GWC
(متمرکزکننده امواج گرانشی) سلاحی مخوف در اختیار یوفوها
همانطور که میدانیم لیزر (Laser) به
معنی (Light Amplification by Stimulated Emission of Radiation) تقویت
نور بهوسیله پخش تشعشع تحریک شده است. در واقع این اصطلاح مربوط به یک
تکنیک و یا روش خاص آزمایشگاهی است، ولی از این اصطلاح بهعنوان نام
ابزار این تکنولوژی استفاده میشود. میزر (Maser) هم به معنی
(Microwave Amplification by Stimulated Emission of Radiation) تقویت
مایکروویو بهوسیله پخش تشعشع تحریک شده است. بادقت بهعکس زیر توجه
نمایید:

همانطور که در عکس فوق مشخص است یک گاو هلشتاین توسط یک بشقابپرنده
از روی زمین برداشته شده و در هوا معلق و دچار حالت بیوزنی شده است.
این صحنه توسط یک عکاس شکار شده است. گزارشهای بسیاری ارائه شده مبنی
بر اینکه بشقابپرندهها میتوانند هواپیماها و بالگَردها را در آسمان
و ماهوارهها را در فضا بربایند و با خود به مکانی نامعلوم ببرند، این
گزارشها حتی برای سرقت اتومبیلها، تانکها، کشتیها و حتی
زیردریاییها توسط بشقابپرندهها ارائه شده است. به این اشیا ناشناخته
شبیه بشقابپرندهها که در زیر آب مشاهده شدهاند USO گفته میشود.
فهرست بسیار بالابلندی از این مسروقهها و مفقودشدهها در دست است،
همچنین سرنشینان آنها که هیچ اطلاعی از سرنوشت آنها در دست نمیباشد
حتی هیچ سرنخی! اینک این سؤال مطرح میشود که آنها چگونه این کارها را
انجام میدهند. این عمل آنها توسط ابزاری یا بهتر است بگوییم سلاحی
انجام میشود که میتواند امواج گرانشی تولید شده را در نقطه یا مکانی
متمرکز و یا تشدید کند که میتوانیم نام آن را متمرکزکننده امواج
گرانشی بگذاریم و اصطلاح GWC یعنی (Gravity Waves Concentrator) را
برای آن برگزینیم، باتوجهبه اینکه اینگونه اصطلاحات قراردادی و
اختیاری هستند، شاید این اصطلاح در مباحث دیگر معانی متفاوتی داشته
باشد، حتی میتواند یک نام تجاری ثبت شده نیز باشد.
بههرحال باتوجهبه اینکه ما دو نوع میدان گرانشی داریم، بنابراین دو
نوع موج گرانشی را میتوان در نظر گرفت. میدان و موج نوع اول جاذب ماده
است؛ ولی میدان و موج دوم دافع ماده خواهد بود. زمانی که این ابزار یا
سلاح امواج گرانشی را متمرکز و تشدید کند بسته به نوع آن، اگر در شدت
کم باشد میتواند اشیا را بهطرف خود جذب و یا اینکه از خود براند، در
عکس فوق این امواج از نوع جذبی و شدت آن برابر وزن گاو بوده که در
نهایت گاو در هوا به شرایط بیوزنی رسیده است، لازم به توضیح است که
بشقابپرنده برای بیوزنی خود میدان گرانش منفی معادل وزن خود و وزن
گاو ایجاد کرده است که برای جلوگیری از تداخل این دو میدان و موج،
امواج گرانشی روی گاو متمرکز شده است، سرنشینان بشقابپرندهها از این
روش برای خود آسانسور هم ایجاد میکنند، یعنی بدون نیاز به فرود
بشقابپرنده بر سطح زمین میتوانند از آن پیاده و یا سور آن شوند. اما
اگر شدت این موج زیاد باشد که بیشتر در حالت رانشی از آن استفاده
میشود، میتواند اجسام و اشیا را خرد و متلاشی کند و اگر شدت و تمرکز
آن خیلی زیاد باشد میتواند هسته عناصر را متلاشی نموده و انرژی
هستهای بسیار زیادی را آزاد کند؛ بنابراین درگیری و رویارویی فیزیکی
با بشقابپرندهها و سرنشینانشان کار بسیار سخت و مشکلی است، سرعت
نقلمکان و مانور آنها سرسامآور بوده بهطوریکه مکان و سرعت آنها را
نمیتوان با رادارهای زمینی و فضایی اندازهگیری نمود، برای اینکه آنها
از امواج مایکروویو سبقت میگیرند و اگر از این سلاحها و ابزارها
استفاده کنند، میتوانند کوهها را متلاشی و تبدیل به دشتی صاف و هموار
کنند، چه برسد به شهرها و مناطق نظامی و...، باستانشناسان نشانههایی
از انفجارهای بسیار شدید هستهای توأم با ذوبشدگی مناطق نسبتاً وسیعی
را در سطح سیاره زمین یافتهاند که مربوط به گذشته بسیار دور میشود،
یعنی زمانی که تمدنهای بشری به این صورت فعلی وجود نداشتهاند که
نشانگر این موضوع است که یوفوها یا در گذشتههای بسیار دور، جنگهایی
با هم داشتهاند، یا در حال آزمایش تسلیحات خود و یا در حال فعلیتهای
عمرانی بودهاند. باتوجهبه اینکه سرعت امواج گرانشی در حدود C² است،
هیچ هدفی نمیتواند از شلیک آنها در امان بوده و حتی بگریزد. این موج
بسیار مخرب و ویرانگر است تا جایی که میتواند به ساختارهای درونی ذرات
زیر اتمی نفوذ کرده و آنها را نیز متلاشی و تجزیه و تبدیل به ذرات
بنیادی یا اولیه کند که مسلماً به دنبال آن مقدار بسیار زیادی انرژی
بهصورت امواج الکترومغناطیس در محیط منتشر خواهد شد. ساخت این ابزارها
یا تسلیحات نیاز به هندسه و فیزیک بسیار پیشرفته و مدرنی دارد که
بتواند میادین و امواج گرانشی را در دو نوع مختلف خود تولید، تشدید و
متمرکز کند. تسلیحات هستهای و لیزری انسانهای امروزی در مقابل این
تسلیحات قدیمی فوق پیشرفته یوفوها، بسیار ابتدایی و پیشپاافتاده است،
برای اینکه از سرعت عمل و قدرت بسیار ناچیزی برخوردار است.



