-
طس اين است آيات قرآن و كتابی آشكاری
-
هدايتی و مژده ای برای مومنان
( ايمان آورندگان ) [است]
-
كسانی كه به پا ميدارند نماز را و
ميدهند زكات را و ايشان به آخرت ، ايشانند يقين دارندگان
-
بدرستی كسانی كه ايمان نمی
آورند به
آخرت آراستيم برای ايشان اعمالشان را ، پس ايشانند سرگشتگان (
گيج و واج ، مبهوتها )
-
آنها كسانی [هستند كه]
برايشان بد عذابيست و ايشان در آخرت ، ايشانند زيان كارترين ( ضرر كننده
ترين )
-
و بدرستی تو حتما القا (
افكنده ) ميشوی
قرآن را از نزد حكيمی دانايی
-
زمانی كه گفت موسی برای اهلش (
خانواده اش ) ، بدرستی من دريافتم آتشی را ، به زودی می
آورم شما را از آن به
خبری يا آورمتان به شعله ای از آتشی (
مشعلی ) ، باشد برای شما كه گرم شويد
-
پس زمانی كه آمد آن را ، ندا
داده شد كه
مبارك باد كسی را كه در آتش است و كسی كه پيرامون (
اطراف ) آن است و پاك
و منزه است خداوند سرور عالميان
-
ای موسی ، بدرستی منم خداوند
عزيز (
گرامی ) حكيم
-
و بيافكن عصايت را ، پس آنگاه ديد آن
را كه می جنبيد ، همچنانكه ماريست و دوری جست (
فرار كرد )
پشت كننده ای و برنگشت ،
ای موسی نترس بدرستی من ، نمی ترسد در نزدم رسولان
-
مگر كسی كه ظلم كند ، سپس [اگر] تبديل كرد
نيكی را بعد از [آن] بدی ، پس بدرستی من آمرزنده ای بخشنده ای
[هستم]
-
و وارد كن دستت را در گريبانت (
يقه ات ) خارج ميشود سپيدی (
مهتابی ) از غير بدی (
زننده و زشتی ) ، در نه (
9 ) نشانه ای ( معجزه
ای ) به جانب فرعون و قومش ، بدرستی ايشان بودند قومی فسق
( نافرمانی ) كنندگان
-
پس زمانی كه آمد ايشان را نشانه های
ما هويدايی ، گفتند اين جادوی آشكاريست
-
و كفر (
ناسپاسی و بی اعتقادی ) كردند به آن و [در
حاليكه] يقين ( باور ) داشت آن را نفسهايشان (
خودشان ) ، ظلمی و بزرگ خواهی ،
پس نظاره كن [كه] چگونه بود عاقبت ( سرنوشت ) مفسدان
-
و حتما داده ايم داود و سليمان را
علمی ( دانشی ) و گفتند آن دو ستايش برای خداوند كسی كه فضيلت (
برتری ) داد ما را برای بسياری از
بندگانش مومنين
-
ارث برد سليمان داود را و گفت ای انسيان ( مردم ) ياد داده شديم نطق (
سخن ، گفتار ) پرندگان را و داده
شد ما را از هر ( تمام ) چيزی ، بدرستی
اين حتما آن فضل (
برتری )
آشكار [است]
-
و جمع آوری شد برای سليمان لشکريانش از
جن و انس و پرندگان ، پس ايشان آماده باشان ( منتظران )
[شدند]
-
تا زمانی كه آمدند برای دره (
وادی و
بلد ، ديار ، محدوده ) مورچگان ، گفت مورچه ای ، ای مورچگان
داخل شويد
خانه های
( لانه و كاشانه ) خودتان را
[كه] له ( خرد و لورده ) نكند شما را سليمان و سپاهيانش و
[در حاليكه] ايشان ندانند (
متوجه
نشوند )
-
پس تبسم كرد خنده كنانی از سخن او و
گفت سرورم توفيقم ده كه شكر كنم نعمت تو را آنكه متنعم كردی برايم و
برای والدم ( پدرم داود رسول الله ) و اينكه عمل كنم صالحی را
[كه] راضی شوی
به آن و داخلم كن به رحمتت در بندگانت [آن] صالحان
-
و گم كرد (
نيافت ) پرنده ای را ، پس گفت چيست
