Home   |  تماس با ما و ارسال مطالب |  پروژه‌ها  | نرم‌افزارهاي مورد نياز |

01-10-2024

 

ماجرای فدک چیست؟

 

استنباط ما این است که کل ماجرای فدک از اینجا شروع می‌شود که محمد رسول‌الله و خاتم‌النبیین قبل از فوت و رحلتشان وصیت فرموده بودند که بعد از مرگ، در میان و جوار شهدای اسلام کفن‌ودفن شوند. چون باور و اعتقاد داشتند که مقام و منزلت شهدای اسلام من‌جمله حمزة بن عبدالمطلب عمویشان و ... در نزد خداوند بیشتر از خودشان است. بعد از رحلت آن حضرت، دخترشان فاطمه علیهاالسلام و علی بن ابی‌طالب داماد و پسر عمویشان به‌عنوان مجری وصیت اقدام به تحویل جسد نمودند. ولی اَبوبَکْر بن ابی‌قُحافه صحابه و پدرزن رسول‌الله، از این کار امتناع کردند و عنوان نمودند که محمد انسانی فرهیخته، متمایز، ممتاز، بزرگوار، فرزانه و برجسته و افتخار عرب و نگین حجاز است و بیابان و صحرا لیاقت پذیرش او را ندارد. ما عظمت و شکوه حجاز را مدیون او هستیم. ایشان می‌بایست در مکان شایسته‌ای دفن شوند و چه جایی بهتر از مسجدالنبی تا تبدیل به حرم محمد یا حرم نبوی شود (تغییر کاربری مسجد به بارگاه) که دراین‌رابطه امام علی مخالفت نموده و عنوان نمودند که این رسم‌ورسوم ارامنه و نصرانی‌های مشرک است. آنها اموات خود را در کلیسا کفن‌ودفن می‌کنند و امر بر کسانی که وارد کلیسا می‌شوند، مشتبه می‌شود. یعنی آیا خداوند را پرستش کنند یا شخص یا اشخاص متوفی و دفن شده در کلیسا را؟ این کار غیرممکن و حرام است. هیچ میتی را نمی‌توان در خانه خدا کفن‌ودفن کرد، هرچند که رسول و نبی بوده باشد. دراین‌رابطه عده‌ای متوسل به جعل وصیت شدند مبنی بر اینکه رسول‌الله خود گفته است که بعد از فوتم، من را در خانه‌ام و در جوار و کنار مسجد خدا دفن کنید. وصیت مطرح شده توسط  امام علی در زمانی بوده است که رسول خدا بیمار بوده و در حالت اغما، هذیان گفته‌اند و نافذ هم نیست. امام علی فرمودند که این وصیت هم غلط است و هم متعارض، چون خانه رسول‌الله ارث و ماترک اوست و اگر در خانه‌اش دفن شوند، وراث از ارث ایشان محروم می‌شوند. دیگر نه حق سکنی دارند نه اجاره و نه فروش و... هر مسلمانی صرفاً می‌تواند به یک‌سوم میراث خود وصیت کند و هرگز اجازه ندارد وراث خود را از تمام ارث محروم کند. وصیت به بیشتر از یک‌سوم باطل است. محمد خودش آموزگار و معلم وصیت بود این وصیت جعلی است که دراین‌رابطه حدیثی جعل شد به این مفهوم که پیامبران خداوند ارث‌ومیراث ندارند (انبیا ارث نمی‌گذارند) یعنی خانه رسول‌الله ماترک رسول محسوب نمی‌شود و می‌توانیم آن را تبدیل به مرقد و بارگاه کنیم و امام علی باز اعتراض نمودند که مرقد و بارگاه برای مسلمان حرام است. چون اسراف مصالح ساختمانی است و با آن مصالح می‌توان برای بی‌خانمانی منزل مسکونی ساخت و این تناقض بزرگ که اگر انبیا ارث نمی‌گذارند پس چرا برای خود و دفن در ماترک خود وصیت کرده‌اند. وصیت به ماترک نافذ است ولی به مال غیر باطل است. در نهایت در مورد امام علی و همسرشان شایعه‌پراکنی کردند که ایشان و همسرشان قصد دارند منزل و خانه رسول‌الله را به ارث ببرند و ساکن آن شده و ادعای جانشینی و خلافت رسول بکنند. این خانه باید تبدیل به مقبره شود. مدعی شدند دختر ایشان نسبت به فدک نیز ادعاهایی دارد. درحالی‌که نبی‌الله به سمت رسول و نماینده خدا قرارداد فدک را امضا و فدک از آن خدا، رسول و بندگان مسلمان بود نه شخص خود رسول و هیچ‌کس دیگری. یعنی شامل قانون ارث نمی‌شد. کلیه مطالب و دعاوی به ضرر و زیان رسول‌الله، دخترشان و دامادشان تحریف، شایعه و جریان‌سازی شده است. موضوع اصلی محل دفن رسول‌الله بوده است نه چیز دیگری. آخرین برگ برنده در دست دختر رسول‌الله این بود که بگوید خانه رسول‌الله ارث‌ومیراث من است و هیچ‌کس حق ندارد پدر من را در ارث‌ومیراث من دفن کند و ایشان می‌بایست طبق وصیت به همان بیابان بی آب‌وعلف و شوره‌زار لم‌یزرع در ظاهر بی کلاس منتقل شوند که با حاشیه‌سازی، جوسازی، شایعه‌پراکنی، دروغگویی و جعل احادیث و وصیت مانع آن شدند و در نهایت وصیت اصلی رسول‌الله  هم عملی نشد. چون دختر رسول‌الله در میراث پدرش شرکایی داشت که مانع او می‌شدند. یعنی شرکا رضایت به دفن در ماترک رسول و میراث خود دادند و متعهد شدند که در همان خانه زندگی کنند تا اسراف مصالح نشده باشد. کل فدک (وادی بربرها) برای دختر رسول‌الله به‌اندازه پشکل گوسفندی ارزش نداشت. چون محل اسکان و نشیمنگاه (ماتحت) جهود و یهود بوده است. ارزش آن برای خلفایی بود که قصد جهان‌گشایی و جانشینی اسکندر مقدونی را داشتند. (پا در کفش ذوالقرنین گذاشتن، صاحب دو عمر بودن)

سخن آخر اینکه الان مسجدالنبی در مدینه شبیه کلیساهای ارامنه و نصرانی‌های مشرک شده است. مسلمانان یکتاپرست که وارد این مکان می‌شوند امر بر آنها مشتبه می‌شود. چرا که نمی‌دانند الله واحد را بپرستند یا رسول‌الله و صحابه‌اش را. چون خانه مسکونی ایشان تبدیل شده به مقبره خانوادگی صحابه، و چندین تن در کنار او نیز دفن شده‌اند و مسلمانان در زمان حضور در مسجدالنبی باید مراقب باشند که نماز و عبادتشان باطل نشود. یعنی زمانی که به سفر حج می‌روید مراقب باشید که شیاطین دفن شده در مدینه، حج شما را باطل نکنند. هم اینک این موضوع بعد از سپری شدن ۱۴۰۰ سال یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها و دردسرها در موسم حج است و بسیاری از نیروهای پلیس عربستان دراین‌رابطه ضرب و شتم و مورد فحاشی و پرتاب آب دهان و لنگه‌کفش قرار می‌گیرند که به‌نوعی ابطال سفر حج است.

 

"خودکرده را تدبیر نیست".

اینجا مسجدالنبی یعنی خانه و پرستشگاه خداوند است یا  حرم محمد یا حرم نبوی یا حرم صحابه؟  ده درويش در گليمی به خسبند و دو پادشاه در اقليمی نگنجند. چه برسد به چهار شاه در یک مسجد. (الله، محمد، ابوبکر و عمر) و ناگفته نماند مبادا امر بر شما مشتبه شود! الله نمرده است و زنده جاویدان است و ندانسته برای خود خدا فاتحه و رحمت نخوانید. صرفاً محمد، ابوبکر و عمر فوت نموده‌اند. یک شاه اکبر زنده است ولی سه شاه اصغر دیگر مرده‌اند.  فاتحه و رحمت خواندن بر خود خداوند توهین‌آمیز است. بهتر است از آن مکان دوری کنید و این ضرب‌المثل که "دوری و دوستی".  زمانی سلفی‌ها آنجا شلاق به دست بودند. بعداً پارادوکس و تناقض ایجاد شد یعنی این غلط را اجداد ما کردند، چرا ما مسلمانان بی‌گناه را شلاق می‌زنیم؟ بهتر است بر اجدادمان لعن و نفرین بفرستیم که امر بر ما مشتبه کردند. ما باید مذهب و سنت خود را تغییر دهیم! و یک نمونه بارز آن جهیمان بن محمد بن سیف العتیبی و محمد عبدالله القحطانی که مسجدالحرام (کعبه) را تصرف کردند.

 

 

فَدَک: دهکده‌ای حاصلخیز در نزدیکی خیبر، در منطقه حجاز و به فاصله ۱۶۰ کیلومتری مدینه بود که یهودیان در آن زندگی می‌کردند. آنها، به دلیل موقعیت استراتژیک منطقه، قلعه‌های نظامی خود را در اطراف آن ساخته بودند. پس از آنکه پیامبر (ص) در جنگ خیبر، منطقه خیبر و قلعه‌های آن را فتح کرد، یهودیان ساکن در قلعه‌ها و مزارع فدک نمایندگانی نزد پیامبر (ص) فرستادند و به تسلیم و مصالحه راضی شدند و قرار شد نیمی از زمین‌ها را به پیامبر تحویل بدهند و هرگاه پیامبر (ص) خواست، آنان فدک را ترک کنند؛ بنابراین فدک بدون جنگ به دست پیامبر اسلام افتاد.

درود و رحمت خداوند بر محمد رسول‌الله باد که آدم منصف و مهربانی بوده است و نیمی از فدک را برای امرارمعاش بنی‌اسرائیل رها فرموده تا شاید توبه کرده و مسلمان شوند و گویا بنی‌اسرائیل دست بردار نیست و به بهانه سرمایه‌گذاری متقابل و عقد پیمان اخوت بین پسر عموهای عرب و اسرائیلی قصد بازپس‌گیری آن را دارد و چه شود آخر و عاقبت فتح خیبر و سرزمین فدک.

و الله بسیار، بسیار بزرگ است که بعد از چندین هزار سال در نهایت به همگان ثابت نمود که اعراب و اسرائیل ژنوم، خون و نژاد مشترکی دارند و با عقد پیمان‌نامه ابراهیم ثابت فرمود که هیچ فرقی مابین آیین و مذهب یهودیت و اهل‌سنت وجود ندارد و این دو کاملاً مشابه و دو خط موازی هستند. البته روز قیامت به هم رسیده و همدیگر را قطع می‌کنند  و الله، یهوه، ملائکه، انبیا، کتب آسمانی، خاک اسرائیل، سرزمین حجاز، قدس، بیت‌لحم، مکه، مدینه و ... در نظر اعراب سنی و اسرائیل جهود چیزی نیست جز یک نوع کالا، جنس، مال‌التجاره، کسب‌وکار و نوعی تجارت پرسود و پررونق که در صورت شراکت، سود حاصله چندین برابر هم خواهد شد  که ابتدا در حجاز و خاک اسرائیل و در میان یهود و اهل‌سنت شکل‌گرفته و بعد از توسعه و تکامل به سایر نقاط عالم و سایر ادیان و مذاهب سرایت کرده است. یعنی عمده‌فروشی‌ها در خاک اسرائیل و عربستان بوده ولی خرده‌فروشی‌ها در سایر کشورها هستند و به‌نوعی وارد یک نوع رقابت و چالش با هم شده‌اند و سایر ادیان و مذاهب دسته کمی از آنها نیز ندارند و در آینده نزدیک در متا فیس هم ارائه خواهد شد و صدالبته NFT آن حتی رمزنگاری شده آن. بستگی به نبوغ طرفین دارد.