این
یک هشدار جدی بر علیه ارتش روسیه در مقابل آزمایش موشکهای قارهپیمای
بولاوا است.
بامداد روز چهارشنبه به وقت محلی (صبح
چهارشنبه به وقت ایران)، ساکنان منطقه قطبی نروژ با مشاهده منظرهای
غیرمنتظره شگفتزده شدند. مارپیچ درخشان غولپیکری در آسمان شمالی ظاهر
شد که هیچ شباهتی به شفقهای قطبی که اتفاقا در این زمان از سال به
وفور دیده میشوند، نداشت.
تصاویر این رویداد عجیب به سرعت در
اینترنت پخش شد؛ اما واکنش اغلب مردم (غیر از شاهدان نروژی این پدیده)
این بود که این تصویر، ساختگی است و خبرنگاری با استفاده از فتوشاپ
خواسته چند ساعتی مردم را به هیجان بیاورد. اما با انتشار عکسها و
فیلمهای بیشتر از این پدیده، ماجرا جدی شد. تصاویر این پدیده را در
این گزارش تصویری دنبال کنید.
یوفو
نیک بنباری از هارستاد
نروژ که این پدیده را شخصا دیده بود، در توضیح آن میگوید: «این پدیده
در آغاز با پرتوهای نور سبزرنگ شروع شد، درست شبیه به آغاز شفق قطبی؛
با این تفاوت که در یک انتهای آن، مارپیچ اسرارآمیزی دیده میشد.
مارپیچ بهتدریج بزرگ و بزرگتر شد تا آنکه به هاله عظیمی در آسمان
بدل گشت و پرتوهای سبز تا زمین گسترش یافت».
به گزارش
خبرنگاران، این نور عجیب در سراسر شمال نروژ دیده شد و این بدان معنی
است که این پدیده در ارتفاعی بسیار بالا، شاید چند صد کیلومتری سطح
زمین روی داده است.
اما عامل این نور چه بود؟
به گزارش
پایگاه اینترنتی اسپیسودر.کام که یکی از معتبرترین پایگاههای
خبررسانی درمورد پدیدههای جوی است؛ اصلیترین عامل این پدیده میتواند
عملکرد ناقص یک موشک زیرمداری باشد. محتملترین نامزد آن نیز موشک
بالستیک بینقارهای بولاوا است که میتواند از زیردریاییهای شناور در
دریای سفید شلیک شده باشد و به دلیل نقص فنی، نتوانسته باشد مدار خود
را کامل کند.
انتشار هشدار عدم پرواز بر فراز دریای سفید در روز
9 دسامبر / 18 آذر این موضوع را تقویت میکند. ضمن آنکه در برخی اط
تصاویر گرفتهشده از این نور مارپیچ، جسمی ثبت شده که بهنظر میرسد
مرحله اول موشکی باشد که در پایینتر از مدار زمین حرکت میکند. یک
موتور موشک از کنترل خارجشده و در حال دوران میتواند تشکیل این الگوی
مارپیچی را به سادگی توضیح دهد.
شاید علاقمندان به موجودات
هوشمند فضایی، یوفوها، یا طرفداران رویدادهای عجیب و غریب سناریوی فوق
را قبول نکنند؛ اما به گزارش بیبیسی، وزارت دفاع روسیه رسما آزمایش
ناموفق یک موشک از زیردریاییهای خود را تایید کرد. بدینسان، پرونده
این رویداد عجیب و کمنظیر نیز بسته شد.
البته رصدگران ایرانی
با چنین پدیدهای ناآشنا نیستند. در 25 خرداد 1386، دقایقی پس از غروب
آفتاب، ابر روشن و رنگارنگی در ارتفاع بالا ظاهر شد که از سراسر ایران
قابل مشاهده بود. بررسیهای بیشتر نشان داد این ابر از بقایای احتراق
سوخت برجامانده در مرحله دوم موشک اطلس5 به وجود آمده که بهدلیل
بازتاب نور خورشید، به این ترتیب دیده شد.
https://www.jahannews.com/analysis
اما
واقعیت چیز دیگری است. GWC قابلیت و توان رهگیری و انهدام تمامی
موشکهای بالستیک را دارد. موشک قارهپیمای بولاوا در ارتفاع خیلی
پایینی منهدم شده است.