برای من ( مرا چه شده ) [كه] نمی بينم هدهد را
، آيا شد از غايبان
-
حتما عذاب ميكنم او را عذابی شديدی
را يا حتما ذبحش ميكنم يا اينكه حتما بياورد مرا به دليلی آشكاری (
موجهی )
-
پس مكث كرد غير ( نه چندان ) دوری
( طولانی )
، پس [هدهد] گفت كه احاطه كردم ( دريافتم ) به آنچه كه احاطه نكردی (
آگاهی نيافتی )
به آن و آوردم تو را از [ديار] سبا به خبری يقينی ( حتمی و درست و بدون شك
و شبه ای )
-
بدرستی من دريافتم زنی
را [كه] مالك بود (
پادشاهی می كرد ) ايشان را و داده
شد از هر (
تمام ) چيزی و برای اوست تختی
بزرگی
-
دريافتم او و قومش را كه سجده
ميكردند برای خورشيد از غير خداوند و آراست برای ايشان شيطان اعمالشان
را پس بازداشت ( مانع شد ) ايشان را از راه (
سيرت ، سلوك خداوندی ) ، پس
ايشان هدايت نمی يابند ( نمی شوند
)
-
[سليمان گفت]
آيا سجده نمی كنند برای خداوند كسی كه
خارج ميكند نهان ( مخفی ) را در آسمانها و زمين و ميداند آنچه را كه پنهان
ميكنيد و آنچه را كه علنی ( بی پرده و آشكار ) ميكنيد
-
خداوند [كه] نيست خدايی جز او ، سرور
عرش بزرگ [است]
-
گفت به زودی مينگريم كه آيا راست گفتی
يا بودی از دروغگويان
-
برو به نوشته ام (
مكتوبم ) اين ، پس بيافكن آن را به جانب
ايشان ، سپس برگرد از ايشان ، پس نظاره كن چه برمی گردانند (
پاسخ ميدهند )
-
[آن زن
پادشاه] گفت ای بزرگان (
درباريان ) بدرستی من ، افكنده شد به
جانبم مكتوبی ( نامه ای ) با كرامتی ( با ارزشی )
-
بدرستی آن از [جانب] سليمان و بدرستی
[عنوان] آن به نام
خداوند رحم كننده مهربان [است]
-
كه بزرگی ( نخوت و كبر ) نكنيد برای
من و بياييد مرا مسلمانان ( تسليم و سلامت شدگان )
-
گفت ای سران (
درباريان ) ، پس فتوی دهيد مرا در كارم
، نبودم قطعی ( لازم ) كننده كاری را تا
اينكه گواهی ( تاييد ) دهيد مرا
-
گفتند ماييم دارندگان نيرويی
و دارندگان دلاوری شديدی و فرمان به جانب تو است ، پس بنگر چه فرمان ميدهی
-
گفت بدرستی فرمانروايان آنگاه كه
داخل ميشوند قريه ای ( شهری ) را ، تباه
كنند آن را و قرار
دهند عزتمندترين اهلش را ذليل ترينی و آنچنان عمل ميكنند
-
و من فرستنده ای [هستم] به جانب ايشان به
هديه ای ، پس نظاره كننده ای ( چشم به راهی
) [هستم] به آنچه كه برميگرداند
فرستاده شدگان
-
پس زمانی كه آمد سليمان را ، گفت
آيا كمك ميكنيد مرا به مالی ، پس آنچكه داد خداوند مرا ، بهتريست
از آنچه كه داد شما را ، بلكه شما به هديه خودتان شادی ميكنيد
-
برگرد به جانب ايشان ، پس حتما
می آوريم ايشان را به لشکريانی ، نباشد تاب (
توان و تحمل ) برای ايشان به آن و
حتما خارج ميكنيم ايشان را از آن ذلتی و [در
حاليكه] ايشان كوچك شدگان (
پست
و خوار شدگان ) [باشند]
-
گفت ای بزرگان (
درباريان ) كداميك [از] شما می
آورد مرا به تخت او قبل از اينكه بيايند مرا تسليم شدگان
-
گفت عفريتی (
ناقلايی ، مكار و حيله
گر و به غايت زيركی رسيده ای ) از جن ، من بياورم تو
را به آن قبل از اينكه بلند
شوی از جايگاهت و بدرستی من برای آن حتما قوی امينی