به حقیقت در باور اعراب و اسرائیل دین خدا به آنها اختصاص‌یافته و برای دیگران حرام و ممنوع شده است. چیزی در مایه پاساژ و یا یک مجتمع تجاری، تفریحی، گردشگری و زیارتی است و سایر اقوام و ملل و نژادها نه‌تنها حق ندارند در این آشفته‌بازار صاحب دکان و کسب‌وکار شوند، بلکه اصلاً حق ندارند به خدا ایمان آورده و متدین شوند. آنها یا بهایی هستند یا مجوس، رافضی یا مشرک (یهودی یا مسلمان درجه‌دو، سه و ...) محکوم به اقامت در ایران.

ولی آنچه معلوم و مشخص است اینکه امروزه اعراب و اسرائیل هم پیمان و متحد، خود طاغوت را به پرستش گرفته و فرزندان شیطان‌اند. چون شیفته مال و ثروت و قدرت روی سیاره زمین شده‌اند و در آینده نزدیک بزرگ‌ترین دشمنان الله و رسولش مسیح عیسی ابن مریم خواهند بود و با آنها به ستیزه و مجادله برخواهند خواست. این است اتحادیه بزرگ شیاطین طاغوتی انس روی سیاره زمین. سیمای دشمنان خدا و مسیح را خوب به‌خاطر خود بسپارید. چون قرار است در آینده نزدیک توسط یأجوج‌ومأجوج سلاخی شده و در مسجدالحرام و مسجدالاقصی جلوی چشم و دیدگان مسیح آویزان شوند تا عیسی برای سایر انبیا و امامان و مادرش مریم و ... تعریف کند که خداوند چگونه از آنها انتقام گرفت. گرگ‌زاده گرگ شود.

 

 

خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا می‌رود دیوار کج:

و عجبا این بزرگ مردان تاریخ، ریش‌سفیدان، بزرگ‌خاندان‌ها، سر قبیله‌ها،  پیرمردان سپید مو و زال، باتجربه و پخته (مردان کهن) ، اجداد بزرگ اعراب و اسرائیل به پست و سمت و جایگاه خلیفة الله، خلیفة الرسول و امیرالمؤمنین‌ها و ... چه معماران برجسته و ماهری بوده‌اند که خشت اول را چنان گذاشتند که در نهایت این دو دیوار و سد بزرگ در نهایت به همدیگر رسیده و متحد و همسو و هم‌جهت شدند. می‌دانید چرا؟ چون همگی در یک کلاس درس‌خوانده بودند و معلم و استاد واحدی در ردیف و مایه خودشان داشتند. یعنی رانده شده‌ای از جنت!

 

قابل‌توجه سلفیان (وهابیت، اخوان‌المسلمین، دیُوبندیه، طالبان، القاعده و داعش، مرتجع‌های عرب)

رسول‌الله هیچگاه فرمان به تخریب ابنیه نداده است. بلکه توصیه فرمودند که اگر مقرون‌به‌صرفه بود از مصالح ساختمانی‌اش برای مساکین استفاده کنید. وگرنه تغییر کاربری جهت مسجد، مدرسه، منزل مسکونی و ... انجام دهید. خلیفه نابغه شما مسجد خدا را حرم رسول کرد، شما که نبوغتان بیشتر است همه چیز را تخریب کردید آن‌هم بدون استفاده از مصالح آنها. این کار اسراف در اسراف است، مسرف المسرفین. اهرام مصر تخریب نشدند و صرفاً از سنگ آهک روکش آن استفاده شد و هرچند که اگر توان داشتید، اهرام را هم خراب می‌کردید. چون بیهوده کارید و صدالبته احادیث شما جعلی است یعنی سرکاری است. شاید هم به دنبال عتیقه‌جات هستید و به بهانه تخریب اماکن جعل حدیث کرده‌اید. شما فکر می‌کنید در اشیا باستانی سحر و جادویی نهفته است که شاید بتواند در رسیدن به اهدافتان کمک کند؟

 

 

 

 

 

ترکان عثمانی در قدیم عقلشان خیلی‌خیلی بهتر از شما کار می‌کرد که مدت‌زمان بسیار زیادی مزاحم و موی دماغ آنها هم بوده‌اید. شما خیلی‌وقت‌پیش است که بازنشسته و خانه‌نشین شده‌اید. خودتان را زیاد خسته نکنید، کار از کار گذشته است. به دنبال استراحت باشید خیلی بهتر است. خلفای شما در خواب و رؤیا هم کلیسای ایا صوفیه (کلیسای جامع کاتولیک رومی) را ندیده بودند که الان مسجد خدا است. دست شما بود الان حرم صحابه بود یا تلی از خاکستر.

 

ای کسانی که ایمان آوردید، کسی که برمی‌گردد از شما از دینش، پس به‌زودی می‌آورد خداوند به قومی [که] دوست می‌دارد ایشان را و دوست می‌دارندش، ذلیلانی (فروتنانی) برای مؤمنان [هستند] ، قدرتمندانی (چیره‌هایی) برای کافران [هستند] ، جهاد (سعی) می‌کنند در راه خداوند و نمی‌ترسند ملامت سرزنشگری  را، آن فضل خداوند [است که] می‌دهدش کسی را که می‌خواهد و خداوند گشاده‌دستی دانایی [است] ۵۴ مائده

ای کسانی که ایمان آوردید، چیست شما را زمانی که گفته شود برایتان به شتابید (بسیج شوید) در راه خداوند، سنگین می‌شوید به‌جانب زمین، آیا راضی (خشنود) شدید به زندگانی دنیا از [عوض] آخرت، پس نیست متاع زندگانی دنیا در [مقابل] آخرت مگر اندکی ۳۸

اگر گرد هم نیایید، عذاب می‌کند شما را عذابی دردناکی را و تبدیل (جایگزین) می‌کند قومی غیر شما را و ضرر نمی‌رسانیدش چیزی را و خداوند برای هر چیزی توانایی [است]  ۳۹ توبه

 

این یک حقیقت است، ما در دورانی زندگی می‌کنیم که زمان بیزینس، کسب‌وکار و تجارت است. چیزی مثل شهرفرنگ سابق.

 

 

و جالب است کسانی که سهمی از این بازار ندارند متوسل به صدور فتوای قتل و مجازات شرعی می‌شوند. درحالی‌که کسانی که قصد دارند دور کعبه و خانه خدا طواف کنند، باید ژتون بخرند و یا ورودیه پرداخت کنند یا برای دیدن داخل حرم نبوی پول پرداخت کنند چه برسد به سایر اماکن مذهبی در کل دنیا. تمامی جاذبه توریستی پیدا کرده و شبیه سینما و تئاتر شده و جزء صنعت بزرگ توریسم است. در این دنیا عبادت، پرستش، حج و ... هزینه بر است اگر داشتی که هیچ، وگرنه باید به فکر اسپانسر باشی و نوعی از کسب‌وکار جدید، کانال‌های ماهواره‌ای که شماره‌حساب پی پال و کارت اعتباری معرفی و درخواست پول و ارز می‌کنند یا ایجاد محتوا در یوتیوب و ... هم پول بده و هم ...

آیا باخبر کنم شما را برای کسی که نازل می‌شود او را شیاطین

نازل می‌شود برای هر دروغگویی (بزهکاری) گناهکاری

می‌افکنند (فرا می‌دهند) گوش (شنود) را و بیشتر ایشان دروغ‌گویان‌اند

و شاعران را  تبعیت می‌کنند ایشان را فریب‌خوردگان (گمراهان)

آیا ندیدی که به‌درستی ایشان در هر (تمام) دره‌ای (دیاری) گیج و متحیران‌اند (سرگردان و حیران‌اند)

و به‌درستی ایشان می‌گویند آنچه را که عمل نمی‌کنند

مگر کسانی که ایمان آوردند و عمل کردند صالحات را و ذکر (یاد) کردند خداوند را بسیاری و یاری جستند از بعد آنچه که ظلم شدند و به‌زودی می‌داند کسانی که ظلم کردند که کدام بازگشت گاهی را باز می‌گردند ۲۲۷ شعرا

اینها کسانی هستند که دروغ‌پراکنی می‌کنند و شنوندگانشان نیز گمراهان و فریب‌خوردگانی مثل خودشان هستند. جا و مکان ثابت و مشخص و معلومی هم ندارند از قاره امریکا گرفته تا انگلستان و کل اروپا تا بابل و روسیه و مالزی تا آسیا پراکنده شده‌اند و خیلی سریع هم جابه‌جا می‌شوند و معلوم نیست که بودجه و مخارج اولیه آنها را چه کسانی با چه اهدافی تأمین می‌کنند. ما به سخنانشان گوش کرده‌ایم. درست همانند شعرای هستند که گل، علف و یا آمفتامین یا قارچ جادویی مصرف کرده‌اند. چیزی از آنها در مورد قیامت و حوادث آینده دستگیرمان نشد. همگی در جهت کسب قدرت و ثروت (طاغوت) فعالیت می‌کنند. گویا در خواب غفلت هستند و از علایم قیامت و ظهور مسیح ابن مریم بی‌خبر هستند.

کسانی که شما به‌صورت گروهی و فله‌ای فتوای قتل می‌دهید، مشتریان دائمی این صنعت هستند. کدام آدم عاقل نون و آب خود را خشک می‌کند. اگر نون و آب دیگران را خشک کنید، آنها نیز فتوای قتل شما را خواهند داد و همگی ناکام از دنیا خواهید رفت و روز قیامت چه شود. با این کار شما خسارت خیلی زیادی به خاندان سعودی وارد شده و شما مسئول جبران خسارت خواهید بود البته نه به ریال سعودی بلکه با گردن‌های بریده شده. یعنی سفر بی‌بازگشت از حج داشته و دچار سرنوشت جمال خاشقجی می‌شوید.  مواظب مطالب ارائه شده باشید این صنعت چندین میلیارد دلاری شوخی‌بردار نیست. ناخواسته و غیرعمدی با آل سعودی درگیر می‌شوید.

جهان اسلام سه قطبی است همان‌طور که آتش جهنم سه شاخه است، یک مثلث ستاره داوود است. حجاز و پارس و  قسطنطنیه. شاید در پارس و قسطنطنیه، مدرنیته و سکولاریته پا بگیرد، ولی در حجاز هرگز غیرممکن است. بترسید از آتشی که به پا شود و خود کعبه و اموال اعراب، داخلش بسوزد  و چیز مهمی هم نیست. کعبه تا الان چندین بار توسط خود شما سوخته است. چند تا سنگ است دوباره روی‌هم گذاشته و بهتر از قبل بازسازی می‌شود. یک اتاق سقف‌دار ساده است. خدای کعبه مورد پرستش است نه سنگ‌های آن، سنگ‌پرستی آئین اجداد شما بود که الان تبدیل به طاغوت پرستی شده است و بترسید از روزی که جهان اسلام، ده‌ها و صدها قطبی شود. نه یکی بلکه هزاران جهیمان بن محمد بن سیف العتیبی و محمد عبدالله القحطانی داخل ماشین جوجه‌کشی سلفی‌ها در حال پرورش است. اینها خودشان برای سوزاندن کل حجاز کافی هستند. لا حکم الا لله هرچه خدا خواهد آن شود. ولی توبه گرگ مرگ است از گذشته درس عبرت نگرفته‌اید. جام زهر شما همان رفورم غربی عربی، پیمان ابراهیم، مدرنیته و سکولاریته بود که خیلی‌وقت‌پیش بالا کشیده‌اید.

 

محمد عبدالله القحطانی (۱۹۵۶–۱۹۷۹) فرمانده گروهی بود که در سال ۱۴۰۰ هجری قمری در جریان تصرف مسجدالحرام شرکت داشتند. القحطانی خود را مهدی موعود خوانده و حاضرین در مسجدالحرام را به بیعت با خود فراخواند.

