنها در اتمسفر خیلی زیاد و در خلأ بی‌نهایت باشد. 


 

سه ميليون گردشگر براي بازديد جسد موجود فضايي به آمريكا سفر مي‌كنند !

رئيس انجمن هتل‌داران شهر روزول ( رازول ) آمريكا از علاقمندان به شركت در شصتمين سالگرد واقعه سقوط بشقاب پرنده در اين بخش ، درخواست كرد تا اطلاع ثانوي از برنامه‌ريزي براي سفر به اين قسمت صرفنظر كنند .




خبرگزاري ميراث فرهنگي ـ گروه بين‌الملل ـ / دقيقا 60 سال پيش يك بشقاب پرنده با دو سرنشين فضايي در شهر روزول ( رازول ) واقع در كنار نيومكزيكو سقوط كرد و اولين مدرك مستند براي بررسي اجسام ناشناخته فضايي به دست متخصصان ناسا افتاد .

به گزارش ميراث خبر ، روزنامه تايمز چاپ لندن در اين مورد نوشت : « به همين مناسبت حدود سه ميليون گردشگر به شهرها و ايالت‌ روزول ( رازول ) و نيومكزيكو واقع در آمريكا عزيمت كرده‌اند تا ضمن مشاهده جسد موجود فضايي و بشقاب پرنده متعلق به او ، در مراسم جشن و پايكوبي به همين مناسبت شركت كنند . »

رئيس انجمن هتلداران روزول در آمريكا در مصاحبه با روزنامه تايمز گفت: « ظرفيت‌ هتل‌هاي دو شهر روزول و ايالت نيومكزيكو پرشده و حتي‌الامكان كمپينگي ما هم ديگر ظرفيت پذيرش علاقمندان به شركت در اين مراسم مهيج را ندارد . »

وي افزود: « براي پذيرايي از گروه‌هاي گردشگري تدابير زيادي انديشيده بوديم اما انتظار ورود اين تعداد گردشگر را نداشتيم . »

نكته حائز اهميت اينكه موزه روزول كه جسد دو موجود فضايي را درون خود جاي داده سالانه ميزبان بيش از هفت ميليون بازديدكننده خارجي است .

سيد اميد عرب

 

منبع : خبرگزاري ميراث فرهنگي ۱۳۸۶/۴/۲۰

http://www.chn.ir/news/?Section=1&id=23526

 

 

 

در واقع اين انكار وجود بشقاب پرنده‌ها و سرنشينان آنها بيشتر مربوط به كشورهاي جهان سوم ميشود ، براي اينكه اين موجودات هوشمند انگيزه‌اي براي سفر به اين ممالك عقب افتاده ندارند . ولي آنها در كشورهاي صنعتي كه تحقيقات هسته‌اي فراوان و همچنين تحقيقات هوا - فضاي گسترده‌اي دارند ، بسيار تردد داشته و به دفعات مشاهده ميشوند و از اين رو پديده‌اي عادي براي مردم اين كشورها شده‌اند . حتي بهانه‌اي براي جشن و سرور ( پايكوبي )

 

 

شرح حال  حادثه روزول :

در اين قسمت شما با بزرگترين واقعه در ارتباط با يوفوها  آشنا خواهيد شد . حادثه‌اي كه اثرات زيادي در زندگي انسانها داشت . در ژولاي سال 1947 يك بشقاب پرنده در  شهر روزول ايالت نيومكزيكو با زمين برخورد كرد . بر طبق گزارشات اجساد چند سرنشين يوفو در اطراف اين بشقاب پرنده كشف شد . و در بعضي از گزارشات آمده بود كه جسد چند سرنشين يوفو كه هنوز زنده بودند نيز يافت شد . مك برازل ( Mac Brazel )  مزرعه دار محلي ، گزارش اصابت اين شي ناشناس را به نيروهاي هوايي روزول داد .

 

 

از بين  نيروهاي هوايي روزول افسر اطلاعاتي جسي مارسل ( Jesse Marcel )  مسئول رسيدگي به اين حادثه شد . عكس پايين مربوط به ايشان و فرزندشان ميشود .

 

 

اما در اينجا شرح واقعه را از زبان اولين شاهدان عيني واقعه  ميشنويم :

اظهارات سروان جسي مارسل در مورد حادثه : يكي ديگر از شهود عيني ماجرا و اولين شاهد از گروه بازرسين كه مايل بود نام وي به عنوان يك شاهد رسمي برده شود ، يك سروان نيروي هوايي امريكا به نام "جسي مارسل" با عنوان " افسر اطلاعاتي گروه بمب افكن اتمي " مستقر در روزول بود . وي شخصي بسيار آگاه و فعال و يكي از دو افسري بود كه از سايت اصلي سقوط بازديد نموده است . وي در سال 1979 طي يك مصاحبه ويديويي صراحتا اظهار داشت كه : " خير آن شي نه يك بالون هواشناسي ، نه يك موشك و نه يك هواپيما بود . " وي در مورد جنس آن شي اظهار داشت كه :