به
باور ما این شبیهسازیشده یک کوازار یا پولسار در مقیاس کوچک است.
یعنی یک میدان الکترومغناطیسی قوی که مثل شتاب دهند ذرات عمل میکند و
موشک قارهپیمای روسی را با ذرات باردار بمباران و تبخیر نموده است.






این
سلاح یک جت شتاب دهند و پرتابکننده ذرات باردار (پلاسما) به روی
هدف است که میتواند از ارتفاع بالا تمامی تسلیحات نظامی را نابود کند
مخصوصاً اگر تجهیزات الکترونیکی داشته باشند که دارند و خیلی سریع از
کار میافتند.

خیلی
ساده گفته باشیم آنها توانستهاند که ساختار فیزیکی یک پولسار را در
مقیاس کوچک کپی و مهندسی معکوس کنند و بهعنوان یک سلاح مخوف و کارساز
از آن استفاده کنند. یعنی یک حلقه یا دیسک باردار با سرعت دورانی زیاد
شروع به چرخش کرده و میدان الکتریکی آن دوران پیدا میکند. سپس میدان
مغناطیسی عمود بر آن پدیدار شده و مولکولهای رقیق هوا در ارتفاع بالا
را ابتدا یونیزه کرده و دمای آن را به دمای پلاسما میرساند، سپس این
ذرات را شتاب داده و بهطرف هدف گسیل میکند که در مرحله اول اختلالت
الکتریکی به وجود آورده و در مراحل بعدی باعث ذوب و تبخیر هدف میشود.
تَپاخترها یا تَپارها (به انگلیسی: Pulsar) ستارههای نوترونی چرخانی
هستند که با سرعت بسیار زیادی دوران میکنند و پالسهای مداومی از
انرژی تابشی به همراه خطوط میدان مغناطیسی قوی را از خود منتشر
میکنند. برخی از تپاخترها نیز پرتوهای ایکس تابش میکنند. ستارههای
نوترونی در حقیقت بقایای هستهٔ ستارهٔ منفجر شدهای هستند که حجم کوچک
و چگالی بسیار بالایی دارند. برای نمونه تپاختری به قطر ۲۰ کیلومتر
۱٫۵ برابر جرم خورشید را در خود جایداده است. تپاخترها هنگام تولد
دمایی در حدود چند میلیون درجهٔ سلسیوس دارند و بلافاصله شروع به
سردشدن میکنند. نحوه و سرعت سردشدن نیز به مواد تشکیلدهنده و چگالی
آنها بستگی دارد.
تاکنون بیش از ۱۰۰ تپاختر
مشخص شدهاند. بهجرئت میتوان گفت که هر یک از آنها ستارهای نوترونی
است. تپاختر سحابی خرچنگ، یکی از معروفترین تپاخترها، در هر ثانیه
۳۰ پالس بهسوی زمین گسیل میکند که به معنای ۳۰ چرخش در ثانیه است.
سرعت چرخش تپاخترها بهدور خود از چند میلیثانیه (بسیار سریع) تا چند
ده ثانیه (بسیار کند) متغیر است.
سرعت چرخش تپاخترها با عمر
آنها نسبت عکس دارد؛ تپاخترهای پیر آهستهتر بهدور خود میگردند؛
بنابراین، سرعت چرخش نسبتاً بالای تپاختر خرچنگ نشاندهندهٔ جوان بودن
این تپاختر است.
تپاختر بادبان، افزون بر
خرچنگ، تپاختر دیگری درون ابر گاز در حال انبساطی قرار گرفته است که
به نظر میرسد باقیماندهٔ یک ابرنواختر انفجاری باشد. به علت اینکه
این تپاختر در جهت صورت فلکی بادبان قرار دارد، تپاختر بادبان نامیده
میشود. این تپاختر در مرکز سحابی آدامس که چاه رقیقی از ماده میان
ستارهای و به فاصلهٔ ۱٬۵۰۰ سال نوری از ما است، قرار دارد. ضربانهای
حاصل از تپاختر بادبان به میزان ۱۲ عدد در ثانیه به ما میرسند. چون
تپاختر بادبان از تپاختر خرچنگ آهستهتر میچرخد، در نتیجه
ابرنواختری که این تپاختر را تولید کرده است بایستی زودتر از
ابرنواختر خرچنگ اتفاق افتاده باشد،
با یک تقریب ساده،
ابرنواختر بادبان بین ۵٬۰۰۰ تا ۱۰٬۰۰۰ سال پیش منفجر شده است. چون
تپاختر بادبان به زمین بسیار نزدیک است - حدود یکدهم فاصلهٔ خرچنگ از
ما - ازاینرو، انفجار ابرنواختر مربوط به آن بایستی بهصورت یک ستارهٔ
نو و بسیار روشن در جهان ظاهر شده باشد. این روشنایی بایستی بسیار
زیادتر از روشنایی ماه کامل در طول چند هفته و در مراحل اولیه به رنگ
قرمز آتشین دیده شده باشد. یک ابرنواختر به نزدیکی نمونهٔ اخیر، امروزه
منظرهٔ باهیبتی دارد و مطمئناً برای ما منظرهٔ وحشتناکی خواهد بود.