تولد و تحصیلات

محمد بن عبدالله الترکی القحطانی در ۱۹۵۶ به دنیا آمد. وی در دانشگاه علوم اسلامی الامام محمد بن سعود در ریاض تحصیل‌کرده و امام جماعت و خطیب مسجد الرویل بود. او از شاگردان شیخ عبدالعزیز بن محمد باز مفتی بزرگ عربستان بود. بنا به روایت برادر او خاندان قحطانی از سادات مصر بودند که همراه با ترک‌های عثمانی به عربستان آمده و جزئی از قبیله قحطانی شده و به الترکی معروف بودند.

حضور در جماعت جهیمانیه

محمد بن عبدالله الترکی تحت‌تأثیر برادر همسرش جهیمان العتیبی رهبر این گروه قرار گرفته و به عضویت در این گروه درآمد. این گروه دیدگاهی سخت و خشک از قرائت سلفی داشتند. رساله «البیان و التفصیل فی معرفه الدلیل» از رساله‌های این گروه اوست.

ادعای مهدویت

در خصوص اعلام مهدویت القحطانی، حزیمی چنین نقل کرده است:

«من از محمد بن عبدالله القحطانی پرسیدم آیا تو مطمئن هستی که مهدی هستی؟ او در جواب گفت: من اول دربارهٔ آنچه اخوان درباره مهدی بودن من می‌گفتند قانع نشدم. اما بعد از مدتی از آنها جدا شده و بارها از خداوند طلب خیر کردم و در یک شب سینه من برای این عمل انشراح پیدا کرد. من از او پرسیدم: چه کسی برای بار اول اشاره کرد که تو مهدی هستی؟ او گفت: قبل از اینکه ما به اخوان بپیوندیم این فکر در نزد بعضی از اخوان در مسجد الرویل وجود داشت و گاهی آن را بیان می‌کردند و من در درون خود به این حرف‌ها می‌خندیدم و آن را شوخی تلقی می‌کردم تا اینکه رؤیاها به حد تواتر رسید و از آن زمان آنها را جدی گرفتم»

تصرف مسجدالحرام

بعد از اعلام محمد الترکی به‌عنوان مهدی موعود در اولین روز سال ۱۴۰۰ هجری قمری گروه جماعت سلفی محتسبه (جهیمانیه) برای اعلام مهدویت او اقدام به تصرف مسجدالحرام کرده تا همانند روایات او در کنار کعبه و حجرالاسود خطبه خود را خوانده و مردم را به بیعت فراخواند.

کشته‌شدن

در جریان این تصرف که ۱۴ روز به طول انجامید محمد بن عبدالله بر اثر نارنجک کشته شد.

 

این خود یکی از نشانه‌های بارز قیامت است. حوزه و دانشگاه سلفی وهابی عربستان، شاگرد و مدرس مهدوی پرورش می‌دهد. مقالات ما را بخوانند نصرانی تربیت می‌کنند. وای به حال آل سعودی، وضعیت آنجا در ریاض خیلی خراب است. امروز فردا ترور نشوند خوب است. خدا چه می‌داند شاید خود مسیح در آن دانشگاه ظهور کرد و شاید هم گروهی از طایفه جنیان خارج شدند و هیچ توانی جهت تجزیه‌وتحلیل آن پژوهشکده و شبیه‌سازی آن را نداریم. ولی جای بسیار خوفناکی است. بن لادن هم آنجا بود. مجتمع سلفی‌ها آنجاست. آدرس آنجا را باید به یأجوج‌ومأجوج یادآوری کرد تا فراموششان نکنند. شنیده بودیم که صهیونیست برای تحقق پروژه آرماگدون مسیح قلابی تربیت می‌کند برای فریب نصرانی‌ها. ولی اینکه در ریاض مهدی قلابی پرورش دهند برای فریب شیعه خیلی عجیب است. ولی یک چیز مسلم است و آن اینکه صهیونیست و وهابی‌ها پروژه مشترکی را شروع کرده‌اند برای فریب کل دنیا. حکم خود را صادر کردید نزدیک است که یأجوج‌ومأجوج به‌جای آب زمزم خون تازه و گرم بخورد شما دهند و داخل حرم دریای خون جاری کنند. پشت دیوار ندبه را کوهی از جنازه سازند فقط کمی صبر و شکیبایی داشته باشید. جگر فرزندانتان را به خورد مادرانشان دهند همان‌طور که هند جگر حمزه را خورد. (هِند دختر عُتْبَه مشهور به هند جگرخوار، همسر ابوسفیان و مادر معاویه خلیفه اهل‌سنت و سلفی‌ها) 

کار اصلی ما تحقیق و مطالعه قرآن است و بعد از مدت‌ها سعی و تلاش، در نهایت متوجه مشکل اساسی و بنیادی جهان اسلام چندقطبی شدیم  و آن اینکه مسلمانان، مسیح عیسی ابن مریم روح‌الله را تا آن حدی نمی‌دانند که در آینده به ایشان اجازه ورود به مسجدی را دهند، چه برسد به اینکه بالای منبر بروند و برای آنها موعظه فرمایند. یعنی اصلاً باور ندارند که مسیح نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد و واجبات به عمل می‌آورد. اصلاً تصور و درک آن برای آنها غیرممکن شده است و خوشبختانه طبق تحقیقات به‌عمل‌آمده، متوجه شده‌ایم که مساجد مسلمانان به‌اندازه کافی برای خزانه کردن سرهای بریده آنها فضا دارد و این کار در تخصص گاگ و مگاگ یا یأجوج‌ومأجوج است. مناسب‌ترین مکان برای سلاخی مسلمان‌زاده‌های مسیح ستیز، خود مساجدشان است چون به تعداد کافی بنا شده‌اند. آنها کسانی هستند که اسکندر مقدونی یا ذی القرنین با دیدنشان کنترل مدفوع و ادرارش را از دست داد و خودش را حسابی کثیف کرد و پاهایش شروع به لرزیدن کرد. تنها کاری که توانست انجام دهد، ساختن سد و فرار کردن از منطقه بود. شما خیلی به دینتان مغرور شده‌اید. آنها آمار سرهای بریده شما را به مسیح اعلام می‌کنند و ایشان به همان الله شما که فکر می‌کنید مثل کوه پشت سر شماست. ولی این دستور را خود همان الله صادر خواهد کرد و البته به علت نافرمانی خودتان. مسیح هرکجا که برود تا زیر زانو داخل حمام خون‌گرم است و مقصر اصلی خود شمایید. مشکلی نیست با تیمم نماز می‌خواند، وضو لازم نیست. بهتر از شما کاربلد است. مسیح پشت رکاب گاگ و مگاگ تیزرو است و صدالبته غیرقابل‌دسترسی. همانند یک شاهزاده اصیل رومی که در رؤیا و آرزوی اسکندر هم نمی‌گنجید.  شاید باورتان نشود ولی در پارس این کشتار سابقه داشته است. بعد از ۱۱۰۰ - ۱۳۰۰ سال تکامل و تمدن، تازه تبدیل به تموچین یا چنگیزخان شدند. حال تصور کنید اجداد ۱۱۰۰ - ۱۳۰۰ سال پیش مغول چه بوده‌اند. خدا بهتر از من و شما می‌داند رسولش را به کی امانت بسپارد.  روح‌القدس این اقوام را شبیه‌سازی می‌کند تا باورتان شود. درحالی‌که خودش پشت قضیه اصلی است به فرمان خداوند. شما با ملکی بسیار قوی و بی‌رحم و بی‌انصاف طرف حساب هستید که حامی مسیح است نه شما و از کشتار اولاد آدم، خم به ابرو هم نمی‌آورد. او بسیار سنگدل است و از اول با خلقت آدم مخالف بود.

و راست است که در مناره‌های مسجدالحرام تک‌تیرانداز گمارده‌اند تا اگر سلفی‌ها به‌وقت مقرر داروی خود را میل نکرده باشند، از ناحیه سر هدف قرار بگیرند تا موفق به عقد خطبه نشوند. اینها محصول تولیدی خودشان در ریاض است (حوزه سلفی وهابی)  و البته یک‌بارمصرف و غیر قابل بازیافت هستند.



 

 

