-
سوگند كشمكش (
ستيزه ، منازعه ، مرافعه ، جهاد ، جنگ ، اشتياق و... ) كنندگان
را ، پيشبردی ( غرق كردنی )
-
و كشندگان ، كشيدنی (
كششی ) را [يا
نشاط كنندگان ، نشاطی را]
-
و شنا كنندگان ، شنايی (
شناوری ) را
-
پس سبقت گيرندگان ، سبقتی (
سبقت گرفتنی ) را
-
پس تدبير كنندگان كاری (
فرمانی ) را
-
روزی كه ميلرزد لرزنده (
می جنبد جنبده )
-
دنبال ميكند آن را كاری سخت تر از
آن ( از پی آن آيد سخت تری ، بعد آن لرزش سختتری
آيد )
-
قلبهايی در چنين روزگاری مضطربی [است]
-
ديدگانش پايين افتاده ای [باشد]
-
ميگويند آيا ما حتما باز گردندگان
در حفره ( گودال ، حالت اوليه خلقت در روی سياره
زمين ) [هستيم]
-
آيا زمانی [در
حالی] كه بوديم استخوانی پوسيده ای (
ريزه ريزه و جدا شده ای )
-
گويند [اگر]
اين چنين شود ، آنگاه تكراری ( دوباره زنده شدنی
) زيانمند شده ای [باشد]
-
پس جز اين نيست كه آن صدا كردنی
يكباره ای [است]
-
پس آنگاه ايشانند روی زمين (
دشت خوفناك ، جايی كه كسی قبلا آنجا نبوده است
)
-
آيا آمد تو را حكايت موسی
-
زمانی كه ندا داد او را سرورش به
دره ( وادی ) مقدس طوی
-
برو به جانب فرعون ، بدرستی او
طغيان كرد
-
پس بگو آيا برايت [هست]
به سوی اينكه پاكيزه شوی
-
و هدايت كنم تو را به سوی سرورت ،
پس بترسی ( پرهيزگاری كنی )
-
پس نشان داد او را نشانه (
معجزه ) بزرگ
-
پس تكذيب كرد و عصيان كرد
-
سپس پشت كرد و [در
حاليكه] ميدويد ( با عجله ميرفت )
-
پس جمع كرد ، پس ندا داد
-
پس گفت من سرور شما بلند مرتبه (
عالی ، والا مقام ) [هستم]
-
پس گرفت او را خداوند [جهت]
عبرت ديگران و گذشتگان
-
بدرستی در آن حتما عبرتی [است]
برای كسی كه ميترسد
-
آيا شماييد سختتر خلقتی يا آسمان كه
بنيان كرد آن را
-
بلند كرد سقف (
بلندی ، ارتفاع ، قامت ) آن را ، پس درست
كرد آن را
-
و تاريك كرد شبش را و خارج كرد
روشنايی آن را
-
و زمين را بعد آن گسترانيدش
-
خارج كرد از آن آبش و مرتعش را
-
و كوهها ، لنگر انداخت آن را
-
متاعی برايتان و برای چهار پايانتان
-
پس آنگاه كه آيد بلای (
مصيبت ) بزرگ
-
روزی كه متذكر ميشود انسان آنچه را
كه سعی ( تلاش ) كرد
-
بارز ( هويدا
) شود جهنم برای كسی كه می بيند
-
پس اما كسی كه طغيان كرد
-
و دنبال كرد (
انتخاب كرد ) زندگانی دنيا را
-
پس بدرستی جهنم آن ماواست (
منزل و خانه است )
-
و اما كسی كه ترسيد مقام سرورش را و
نهی كرد نفس ( خويش ) را از خواسته (
ميل ، خواهش ، هوس )
-
پس بدرستی باغ ، آن ماواست (
خانه ، منزل است )
-
ميپرسند تو را از ساعت (
قيامت ) كی باشد برقراری آن (
وقوع يافتن آن )
-
در چه تو را (
تو را در چه باشد ) از ذكر آن (
برملا كردن زمان آن )
-
به سوی سرورت انتهای آن [است]
( كار آن به خداوند مربوط ميشود )
-
جز اين نيست كه تو هشدار دهنده ای
كسی را كه ميترسد آن را
-
بدرستی ايشان روزی كه ميبينند آن را
، گويا درنگ نكرده اند جز شبانگاهی يا روزش را