-
الر
، كتابی است [كه] تحكيم يافت (
محكم شد ) آيات آن ، سپس تفصيل يافت (
تشريح شد ) از نزد حكيمی آگاهی
-
كه
هرگز بندگی ( عبادت ) نكنيد مگر خداوند
را [كه] بدرستی من برای شما از [نزد]
او هشدار دهنده ای و بشارت دهنده ای [هستم]
-
و
اينكه آمرزش بخواهيد سرورتان را ، سپس برگرديد (
توبه كنيد ) به سوی او ، متمتع ميكند شما را متاعی نيكويی تا
مدتی معلومی و می آورد ( می دهد ) هر (
تمام ) دارای فضلی را فضلش و اگر
روی برگردانديد ، پس من ميترسم برای شما عذاب روزی بزرگی را
-
به
سوی خداوند است مرجعتان ( مراجعت شما ) و
اوست برای هر ( تمام ) چيزی قادری (
توانايی )
-
آگاه باشيد [كه] بدرستی ايشان می پيچند
سينه هايشان را برای اينكه مخفی كنند از او ، آگاه باشيد زمانی كه
ميپوشانند جامه هايشان را ، ميداند آنچه را كه سری (
پنهان ) ميكنند و آنچه را كه علنی ميكنند
، بدرستی او داناست به دارايی سينه ها
-
و
نيست از حيوانی ( جانوری ) در زمين مگر
اينكه برای خداوند است رزقش ( روزيش ) و
ميداند جايگاهش و آرامشگاهش را ، تمامی در كتابی آشكاری [است]
-
و
اوست كسی كه خلق كرد آسمانها و زمين [را]
در شش ايامی ( دورانهايی ) و باشد عرش
او بر روی آب ، برای اينكه امتحان كند شما را [كه]
كدامتان نيكوتر عملی [است] و اگر بگويی [كه]
بدرستی شما مبعوث ( برانگيخته ) شدگانيد
از بعد مرگ ، حتما ميگويند كسانی كه كفران كردند كه اين [نيست]
مگر جادوی آشكاری
-
و
اگر به تاخير اندازيم از ايشان عذاب را به سوی مدتی معدودی (
محدود و شمرده شده ای ) ، حتما ميگويند
چه چيز بازداشت ( نگهداشت ، به تاخير انداخت
) آن را ، آگاه باشيد روزی كه ميآيد ايشان را ، نباشد برگردانده شده ای
( منصرف و كنسل شده ای ) از ايشان
و روی دهد به ايشان آنچه را كه به آن تمسخر ميكردند
-
و
اگر بچشانيم انسان را از [جانب] خودمان
رحمتی ، سپس برچينيم آن را از او ، بدرستی او حتما مايوسی ناسپاسی [باشد]
-
و
اگر بچشانيم او را نعمتها بعد از ضررهای لمس كرده (
رسيده ) او را ، حتما ميگويد رفت بدی ها
از من ، بدرستی اوست خوشگذرانی فخر كننده ای
-
مگر
كسانی كه صبر كردند و عمل كردند صالحات را ، ايشانند [كه]
برايشان آمرزشی و اجری بزرگی [است]
-
پس
[نزديك] باشد كه تو رها كننده (
واگذارنده ) [باشی]
بعضی از آنچه را كه وحی ميشود به سويت و تنگ شود به آن سينه ات (
دلت ) كه ميگويند چرا نازل نشد برای او
گنجی يا بيايد همراه با او مَلَكی ، جز اين نيست كه تو هشدار دهنده ای
و خداوند برای هر ( تمام ) چيزی وكيلی (
مدافعی ) [است]
-
يا
ميگويند افترا بسته است آن را ، بگو پس بياوريد به ده سوره ای همانندش
افترا بسته شده هايی را و بخوانيد كسی را كه استطاعت داريد از غير
خداوند ، اگر هستيد راستگويان
-
پس
اگر استجابت نكردند ( نپذيرفتند ) برای
شما ، پس بدانيد كه جز اين نيست كه نازل شد به علم خداوند و اينكه نيست