" قطعاتي از آن را تحت حرارت شديد قرار دادند كه حتي گرم نشد ! همچنين اين قطعات هيچ وزني نداشتند ( يعني با وجود بزرگي ، وزن بسيار پاييني داشتند ) و از نظر ضخامت نيز اين قطعات نازكتر از فويل آلومينيم داخل پاكت سيگار بودند . من سعي كردم كه اين قطعات را خم كنم ، اما علي‌رغم نازكي فوق‌العاده‌ آن هرگز نتوانستم اين كار را انجام دهم . ما حتي سعي كرديم تا با كمك يك پتك 16 پوندي آن را سوراخ كنيم يا تغيير شكل دهيم اما موفق نشديم ! "

 

 

اين غير قابل باور است كه فردي با قابليتها و تجربه بسيار بالا همچون جسي مارسل بعنوان افسر اطلاعاتي تنها گروه بمب افكن اتمي جهان در آن زمان لاشه يك بشقاب پرنده را از يك بالون هواشناسي يا يك هواپيما نتواند تشخيص دهد . آنهم با اوصافي كه در مورد جنس اين سفينه در بالا ذكر شد . مسلما چنين موادي را نميتوان در كره زمين يافت يا بطور مصنوعي ساخت . وي در جاي ديگري از مصاحبه عنوان داشت : " آنها از خارج از كره زمين آمده بودند ." حتي اگر فرض كنيم كه وي در ابتداي امر دچار اشتباه يا خطاي ديد شده بود ، اين موضوع براحتي قابل نفي است ،  چرا كه وي قبل از عزيمت به دفتر فرماندهي از شدت هيجان در مقابل منزل خود در پايگاه توقف نمود و قطعات بشقاب پرنده و خطوط عجيب روي آن را را به همسر خود و پسر 11 ساله و همسايگانش نشان داد . بخشي از دستگاه توليد كننده اشعه ايكس آن داراي خطوطي شبيه به خط هيروگليف و مانند خطوط بيروني حك شده بر روي سفينه بود .

 

 

 

 

 فرزند وي كه دكتر جسي مارسل كوچك ميباشد و اكنون يك پزشك است ، خلبان هليكوپتر گارد ملي و يك جراح در پرواز بشمار ميرود ، خاطره آن روز را به خوبي به ياد مي آورد . او حتي قادر است جزئيات مربوط به خطوط روي سفينه را مجددا رسم كند . پدر وي ( جسي مارسل بزرگ ) نيز مدارج ترقي خود را بتدريج طي نمود تا جايي كه مامور تهيه اولين گزارش در ارتباط با اولين انفجار اتمي شوروي سابق گرديد كه مستقيما به پرزيدنت ترومن ارائه گرديد . ( بنابراين اظهارات وي بعنوان يك فرد موجه مورد تاييد است ) در ارتباط با تلاش دولت امريكا براي سرپوش نهادن بر اصل ماجرا ، يك نكته مهم ديگر نيز قابل ذكر است . ژنرال سابق ارتش توماس دوبوس كه قبلا در سال 1947 در درجه سرهنگي بعنوان فرمانده پرسنل مركز فرماندهي پايگاه هشتم هوايي در فورت ورث تگزاس خدمت مي كرد قبل از مرگش در سال 1992 شهادت داد كه در جريان واقعه روزول پيام تلفني از ژنرال " كلمنت مك مولن " در پايگاه هوايي اندروز در واشنگتن دي سي دريافت داشته بود كه طي آن به وي دستور داده شده بود كه بر اصل ماجرا سرپوش گذاشته شود . اين دستورات متعاقبا از سوي ژنرال رايمي به اين نحو ابلاغ شد كه داستاني تهيه شود تا اصل موضوع تغيير يابد تا از فشار مطبوعات كاسته شود . شهادت آقاي " گلن دنيس " كوچكترين ترديدي در مورد ماهيت  موجودات فضايي واقعه روز روزول باقي نمي‌گذارد . وي همچنان در روزول نيومكزيكو زندگي مي‌كند و يك تاجر مورد احترام اهالي منطقه و عضو انجمن شهر است . وي فردي متواضع و صريح است . در سال 1947 آقاي دنيس يك مامور كفن و دفن بود كه در مركز تدفين " بالارد " كار مي كرد و قرار دادي با پايگاه هوايي روزول منعقد كرده بود كه بموجب آن خدماتي نظير واگذاري آمبولانس ، محل نگهداري اجساد را در اختيار  ارتش قرار مي‌داد . قبل از آنكه وي اطلاعاتي در مورد سفينه بجا مانده از حادثه داشته باشد در يك بعد از ظهر تماسهاي تلفني متعددي از جانب افسر مسئول كفن و دفن پايگاه با وي صورت پذيرفت . در طي اين  تماسها از وي در مورد امكان تهيه كيسه هاي بدون منفذ كوچك ( كوچكتر از كيسه هاي حمل انسان ) براي نگهداري چندين روزه اجسادي كه در معرض برخي مواد قرار گرفته‌اند سوال شده بود . توجه اين مقامات به موضوع تغيير احتمالي تركيب شيميايي بافتهاي اجساد بود . چند ساعت بعد ، زماني كه شب فرا رسيد وي بدنبال يكسري وقايع غير مرتبط با هم بطور اتفاقي به بيمارستان پايگاه هوايي رفت . بيرون از درب خروجي پشتي بيمارستان وي دو دستگاه آمبولانس نظامي را مشاهده نمود كه درهاي عقب آنها باز بود و در داخل آنها قطعات بزرگي از يك وسيله متلاشي شده ديده مي شد و بر روي يكي از آنها خطوط و سمبلهاي عجيبي وجود داشت . در داخل بيمارستان وي پرستاري را مشاهده نمود كه او را مي‌شناخت . در همان لحظه پليس نظامي متوجه حضور وي شد و او را با خشونت و به زور از ساختمان خارج كردند . روز بعد آقاي دنيس آن پرستار را ملاقات نمود . و وي توضيح داد كه در شب قبل او نيز به بيمارستان رفته بود . آن پرستار ، زني مذهبي بود و كاملا مشخص بود كه از مشاهده چيزي بسيار شوكه شده است . خانم پرستار توضيح داد كه از وي خواسته شد تا بعنوان دستيار پزشك در كالبد شكافي چند موجود عجيب و غريب با بدنهايي كه هيچ شباهتي به بدن انسان نداشتند كمك كند . پرستار شرح داد كه بوي وحشتناكي را حس نموده و اين كه چگونه يك بدن كاملا سالم در فرم صحيح خود قرار داشت ولي ساير بدنها متلاشي شده بود . آن پرستار همچنين تفاوت بين آناتومي آن سرنشينان يوفو  و آناتومي بدن انسان را توضيح داد . وي همچنين طرحي را روي دستمال كاغذي رسم نمود كه نشان دهنده شكل و شمايل اين موجودات فرازميني بود .