هستم
-
گفت كسی كه در نزد او علمی از كتاب
بود ، من می آورم تو را به آن قبل از اينكه رد شود (
باز گردد ) به جانبت چشمت ( پلكت ، مدت
زمانی معادل يك چهلم ثانيه ) ، پس زمانی كه ديد آن را استقرار يافته ای در نزدش
، [سليمان] گفت اين از فضل ( لطف و كرامت ) سرور من است برای اينكه امتحان
كند
مرا كه آيا شكر ميكنم يا كفر ( ناسپاسی ) ميكنم و كسی كه شكر كند ، پس
جز اين نيست كه شكر ميكند برای خودش و آن كس كه كفران ميكند پس بدرستی
سرور من غنی ( بی نيازی ) كريمی (
گرامی ) است
-
گفت ناشناس كنيد برای او تختش را ،
مينگرييم كه آيا راهنمايی ( متوجه ) ميشود يا ميباشد از كسانی كه راه نمی يابند
( درنمی يابند )
-
پس آنگاه كه آمد [آن
زن] ، گفته شد آيا چنين
است تخت تو ، گفت گويا آن همان است و داده شد ما را دانش (
آگاهی ) از قبلش و
بوديم مسلمانان ( تسليم شدگان )
-
و مانع شد او را آنچه كه عبادت
( بندگی ) ميكرد از غير خداوند ، بدرستی او بود از قومی كافران
( بی ايمانها )
-
گفته شد برای او داخل شو قصر (
كاخ
و ساختمان ) را ، پس آنگاه كه ديد آن را ، حساب كرد آن را جزيره ای
( درياچه ای ) [است] و برهنه
كرد از ساقهايش ( دامنش را بالا زد كه خيس نشود )
، [سليمان] گفت بدرستی آن قصری آراسته
ای (
درخشان ، منبت كاری شده و منقوش ) از بلور (
كريستال ، شيشه ، آينه كاری شده )
[است] ، [آن زن]
گفت سرورم بدرستی من ظلم كردم نفسم ( خودم
) را و اسلام آوردم ( تسليم شدم ) همراه با سليمان برای سرور عالميان
-
و حتما فرستاده ايم به جانب ثمود
( قوم ثمود ) برادرشان صالح را كه بندگی كنيد
خداوند را ، پس آنگاه ايشان شدند دو گروه ( فرقه
) [كه] خصومت می كردند
-
گفت ای قوم من ، برای چه عجله ميكنيد به
بدی ( گناه ) قبل از نيكی (
صواب ) ، چرا استغفار نميكنيد (
آمرزش نمی خواهيد ) خداوند را
، باشد برای شما ( شايد ) كه مورد رحم ( ترحم و بخشش
) واقع شويد
-
گفتند فال بد ما به تو است و به آن كس
كه همراه با تو است ، گفت فال ( شگون )
بد شما در نزد خداوند است ، بلكه شما قومی به فتنه (
امتحان ) افتاده ايد
-
و بود در شهر نه (
9 ) تيره ای ( گروه و فرقه ای )
[كه] فساد ميكردند در زمين و اصلاح نميكردند
-
گفتند سوگند خورده (
هم قسم ) ميشويد به خداوند كه حتما در خانه غافل گيرش كنيم (
شبی خون زنيم او را ) و اهلش (
خانواده و اطرافيانش ) را ، سپس حتما
ميگوييم به بازمانده اش ، نبوديم گواه ( شاهد
) نابودی اهلش را و ما حتما راستگويان هستيم
-
و مكر كردند حيله ای را و مكر كرديم
ترفندی را و ايشان درنمی يافتند
-
پس بنگر چگونه بود عاقبت مكر ايشان
، ما هلاك كرديم ايشان و قومشان را به جملگی
-
پس اين است خانه هايشان خالی مانده ( متروك و
ويران شده ، سقف پايين شده ) به سبب آنچه كه ظلم كردند ، بدرستی
در آن حتما می باشد نشانه ای برای قومی كه ميدانند
-
و نجات داديم كسانی را كه ايمان
آوردند و تقوی ( پرهيزگاری ) می كردند
-
و لوط زمانی كه گفت برای قومش
، آيا می آوريد گناه آشكاری
را و
[در حاليكه] شما می بينيد