خدايی مگر او ، پس آيا شماييد مسلمانان ( تسليم
شدگان )
-
آن
كس كه ميخواهد زندگانی دنيا و زينتش را ، پرداخت ميكنيم به جانب ايشان
اعمالشان را در آن و ايشان در آن مضايقه نشوند (
كم داده نشوند ، بخل نشوند )
-
ايشان كسانی [هستند] كه نيست برای ايشان
در آخرت مگر آتش و هدر شود آنچه را كه ساختند در آن و باطلی [است]
آنچه كه عمل ميكردند
-
آيا
پس كسی كه باشد بر بينه ای ( دليلی ) از
سرورش و می خواند او را شاهدی از آن و از قبل آن كتاب موسی پيشوايی و
رحمتی ، ايشان ايمان می آورند به آن و كيست كه بی اعتقادی ميكند به آن
از احزاب ، پس آتش وعده گاه او [باشد] ،
پس نباش در ريبی از آن ، بدرستی آن حقی از سرورت و ليكن اكثر انسيان (
مردم ) ايمان نمی آورند
-
و
كيست ظالمتر از كسی كه افترا بندد برای خداوند كذبی را ، ايشان عرضه
ميشوند برای سرورشان و ميگويد شاهدان [آيا]
اينانند كسانی كه تكذيب كردند برای سرورشان ، آگاه باشيد [كه]
لعنت خداوند برای ظالمان [است]
-
كسانی كه سد ميكنند از راه خداوند و می جويند (
اجحاف ميكنند ) آن را انحرافی و ايشان به آخرت ، ايشانند كافران
-
ايشان نميباشند عاجز كنندگان در زمين و نباشد برای ايشان از غير خداوند
از سرپرستان ( دوستان و ياوران ) ،
افزوده ميشود ( چند برابر شود ) برای
ايشان عذاب ، [چرا كه] استطاعت نداشتند
شنود را و نبودند كه ببينند
-
ايشان كسانی [هستند] كه زيان كردند
خودشان را و گم گشت از ايشان آنچه را كه افترا ميبستند
-
ناچارا ( در نتيجه ) ايشان در آخرت ،
ايشانند زيان كنندگان
-
بدرستی كسانی كه ايمان آوردند و عمل كردند صالحات را و فروتنی كردند به
سوی سرورشان ، ايشان اصحاب باغ [هستند] ،
ايشانند در آن جاودانان
-
مثال دو فرقه چون كور و كر ، و بينا و شنواست ، آيا مساويند آن
دو [فرقه] مثالی را ، آيا پس متذكر
نميشويد
-
و
بدرستی ارسال كرده ايم نوح را به سوی قومش ، بدرستی من برای شما هشدار
دهنده ای آشكاری [هستم]
-
كه
بندگی نكنيد مگر خداوند را ، بدرستی من ميترسم برای شما عذاب روزی
دردناكی را
-
پس
گفت بزرگان كسانی كه ناسپاسی كردند از قومش نمی بينيم تو را مگر بشری
همانند مان و نمی بينيم ( شايسته نميدانيم
) تو را كه تبعيت كنيم تو را ، مگر كسانی كه ايشان اراذل (
اوباش ، فرومايگان ) [قوم]
مايند در اولين نظر و نمی بينيم برای شما برايمان از فضيلتی ، بلكه
گمان ميكنيم شماييد دروغگويان
-
گفت
ای قوم من ، آيا ديده باشيد كه اگر من هستم بر بينه ای از سرورم و داده
باشد مرا رحمتی از نزدش ، پس كور گشت برای شما ، آيا لازم (
مجبور ) ميكنيم شما را آن و [در
حاليكه] شماييد برای آن كراهت داشتگان
-
و
ای قوم من ، نميخواهم شما را برای آن مالی را ، كه اجر من [نيست]
مگر بر [عهده] خداوند و نيستم من به ترد
كننده كسانی كه ايمان آوردند ، بدرستی ايشان ملاقات ميكنند سرورشان را
و ليكن من ميبينم شما را قومی كه جهالت ميكنيد
-