اینها اسم بزرگ و طولانی دارند با دل و مغزی کوچک و عمری کوتاه و بسیار آسیب‌پذیرند. خیلی زود هم تسلیم و در بند کشیده می‌شوند. اینها به درد جنگ و مبارزه نمی‌خورند و حاصلی جز شکست و رسوایی ندارند. ولی شاید این جمعه یا جمعه‌های بعد بیایند، هیچ بعید نیست. ولی در نهایت کاری از پیش نمی‌برند. گاگ و مگاگ تیزرو بسیار مناسب و خوب هستند و بسیار ایدئال. منتخبین الله هستند برای شکست اعراب و اسرائیل مغرور. ریاست حوزه وهابی، مهدویت تدریس می‌کند تا دانشجویان، تعارضات قرآنی آن را یافته تا بتوانند فتوا و حکم قتل فله‌ای و گروهی شیعیان را صادر کنند. ولی این دانشجویان، مهدویت را برای کودتا و به‌دست‌گیری قدرت ایدئال و مناسب می‌بینند تا از شر و مصیبت آل سعود خلاصی یابند و کل حجاز را مالک شوند. قدر مسلم سلفی‌های حجاز از طلاب ایرانی، خیلی به حجرالاسود نزدیک‌تر هستند و می‌توانند خیلی سریع به آن برسند و چون باور دارند که این خطبه آسمانی است در نتیجه چیزی شبیه عقد بیع یا مصالحه و ... است و می‌توانند با قرائت آن، تمام خزائن و گنجینه‌ها و قدرت دنیا را مالک و صاحب شوند  و این موضوع توسط سازمان اطلاعات عربستان شناخته و درک شده است. آل سعود خودشان خطبه‌خوان بزرگ و خوبی هستند. خیلی‌وقت‌پیش اجداد آنها خطبه حجاز را خوانده و از آن خودکرده‌اند و به عقد خویش درآورده‌اند. همانند کنیزان درباری در حرم خصوصی. این خطبه یا سحر، جادو و طلسم عربی به این راحتی‌ها باطل شدنی نیست، کار و تخصص گاگ و مگاگ است. مقادیر بسیار زیادی خون، جسد و اعضا بدن لازم است و ساده بگوییم خود سلفی‌ها توسط پلیس مخفی عربستان زیر نظر و استراق سمع هستند. آنها به هرگونه تحرکات مشکوک در حرم مخصوصاً مقام ابراهیم، حجرالاسود  و ... پاسخ می‌دهند و آن پاسخ چیزی نیست جز سرب داغ. این اموال و دارایی را راحت به چنگ نیاورده‌اند که به این راحتی‌ها از دست بدهند. همه چیز آنها در یک روز بزرگ از آنها گرفته می‌شود. اگر قرار باشد خطبه جدیدی در حرم خوانده شود، مسلماً خطبه ازدست‌دادن حجاز نیست، بلکه خطبه و خدعه تملک پارس و فریب شیعه است که توسط مهدی قلابی، آموزش‌داده‌شده توسط اطلاعات سعودی خوانده خواهد شد. ولی فعلاً در قفس نگهداری می‌شود تا مبادا خودسرانه و پیش از موعد عمل کند و همه چیز را به نفع خود و زیان سعودی پایان دهد. او باید رام شود تا با همتای تقلبی خود در اسرائیل کنار بیاید، بر سر پیش‌نماز بودن مجادله نکنند. مهدی رو به  قبله باشد و مسیح رو به دیوار ندبه. نمایش بسیار خنده‌دار و مضحکی خواهد بود، همان‌طور که پیمان‌نامه ابراهیم خنده‌دار است، ولی خیلی‌ها باور خواهند کرد و این بود متن اصلی و هدف نهایی این عهدنامه جدید. بعد از اینکه به اهداف خود رسیدند، تیر خلاص هر دو را شلیک کنند و با فروپاشی جامعه نصرانیت و جهان تشیع به دنیا ثابت کنند که جز یهودیت و اهل‌سنت هیچ آیین و مذهبی وجود ندارد. الله و یهوه صرفاً به اعراب و اسرائیل تعلق دارند و لاغیر. شما هم کفر یا بت‌پرستی و ... اختیار کنید. کدام آدم عاقلی خطبه شر، فتنه و نابودی خود را به دست دشمن و بدخواهش می‌دهد تا در خاک خودش حجاز خوانده شود و سحر و جادو یا طلسم نیز منعقد شود و بلای جان خود و ملتش شود. آن روز تنها چیزی که برای شیعیان ارزش خواهد داشت، یک مهدی تقلبی ساخت سلفی است. هرکسی با او مخالف باشد دشمن است و مستحق مرگ و چه معلوم شاید عیسای قلابی سفری به حجاز کرد و بر سر مزار  محمد عبدالله القحطانی ایستاده و او را صدا زد و به‌جای او مهدی قلابی بیرون آمد و به او گفت، بیا پسرعمو اعراب و اسرائیل آشتی کردند. تو را به‌اشتباه کشتند بقیه خطبه را بخوان تا ناتمام نماند. من و تو که دشمن نبودیم بلکه برادر بودیم. بیا پشت سرت نماز خواهم خواند با تو بیعت می‌کنم و به تو اقتدا خواهم کرد یا قائم آل محمد. اصلاً کفش‌هایت را واکس می‌زنم، برایت غذا درست می‌کنم و غلام و نوکرت می‌شوم. علت بر اینکه مانع شدند که مادر من در اینجا وضع حمل کند و من متولد شوم ولی اجداد تو را اینجا زاییده‌اند ای فرزند مولود کعبه. در آغوش گرم سلفی‌ها هستی. بیا این سپاه سعودی همراه تو و بروید به‌سوی پارس که قوم و ملت تو به اسارت گرفته شده است، آب و غذا ندارند مستضعفین فی‌الارض شده‌اند. آنها را نجات بده تو منجی آنها هستی و من هم به‌سوی اهداف خود بروم و دوتایی دنیا را نجات دهیم و از آن اعراب و اسرائیل کنیم و این است همان حفره امنیتی بسیار بزرگ که باید پر شود. وگرنه خرخره شیعیان در دست اهل‌سنت و سلفی‌ها است. سعودی‌ها ضریب هوشی کمی دارند، اگر امروز فرزند نامشروع هند معاویه زنده بود، ده‌ها بار این خطبه را توسط یکی از همین سلفی‌ها قرائت کرده و بدون جنگ و خونریزی پارس را تصرف کرده بود و همان سلفی را فرماندار پارس می‌کرد. می‌دانید چرا؟ چون امثال خودش این خطبه را نوشته‌اند برای روز مبادا. امثال معاویه درگذشته اتاق فکر بسیار قوی داشته‌اند و برای آینده خود، راه چاره بسیار اندیشیده‌اند. آنها استاد سحر و جادو و فتنه‌انگیزی بودند. ولی اول‌ازهمه فرزندان خودشان قربانی حرم شدند. بعداً نوبت شیعیان کم عقل و سبک‌سر هم می‌شود. مکر و حیله آنها به خودشان برگشت، دفعه بعد فاجعه روی می‌دهد، تر و خشک با هم می‌سوزند. خوشبختانه ما هم آنتی‌ویروس داریم و هم دیواره آتش (کتاب قرآن) سر ما کلاه نمی‌رود. ولی آنها یک چیز خیلی‌خیلی مهم را ندیده‌اند و از آن غافل شدند و یا اینکه آن را جدی نگرفتند و به آن اهمیت ندادند و یا اینکه دیدگانشان کور شد یا اینکه ایمان و باور نداشتند و سرسری گرفتند و آن فراموش کرده و به یاد رفته ایشان مسیح و قیامت و رستاخیز است و هرچند که سرگرمی و مشکلات بسیاری داشته و دارند. ما هم بزرگ‌ترین حفره امنیتی آنها را یافته‌ایم و تصمیم گرفته‌ایم این حفره را روزبه‌روز گشادتر و عمیق‌تر کنیم. بزرگ‌ترین نقطه‌ضعف آنها در دست ماست. آنها به قیامت کافرند و به زنده شدن مردگان باوری ندارند که اگر داشتند این کثافت‌کاری‌ها را نمی‌کردند. در حقیقت تنها چیزی که سحر و جادوی آنها را باطل می‌کند، یادآوری حوادث قیامت و روز کیفر و مجازات است. چرا که آنها در مقابل آن بلای آسمانی هیچ دیوار، سد یا دفاعی نخواهند داشت، صیحة واحدة همه چیز را در هم می‌کوبد.

و خدا را شکر که هم روح‌القدس و هم مسیح واقعی ضدگلوله هستند. مسیح از سربازان رومی هیچ ترسی نداشت و همانند یک سرباز جنگجو آماده درگیری بود. بلکه خدا او را قبض روح کرد و به‌سوی خود بالا برد و در عوض روح‌القدس در جسم مسیح حلول کرد. ای احمق‌ها شما خود روح‌القدس را دستگیر، محاکمه، شکنجه و سپس مصلوب کرده‌اید. چون او هنرپیشه بسیار ماهری است. بدون نیاز به آب و غذا و صدالبته بدون احساس درد، سرما و گرما. چون انسان نیست بلکه ملک است و در ضمن کتک خوری خوبی هم دارد. مثل فنر است یا کیسه بوکس. اما ژوکر تایم بود. نه روح‌القدس و نه مریم علیهاالسلام هیچ‌کدام حق خنده نداشتند. اگر ماجرا لو می‌رفت، خداوند مؤاخذه می‌کرد خنده کننده را.  این استراتژی خداوند است. دشمنانش را مغرور و شیفته می‌کند تا نهایت ظلم و فساد خود را روا دارند تا راه نجات و بخششی نباشد. روح‌القدس را در کالبد عیسی داخل مقبره گذاشتند و رفتند. فردایش که آمدند، دیدند که نیست و رفته است. می‌دانید چرا؟ جهت اینکه برای او حرم نبوی بنا نکنند و هر کشیش و راهبی را در کنار او دفن نکنند و کعبه اموات دومی پا نگیرد. ولی شما دو عدد کعبه دارید اولی مکه و دومی مدینه است. اما تایم دوم در آینده فرصت انتقام است برای هر دوی آنها. در کالبد اعراب و اسرائیل استخوان سالمی باقی نمی‌ماند. جبرئیل را مصلوب می‌کنید؟ مگر دنیا بی‌صاحب و بی‌خدا است. اشتباه بزرگی کردید. نوادگان و خاندان محمد رسول‌الله را چرا کشتید؟ جرم و گناه آنها چه بود؟ کیفر قتل آنها در گردن شماست. می‌دانید چرا؟ چون گرگ‌زاده گرگ شود. الان بودند دوباره و هزار باره کشته می‌شدند. این خلق‌وخوی، عادت و خصوصیت ژنتیکی اعراب و اسرائیل و اهل‌سنت و یهود است.

انبیا ارث نمی‌گذارند!  یعنی انبیا فرزند و نواده یا میراث برنده جا نمی‌گذارند! یعنی اضافی هستند و باید کشته شوند! یعنی محمد اشتباه و خطا کرد که صاحب اولاد شد! و یا اینکه او اولاد ندارد ادعای دروغ می‌کنند اولاد او هستند! اولاد او لیاقت و دهان برای خوردن ندارد دیگران باید بخورند! بسیار دروغ گفتند این یک توهین بزرگ است. گوینده آن یک بی‌پدرومادر ولگرد است. زیر بوته عمل‌آمده است. یک بی‌کس‌وکار و بی‌فک‌وفامیل رها شده در خیابان و عقده‌ای که چشم دیدن پدر و اولاد صالح و اموال حلال دیگران را ندارد. چرا به من چیزی به ارث نرسید به دیگران هم نرسد. چرا من پدر و مادر و خانواده درست‌وحسابی نداشتم؟ چرا من با مال حرام بزرگ شدم و حرامی هستم. گوش‌هایتان را باز کنید، دین انتقام تمامی انبیا و امامان و بندگان صالح خداوند و ... در دنیا بر گردن روح‌القدس (جلاد  سفاک) و عیسی (سرباز دلاور) است و در آخرت به عهده خود الله (سلطان و پادشاه) است. آن دو برای جنگ و خونریزی می‌آیند. برق آتش جنگ آنها چشم‌هایتان را برباید. دفعه پیش جبرئیل در مقابل سپاه ابرهه، در کالبد طیرابابیل بود و در آینده  در کالبد یأجوج‌ومأجوج است. او را در سیمای چنگیزخان و سپاه مغول بلکه بسیار خوفناک‌تر از آنها مشاهده خواهید کرد و او شدیدترین و قصی القلب ترین مخلوق خداوند در کل کیهان است. او ارابه کشتار دسته‌جمعی است. جنبنده ای روی زمین باقی نماند.  کارهای بسیار مهم فقط به او سپرده می‌شود. اینک هر مکر و حیله‌ای که با خدا دارید  به کار بندید. در ضمن شاید از طرف خداوند برای شما سه عدد زنگوله (ناقوس) برای نصب در حرم نبوی هم ارسال شود. هدیه‌ای که مسیح به آل سعودی تقدیم خواهد کرد و شاید سه عدد ناقور (شیپور) آن هم برای پسر عموهای یهودتان باشد. ولی ناقور اصلی همان طارق، توسط خداوند ۹ ماه قبل از تولید عیسی دمیده شده است. صدایش امروز فردا به گوشتان خواهد رسید. شما خواب مانده‌اید و با صدای هولناک آن از روی زمین‌به‌هوا پرتاب می‌شوید. دیریازود دارد ولی سوخت‌وسوز ندارد. خداوند با صابران و منتظران کشتار است. جبرئیل برای کشتار سپاه ابرهه به این شکل نازل شده بود.

 

 

شما یک مقدار پوست‌کلفت‌تر هستید، در شکل و شمایل زیر بر سرتان آوار شده و خراب می‌شود.

 

 

او شما را جان‌به‌سر می‌کند و روزی هزار بار آرزو می‌کنید که ما را بکشید تا از این عذاب رهایی یابیم، ولی آنها شما را ذره‌ذره می‌کشند و در نهایت عذاب و کیفر خود خداوند نصیب شما خواهد شد.

الله (پادشاه و سلطان عالم) مسیح عیسی ابن مریم (سرباز و جنگجوی دلاور) را ضد طاغوت و ضد ابلیس خلق نموده و پرورش داده است. او توسط جبرئیل (جلاد و قصاب و سفاک، ارابه مرگ، ماشین کشتارجمعی) پشتیبانی و حمایت می‌شود. آنها در سیما و وجود شما شیطان را می‌بینند. رحم نمی‌کنند شقه، شقه و تکه‌تکه خواهید شد. جبرئیل دلخوشی از اولاد آدم ندارد. مسیح هم به دنبال انتقام خون پیروان خود و سایر انبیا و امامان صالح است. این فاجعه در دو قدمی شماست. از اعراب و اسرائیل فاصله بگیرید. محل خروج یأجوج‌ومأجوج در حجاز برای کشتار اعراب در حرم از وادی فدک است.