-
آيا بدرستی شما حتما می آوريد مردان را
شهوتی ( ميل ، تمايل و اشتياق شديدی ) از غير زنان ، بلكه
شماييد قومی كه جهالت می كنيد
-
پس نبود جواب قومش مگر اينكه گفتند
، بيرونشان كنيد آل ( خاندان ) لوط را از ديارتان ، بدرستی ايشان انسيانی
( مردمی ) [هستند
كه] پاكی می كنند ( طهارت می جويند
)
-
پس نجات داديم او و اهلش را مگر زنش
[كه] مقدر كرديم او را از باقی ماندگان (
سپری شدگان )
-
و بارانيديم برای ايشان بارانی
را ، پس
بد ( زشت ) بارانی بود هشدار داده شدگان
را
-
بگو ستايش برای خداوند و سلامی برای
بندگانش ، كسانی كه برگزيد ، آيا خداوند بهتر است يا آنچه را كه شريك
ميكنند
-
يا آن كس كه آفريد آسمانها و زمين
را و نازل كرد برای شما از آسمان آبی را ، پس رويانيديم به
[وسيله] آن باغهايی
دارای مسرتی ( شادابی ، خرمی )
را ، [شايسته] نيست برای شما (
در عهده شما نيست ) كه
برويانيد درختش را ، آيا خدايی همراه با خداوند است بلكه ايشان قومی
[هستند] كه برابر ميكنند
( غير خداوند را با
خداوند يكی ميكنند ، شرك ميورزند )
-
يا آن كيست كه قرار داد زمين را
قراری ( محل استقراری ، آرامگاه و
منزلی ) و قرار داد شيارهای آن (
اطراف آن ، حد فاصل دو برآمدگی زمين ، مابين آن ) چشمه هايی
را و قرار
داد برای آن محكم هايی ( سلسله جبالی ، لنگرهايی
) را و قرار داد مابين دو دريا حايلی ( سدی
و مانعی ) را ، آيا خدايی
همراه با خداوند است ، بلكه اكثرشان نمی دانند
-
يا كيست كه اجابت ميكند بيچاره (
گرسنه ) را زمانی كه صدا ميكند او را و
برطرف ميكند بدی را و قرار ميدهد شما را جانشينان زمين ، آيا خدايی همراه با خداوند است ،
[جز] اندكی متذكر
نميشويد
-
يا كيست كه راهنمايی ميكند شما را در
تاريكی های صحرا و دريا و كيست كه ميفرستد بادها را بشارت
، پيشاپيش رحمتش ، آيا خدايی همراه با خداوند است ، متعالی است خداوند از آنچه كه
شريك ميكنند
-
يا كيست آن كه شروع ميكند خلقت را
، سپس برميگرداندش و كسيست كه روزی ميدهد شما را از آسمان و زمين
، آيا خدايی همراه با خداوند است ، بگو بياوريد دلايلتان را اگر
هستيد راستگويان
-
بگو نمی داند كسی كه در آسمانها و
زمين است غيب را مگر خداوند و واقف نيستند ( درنيابند ) كی ( چه زمان ) برانگيخته ميشوند
-
بلكه دريابد فهم ايشان در آخرت
، بلكه ايشانند در شكی از آن ، بلكه ايشانند از آن نابينايان (
كوران )
-
و گفت كسانی كه ناسپاسی كردند
، آيا
زمانی كه شديم خاكی و [همچنين] پدرانمان
، آيا ما بدرستی حتما خارج شدگانيم
-
حتما وعده شديم اين را ما و پدرانمان از قبل ، كه اين [نيست]
مگر حماسه های ( داستانهای ) اولی ها (
بدوی ها ، گذشتگان )
-
بگو سير كنيد در زمين ، پس بنگريد
كه چگونه بود عاقبت مجرمين
-
و اندوهگين نباش (
غصه نخور ) برای ايشان و نه
باش در تنگنايی از آنچه كه حيله ميكنند
-
و ميگويند كی باشد اين وعده اگر
هستيد راستگويان
-
بگو شايد كه ميباشد پشت سر شما بعضی
از آن را كه عجله ميكنيد
-
و بدرستی سرور تو حتما دارای فضيلتی