و
ای قوم من ، كيست كه ياری ميكند مرا از [در
مقابل] خداوند ، اگر ترد كنم ايشان را ، آيا پس متذكر نميشويد
-
و
نمی گويم برای شما [كه] در نزدم خزائن
خداوند است و دانا نيستم غيب را و نميگويم [كه]
بدرستی من مَلَكی [هستم] و نميگويم برای
كسانی كه كم ارزش دارد ( پست می داند )
ديدگانتان [كه] هرگز نميرساند (
نميدهد ) ايشان را خداوند خيری ، خداوند
داناتر است به آنچه كه در خودهايشان است ، بدرستی من آنگاه حتما از
ظالمان [باشم]
-
گفتند ای نوح مجادله كردی ما را ، پس زياد كردی مجادله ما را ، پس
بياور ما را به آنچه كه وعده ميدهی ما را ، اگر تو هستی از راستگويان
-
گفت
جز اين نيست كه می آورد شما را به آن خداوند اگر خواهد و نيستيد به
عاجز كنندگان
-
و
نفع نميكند شما را نصيحت من اگر خواستم كه نصيحت كنم برای شما كه اگر
باشد خداوند كه بخواهد ( در صدد باشد )
كه فريبتان دهد ( مغرور و گمراهتان كند )
، اوست سرور شما و به سوی او برگردانده ميشويد
-
يا
ميگويند افترا بست آن را ، بگو اگر افترا بستم آن را ، پس برايم باشد
جرم هايم و من تبرئه شده ای [هستم] از
آنچه كه جرم ميكنيد
-
و
وحی شد به سوی نوح [كه] بدرستی هرگز
ايمان نياورد از قومت مگر آن كس كه ايمان آورده است [از
قبل] ، پس خشمگين ( مايوس و اندوهگين
) نشو به آنچه كه عمل ميكردند
-
و
بساز كشتی را به نظرمان و وحی ( دستورالعمل ساخت
) ما و مخاطب قرار نده من را ( با من جر و بحث
نكن ) در [مورد] كسانی كه
ظلم كردند ، بدرستی ايشان غرق شدگان [هستند]
-
و
ميساخت كشتی را و هر زمان كه ميگذشت برای او بزرگانی از قومش تمسخر
ميكردند از او ، گفت اگر تمسخر ميكنيد از ما ، پس بدرستی ما تمسخر
ميكنيم از شما چنانكه مسخره ميكنيد
-
پس
بزودی ميدانيد كيست كه می آيد او را عذابی كه خوار ميكند او را و روا
ميكند برايش عذابی استقرار يافته ای را
-
تا
زمانی كه آمد فرمانمان و فوران كرد تنور ، گفتيم حمل (
بار و سوار ) كن در آن از هر (
تمامی ) دو زوجی دو تا [دو
عدد] را و اهلت را ( خانواده ات را
) مگر آن كس كه پيشی گرفت برايش سخن و آن كس كه ايمان آورد و ايمان
نياورده بود همراه با او مگر اندكی
-
و
گفت سوار شويد در آن به نام خداوند روان شدنش و لنگر انداختنش را ، كه
بدرستی سرورم حتما آمرزنده ای مهربانی است
-
و
آن جريان داشت به ايشان در موجی همچون كوهها و ندا داد نوح پسرش را و [در
حاليكه] بود در كناری ، ای پسرم سوار شو همراه با ما و نباش
همراه كافران
-
گفت
به زودی ماوا ( پناه و منزل ) گيرم به
جانب كوهی ، حمايت ( محافظت ، نگهداری )
ميكند مرا از آب ، گفت نيست محافظی امروز از فرمان خداوند مگر
كسی كه رحم كرده است [خداوند] و حايل شد
مابين آن دو موج ، پس شد از غرق شدگان
-
و
گفته شد ای زمين به بلع ( فرو بر )
آب خود را ، ای آسمان بس كن ( قطع و تمام كن
) و فرو كش كرد آب و مقتضی شد فرمان و مستولی شد بر جودی و گفته شد