ویدئو:
https://www.youtube.com/watch?v=2mUXBqJbQKg
https://www.youtube.com/watch?app=desktop&v=RoLBPvtS0Wc
https://www.westernmassnews.com/2023/04/18/odd-spiral-appears-amid-northern-lights-alaska-night-sky/
https://www.youtube.com/watch?v=nrUMC_eB1kU
آنها
در زمان تست موشکهای دوربرد و سلاحهای هستهای خیلی سریع از خود
واکنش نشان داده و مداخله هم میکنند و به ساکنین زمینی هشدار میدهند
که توان مداخله و کنترل جنگافزارها را دارند. با تحلیل این پدیدههای
جوی مشخص میشود که ذرات باردار در ارتفاع بالا سرعت، شتاب و حرارت
زیادی دارند؛ ولی با رسیدن ذرات به ارتفاع پایین، یعنی جایی که فشار
هوا به یک اتمسفر میرسد، کاهش سرعت، شتاب و حرارت دارند؛ یعنی پرتو
آبیرنگ با نزدیکشدن به سطح زمین کمنورتر شده است. ازاینرو روسها
به دنبال طراحی و ساخت موشکهای کروز هایپرسونیک در ارتفاع پایین هستند
تا به خیال خودشان از تیررس این سلاح آسمانی در امان بمانند که
نمیتوانند؛ چون اختلال رادیویی و الکترونیکی پیدا کرده و از مسیر
خودشان خارج میشوند و به هدف اصابت نمیکنند. یعنی کارشناسان نظامی
روس باور ندارند که اینگونه تسلیحات متعلق به موجودات غیرانسانی یا
فرا انسانی است و با خود چنین میپندارند که بهنوعی سلاح فوقمحرمانه
و سری امریکایی است که سعی گریز از آن را دارند. درست همین مشکل را
امریکاییها با روسها دارند؛ یعنی زمانی که در آزمایش و کاربرد
سلاحهایشان دچار مشکل و شکست میشوند، تقصیرات را به گردن روسها
میگذارند؛ چون آنها هم به موجودات فرا انسانی باور و عقیدهای ندارند.
با
فرض اینکه این موشکها بتوانند از تابش پرتوهای پر انرژی فرار کنند و
یا در امان باشند؛ ولی خیلی سریع به دام گرداب گرانشی این سلاح افتاده
و مسیر مستقیم آنها بهصورت مارپیچی شده و در هم میشکنند. مشکل زمانی
حاد میشود که کلاهک این موشکها حاوی مقادیر زیادی مهمات هستهای است
در نتیجه این موشکها باید به خارج از جو زمین هدایت یا پرتاب شوند؛
چون انفجار هستهای در سیاره زمین آلودگی محیط زیستی زیادی به همراه
دارد. این سلاح یک سد بسیار قوی و مستحکم برای جلوگیری از عبور و گذر
موشکهای دوربرد است.

دمای
گاز یونیزه شده در قسمت مارپیچ 10 الی 20 هزار درجه و قسمت آبی بیش از
30 هزار درجه است. دمای پرتو شلیک شده در قسمت انتهایی یعنی در نزدیکی
سطح زمین به 5 الی 6 هزار درجه دمای سطح خورشید کاهش پیدا کرده است و
نور زردرنگ مشهود است.

محمدرضا طباطبايي 21/10/86
http://www.ki2100.com