انبیا جانشین و خلیفه یکدیگر می‌شوند. عیسی جانشین موسی بود و محمد جانشین عیسی شد. در آینده هم این اتفاق می‌افتد، یعنی عیسی جانشین محمد می‌شود و اینک این سؤال مطرح می‌شود که اگر کسی در حدفاصل نبوت محمد تا نبوت مجدد عیسی، ادعای خلیفة الرسول کند حکم و فتوای او چیست؟

جواب خیلی ساده است، او غاصب جایگاه نبوت است؟ یعنی ابوبکر، عمر، عثمان و معاویه و یزید و ... که مدعی شدند خلیفة الرسول هستند در مقام و جایگاه نبوت فضولی و دخالت کرده‌اند یا ادعای نبوت کرده و به‌نوعی انبیا دروغین بوده‌اند. یعنی سعی کرده‌اند که جایگاه مسیح را بربایند و از آن خود کنند و مسیح برای بازپس‌گیری جایگاهش می‌آید. مسیح با مدعیان جایگاه و مقام او و پیروانشان کار بسیار زیادی دارند. به چه اجازه جایگاه او را غصب کردید؟ او پیروان دزدان نبوت خود را کیفر و مجازات می‌کند. حکم مسیح قطع کردن دست‌وپای آنهاست کیفری شایسته سارقین و پیروانشان. می‌دانید این مشکل از کجا ناشی شد؟ از خریت و کج‌فهمی، نادانی و طمع اعراب سبک‌سر. چنین پنداشتند که چون محمد خاتم‌النبیین است و خداوند بعد از او کسی را مبعوث نخواهد کرد، حرص و طمع جانشینی و خلافت او را کردند. درحالی‌که نبوت عیسی قبل از خود محمد بود و به فوت نبی مقام نبوت او باطل نمی‌شود. یعنی خداوند می‌تواند مسیح را مجدداً به رسالت اختیار کند و ارسال کند حتی هر پیامبری را که قبل از محمد رسول و نبی بوده است. اعراب فریب خوردند فریب خود خدا را خوردند نه فریب ابلیس و نه فریب شیطان را. او برای اعراب دام و تله گذاشت تا داخلش افتاده و گیر کنند و هیچ راه نجاتی برایش نیابند.  کسانی که بعد از رحلت محمد ادعای خلافت کردند خود شیطان بودند. یک‌مشت حرامی بی‌اصل‌ونسب که مثل کفتار و لاشه خوار از این فرصت استفاده کرده و احساس کنند که آدم درست‌وحسابی شده‌اند. اما فرومایگانی بیش نبودند. چون دزد بودند و مال سرقتی آنها متعلق به مسیح بود و نه کس دیگر. به‌صورت بسیار، بسیار شایسته و نیکویی این مال دزدی را خود شخصاً پس خواهد گرفت و این موضوع مهم که مسیح و محمد از یک خاندان هستند، اولاد محمد اولاد مسیح است و چون ظلم بسیار دیده و کشته شده‌اند، انتقام آنها را خواهد گرفت. نه مرد و نه زن نه پیر و نه جوان از او در امان نیستند. همان‌طور که انتقام خون پیروانش را از بنی‌اسرائیل می‌گیرد، انتقام خون اولاد محمد را از اعراب خواهد گرفت و چه انتقام سختی خواهد بود. آن موضوعات یک دعوی خانوادگی داخل مسائل دینی است. مسیح هیچگاه به خدای یکتا و خاندان خود خیانت نمی‌کند. آنچه برای مسیح ارزش دارد اول خدایش و دوم خاندانش است و سپس اولویت‌های دیگر. خدا و خاندان برای او خط قرمز است. او خدا و خاندانش را به چیزهای دیگری نمی‌فروشد. او رنج‌کشیده است، رنج انبیا و امامان و بندگان صالح را خوب می‌داند و احساس می‌کند و صدالبته بهترین راه انتقام را می‌شناسد. مدعیان جایگاه او بعد از فوت محمد، حرام‌زاده هستند و از نوع و نژاد اعراب و اسرائیل. آنها یک‌مشت فضول بوده‌اند در امر خطیر و مهم نبوت و رسالت الهی. مسیح و روح‌القدس به فرمان خدا هرچه بکنند جرم نکرده‌اند و بازخواست هم نخواهند شد، حتی اگر در نظر شما و دیگران جنایت باشد. کیفر سرقت قطع دست است و مجازات سرقت مقام نبوت قطع گردن است. به داعش، طالبان، القاعده و ... آماده‌باش کامل دهید، مسیح در راه است و به شما خواهد آموخت که حکم خدا چیست و چگونه اجرا می‌شود. آنها مؤاخذه می‌شوند ولی برای روح‌القدس و مسیح هیچ مؤاخذه‌ای در کار نیست. او می‌داند با کفتارهای لاشه خوار چه کند. مسیح زمانی بچه قنداقی بود، الان او تماشایی و دیدنی است. او بسیار برتر از اسکندر مقدونی است و امثال شما در مقابل اسکندر، سگ سهل است توله سگ هم نیستید. توله کفتار و شغال هستید. پیشوایان شما دزد و سارق هستند و شما مال‌خر مسروقه جات. اگر انبیا ارث نمی‌گذارند چرا خلافت رسول را خود به ارث بردند؟ چون حرام‌زاده و دروغگو بودند چون در دام خدا افتادند و ملعون شدند درست مثل پسر عموهای یهودی خود. برای محمد در خانه خدا جا باز کنید، چون قرار است من هم به او ملحق شوم و تا به ابد جاودانه شوم و الوهیت پیدا کنم  و در میان اعراب عزیز و گرامی و تبدیل به نگین شوم. آن احمق‌ها و پیروان ملعونشان سیمای کریه، زشت و شیطانی خود را در سیمای رسول دیده و می‌انگارند که چنین نیست. چشمش آلبالو گیلاس می چینه  و نمی‌دانند که سیمای خود محمد در سیما و چهره عیسی است. بلند شو و به بین ای سارق که گاگ و مگاگ با فرزندان و خاندان و نژادت چه کنند آن‌هم به فرمان خدا و زبان عیسی. آنها بر سر مزار تو سلاخی خواهند شد و سنگ قبر تو با خون قومت شستشو خواهد شد تا این نجاست پاک شود. آنها مابین محمد رسول‌الله و عیسی روح‌الله جدایی انداختند، فاصله افکندند، اختلاف پراکنی کردند، خصومت و دشمنی انداختند، کینه پراکنی کردند آن‌هم با آن کالبد شیطانی و نجس خودشان، مانع و سد ایجاد کردند مابین دو رسالت و نبوت، مسیر مستقیم و راه درست را کج کردند، مسلمانان را گمراه و سرگردان کردند. فقط و فقط به‌خاطر گمراهی و حماقت خودشان و این شد سرنوشت و آخر و عاقبت جهان اسلام. ولی آخر و عاقبت خودشان خیلی‌خیلی بدتر و شوم‌تر است.

 

سوره عادیات یا مگاگ

 به نام خداوندِ رحم کنندهِ (بخشنده، گذشت کننده)  مهربان (با شفقت، باعاطفه)

سوگند دوندگان (تندروها، سریع و سیرها، تیز پاها، تاخت‌وتاز کنندگان، اسب‌های کورس و مسابقه) را، بانگ‌زدنی (صدا، فریاد، آواز زدنی، هلهله‌ای، شیهه‌ای، نفس‌نفس‌زدنی)

پس آتشزنه‌ها (سنگ‌های چخماق، جرقه زننده‌ها، مولد جرقه برای روشن‌کردن آتش) زبانه کشیدنی (جرقه‌زدنی، برق‌زدنی)

پس سیر کنندگان (سفیران، جنگجویان سوار بر اسبان تیزرو)  صبحگاهی را

پس اثر کنند (به پا کنند) به آن، گردوخاکی (فریاد و غوغایی، هنگامه‌ای، آشوبی، خاک و خاشاکی) را

پس جمع کنند (میانه کنند، در میان کنند، محیط کنند، در میان گیرند) به آن جمعی (گروهی، جمعیتی) را

به‌درستی انسان برای سرورش، حتماً کافری (ناسپاسی، نمک نشناسی، نافرمانی) [است]

و به‌درستی او [خداوند] برای آن [انسان] ، حتماً شاهدی (ناظری، بیننده‌ای) [است]

و به‌درستی او [انسان] برای دوستی  (علاقه‌مندی، عشق و علاقه) [به] خیر (منفعت و سود، مال) ، حتماً سخت‌گیری (به‌شدت علاقه‌مندی، پافشاری کننده‌ای، حریصی، سرسختی) [است]

آیا پس نمی‌داند (آگاه و دانا و باخبر نیست) ، زمانی را که برانگیخته (بیرون آورده، زنده) شود هرآنچه که در قبرهاست 

و آشکار شود (به دست آید، حاصل شود، فراهم شود) هرآنچه که در سینه‌ها (پیش روها) [است]

به‌درستی سرور ایشان، به ایشان [در] چنین روزگاری حتماً آگاه (باخبر، واقف) [است]

 

اینها یَأجوج و مَأجوج یا گاگ و مگاگ هستند و تخصص اصلی آنها بریدن سر فرزندان و نوادگان شما و چرخاندن آنها به‌دور سر شماست به همراه صدای گوش‌خراش و ناخوش آیندی همچون جیغ زدن. جای دوری هم نیستند همسایه شمالی ما در قفقاز هستند و صدالبته ترکی هم خوب بلد هستند که زبان مادری ماست. انشا الله به تفاهم خواهیم رسید و همراه آنها جاری خواهیم شد. آنها از هر مکان و پشته‌ای بیرون می‌آیند و جا و مکان خاصی هم ندارند. جای شلوغ را دوست دارند چون بیشترین تلفات را می‌گیرند. گلوله هم بر آنها بی‌اثر است. لطفاً در آینده خودتان را خسته نکنید. ترجمه فارسی جیغ ترکی آنها "انتقام" است. تعداد آنها مثل ریگ دریا است و گوش‌به‌فرمان مسیح آن جنگجوی دلاور.

 

و حرامی (ممنوعی) برای قریه‌ای [که] نابود کردیم آن را، به‌درستی ایشان بر نمی‌گردند

تا زمانی که گشوده شود یأجوج‌ومأجوج و ایشان از هر پشته‌ای (بلندی، تپه‌ای) به‌سرعت جاری می‌شوند (مثل سیل جاری می‌شوند)

و نزدیک شود وعده حق، پس آنگاه آن مشخصی (خیره‌ای) دیدگان کسانی که کفران کردند، ای‌وای ما را بوده‌ایم ما در غفلتی از این، بلکه ما بودیم ظالمان ۹۷  انبیا

 

آری آنها به دنبال انتقام و خون‌خواهی انبیا و  صالحان هستند. پس منتظر باشید که ما هم منتظریم. اگر شما به کعبه نزدیک هستید، ما هم به سد اسکندر نزدیک هستیم و مهم این است که چه کسی به خدا نزدیک باشد. چون پیروزی از آن خدا و نزدیکان خداست. ما هم به دنبال خون‌خواهی و انتقام هستیم، شما به دنبال چه هستید. مال، ثروت و قدرت نصیب شما نمی‌شود، در نهایت از شما گرفته می‌شود. اگر شما عربی بلد هستید، ما هم عربی بلد هستیم و هم ترکی که زبان یأجوج‌ومأجوج است. پس شما بروید با اعراب و اسرائیل به تفاهم برسید، تفاهم و پیمان‌نامه ما با گاگ و مگاگ سریع اتفاق می‌افتد. مال شما خیلی سخت و طولانی‌مدت منعقد شد، ولی مال ما یک‌ساعته است و خیلی سریع حاصل می‌شود. پیمان‌نامه شما با قلم و کاغذ بود، مال ما به سبک ترکی مغولی با خون انجام می‌شود و خدا می‌داند شاید ژن یا ژنوم مشترکی هم با یکدیگر داشتیم. صرف مخلوق بودن برای ما کافی است. همین بس که ما آفریدگار الله هستیم.

به‌درستی خداوند برگزید (برتری داد) آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را برای عالمیان  ۳۳

نسلی (زادورود و فرزندان و زاده شدگانی) [که] بعض آن از بعضی [هستند] و خداوند شنوایی دانایی [است] آیه ۳۴ سوره آل عمران

یعنی شجره طیبه نبوت یک ساختار ژنتیکی یا ژنوم بخصوص و متمایز یا ممتاز است که زیر نظر و مراقبت و محافظت خداوند، تکثیر و ادامه یافته و نسبت به نژادهای دیگر برتری دارد  و این به این معنی نیست که تمامی اعراب و اسرائیل داخل این شجره هستند. هرکسی که خواسته باشد به این شجره آسیب برساند یا خود را لابه‌لای آن جا زده و به دیگران تحمیل کند، جرمش تخریب و سرقت است. یعنی دزدی و حرام‌زادگی خود را هم به خود و هم به دیگران ثابت کرده است.