 

 

 

 

 

به هر ترتيب اين ملاقات آخرين آنها بود چرا كه آن پرستار چند روز بعد به انگلستان منتقل شد . لازم به توضيح است كه با وجود  گزارشات بسيار متفاوت ، ظاهرا سفينه مزبور 4 سرنشين داشته و يكي از سرنشينان زنده آن نيز تا مدتي زنده بوده و بعدا جان سپرده است . همچنين قسمت اصلي سفينه ساقط شده در فاصله دورتر از مزرعه مك برازل و منطقه دبريس فيلد به زمين اصابت كرده بود .

 

 

محققين تنها در سالهاي اخير بود كه توانستند وجود سايت دوم ( محل سقوط اشياي اصلي ) را تاييد كنند چرا كه تنها عده كمي از مردم از وجود آن مطلع بودند . طبق شهادت شهود عيني اين سايت محلي بود كه بدنهاي موجودات فضايي در آنجا يافت شد . بيشتر شهود عيني اين سايت از ترس برخوردهاي امنيتي حتي تا امروز نيز از افشاي نام خود امتناع ميكنند . اخيرا يك شركت حقوقي معتبر انتخاب شده است تا به آن دسته از شاهداني كه با شهادتشان در معرض خطر قرار مي گيرند ، حفاظت حقوقي اعطا كند . وكلاي حقوقي اين شركت نيز تا كنون با بسياري از شهود واقعه روزول  ملاقات داشته اند . علاوه بر " گلن دنيس " ساير شهود نيز مورد تهديد و ارعاب و برخورد فيزيكي واقع شده اند . طبق اظهارات كلانتر ويلكاكس مقامات نظامي در حضور همسر وي به آنها گفتند چنانچه او و خانواده‌اش حرفي در مورد آنچه كه ديده اند به زبان آوردند بي درنگ كشته خواهند شد ! همچنين مزرعه داري كه قبل از همه موفق به پيدا كردن جسم ساقط شده گرديده بود توسط  مقامات نظامي بمدت يك هفته تحت قرنطينه و بازجويي قرار گرفت و از وي سوگند گرفته شد تا هرگز كلمه اي راجع به آنچه ديده است به زبان نياورد . در خلال ماه هاي پس از واقعه پسر مك برازل همچنان قطعاتي را بصورت خرده ريزه مي‌يافت و در قوطي مخصوص سيگار پنهان ميكرد . اما آن اشيا گهگاه طي بازرسيهاي مقامات نظامي مورد مصادره واقع ميشدند . به هر ترتيب علي رغم اين كه از سال 1980 به  بعد محدوديتهاي وضع شده در مورد اين ماجرا بتدريج از ميان برداشته شد و موضوع در اختيار عموم  قرار گرفت هيچ شاهدي حتي سخني در مورد مشاهده بالون يا موشك يا هواپيماي آزمايشي كه مقامات نظامي مدعي آن بودند به ميان نياورد و همه شاهدان صحبت از مشاهده بشقاب پرنده ميكردند نه چيز ديگري . اكنون در شهر روزول نيومكزيكو موزه اي تاسيس شده كه در آن جسدي مصنوعي از موجود فضايي روزول همراه با شواهد مربوط به سقوط بشقاب پرنده در معرض بازديد علاقه‌مندان قرار گرفته است . در سال 1997 پنجاهمين سالگرد وقوع اين حادثه در اين شهر گرامي داشته شد و هزاران تن از علاقه‌مندان به بررسي موضوع بشقابهاي پرنده ، ضمن بازديد از اين موزه اطلاعات جامعي را در ارتباط با اين حادثه بدست آوردند .