دوری باشد برای قوم ظالمان
-
و
ندا داد نوح سرورش را ، پس گفت سرورم ، بدرستی پسرم از خانواده ام است
و بدرستی وعده تو حقيقت است و تو هستی حكمترين (
عادلترين ) حاكمان
-
گفت
ای نوح بدرستی او نيست از اهلت ( خاندانت
) بدرستی او را عملی غير صالحی باشد ، پس درخواست نكن مرا آنچه
را كه نيست برای تو به آن دانسته ای ، بدرستی من موعظه ميكنم تو را كه
[مبادا] باشی از جاهلان
-
گفت
سرورم ، بدرستی من پناه ميبرم به [سوی]
تو كه درخواست كنم تو را آنچه را كه نباشد برايم به آن دانشی و اگر
نيامرزی برايم و رحم [نه] كنی مرا ميشوم
از خسران ( زيان ) كنندگان
-
گفته شد ای نوح پياده شو به سلامتی از ما و بركاتی برای تو [است]
و برای امتهايی از آن كس كه همراه با تو است و امتهايی كه به زودی
متنعم ميكنيم ايشان را ، سپس لمسشان ميكند (
ميرسد ايشان ) را از ما عذابی دردناكی
-
آن
است از اخبار غيب ، وحی ميكنيم آن را به سويت ، نبود تو را كه بدانی آن
را تو و نه قومت از قبل اين ، پس صبر كن [كه]
بدرستی عاقبت برای متقيان ( پرهيزگاران )
است
-
و
به سوی عاد برادر ايشان هود را ، گفت ای قوم من بندگی كنيد خداوند را [كه]
نيست برای شما از خدايی غير او ، بدرستی شما [نيستيد]
مگر افترا زنندگان
-
ای
قوم من نمی خواهم شما را برای آن اجری ، كه اجر من [نيست]
مگر برای كسی كه آفريد مرا ، آيا پس عقل نميكنيد
-
و
ای قوم من آمرزش خواهيد سرورتان را ، سپس توبه كنيد (
برگرديد ) به سويش ، ميفرستد آسمان را
برای شما فراوانی ( پی در پی ، ريزنده ريزانی
) و ميافزايد شما را قوتی به طرف نيرويتان و پشت نكنيد مجرمانه
-
گفتند ای هود ، نياوردی ما را بينه ای و نيستيم ما به ترك كننده
خدايانمان از گفتار تو و نيستيم ما برای تو به ايمان آورندگان
-
كه
[نه] گوييم مگر اينكه فرو گرفته (
نفرين كرده ) تو را بعضی از خدايانمان به
بدی ، گفت بدرستی من شاهد ميكنم خداوند را و شاهد باشيد [كه]
بدرستی من مبرايی ( به دوری ) از آنچه كه
شريك ميگردانيد ←
-
از
غير او ، پس ترفندم زنيد جملگی ، سپس مهلت ندهيد مرا
-
بدرستی من توكل كردم برای خداوند سرورم و سرورتان ، نيست از حيوانی (
جانوری ) مگر اينكه او گيرنده به
پيشانيش [است] ، بدرستی سرورم بر راهی
مستقيمی است
-
پس
اگر روی برگردانديد ، پس ابلاغ كرده ام شما را [به]
آنچه كه ارسال شدم به آن [به] سويتان و
جايگزين ميكند سرورم قومی را غير شما و ضرر نميرسانيد او را چيزی
، بدرستی سرورم بر هر چيزی حافظی است
-
و
زمانی كه آمد فرمانمان ، نجات داديم هود و
كسانی را كه ايمان آوردند همراه با او به رحمتی از ما (
خودمان ) و نجات داديم ايشان را از عذابی
غليظی
-
و
آن است [حكايت] عاد ، بی اعتقادی (
ناسپاسی ) كردند به آيات سرورشان و عصيان
كردند فرستادگانش را و تبعيت كردند فرمان هر (
تمام ) زورگوی ستيزه جويی را
-
و
دنباله رو ( مورد تعقيب ) شدند در اين