( بخششی ) برای انسيان (
مردم ) [است] و ليكن
اكثرشان شكر نميكنند
-
و بدرستی سرور تو حتما ميداند آنچه
را كه كتمان ( مخفی ) می كند سينه هايشان و آنچه
را كه علنی ميكنند
-
و نيست از ناپيدايی در آسمان
و زمين مگر اينكه در كتابی آشكاری [است]
-
بدرستی اين قرآن تعريف ميكند برای
پسران اسرائيل اكثر آنچه را
كه ايشان در آن اختلاف ميكنند
-
و بدرستی آن حتما هدايتی و رحمتی برای
مومنان است
-
بدرستی سرور تو قضاوت ميكند مابين
ايشان به حكمش و اوست قدرتمند دانا
-
پس توكل كن برای خداوند ، بدرستی تو
بر حقانيت آشكار هستی
-
بدرستی تو نمی شنوانی مردگان را و
نمی شنوانی كران را [به] خواندنی ، آنگاه كه
برمی گردند پشت كنندگان
-
و نيستی تو به راهنمايی
كننده كوران از
گمراهی ايشان ، كه [نه] شنوانی مگر آن كس
را كه ايمان می آورد به
آياتمان پس ايشان مسلمانانند ( تسليم شدگانند
)
-
و زمانی كه واقع شود گفتار (
هنگام
وعده رسيد ) برای ايشان ، بيرون می آوريم برای ايشان حيوانی (
جنبنده ای )
را از زمين [كه] تكلم ميكند ايشان را ، بدرستی انسيان (
مردم ) باشند به آيات
ما يقين نمی آوردند
-
و روزی كه جمع آوری ميكنيم از هر
( تمام ) امتی گروهی (
جمعی ، دسته ای ) را از آن كس كه
تكذيب ميكند به آياتمان ، پس ايشان بازداشت (
نگهداشته ) ميشوند
-
تا زمانی كه آيند ، گويد آيا تكذيب
كرديد به آياتم و [در حاليكه] احاطه نداشتيد به آن دانشی را ،
آيا چه عمل
ميكرديد
-
و واقع شود (
روی دهد ) سخن برای ايشان به سبب
آنچه كه ظلم كردند پس ايشان سخن نميگويند
-
آيا نديدند [كه] ما قرار داديم شب را
برای اينكه آرامش گيرند در آن و روز را مشهودی ، بدرستی در آن حتما نشانه
ای [است] برای قومی كه ايمان دارند (
می آورند )
-
و روزی كه دميده ميشود در صور (
شيپور ) ، پس به ترسد (
به هراس افتد ) آن كس كه در آسمانها و كسی
كه در زمين است مگر آن كس كه خواهد خداوند و همگی بيايند او را خوار شدگان
-
و می بينی كوهها را ، گمان ميكنی آن
را جامدی ( استوار و بی حركت در جای خود
) [هستند] و [در صورتی كه] آن ميگذرد ، [همانند] گذشتن ابر ،
ساخت و ساز خداوند كسی كه كامل
كرد هر چيزی را ، بدرستی او آگاه است به آنچه كه عمل ميكنيد
-
كسی كه آيد به نيكی ، پس برای
اوست خيری از آن و ايشان از هراس چنين روزگاری ايمن شدگانند
-
و آن كس كه آيد به بدی ، پس افتاد
صورتهای ايشان در آتش ، آيا جزا ميابيد مگر آنچه را كه عمل ميكرديد
-
[بگو كه] جز اين نيست كه فرمان داده شدم كه عبادت
( بندگی ) كنم سرور اين بلد (
شهر ) را ، آنرا كه حرام (
ممنوع ، محترم ) كردش و
برای اوست هر چيزی و فرمان داده شدم كه باشم از مسلمانان ( تسليم شدگان
)
-
و اينكه تلاوت كنم قرآن را ، پس كسی كه هدايت يافت ، پس جز اين نيست كه راهنمايی ميشود برای نفسش (
خودش ) و كسی كه گمراه شود پس بگو جز اين نيست كه من از هراس دهندگان
هستم
-
و بگو ستايش برای خداوند [است]
، به زودی
نشان ميدهد شما را نشانهايش ، پس درمی يابيد آن را و نيست سرور تو
به غافلی از آنچه كه عمل ميكنيد