گزارش واقعه روزول توسط سرهنگ بلنچارد : " روز پس از واقعه قطعات بشقاب پرنده ساقط شده و خود سفينه توسط هواپيماهاي سي 54 و ب 29 به پايگاه هوايي رايت فيلد در ديتون اوهايو منتقل گرديدند . اين پايگاه مقر گروه 509 بمب افكن نيروي هوايي ايالات متحده است و در آن زمان داراي يك مشخصه ويژه بود و آن اينكه تنها گروه بمب افكن اتمي در جهان بشمار مي آمد . در صبح روز 8 جولاي 1947 سرهنگ دوم ويليام بلنچارد  فرمانده گروه بمب افكن اتمي گزارشي را منتشر ساخت مبني بر اين كه لاشه يك سفينه بشقاب مانند را در منطقه يافت نموده است . اين گزارش بلافاصله توسط تلگراف به ايالات متحده مخابره شد و به سرعت به تيتر اول 30 روزنامه عصر آن روز مبدل گشت . ظرف چند ساعت پس از انتشار گزارش اول و بدنبال كنجكاوي و فشار مطبوعات و افكار عمومي براي افشاي جزئيات بيشتر ، گزارش دومي از سوي دفتر ژنرال راجر رامي فرمانده پايگاه هشتم هوايي در فورت ورث تگزاس واقع در 400 مايلي محل سقوط منتشر شد . اين گزارش ، گزارش اول را تكذيب نموده ، اعلام داشت كه سرهنگ بلنچارد و افسران او در گروه 509 بمب افكن در روزول مرتكب يك اشتباه احمقانه شده اند و به اشتباه يك بالون هواشناسي و آنتن رادار آنرا با لاشه يك بشقاب پرنده اشتباه گرفته اند . البته مشخص است كه يكي از اين دو گزارش دروغ محض است . در واقع شهود معتبر بسياري اعم از مقامات نظامي و غير نظامي محلي كه مستقيما درگير ماجرا بودند اعتقاد داشتند كه گزارش اول مربوط به سرهنگ بلنچارد و تيم او واقعيت دارد و گزارش دوم خود دروغ محض است و تنها براي سرپوش گذاشتن به يكي از نادرترين وقايع تاريخ بشر منتشر شده بود . كساني كه با سرهنگ دوم بلنچارد هم گروه و همكار بودند اذعان داشتند كه وي فردي مطلع  و آگاه با رفتاري معقول و منطقي بوده و هرگز آدمي نبوده كه از خود و گروه بسيار مهم خود تصوير  يك عده احمق را در اذهان عمومي بوجود آورد .

و در واقع گزارش دوم منتشر شده از سوي ژنرال رامي يك توهين بزرگ به سرهنگ بلنچارد و گروه 509 بمب افكن اتمي تلقي شد .  همچنين سرهنگ بلنچارد بعدها طبق سنوات نظامي به ژنرال 4 ستاره ارتقا يافت . و موقعيت نظامي وي نيز به قائم مقامي رياست كاركنان نيروي هوايي ايالات متحده ارتقا يافت . بعد از حادثه روزول در امريكا گروهي فوق سري شكل گرفت كه در آن گروه دوازده نفر از نخبگان  زمين عضو بودند كه نام اين گروه MJ12 ( مجستيك  12) است . از نكات جالب‌تر اين است كه سطح  سري اين گروه در امريكا Q تعريف شد ، يعني حتي رئيس جمهور و نمايندگان مجلس نيز حق دسترسي به اطلاعات اين گروه را ندارند . اين گروه موظف شد تا بر روي باقيمانده بشقاب پرنده حادثه روزول و اجساد بدست آمده از آن كار كند . اين افراد در محلي كه منطقه بسته نظامي است مشغول بكار شدند . نام اين محل گروم ليك ( Groom Lake  ) ميباشد .

 


 

 

سقوط بشقاب پرنده در روسيه

 

 

اتوپسي ( كالبد شكافي )

 

 

 

از بهترين و شايد كم نظيرترين مدارك رويارويي بشقاب پرنده ها و هواپيماهاي نظامي مربوط به سال 1976 و تقابل اين اشيا ناشناس پرنده و جت هاي فانتوم II در محدوده آسمان شهر تهران است كه تا به امروز برخي از زواياي اين حادثه همچنان در پرده ابهام قرار دارد .