تعداد حواریون مسیح ۱۲ عدد بود که در نهایت همگی بیمار روانی شدند. چون اصلاً نمی‌توانستند معجزات او را باور و درک کنند و مسیح در مورد خود و حوادث آینده چیزهایی تعریف کرده بود که آنها خرد خود را ازدست‌داده بودند و آن حوادث ناگوار برای شماست که پیرو و مقلد سارقان حرامی و یا گمراه شدید. هرچند که بنی‌اسرائیل نسبت به خود مسیح و حواریون، آزار و اذیت بسیاری مرتکب شدند.

  

ارث برد سليمان، داود را و گفت ای انسيان ( مردم ) ياد داده شديم نطق ( سخن ، گفتار ) پرندگان را و داده شد ما را از هر ( تمام ) چيزی ، بدرستی اين حتما آن فضل ( برتری ) آشكار [است] 16 نمل

اما ارث انبیا که دو نوع است!

انبیا همانند شما طاغوتی و مال‌اندوز نیستند. دختر رسول‌الله همسر داشتند و بی‌نیاز از مال دنیا، چون قانع بودند و همانند شما برای جهان‌گشایی حریص نبودند. او تصمیم داشت که سهم الارث خود را به شرکایش در ماترک، ببخشد. ولی جهت اجرای وصیت، مجبور شد که وارد مجادله شود.

میراث دیگر نبوت است که به رسول بعدی منتقل می‌شود. یعنی جانشینی یا خلافت محمد رسول‌الله که مسیح آن را به ارث می‌برند. ولی این ارث‌ومیراث عیسی توسط ابوبکر ساحر دزدیده شد و سپس مثل توپ فوتبال به عمر پاس داده شد و بعداً به عثمان رسید. ولی بعد از کشته‌شدن او این توپ پنچر در خانه‌اش ماند تا نابغه عرب یعنی معاویه نامشروع آن را از آن خود کرد و به یزید ارث گذاشت. هم اینک گویا این توپ در نزد داعش و طالبان است. ولی گاگ و مگاگ هم به توپ‌بازی علاقه دارند ولی نه با توپ متعلق به مسیح بلکه با سرهای بریده سارقین این توپ و پیروانشان. پس نتیجه می‌گیریم که انبیا ارث می‌گذارند چون خلافت محقق شده است. ولی چون ارث به وارث قانونی و شرعی نرسیده است، ارابه مرگ برای بازپس‌گیری و رد مال به مالک اصلی آن یعنی سرباز دلاور، در راه است. او از سرهای بریده شما هرم و مخروط می‌سازد.

موضوع جالب اینکه گاگ و مگاگ پاسپورت یا گذرنامه ندارند. یعنی هیچ نیازی به اخذ ویزا یا روادید ورود یا ترانزیتی ندارند. من جای اعراب و اسرائیل، اهل‌سنت و یهود بودم، با چینی‌ها قرارداد دیوارکشی و حصار به‌دور حجاز و اسرائیل  منعقد می‌کردم و در زمان حمله آنها به اماکن امنی همچون مسجدالحرام، مسجدالاقصی، پشت دیوار ندبه و صدالبته حرم نبوی (کلیسای چهار شاه) پناهنده می‌شدم.

و این ضرب‌المثل فارسی که "کله‌پز که رفت، سگ جایش می‌نشیند" و واقعاً در تاریخ اسلام تحقق یافت. سگ‌ها و کفتارها جانشین و خلیفة الرسول شدند. ولی در روال نبوت الهی "کله‌پز که رفت، کله‌پز دیگری می‌آید تا سر آن سگ‌ها و کفتارها را بپزد و به خورد پیروان و مقلدانشان بدهد". تا می‌توانید مکر و حیله کنید. خدا این بازی و سرگرمی مکر و حیله را دوست دارد. چون اصلاً برای همین بازی و سرگرمی خلق و آفریده شده‌اید. علت و دلیل خلقت شما این است. اگر هم کم آوردید می‌توانید باهم متحد شوید. تعداد نفرات بیشتر، قدرت بیشتر و مکر و حیله قوی تر. اما پیروزی نهایی با الله است و نه کس دیگری و البته که شور و شوق و هیجان بازی بیشتر می‌شود.

یک عبارت در قرآن سر اعراب را به باد داد و آن این عبارت بود " محمد خاتم‌النبیین " که بعداً در گویش احمق‌ها شد "اشرف النبیین" (در دیزی باز حیا بی‌حیا). ولی ما متوجه شده‌ایم که اگر خداوند بخواهد و اراده کند، هم اینک می‌تواند موسی و هارون را زنده کرده و به رسالت، مجدداً به‌سوی اعراب و اسرائیل بفرستد و هیچ تعارضی هم با کلام او قرآن نخواهد داشت. چون نبوت آنها قبل از محمد بود و به فوت نبی، نبوت باطل نمی‌شود. چون جایگاهی در نزد خود خداوند است و اگر بیایند خوش آمده‌اند به دنبال ارث‌ومیراث خانوادگی خود آمده‌اند، زیاده‌خواهی نکرده‌اند بلکه حق حلال خودشان است. با خودشان صفا آورده‌اند. جدایی حق از باطل را آورده‌اند. ولی بی‌فایده است آمدن آنها، چون کار از کار گذشته است. آنچه که می‌آید ارابه مرگ است و به دنبال آن صیحة واحدة. چیزی که خداوند در انبارش زیاد دارد، نبی و رسول است. بیشتر از آنکه انتظار یا باورش را داشته باشید و تخصص آنها تخریب دکان و ورشکسته کردن کسب‌وکار نامشروع شما است.

سلام ای فرمانده، ای الله پادشاه عالمیان تأکید تو در قرآن بر عیسی روح‌الله است و ما هم منتظران او و صدالبته ارابه مرگ و روز انتقام هستیم. پیمان‌نامه خود را آماده کرده‌ایم و تنها نیاز به چند قطره خون خود داریم. امیرالمؤمنین ما تو هستی نه آنهایی که این اسم تو همچون تیماری بود بر جان‌هایشان (چهارپایان خسته و فرتوت). تیمار آنها در روز قیامت در دستان توست، تیماری بدتر از هزار درد و مرضی.

عن عائشة رضی الله عنها قالت: قال النبی (ص) فی مرضه الذی لم یقم منه: لعن الله الیهود اتخذوا قبور انبیائهم مساجد. قالت عائشة: لو لا ذلک لابرز قبره، خشی ان یتخذ مسجدا ..//عایشه می‌گوید: پیامبر اسلام (ص) در آن بیماری که به دنبال آن از دنیا رفت، فرمود: لعنت خدا بر یهود باد! قبور پیامبرانشان را مسجد قرار دادند. عایشه افزود: اگر این ملاحظه نبود، قبر پیامبر [توسط مسلمانان] آشکار می‌گردید، او ترسید قبرش را مسجد قرار دهند.

ابن تیمیه، بنیان‌گذار وهابیت در توضیح این حدیث می‌نویسد: چون پیامبر، کسانی را که قبور را مسجد قرار می‌دهند، لعن کرد و امت خود را از این کار برحذر داشت و نهی نمود، و از اینکه قبر او را عید قرار دهند نهی نمود، ازاین‌رو در اتاق خود دفن گردید تا کسی نتواند قبر او را مسجد یا عید قرار دهد ... بر خلاف دیگران که در بیابان دفن می‌شوند، پیامبر در خانه‌اش دفن گردید. چون ترسید قبر او مسجد قرار گیرد. او در خانه‌اش به خاک سپرده شد تا قبر او را نه مسجد قرار دهند و نه عید و نه بت.

اولاً روح عایشه از این حدیث جعلی خبر ندارد. ثانیاً خودشان گفتند که وصیت در حال اغما و در بستر مرگ، نافذ نیست. چون از سر عقل نیست در حالت نیمه‌خواب یا بیهوشی است و باطل. ثالثاً اینکه  نقض غرض شد. یهود ملعون اگر قبور پیامبرانشان را مسجد کردند، اعراب نفرین شده و ملعون مسجد خدا را قبر و کلیسا کردند. رابعاً این مسجد یهود که در آن نبی دفن شده است کجاست؟ ما هم بدانیم که نام او چیست؟ یهود انبیا خود را شکنجه و کشتند، سپس کالبد آنها را از بین بردند تا اثری از مدرک جرم باقی نماند و به بنی‌اسرائیل بگویند که فلانی از نبوت منصرف شد و رفت (انصراف داد) به گوساله‌پرستی خود ادامه دهید که راه درست همین است. خامساً پیامبر خدا اگر می‌دانست که  قرار است قبر او مسجد شود و اگر آدم ترسویی بود، خوب وصیت می‌کرد که کالبدش را به آتش‌اندازند یا در دریا افکنند یا مخفیانه سر کوه قاف دفن کنند. سادساً محمد آدم ترسویی نبود، اگر چنین باوری داشت حتماً وصیت می‌نمود که او را در دشت بازی دفن کنند و تبدیل به فتنه‌ای بزرگ شود و اعراب به درک واصل شوند. چون درد و رنج بسیاری از آنها کشیده بود و به روی خود نمی‌آورد، اعراب خودشان دچار نفرین نبی هستند و آن نبی آرزو داشت که سر به تن خیلی از آنها نباشد. سابعاً این تصور باطلی است که الله، محمد، قرآن و اسلام برای آنها حکم برگ گارانتی طلایی دارد. درد و رنج اعراب و اسرائیل خیلی بیشتر از اقوام و ملل دیگر است. روزی هزار بار آرزو کنند که ای‌کاش دین خدا بر آنها وحی نمی‌شد.  چون درد و رنج دیگران خیلی کمتر است یا بخشیده خواهند شد و معاف از جحیم. ابن تیمیه سبک‌سر پارادوکس گفت. قبر رسول الان هم مسجد است و هم عید و هم بت و هم قبله و هم چیزهای دیگر که نمی‌دانید و بهتر است که ندانید. آنها از شلاق زدن خسته شدند و رفتند به دنبال مطالعه مهدویت. امثال او و محمد بن اره (محمد میکرواینجکشن) اگر عقل داشتند تا الان آن خطبه و خدعه را هزار بار در حرم خوانده بودند و با یک تیر دو نشان را می‌زدند. ولی عقل ندارند معاویه نامشروع روز قیامت خاک‌برسر آنها خواهد ریخت که چرا قائم آل محمد را از دست دادید. آن خطبه نقشه گنج قارون بود در دستان شما. خوب برای یکبار که شده امتحان می‌کردید، ضرر و زیانی نمی‌کردید، شاید کلید دروازه پارس بود یا چراغ جادویی علی‌بابا. من اگر جای شما بودم بنی‌اسرائیل را داخل گونی کرده و شعبه دوم حجاز را در خاک اسرائیل افتتاح (افتضاح) می‌کردم.

«ابن‏ماجه» قضیه را چنین نقل می‌کند: مسلمانان در تعیین محل قبر پیامبر اختلاف‌نظر پیدا کردند: گروهی گفتند: در مسجدش دفن شود، گروهی گفتند: با اصحابش دفن شود. ابوبکر گفت: از پیامبر شنیدم می‌فرمود: «هر پیامبری، هر جا که از دنیا رفت، در همان جا دفن می‌شود» ازاین‌رو بستر پیامبر را که در آن درگذشته بود، بلند کردند و در محل آن قبر کندند و نیمه‌شب چهارشنبه به خاک سپردند. «مالک» روایت می‌کند که پیامبر اسلام (ص) روز دوشنبه از دنیا رفت و روز سه‌شنبه به خاک سپرده شد و مردم، بدون جماعت و تک‌تک بر جنازه او نماز خواندند [آنگاه] گروهی گفتند: نزد منبر دفن شود. دیگران گفتند: در بقیع دفن شود، ابوبکر آمد و گفت: از پیامبر شنیدم می‌فرمود: «هر پیامبری در همان محلی که در آنجا فوت کرده، دفن می‌شود» پس در همان جا برای حضرت قبر کندند.