دنيا لعنتی را و [همچنين] روز قيامت
، بدانيد كه بدرستی عاد كفران كردند سرورشان را ، هشيار باشيد دوری
باشد برای عاد قوم هود
-
و
به سوی ثمود برادرشان صالح را ، گفت ای قوم من ، بندگی (
عبادت ) كنيد خداوند را ، نيست برای شما
از خدايی غير او ، اوست [كه] پديدار (
انتشار ) ميدهد شما را از زمين و عمر
ميدهد شما را در آن ، پس آمرزش خواهيد او را ، سپس توبه كنيد (
برگرديد ) به سويش ، بدرستی سرورم نزديكی
، پاسخ دهنده ای [اجابت كننده ای است]
-
گفتند ای صالح ، بوده ای تو در [ميان] ما
[مايه] اميدواری قبل اين ، آيا نهی ميكنی
ما را كه بندگی كنيم آنچه را كه عبادت ميكرد پدرانمان (
اجدادمان ) و بدرستی ما حتما در آن در
شكی [هستيم] از آنچه كه ميخوانی ما را به
جانبش مشكوكی ( دو دلی )
-
گفت
ای قوم من آيا ديده باشيد كه اگر باشم بر بينه ای (
حجتی ) از سرورم و داده شده (
رسيده ) باشد مرا از او رحمتی ، پس كيست
كه ياری كند مرا از خداوند اگر عصيان كنم او را ، [كه
در آن صورت] پس نه افزاييد مرا جز خسرانی (
زيان كاری )
-
و
ای قوم من ، اين ناقه ( ماده شتر )
خداوند برای شما معجزه ای ( نشانه ای ) [است] ،
پس رهايش كنيد ( به حال خود واگذاريد آن را
) [تا] بخورد در زمين خداوند و لمس نكنيد
( نرسانيد ) آن را به بدی ، پس ميگيرد
شما را عذابی نزديكی
-
پس
ذبح كردند آن را ، پس گفت متمتع شويد در سرايتان (
خانه هايتان ) سه شبانه روزهايی را ، آن
وعده ای غير دروغ گفته شده ای [باشد]
-
پس
آنگاه كه آمد فرمان ما ، نجات داديم صالح و كسانی را كه ايمان آوردند
همراه با او به رحمتی از ما و از خواری چنين روزگاری ، بدرستی سرور تو
اوست قوی عزتمند ( قدرتمند )
-
و
گرفت كسانی را كه ظلم كردند صيحه ( بانگ
) ، پس صبح كردند در ديارشان زمين گير شدگان
-
گويا نمانده بودند در آن ، آگاه باشيد بدرستی ثموديان كفران كردند
سرورشان را ، هشيار باشيد دور باد برای ثمود
-
و
حتما آمده است رسولان ما ابراهيم را به بشارت ، گفتند سلامی ، گفت
سلامتی ، پس درنگ نكرد كه آمد به گوساله ای
بريانی ( كباب شده ای )
-
پس
زمانی كه ديد دستانشان را [كه] برخورد
نمی كند ( دراز نمی شود ) به سوی آن ،
ناشناس ( غير انسانی ، نا آشنا ) دانست
ايشان را و از جا پريد از ايشان واهمه ای را ، گفتند نه ترس ما
فرستاده شديم به جانب قوم لوط
-
و
زنش ايستاده ای [بود] ، پس لبخند زد (
خنديد ) پس بشارت داديم او را به اسحاق و
از پشت سر اسحاق يعقوب را
-
گفت
وای مرا ، آيا متولد كنم ( به زايم ) و [در
حاليكه] من پير زنی و اين شوهرم شيخی (
پير مردی ) [است] بدرستی اين حتما
چيزی عجيبی است
-
گفتند آيا تعجب ميكنی از فرمان ( كار )
خداوند ، رحمت خداوند و بركات او برای شما اهل خانه است ، بدرستی او
ستوده ای بلند مرتبه ای [است]
-
پس
زمانی كه رفت از [نزد] ابراهيم رعب و آمد
او را بشارت ، مجادله ميكرد ما را در [مورد]
قوم لوط