اين واقعه هنگامي رخ داد كه در 19 سپتامبر1976 مركز فرماندهي نيروي هوايي شاهنشاهي ايران شي پرنده ناشناسي را در محدوده آسمان تهران شناسايي كرد نكته مهم در اين حادثه تاثيرات ناشناخته الكترومغناطيسي شي پرنده ناشناس بروي سيستمهاي الكترونيكي بود .

دو فروند هواپيماي جت فانتوم F-4 كه به صورت مستقل اقدام به رهگيري اشيا ناشناس پرنده (UFO) كرده بودند تمامي سيستمهاي الكترونيكي و ارتباطي آنان مختل شده و از كار افتادند و حتي در يك مورد هواپيما قادر به شليك موشكهاي خود به هدف نيز نبود و هر دو به ناچار از شي پرنده دور شدند .

اين حادثه به سرعت مورد توجه سازمان اطلاعات دفاعي آمريكا (DIA) , سازمان امنيت ملي آمريكا (NSA) و سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (CIA) قرار گرفت و تعدادي از پرسنل ايراني كه مستقيما در اين حادثه حضور داشتند مورد بازجويي قرار گرفتند . اگر چه با گذشت زمان برخي از اين نكات مبهم و سوالات بي پاسخ آن به تدريج با خارج شدن و انتشار مدارك مربوط به اين حادثه از حالت محرمانه بودن روشن شده است اما همچنان نكات و ابهامات بيشماري وجود دارد كه به نظر نميرسد تنها با بررسي تنها اين حادثه اميدي به يافتن پاسخي براي آن داشت اما ميتوان اميدوار بود كه با در كنار هم چيدن مجموعه مدارك بدست آمده از حوادث مختلف به نتيجه اي مثبت دست يافت ، با ما باشيد تا گذري بر اين حادثه داشته باشيم .

 

 

شرح واقعه

در حدود ساعت 12:30 بامداد روز 19 سپتامبر 1976مركز فرماندهي نيروي هوايي شاهنشاهي ايران چندين تماس تلفني در فواصل زماني كوتاه از منطقه شميران در شمال تهران دريافت ميكند كه تعدادي از آنان گزارش ديدن يك شي پرنده در آسمان و تعدادي ديگر از ديدن يك شي نوراني شبيه به هليكوپتر خبر ميدادند . هنگامي كه مركز فرماندهي نيروي هوايي مطمئن شد كه هيچ هليكوپتر و هواپيمايي متعلق به نيروي هوايي و يا سازمان ديگر در آن محدوده حضور ندارد با تيمسار همافر نادر يوسفي جانشين فرمانده عمليات نيروي هوايي و فرد سوم نيروي هوايي شاهنشاهي ايران تماس گرفته ميشود و در جريان امور قرار ميگيرند .

تيمسار يوسفي در اولين واكنش , احتمال مشتبه شدن ساكنين شميران از ديدن ستاره زهره كه در آن فصل از سال درخشانترين اجرام سماوي است به جاي شي ناشناس نوراني ميدهد اما بعد از صحبت با برج مراقبت فرودگاه مهرآباد و گزارش آنان مبني بر ديدن يك جرم نوراني كه بسيار بزرگتر از يك ستاره است اين فرضيه منتفي ميشود و تيمسار يوسفي تصميم به شناسايي و رهگيري اين شي نوراني ناشناس ميگیرد .

در حدود ساعت 01:30 بامداد يك فروند هواپيماي فانتوم F-4 از پايگاه هوايي شاهرخي (همدان) به پرواز در مي آيد و با حداكثر سرعت به سمت تهران و محل رويت شي ناشناس پرنده حركت ميكند , در فاصله 70 مايلي (112 كيلومتر) هدف , خلبان از رويت بصري يك شي ناشناس نوراني ميدهد ( كه محتمل نور زيادي ساطع ميكرده كه از اين فاصله تشخيص داده شده است) و به سمت شي ناشناس نوراني حركت ميكند , در فاصله 25 مايلي ( 40 كيلومتري) شي ناشناس ناگهان تمام دستگاهاي مسيرياب (قطب نما و...) و سيستمهاي الكترونيكي هواپيما به همراه سيستمهاي ارتباطي مختل ميشوند و از كار ميافتند و خلبان درمانده و متحير از اين حوادث بعد از سعي و تلاش بيهوده براي تسلط بر امور تصميم به بازگشت به پايگاه شاهرخي ميگيرد اما تمامي سيستمهاي هدايتي و ارتباطي هواپيما در راه بازگشت به پايگاه بعد از دور شدن از شي ناشناس به حالت عادي خود بازميگردند .