یعنی ابوبکر شیاد گفت که نبی حیوان چهارپا است و هرکجا که مرد دفنش کنید. خوب اگر نبی در دریا فوت می‌کرد، در دریا افکنده می‌شد تا خوراک ماهی شود.  در تصادف رانندگی بود، وسط اتوبان چال می‌شد. اگر در هوا بود، خوراک کرکس‌ها یا سیمرغ می‌شد. بالای درخت بود، مصلوب و آویزان می‌شد. در کوه بود، زیر سنگ گذاشته می‌شد. در قطب بود زیر برف رها می‌شد. در فضا بود روانه مریخ می‌شد. و ... اینها همه دروغ است و جعلی توسط خود ابوبکر مکار نه دخترش. چون فریب‌خورده بود، خود را ابراهیم و خلیل‌الله می‌پنداشت و جای پدر محمد رسول‌الله را گرفته و پرکرده بود و به‌صورت خودخواسته و داوطلبانه وارد خاندان نبوت شده بود. نمی‌توانست از کالبد محمد دست بکشد. سه روز آن را نگهداشت تا شاید زنده شود. ولی از آزمون ژنتیکی خود خبری نداشت. او به دنبال جاودانگی در میان اعراب بود و هرگز ممکن نبود مگر اینکه بنای یادبودی داشته باشد. مسجدالنبی را به خیال خود، یادمان فرزندخوانده‌اش محمد کرد، سپس وصیت نمود که خودم را در کنار فرزندخوانده‌ام دفن کنید تا دوقبضه جاودانه شوم، روز قیامت در میان انبیا محشور شوم و اینکه می‌دانست که این مسجد تا به قیامت پا برجاست. درحالی‌که نمی‌دانست ۶۰۰ سال پیش‌تر قیامت شروع شده است و عمر زیادی از طاغوت نمانده است چه برسد به حرم نبوی. او نمرود را ابراهیم می‌دید و اهرام ثلاثه را مسجدالنبی. الان هم واقعاً ثلاثه شده است. البته از منطق و دیدگاه او سه هرم اسلامی و شرعی شده در کنار همدیگر و زمانی کامل می‌شود که زنگوله‌ها و شیپورها توسط مسیح از راه برسد و تحویل محمد بن اره (محمد میکرواینجکشن) داده بشود. مسیح برای هدایت و یا نجات نمی‌آید. مسیح برای تحقیر بشریت و انتقام و کشتار می‌آید. عقل داشتید از آن روز وحشت‌زده می‌شدید. کیهان در حال تخریب است. قبل از تخریب سیاره زمین، جنبنده‌ای نباید روی آن باقی بماند.

ابوبکر ساحر الان زنده بود می‌گفت: فضانوردی، هوانوردی، دریانوردی، باغبانی، رانندگی، کوه‌نوردی و جهان‌گردی بر نبی حرام است همین که گفتم. جای دیگر فوت کند بدون مقبره می‌مانم. مثل حمزه گمنام و متروکه می‌شوم. من چیز دیگری هستم، مخصوص و ویژه غیرقابل‌مقایسه با دیگران. محمد فرزندخوانده من بود درست مثل فرزند خودم و من پدرخوانده او بودم درست مثل پدرش، تصمیم، تصمیم من است ولاغیر هرآنچه که من صلاح بدانم. چرا که صحابه اکبر و زال هستم.

ابوبکر گفت: او در همان محلی که در آن درگذشته است دفن کنید زیرا خداوند روح او را در محل پاک قبض کرده است. در برخی روایات سخن ابوبکر با این لفظ نقل شده است: «خداوند روح هیچ پیامبری را قبض نمی‌کند، مگر در همان محلی که باید در آنجا دفن شود.» از ابوبکر نقل شده است که: از پیامبر شنیدم می‌فرمود: «هر پیامبری در جایی که در نظر او از همه‌جا محبوب‌تر است از دنیا می‌رود.» در حدیث آمده است «هر پیامبری که درگذشته، در همان جا که از دنیا رفته به خاک سپرده شده است»

بعدازاین اگر شخص بزرگوار و نیکوکاری در مسجدی، بیمارستانی، باغ وحشی، جنگلی و ... فوت نمود، باید همان جا دفنش کنید. چون تقدیر و خواست الله چنین بوده است. خداوند هم اصلاً حق ندارد عقل و فهم و شعور شما را تست کند. چه برسد به فتنه‌انگیزی و کاشت درخت ممنوعه. یعنی عقل برای غیرمسلمان است و مسلمان هیچ نیازی به عقل ندارد، چون همه چیز آن در تقدیر الهی است. درخت زقوم و فتنه و امتحان برای غیرمسلمان است و مسلمانان اصلاً فتنه و امتحان ندارند. معاف هستند و صراط المستقیم رو به بهشت می‌روند و این بود اسلام گوسفندی به سبک خلیفه‌گری ابوبکر سبک‌سر که به طالبان و داعش ارث رسیده است. اگر شک کردید، استخاره کنید یا تاس بریزید یا شیر و یا خط و اسباب سحر و جادوگری را فراهم کنید، اگر بد آمد، بدید آدم‌خوارها بخورند یا در کانال فاضلاب رها کنید. حتی اگر در خانه‌اش بود ولی متأسفانه بافرهنگ آپارتمان‌نشینی ناسازگار است. چون میت به طبقه پایین و ملک همسایه منتقل می‌شود. در مورد عیسی هم خدا فراموش کرد سخن گفته شده به ابوبکر را که در محل قبض روحش، دفنش کند تا کشیش‌ها برای خود قبرستان درست کنند. طبق جعلیات ابوبکر چون مسیح قبر ندارد، پس نه وجود داشته است و نه اینکه نبی بوده است. اعراب اصلاً مسیح را آدم حساب نمی‌کنند. اگر محمد در خانه علی فوت می‌کرد او و دختر پیامبر بی‌خانمان و خانه‌خراب می‌شدند و مجبور به مستأجر نشینی بودند. چون ابوبکر آنجا را مصادره می‌کرد. اصلاً به‌خاطر این کسی حاضر نشده پیامبر را در زمان بیماری و قبل فوت در خانه خودش راه دهد و پرستاری و مراقبت کند. ترسیده‌اند که مبادا محمد در خانه آنها فوت کند و خانه از دست برود. رسول‌الله اگر در جنگ زخم برداشت به خانه راه ندهید، یا خونریزی می‌کند و یا عفونت و تب، بعداً می‌میرد و ابوبکر ساحر می‌آید و مصادره اموال می‌شوید و خانه از دست می‌رود. ابوبکر همانند اجدادش تورات و انجیل نویس بسیار خوب و خبره‌ای بوده است. تا الان ما با اتهام‌هایی همچون سرقت سروکار داشتیم، ولی جعل اسناد و جعل عنوان و منصب نیز مشهود است. حواریون مسیح روانی شدند چون فهمیدند که در آینده چه خواهد شد. قوم و نژاد ابوبکر را بعدازاین باید در تیمارستان بستری کرد. انبیا را هم به خانه خود راه ندهید، شاید افتاد مرد، ابوبکر می‌آید خانه شما را مصادره می‌کند. اقساط وام و بدهی هم گردن شماست، خانه شما هم صدقه و فدیه اسلام گوسفندی اهل‌سنت می‌شود. من از رسول‌الله شنیدم! شهادت بر اعتراف نافذ نیست چه برسد به حدیث. با کدام آیه خداوند مطابق است. محمد هر حدیثی داشت در گوش ابوبکر می‌گفت تا مبادا دختر و دامادش بشنوند تا مبادا دلگیر شوند. بعد از فوت می‌بایست از ابوبکر شنیده و محمد را شماتت می‌کردند. این جدایی و کینه افکنی مابین پدر و دختر است و مجازاتی کمرشکن دارد.

یأجوج‌ومأجوج یا گاگ و مگاگ اقوام دامدار و چادرنشین یا کوچ‌نشین بودند. آنها می‌توانسته‌اند که دام‌ها را با سرعت خیلی زیاد و بسیار سریع جمع‌آوری کنند و داغ بر پیشانی و پهلوی آنها بزنند تا مالک یا مالکین آن دام شناسایی شده و مانع جنگ و خون‌ریزی مابین خودشان و قبایل دیگر شود. یعنی نسبت به دام‌های یکدیگر ادعای دروغ و الکی نداشته باشند. در آینده هم این‌چنین است. کسانی که خود را به‌عنوان خلیفة الرسول (جانشین محمد) شناخته و به دیگران معرفی و ارائه کرده‌اند و همچنین کسانی که پیرو و مقلد آنها شدند و این نوع طرز فکر و عقیده و باور را ترویج و ادامه دادند، به فرمان الله توسط گاگ و مگاگ درست همانند چهارپایان، داغ زده می‌شوند. چون ارث‌ومیراث نبوت خاندان عیسی را دزدیده، تملک و سوءاستفاده کرده‌اند. چون جعل عنوان و ادعای نبوت دروغین کرده‌اند. چون بر جایگاهی جلوس کردند که مقام عیسی بود. چون خر بودند چیزی مثل الاغ، یابو، قاطر و گاو و گوسفند بودند. نه فهمیدند که این یک دام است برای نقره‌داغ شدن آنها. همان‌طور که جد بزرگوارشان آدم از درخت ممنوعه خورد، اعراب جاهل درخت فتنه را با ریشه خوردند. نوش جان و گوارایتان باد. گاگ و مگاگ به شما می‌آموزند که استفاده از خون به‌جای جوهر و مرکب  بهتر است. چون اکسید آهن پایدار دارد و جعل سند و جعل حدیث و تورات و انجیل نویسی را سر قبر اجدادتان نشان می‌دهند.

بعد از اینکه سد اسکندر به فرمان الله شکسته شد، یأجوج‌ومأجوج یا گاگ و مگاگ همانند سیل آب خروشان جاری شده و اعراب و بنی‌اسرائیل را همانند چهارپایان در مسجدالحرام، مسجدالاقصی، پشت دیوار ندبه و صدالبته حرم نبوی (مسجد یا کلیسای چهار شاه) جمع‌آوری می‌کنند. سپس آنها را یک‌به‌یک داغ زده و سپس سلاخی می‌کنند. آدم عاقل کسی است که از اعراب ساحر و بنی اسرائیل جادوگر دوری کند و فاصله بگیرد و این بود گفته عیسی به حواریون که باعث شد مخ آنها تاب بردارد و مجنون شوند.

 

أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ عَبْدُهُ وَ رَسُولُه‏

 

در آینده نزدیک به‌حکم الله و توسط قوه قهریه (روح‌القدس، شدیدالقوی) ارث‌ومیراث نبوت خاندان بزرگ ابراهیم خلیل‌الله به مسیح عیسی ابن مریم روح‌الله مسترد و انتقال خواهد یافت، مقام و جایگاه نبوت و رسالت ایشان به قدرت خود باقی بوده و مجدداً جاری خواهد شد. خودتان را جمع‌وجور کنید وگرنه توسط یأجوج‌ومأجوج جمع‌آوری و معدوم می‌شوید. از کجا معلوم شاید ابوبکر و سایر خلفا نوادگان لوسی بودند یا شاید کشتی نوح مسافر غیرقانونی داشته و آنها نبوت محمد را ادامه داده و کنترل کرده‌اند. یعنی نبوت به دست خاندانی غیر از ابراهیم افتاده است، مثلاً در کنترل طایفه جنیان.