-
بدرستی ابراهيم حتما بردباری آه كشنده ای بازگردنده ای (
گريه و زاری كننده ای ،
توبه كننده ای ) [بود]
-
[گفته
شد] ای ابراهيم ، اعراض كن از اين [خواسته]
، بدرستی آمده است فرمان سرورت و بدرستی ايشان ، ميآيد (
داده ميشود ) ايشان را عذابی غير بازگشتی
( بدون رد و لغو شونده ای )
-
و
زمانی كه آمد فرستادگان ما لوط را ، نگران (
سراسيمه ) شد به ايشان و تنگ شد به ايشان طاقتی (
توانی ) را و گفت اين است روزی سخت (
مشكل و پر مشقتی )
-
و
آمد او را قومش [در حاليكه] ميدويدند (
هجوم آوردند با حرص و ولع ) به جانبش و
از قبل ميكردند بدی ها ( زشتی ها ) را ،
گفت ای قوم من اينان دخترانم [هستند] ،
ايشان پاكتر برای شما [هستند] ، پس
بترسيد ( پرهيزگاری ) كنيد خداوند را و
خوارم نكنيد در [نزد] مهمانم ، آيا نيست
از شما مردی رشيدی ( راه يافته و شكوفا شده ای
)
-
گفتند حتما دانسته ای كه نيست برای ما در دخترانت از حقی و بدرستی تو
حتما ميدانی آنچه را كه ميخواهيم
-
گفت
ای كاش بدرستی بود برايم به شما نيرويی يا پناه ميبردم به سوی ستونی (
پايه و پايگاهی ) محكمی
-
گفتند ای لوط ، ما فرستادگان سرورت [هستيم]
هرگز نميرسند به جانبت ، پس مخفيانه برو با خانواده ات به قسمتی از شب
و منحرف نشود از شما ( جا و عقب نماند از شما
) احدی مگر زنت ، بدرستی اصابت شونده است او را آنچه را كه اصابت
ميكند ايشان را ، بدرستی موعد ايشان صبح است ، آيا نيست صبح به نزديكی
-
پس
آنگاه كه آمد فرمان ما ، قرار داديم بالايش را زيرش ، و بارانديم بر آن
سنگهايی از گلی ( سنگهایی رسوبی ) روی هم
چيده شده ای
-
نشان شده ای ( داغ شده ای ) در نزد سرورت
[بود] و نيست آن از ظالمان به دوری
-
و
به سوی مدين برادرشان شعيب را ، گفت ای قوم من ، بندگی كنيد خداوند را
[كه] نيست برای شما از خدايی غير او و
نقص ( كم ) نكنيد پيمانه و ترازو (
وزن شده ) را ، بدرستی من مينگرم شما را
به نيكی ( خير خواه شما هستم ) و من
ميترسم برای شما عذاب روزی احاطه شونده ای را
-
و
ای قوم من وفا كنيد پيمانه شده و وزن شده را به عدالت و پست (
كم بها ، بخل ) نكنيد انسيان ( مردم را
) اشيا ( اموال ) ايشان و گناه
نكنيد در زمين مفسدانه
-
باقی مانده خداوند بهتری [است] برای شما
، اگر باشيد مومنان و نيستم من برای شما به محافظی
-
گفتند ای شعيب ، آيا نمازت ( درود فرستادنت به
خداوند ) فرمان ميدهد تو را كه ترك كنيم آنچه را كه عبادت (
بندگی ) ميكردند پدرانمان (
اجدادمان ) يا اينكه عمل كنيم در
اموالمان آنچه را كه ميخواهيم ، بدرستی تو ، حتما تو هستی بردبار راه
يافته
-
گفت
ای قوم من ، آيا ديده باشيد اگر باشم بر بينه ای از سرورم و رزقم (
روزيم ) دهد از آن رزقی نيكويی و
نميخواهم كه مخالفت كنم شما را به جانب آنچه كه نهی ميكنم شما را از آن
كه بدرستی [نه] ميخواهم مگر اصلاح آنچه
را كه استطاعت دارم و نيست توفيقم مگر به خداوند برای او توكل كردم و