در ساعت 01:40 بامداد دومين هواپيماي جت فانتوم به خلباني سرهنگ دوم همافر پرويز جعفري براي شناسايي شي ناشناس به پرواز در مي آيد . سرهنگ جعفري و كمك خلبان هواپيما بعد از مشاهده بصري شي نوراني ناشناس , رادار هواپيما نيز خبر از وجود يك شي پرنده در فاصله 27 مايلي (43 كيلومتري) هواپيما ميدهد . اين شي نوراني از نظر بزرگي در اندازه هايي شبيه به يك هواپيما بوئينگ 707 است و در حال حاضر باسرعت 150 مايل (240 كيلومتر) در ساعت به سمت جنوب در حال حركت است و در فاصله 25 ميلي (40 كيلومتر) هواپيما قرار دارد , اين شي ناشناس گاهي حركت ميكند و گاهي هم در آسمان ثابت است . هنگامي كه سرهنگ پرويز جعفري در 25 مايلي (40 كيلومتري) شي ناشناس نوراني قرار داشتند مشاهدات بصري خود را اينگونه بيان و گزارش ميكند :

تشخيص اندازه دقيق شي نوراني به دليل نور زيادي كه از اين شي ساطع ميشود دشوار است . رنگهاي اين شي نوراني به صورت متناوب ميان رنگهاي آبي , سبز , قرمز و نارنجي متغير و تغيير رنگ آن منظم است و به سرعت رنگها تغيير ميكنند . فاصله تغيير رنگها خيلي كم و كمتر از يك ثانيه بيشتر ميان تغيير رنگها فاصله نيست .

در همان هنگام كه هواپيما در حال حركت به سمت جنوب و شي نوراني ناشناس بود شي ناشناس كوچكتري از شي بزرگ ابتدايي جدا شده و با سرعت زياد به سمت هواپيماي سرهنگ جعفري حركت ميكند , سرهنگ جعفري به تصور اينكه مورد حمله قرار گرفته است , اقدام به رهگيري شي دوم كرده و با استفاده موشك سايدوايندر تصميم به حمله ميگيرد ولي در لحظه شليك موشك به ناگهان تمام سيستمهاي كنترل موشك و سيستمهاي ارتباطي از كار مي افتد . خلبان با ديدن اين شرايط با يك شيرجه سريع و تحمل فشار جي زياد اقدام به چرخش و گريز از مهلكه ميكند اما شي دوم ناشناس تا مدت زمان كوتاهي اقدام به تعقيب هواپيما تا فاصله 5 مايلي (7.5 كيلومتر) ميكند و بعد از دور شدن هواپيماي جت فانتوم اقدام به بازگشت به سفينه مادر ميكند و سفينه مادر (همان سفينه بزرگ نوراني ابتدايي) بر طبق مكالمات خلبانان هواپيما اقدام به دور شدن از موقعيت با سرعت صوت ميكند و باز هم به محض دور شدن هواپيما از شي ناشناس نوراني تمامي سيستمهاي هدايتي و ارتباطي هواپيما به حالت طبيعي خود باز ميگردند .

در فاصله زماني كوتاه خدمه هواپیماي جت فانتوم F-4 مشاهده ميكنند شي نوراني كوچكتري نسبت به شي نوراني بزرگ ابتدايي از شي نوراني بزرگ جدا ميشود و با سرعت نسبتا زيادي به صورت زاويه دار و مورب به سوي پايين در حال سقوط (يا فرود) است سرهنگ جعفري از فرصت استفاده كرده و در ارتفاع پايين تصميم به نزديك شدن به شي نوراني در حال سقوط ميگيرد اما پيش از آن شي پرنده بعد از پرواز بر فراز فرودگاه مهرآباد , در مكاني در اطراف فرودگاه مهرآباد با همان نور خيره كننده فرود مي آيد و تمام سيستمهاي الكترومغناطيسي و ارتباطي در آن محدوده از كار مي افتد . هواپيماهاي غير نظامي كه در آن زمان در حال نزديك شدن به فرودگاه مهرآباد بودند و يا در حال تماس با برج مراقبت فرودگاه مهرآباد بودند همگي مدعي قطع شدن يكباره ارتباط خود با برج مراقبت فرودگاه مهرآباد شده اند اما با تلاش سرهنگ شاهرخي و كمك خلبان هواپيما در حالي كه تمام سيستمهاي الكترونيكي هواپيما از كار افتاده بود هواپيماي جت F-4 موفق به نزديكي به شي ناشناس ميشوند كه در گزارش مشاهدات به شكل يك استوانه تخم مرغي شكل توصيف شده است كه نوري كمتر نسبت به سفينه مادر سطح آنرا پوشانده بود و چراغهاي چشمك زن به صورت يك كمربند به دور آن وجود داشت . روز بعد خلبانان دومين هواپيماي فانتوم با استفاده از هليكوپتر با پرواز بر فراز منطقه سعي در پيدا كردن محل فرود شي ناشناس پرنده داشتند اما هيچ رد و اثري نيافتند اما تصميم گرفته شد محل تقريبي فرود شي ناشناس پرنده در يك دايره با استفاده از دستگاهاي ردياب امواج راديويي و بررسي تشعشعات مختلف (راديو اكتيو و ....) بررسي شود كه در هنگام اين جستجو امواج راديويي گوش خراشي در همان اطراف از يك خانه كوچك كه در همان نزديكي بود دريافت شد و وقتي از ساكنين خانه در مورد اينكه شب گذشته مورد غير عادي نديده اند سوال شد آنان پاسخ دادند ما ديشب صداهاي عجيب به همراه نورهاي عجيب مانند صاعقه ديده ايم .
 

