-
هنگامي كه خورشيد گرفته شود (
يا
خورشيد به رنگ قرمز كوره آهنگري درآيد ، همانند خورشيد در هنگام غروب
)
-
و زماني كه ستارگان كدر (
تيره ،
مات ، تاريك و سياه ) شود
-
و هنگامي كه كوهها روان شود (
حركت كند ، راه رود ، رانده شود ، سيال شود
)
-
و آنگاه كه [حيوان] آبستن (
منظور شتران حامله ) رها كرده شود (
سقط جنين و متواري شود )
-
و زماني كه وحشيها (
وحوش ، حيوانات و جانوران بياباني ) گردآوري شود ( مجتمع شود ، به هم
فشرده شود ، جمع آوري شود )
-
و هنگامي كه درياها متلاطم (
طوفاني ، موج دار ، خروشان ) شود
-
و زماني كه نفسها ( نفوس ، اشخاص ، موجودات
، خود اشخاص ، چيزها ، اشياء ، جانها ) زوج كرده شود ( تركيب و ادغام شود ، ازدواج
كند ، جفت كرده شود ،
قرين يكديگر شود ، جفت يكديگر شود )
-
و هنگامي كه دختر زنده به گور شده
[را] پرسيده شود
-
به كدام ( به
چه ) گناهي ( اشتباهي ، جرم و
خطايي ، بزهكاري
) مقتول شد ( كشته شد )
-
و آنگاه كه كتاب (
نامه ، مكتوب ، صحف ، مصحف شده ،
صحافي شده ، گردآوري شده ) منتشر شود ( گشوده شود ، باز شود ، نشر شود ، تكثير شود
، محتواي آن معلوم شود ، افشا شود )
-
و زماني كه آسمان خراشيده شود
( پاره شود ، برهنه شود ، كنده شود ، پوست كنده شود
)
-
و زماني كه جحيم ( جهنم ) افروخته شود (
به گداز آيد ،
به شور و حال آيد ، شعله ور و افروخته و روشن شود )
-
و هنگامي كه باغ ( بهشت ) نزديك
كرده شود
( پيش كش شود ، تقديم شود ، منزل و خانگاه شود )
-
داند ( بفهمد
، آگاه شود ) نفسي (
كس و يا هر شخصي ) [كه] چه چيز (
آنچه را كه ) حاضر كرد ( آماده و فراهم
كرد ، احضار و مهيا كرد )
-
پس قسم نميخورم به فرو روندگان (
ستارگان پنهان و مخفي شونده در روز ، سيارات
منظومه شمسي ، خورشيد و ماه در زمان غروب )
-
گردش كنندگان (
روندگان ، سير كنندگان ، چرخندگان ) ، پنهان شوندگان
( مخفي شوندگان
)
-
و شب ، هنگامي كه پشت
كند ( كم كم روشن شود ، به پايان رسد )
-
و صبح ، زماني كه دميد (
نفس كشيد
، باز و دم كرد ، روشن شود )
-
بدرستي آنست حتما سخن ( گفتار
، نقل قول ) فرستادهاي
( ارسال شدهاي ، مَلَكي ) كريمي ( بزرگواري ، نيكوكاري ، خير خواهي ، با
كرامتي ، گرامي )
-
داراي نيرويي (
قوت و قدرتي ، توانايي ) ، در نزد ( جوار
) داراي ( صاحب و مالك ) عرش (
تخت سلطنت ، جايگاه حكومت ) با ثباتي (
استوار و پايدار و با مقام و منزلتي )
-
مطيعي ( فرمانبرداري ،
پيرو و تسليمي ) در آنجا ( نزد و جوار عرش ) ، اميني ( امانت داري
، درست كرداري ، قابل اطميناني )
-
و نيست يار ( دوست ، معاشر ،
همدم و هم مجلس و رفيق ) شما به
ديوانگي ( جنوني )
-
و حتما ديده است او را ،
به افق آشكار ( هويدا )
-
و نيست او براي [جهت بازگويي و حكايت و تعريف كردن] غيب ( ناپيدا ، نادانسته و نديده و نشنيده ) به بخيلي (
خسيسي
)
-
و نيست آن به كلام (
گفتار ، سخن ، نقل قول و تعريف ) شيطاني
رانده شدهاي ( سنگسار شدهاي )
-
پس كجا ميرويد
-
كه آن [نيست] مگر ذكري (
پند و اندرز و يادآوري ) براي عالميان
( انس و جن )
-
براي كسي كه خواست از شما
كه
راستي جويد ( استقامت خواهد ، به راه راست رود ،
درست شود ، اصلاح شود ، به پا ايستد )
-
و نخواهيد مگر آنكه بخواهد خداوند سرور عالميان (
كليه موجودات هستي )