به جانبش انابه ( زاری و برگشت ) ميكنم
-
و
ای قوم من ، مجبور نگرداند شما را اختلاف من كه اصابت كند شما را
همانند آنچه كه اصابت كرد قوم نوح را يا قوم هود يا قوم صالح را و
نباشد [سرنوشت يا ديار] قوم لوط از شما
به دوری
-
و
آمرزش خواهيد سرورتان را سپس توبه كنيد (
برگرديد ) به سويش ، بدرستی سرورم مهربانی دوست دارنده ای [است]
-
گفتند ای شعيب ، درنمی يابيم آن را زيادی از آنچه كه ميگويی و ما حتما
ميبينيم تو را در [ميان] مان ضعيفی و اگر
نبود خويشاوندی تو ، حتما سنگسار ميكرديم تو را و نيستی تو بر ما به
عزتی ( برتری و منزلتی )
-
گفت
ای قوم من ، آيا خويشاوندی من عزيزتر است برای شما از خداوند و اتخاذ
كرديد او را پشت سرتان پشت افكنده شده ای ، بدرستی سرورم به آنچه كه
عمل ميكنيد احاطه شده ای [است]
-
و
ای قوم عمل كنيد در خور شايستگی خودتان ( مقام و
محلتان ) را ، بدرستی من هم عمل كننده ای [هستم] ،
به زودی ميدانيد كه كيست كه ميآيد او را ( داده
ميشودش ) عذابی كه خوار كننده اش [باشد]
و كيست كه اوست دروغگويی و مراقب باشيد كه بدرستی من همراه با شما
مراقبی [هستم]
-
و
زمانی كه آمد فرمان ما ، نجات داديم شعيب را و كسانی را كه ايمان
آوردند همراه با او به رحمتی از ما ( خودمان
) و گرفت كسانی را كه ظلم كردند صيحه ( بانگ
) ، پس صبح كردند در ديارشان زمين گير شدگان
-
گويا نبودند ( حضور نداشتند ) در آن ،
هشيار باشيد دور باشی برای مدين همچنان كه دور شد ثمود
-
و
حتما ارسال كرده ايم موسی را به آياتمان (
معجزاتمان ) و حجتی آشكاری
-
به
سوی فرعون و درباريانش ، پس تبعيت كردند فرمان فرعون را و نبود فرمان
فرعون به رهنمودی ( ترقی و تعالی )
-
پيش
قدم ( جلودار ) ميشود قومش را روز قيامت
، پس واردشان كند [به] آتش و بد (
زشت ) ورودی [است]
وارد شونده را
-
و
تعقيب شدند در اين [دنيا] لعنتی را و روز
قيامت بد عطايی عطا شده را [است]
-
آن
از اخبار قريه هاست [كه] تعريف ميكنيم آن
را برايت ، از آن است پا برجايی و درو شده ای (
برچيده شده ای )
-
و
ظلم نكرديم ايشان را و ليكن ظلم كردند خودشان را ، پس بی نياز نكرد از
ايشان خدايانشان آن را كه ميخواندند از غير خداوند از چيزی ، زمانی كه
آمد فرمان سرورت و نه افزود ايشان را غير از هلاكتی
-
و
آنچنان است گرفتن سرورت زمانی كه گرفت قريه ها را و [در
حاليكه] آن ظالمی [بود] ، بدرستی
گرفتن او دردناكی شديدی [است]
-
بدرستی در آن حتما نشانه ای برای كسيست كه ترسيد عذاب آخرت را ، آن
روزی [است] كه جمع شده ای شوند برای او
انسيان ( مردم ) و آن روزی مشهودی (
گواهی شده و مورد مشاهده ای ) [است]
-
و
به تاخير نمی اندازيم آن را مگر برای موعدی شمرده شده ای (
محاسبه و شمارش شده ای ، اندكی )
-
روزی كه ميآيد ، سخن نميگويد شخصی مگر به اذن او ، پس از ايشان شقی (
رو سياهی ) و سعيدی (
سعادتمندی ) [باشد]