گزارش از بازجويي اعضاي اين خانواده و يا منبع اين امواج گوش خراش و حتي گزارشي از نتايج تحقيقات بررسي تشعشعات منتشر نشده است و بعد از سقوط شاه نيز هيچ مدركي در اين زمينه يافت نشد و مطالب بالا بر اساس مدارك گفته شاهدان اين واقعه و مطالب منتشر شده از سوي سازمان اطلاعات دفاعي آمريكا نوشته شده است .
 

 


فرم گزارش سازمان اطلاعات دفاعي امريكا:

الف) اين مورد شامل گزارشهاي مختلفي در زمينه يك كيس واحد است كه توسط شاهدان مختلف در شميران و فرودگاه مهرآباد و ... كه از آسمان و هم از روي سطح زمين در مكان هاي مختلف ديده شده است .

ب) جدا از وجود تعداد زيادي شاهد عام تعدادي از پرسنل نيروي هوايي كه داراي علم و تجربه كافي هستند نيز بر وجود چنين شي ناشناسي گواهي داده اند .

ج) تمام اين مورد توسط رادار مشاهده و تاييد شده است.

د) تاثيرات الكترومغناطيسي ناشناخته همانند EME توسط دو هواپيما و برج مراقبت فرودگاه مهرآباد تاييد شده است .

ه) تاثيرات فيزيولوژي قابل مشاهده اي مانند تاثير در عضو بينايي پرسنل نيروي هوايي گذاشته است .

و) مقدار مانور پذيري بسيار بالايي براي شي ناشناس گزارش شده است .



با توجه به ضوابط و مدارك موجود اين مورد قابليت بررسي به عنوان يك شي نا شناس پرنده (UFO) را دارد.
 


عقايد شاهدان:

دي (يدالله) ناظري يكي از خلبانان اولين هواپيماي جت فانتوم معتقد است اشيا ناشناس پرنده (UFO) ميتوانند با سرعت چندين هزار مايل در ساعت مسافرت كنند . او در ادامه ميگويد : ".... اين اشيا فراتر از سرعت و قدرت ما بودند و F-4 مطمئنا نميتوانست به اين اشيا ناشناس پرنده برسد , هنوز هيچ كشوري نتوانسته به چنين وسايل پرنده اي با چنين قدرت و سرعتي دست يابد , مدتي بعد گزارشهايي منتشر شد كه زمان آن چند دقيقه قبل از اين واقعه در تهران بوده است و خلبانان مصري شي ناشناسي مانند اين شي را بر فراز دريايي مديترانه رويت كرده اند و يا در همان زمان از رويت شي ناشناس نوراني در ليسبون پرتغال سخن گفته شده است. من ميگويم اين شي پرنده از يك سياره ديگر آمده بود .

تيمسار همافر نادر يوسفي معاون عمليات وقت نيروي هوايي ميگويد "... من دو جت رهگير درخواست كردم و فكر ميكردم براي رهگيري و شناسايي آن كافيست اما نميدانستم كه آنها از كجا آمده اند , او در ادامه ميگويد بسياري از مدارك اين رويارويي در اختيار سازمان اطلاعات دفاعي آمريكا (DIA) است و هيچ كس در ايران به اين مدارك دسترسي ندارد . نادر يوسفي ميگويد بعد از اينكه دومين هواپيماي فانتوم F-4 ارتباط خود را از دست داد و سيستمهاي تسليحاتيش از كار افتاد با يك مانور اقدام به گريز ميكند و در هنگام گريز سرعت هواپيما به 2 ماخ هم ميرسد اما شي ناشناس نوراني ( دومين شي كه كوچكتر بوده و از شي اوليه بزرگتر جدا شده بود) به تعقيب هواپيما اقدام ميكند و به سادگي به هواپيما نزديك ميشود .

مسئول وقت برج مراقبت مهرآباد حسين پيروزي هم ميگويد شي ناشناس پرنده (كوچك) در ارتفاع كم 2200 تا2500 پا بر فراز فرودگاه مهرآباد پرواز كرد كه مانند يك استوانه بود كه چراغهايي به دور آن بسته شده بود و وقتي كه شي ناشناس پرنده بر فراز فرودگاه پرواز ميكرد برق برج مراقبت قطع شده بود و تمام سيستمها از كار افتاده بودند و ما با ديگران ارتباطي نداشتيم .

روز بعد از حادثه سپهبد عبدالله آذربرزين يكي از معاونين فرماندهي نيروي هوايي شاهنشاهي با تمام شاهدان اين حادثه صحبت كرده و گزارشي كامل و جامع از وقايع رخ داده تنظيم ميكند و در آن مينويسد تمامي شاهدان بر اين باور هستند كه هيچ كشوري به چنين تكنولوژي پيشرفته اي دسترسي ندارد و اين اشيا ناشناس ساخت دست بشر نبودند .