-
پس
اما كسانی كه شقاوتمند شدند ، پس در آتشی [هستند]
كه برايشان در آن ناله ای و شهيقی [است]
-
جاودانانند در آن مادام كه [باشد]
آسمانها و زمين ، مگر آنچه را كه خواهد سرورت ، بدرستی سرورت فعالی (
انجام دهنده ای ) برای آنچه كه ميخواهد
-
و
اما كسانی كه سعادتمند شدند ، پس در باغ جاودانانند در آن مادام كه [باشد]
آسمانها و زمين مگر آنچه را كه خواهد سرورت ، عطايی غير منقطعی [باشد]
-
پس
نباش در ترديدی از آنچه كه بندگی ( عبادت
) ميكند اينان ، نمی پرستند مگر چنانچه كه می پرستيد پدرانشان (
اجدادشان ) از قبل و ما حتما پرداخت كنيم
ايشان را نصيبشان غير نقض شده ای ( بدون
كم و كاستی )
-
و
حتما داده ايم موسی را كتاب ، پس اختلاف شد در آن و اگر نبود كلمه ای
سبقت گرفته از سرورت ، حتما قضاوت ( داوری
) ميشد مابين ايشان و بدرستی ايشان حتما در شكی از آن دو دل شده ای [هستند]
-
و
بدرستی همگی نيست جز اينكه حتما پرداخت ميكند ايشان را سرورت اعمالشان
را ، بدرستی او به آنچه كه عمل ميكنند آگاهی [است]
-
پس
استقامت كن چنانچه كه فرمان يافتی و آن كس كه توبه كرد (
برگشت ) همراه با تو و طغيان نكنيد كه
بدرستی او به آنچه كه عمل ميكنيد بينايی [است]
-
و
اعتماد ( تمايل ) نكنيد به سوی كسانی كه
ظلم كردند ، پس لمس ميكند ( ميرسد ) شما
را آتش و نيست برای شما از غير خداوند از سرپرستانی (
دوستانی ) ، سپس ياری نميشويد
-
و
به پا دار نماز را كناره روز و نزديكی از شب ، بدرستی نيكی ها ميبرند
بدی ها را ، آن ذكری ( يادآوری ) برای
ذكر كنندگان ( ياد كنندگان ) [است]
-
و
صبر كن ، پس بدرستی خداوند ضايع نميكند اجر نيكوكاران را
-
پس
چرا نبود از تمدنها از قبل شما دارندگان باقی مانده ای [از
دين خداوند] ، نهی كنند از فساد در زمين مگر اندكی از آن كس كه
نجات داديم از ايشان و تبعيت كرد كسانی را كه ظلم كردند آنچه را كه
هرزگی ( خوشگذرانی ) كردند در آن و بودند
مجرمان
-
و
نبود سرور تو برای [در صدد] اينكه نابود
كند قريه ها را به ظلمی و [در حاليكه]
اهلش مصلحان [باشند]
-
و
اگر می خواست سرور تو حتما قرار ميداد انسيان را امتی واحدی و [در
حاليكه] همواره اختلاف كنندگانند
-
مگر
آن كس كه رحم كند سرورت و برای آن خلق كرد ايشان را و تمام شد كلمه
سرورت كه حتما پر ميكنم جهنم را از جنيان و انسيان جملگی
-
و
تماما را تعريف ميكنيم برای تو از اخبار فرستاده شدگان آنچه را كه با
ثبات كنيم به آن دلت را و آمد تو را در اين حقی و موعظه ای و ذكری برای
مومنين
-
و
بگو برای كسانی كه ايمان نمی آورند ، عمل كنيد در خور شايستگی تان (
جايگاهتان ) را ، بدرستی ماييم عمل
كنندگان
-
و
انتظار بريد كه بدرستی ماييم منتظران
-
و
برای خداوند است غيب آسمانها و زمين و به سوی او برميگردد فرمان (
كار ) همگی آن ، پس عبادت (
بندگی ) كن او را و توكل كن برايش و نيست
سرور تو به غافلی از آنچه كه عمل ميكنيد