اين گزارش به همراه ساير مدارك تسليم تيمسار حاتمي ( از مشاورين نظامي شاه ) ميشود و تيمسار حاتمي بعد از مشورت با شاه از گروه مشاوران نظامي آمريكايي حاضر در ايران به واسطه يك مقام بلند پايه نيروي هوايي ايران از ژنرال ريچارد سكورد (مسئول مستشاران نظامي امريكا در ايران) درخواست كمك ميكند . ژنرال ريچارد سكورد بعد از اطلاع از اين واقعه با توجه به حساسيت مقامات ايراني كه براي اولين بار بود با چنين حادثه اي رو برو ميشدند و اهميت موضوع براي آمريكا از لحاظ اينكه اگر عامل اين وقايع شوروي باشد كه به تكنولوژي پيشرفته اي دست يافته است براي امنيت آمريكا يك فاجعه به شمار ميرود مقامات مسئول در واشنگتن را از واقعه مطلع ميكند و دكتر بروس مكابي از محققين برجسته در اين زمينه به همراه چندين گروه تحقيقاتي از نيروي هوايي آمريكا و سازمانهاي اطلاعاتي مامور تحقيق و بررسي موضوع ميشوند و به ايران اعزام ميشود . نيروي هوايي امريكا و ساير سازمانهاي اطلاعاتي تمام مدارك و شواهد اين حادثه را جمع آوري كردند و از تمامي شاهدان بازجويي كردند.
 


مدارك و جزييات واقعه:

در اول اكتبر1976 اين واقعه با انتشار نوار مكالمات سرهنگ پرويز جعفري خلبان دومين هواپيماي جت فانتوم وارد مرحله تازه اي شد . در اين نوار مكالمه سرهنگ جعفري ميگويد شي ناشناس به سرعت در حال نزديك شدن به ماست و با وجود اينكه هواپيما با سرعت بيشتر از سرعت صوت در حال پرواز به سوي تهران است ولي شي ناشناس نوراني (كوچك) در حال نزديكي به آنهاست . سرهنگ جعفري شي كوچك دوم نوراني را به اندازه قرص كامل ماه در آسمان توصيف ميكند (شاهدان ماجرا به روي زمين هم دقيقا چنين تشبيهي براي توصيف شي ناشناس پرنده بكار برده اند)

چنين اشيا ناشناس پرنده اي در حدود 3 ساعت بعد در ساعت 01:00 بامداد 19 سپتامبر به وقت محلي در رباط پايتخت مراكش نيز ديده شده است و سفارت آمريكا در رباط گزارش ميدهد پليس گزارش هايي متعدد مردمي از رويت شي ناشناس نوراني كه در ارتفاع پايين و موازي سواحل اقيانوس آرام دريافت كرده است كه به شكل يك استوانه نوراني كه چراغهاي چشمك زن زيادي در آن ديده ميشد و هيچ صدايي هم از آن شنيده نميشد .

در آنزمان از احتمال سقوط يك ماهواره و شهاب سنگ سخن گفته شد اما سازمان اطلاعات دفاعي با توجه به مدارك بسيار و حادثه تهران چنين احتمالي را منتفي اعلام كرد . ماهواره جاسوسي DSP-1 متعلق به ارتش آمريكا كه مجهز به سنسورهاي فروسرخ بوده و در نيمكره شمال و شوروي و در نزديكي مرزهاي شمالي حضور داشته در همان زمان متوجه تغييراتي در طيف فروسرخ شده است و به مدت 1 ساعت تمام اين واقعه را با استفاده از سنسورهاي فروسرخ خود ثبت كرده است (كه تاكنون منتشر يا خبري در مورد آن اعلام نشده)

منبع: انجمن تخصصي هوا - فضا


 

كلمه یوفو از تركیب حروف اول نام انگلیسی این اشیاء یعنی Unidentified Flying Objects ، گرفته شده و معادل فارسی آن "اشیای پرنده ناشناخته" است.

 

در سایت زیر به كمك فن آوری google map رخدادها و گزارشات مرتبط با مشاهده بشقاب پرنده ها در آمریكا و ... بصورت real time و در زمان واقعی منعكس می گردد.

http://www.ufostalker.com

 

 

محمدرضا طباطبايي    2/7/86

http://www.ki2100.com 

 

لطفا نظر خود را به تالار زير ارسال فرماييد :


/talar/viewtopic.php?f=26&t=38

 

# ، موجودات فضایی ، موجودات فضایي ، موجود فضایی ،  موجود فضایي ، موجودات فرا زميني  ، موجودات فرازميني  ، موجودات فرا زمينی ، موجودات فرازميني ،‌ موجود فرا زميني ، موجود فرازميني ، موجود فرا زمينی ، موجود فرازمينی ، #