و اگر مؤاخذه می‌کرد خداوند انسیان (مردم) را به [سبب] آنچه که کسب کردند، باقی نمی‌گذاشت در پشتش (سیاره زمین) از حیوانی (جنبنده‌ای، جانوری) و لیکن به تأخیر می‌اندازد ایشان را تا مهلتی (موعدی، اجلی) معینی (مشخص و معلومی) ، پس آنگاه که آمد موعدشان (وقت و هنگامشان، اجلشان) ، پس به‌درستی خداوند باشد به بندگانش بینا ۴۵ فاطر

هشیار باشید روز مؤاخذه نزدیک شده است، شدیدالقوی باقی نمی‌گذارد جنبنده‌ای را روی زمین، چون قرار است خداوند خودش هجوم آورد و طاغوت را با دستان خود ویران کند و نباید روی آن جانوری باشد تا دست‌هایش آلوده به خون فرزندان آدم شود. همان یکبار برای خلقت آدم از گل بس بود.

و زمانی که زده شد پسر مریم [را] مثالی (پند و اندرزی) ، آنگاه قوم تو از او باز می‌دارند (منع می‌کنند) ۵۷

و گفتند آیا خدایان ما بهتری [هستند] یا او، نزدند آن [مثال] را برایت مگر [به] جدال (ستیزه) ، بلکه ایشان‌اند قومی خصومت (دشمنی و گینه) کنندگان ۵۸

که او [مسیح رسول‌الله نیست] مگر بنده‌ای [که] نعمت دادیم برایش و قرار دادیم او را مثالی (عبرتی، الگویی، سرمشقی) برای پسران اسرائیل ۵۹

و اگر بخواهیم حتماً قرار می‌دهیم از شمایان ملائکه‌ای را در زمین [تا] جایگزین شوند ۶۰ زخرف

اعراب و اسرائیل، اهل‌سنت و یهود از مسیح متنفر و منزجر هستند. وقتی نام روح‌الله می‌آید، تنشان می‌خارد و احساس چندش می‌کنند. ابوبکر، عمر، عثمان، معاویه، یزید و ... جایگزین و جانشین عیسی کرده‌اند. یعنی به‌جای الله، خودشان و نژاد و خونشان را به پرستش گرفته‌اند. حکم الله که رسید با اسب وارد حرم می‌شویم. با جفتک اسب سرشان را به کعبه می‌کوبانیم تا کعبه روی سرشان آوار شود. از حجره‌های حرم با اسب روی سرشان فرود می‌آییم. تا الله و خاندان انبیا را بشناسند. اینها خلق و آفریده شده‌اند که در دنیا زیردست و پای یأجوج‌ومأجوج بمانند و در آخرت به جهنم وارد شوند. فرق خدا و ابلیس، نبی و شیطان، قرآن و سحر را نمی‌دانند. ملعون هستند و زینت جحیم. ما مغول هستیم می‌دانیم مشکل چیست. اگر الله چوپان باشد، اعراب و اسرائیل انعام (چهارپایان) چموش و موذی هستند. باید جمع‌آوری و معدوم شوند و این است معنی یوم الانتقام، خروج یأجوج‌ومأجوج یا همان رستاخیز مسیح در قدس. شما فکر کنید فردا صبح زود . ۲۴ ساعت بعد همانند ملک الموت بالای سر شما هستیم. کیهان به مذهب شما نمی‌چرخد. این‌طوری فکر کنید که اعراب و اسرائیل منقرض می‌شوند و به‌جایشان ملائکه جانشین می‌شوند. شما هم خودتان را می‌پرستید، به‌جای صواب شرک است و برای خود گناه می‌اندوزید. ما مغول هستیم با نعل اسب تو صورت شما می‌پریم تا قطع نخاع شوید. در مورد مسیح ابن مریم و خود مریم علیهاالسلام، نیکو سخن به زبان‌آورید، او عبدالله است و مادرش برترین زن عالم. در خواب هم باورشان نمی‌کنید که چه جایگاهی نزد الله دارند. شما یک‌مشت مارمولک و سوسمار هستید. ما در نمازمان به‌جای محمد، عیسی می‌گوییم تا تفاوتی با شما داشته باشیم. تا به خدایمان ثابت کنیم که خودپرست نیستیم. بلکه یکتاپرست هستیم و نه عرب پرست. مغول‌ها مردار خوار نبودند بلکه اعراب و اسرائیل لاشه خوار هستند. بعد از فوت رسول‌الله سه روز بر سر کالبدشان جنگیده‌اند که خلافت نصیب که می‌شود. جواب برای یک مغول خیلی‌خیلی ساده است. خلافت به مسیح ابن مریم می‌رسد. چون خلافت مربوط به خاندان ابراهیم می‌شود نه کرکس‌های لاشه خوار. کالبد هم طبق وصیت در جوار شهدا دفن می‌شود. اعراب گوسفند بودند فکر کردند که محمد پادشاه و سلطان عرب است. حال که فرزند پسر ندارد، مبادا علی و فرزندانش ادعای خلافت کنند، ما باید زود دست بکار شویم. علی و اولاد علی عقل و فهم و شعور داشتند. خلافت محمد از آن جد عمویی خودشان مسیح بود. مگر دیوانه و سبک‌سر بودند که جایگاه و مقام عموی نبی خودشان مسیح را اشغال کنند. فردای قیامت به الله چه می‌گفتند؟ به مسیح چه می‌گفتند؟ همگی آنها از خاندان آل عمران بودند و مهاجر در میان اعراب و اسرائیل سوسمار خوار، بربر و وحشی. شما علم ژنتیک و وراثت نمی‌دانید.  کوبیدن این وحشی‌ها در آینده نزدیک در مأموریت گاگ و مگاگ است. هرکسی مابین و یا اطراف اعراب و اسرائیل باشد زیر سم اسب است  و چرخ‌کرده آن با پهن اسب مخلوط می‌شود. بدرد دیگری نمی‌خورند! این مکتب گاگ و مگاگ مغول است. خدا چوپان است و اعراب و اسرائیل دام‌های بدرد نخور و باید امحا شوند. به‌جای علف گوشت‌خوار شده‌اند و لاشه می‌خورند. تیمور و چنگیز هم این‌گونه بودند.

انبیا در دنیا پادشاه و سلطان نیستند ولی در آخرت زندگانی مجللی دارند. قبل از خروج یأجوج‌ومأجوج در پیشانی اعراب و اسرائیل نشان و علامتی آشکار شود که توسط گاگ و مگاگ سریعاً شناسایی و جمع‌آوری شوند. اعراب و اسرائیل، اهل‌سنت و یهود تربیت خانوادگی ندارند. جای هرکسی نشسته و کثافت‌کاری می‌کنند تا شاید دیگری نتواند در آن جایگاه جلوس کند.

 

نوشته (حکم و لازم) شد برایتان، زمانی را که حاضر شد یکی از شما را مرگ [که] اگر باقی گذارد (دارایی) را، بهتر [است که] توصیه‌ای (وصیتی) [کند] برای والدین (پدر و مادر) و نزدیکان به‌خوبی (معروف) ،  حقی [است] برای متقیان (پرهیزگاران، خدا ترسان)

پس کسی که تبدیل کند آن را بعد آنچه که شنیدش، پس جز این نیست که گناهش برای کسانی [است] که تبدیل می‌کنند آن را، به‌درستی خداوند شنوایی دانایی [است] ۱۸۱ بقره


غیر ممکن است که محمد از حکم و دستور خدا نافرمانی کند. چون زمان و فرصت لازم و کافی پیش از رحلت برای انجام وصیت داشته است. محمد در زمان فوت هم ماترک داشته (خانه) و هم تسویه دیون (گرو، رهن). از این رو به فرمان خدا حتما وصیت داشته است و وصیت هم به اموال و ... است. از این رو گفته ابوبکر و عایشه باطل است. وصیت نبی، دفن شدن در کنار شهدا مخصوصا حمزه بوده است. کالبد جزو دارایی و اموال خود شخص است.

 

خلاصه مطالب:


بعد از فوت و رحلت نبی، اصحاب رسول (ابوبکر، عمر، عثمان و ...) عجولانه و بدون تعقل بیل و کلنگ برداشته و پای منبر مسجد النبی را حفر کردند. زمانی که علی متوجه شد با این فعل مجرمانه (تغییر مسجد النبی به حرم و مقبره نبوی) مخالفت نمود و بعد از کلی جر و بحث به خشم آمده و فرمود "اگر محمد را اینجا بخوابانید او را بلند کرده و شما را به جایش می‌خوابانم، مگر مسجد النبی کلیسای ارامنه است؟" اجازه نمی‌دهم که یک نفر از این مکان زنده به بیرون رود. یعنی میتو بلند می‌کنم شما را می‌خوابونم جاش"
با توجه به اینکه دلایل و منطق علی را گروهی تایید کردند اجماع آنها از بین رفت و محمد رسول الله را به منزلش انتقال دادند. این بار تصمیم گرفتند که او را در خانه‌اش دفن کنند که باز علی با دلایل منطقی مخالفت کرد و گروهی او را تایید کردند ولی اجماع با مخالفین علی بود و برای غلبه بر علی به زنان و دختر رسول پیشنهاد معوض از اراضی دیگر دادند منجمله مناطق وسیعی از باغ‌های فدک که دختر رسول فاطمه و بعضی از همسران رسول قبول نکردند و دعوی ارث و میراث و معوض فدک و اجرای وصیت شروع شد. در نهایت ابوبکر رمال و ساحره زاده حدیث جعل کرد که انبیا ارث باقی نمی‌گذارند یعنی وراث او حق مطرح کردن دعوی میراث خانه و محل دفن رسول را ندارند چون وصیت به ارث است و ... یعنی انبیا حق وصیت کردن ندارند چه به اموال چه به موارد دیگر دوما انبیا هرکجا فوت کنند همانجا نیز دفن می‌شوند که عایشه با تهدیدهای پدرش مجبور به تایید و تکرار این احادیث تقلبی شد. هدف ابوبکر و سایرین این بود که محمد و خودشان در آینده در مکان آبرومندی دفن شده و همانند فراعنه مصر جاودانه شوند. ولی در آینده مسیح، جبرئیل، ملائکه، گاگ و مگاگ و ... به حکم خدا همه آنها را بلند کرده و اعراب را می‌خوابانند جایشان.

در نهایت عایشه دختر ابوبکر اعلام نموده است که طبق کلام خدا من ام‌المؤمنین هستم (امهاتهم) و هر چه که بگویم مسلمانان باید شنیده و تسلیم من شوند و فاطمه دختر محمد در پاسخ گفته است که شما ام‌المؤمنین هستید و نه ام المومنات (امهاتهن) و هیچ ضرورتی ندارد که زنان مسلمان تابع شما شوند. شما هم اگر قصد ازدواج دارید می‌توانید اسلام را رها کرده و با مردی غیرمسلمان ازدواج کنید و تمامی راه‌ها به روی شما بسته نشده است. هر زمان تصمیم به ازدواج داشتید دستور دهید تا مقدمات آن فراهم شود. دلیل ام‌المؤمنین بودن شما این است که هیچ مرد مسلمانی نتواند با شما (مادرش) ازدواج کند و نه اینکه شما فرمانده و امیر مسلمانان شوید؛ اما "گر خدا ز حکمت ببندد دری ز رحمت گشاید در دیگری" راهکار برای ازدواج شما خیلی زیاد است و شما نسبت به سهم‌الارث خودتان تصمیم‌گیرنده هستید نه سهم من و اینکه پدر و دختر خوب سهم‌الارث من را بالا کشیدید و از اسلام خارج شدید. به پدرت بگو از میان بنی‌اسرائیل ساکن فدک شوهری استاندارد و مناسب برایت پیدا کند. چند تا زنگوله هم در حرم نبوی نصب کنید و سایر مردگان و اموات را همین‌جا غسل و کفن‌ودفن کنید که ابوبکر و عمر سریعاً استجابت کرده و گفتند که شاید عمر گزینه مناسبی برای مورد اول (دامادی) باشد؛ ولی حتماً اینجا را تبدیل به کلیسا (غسال خانه و قبرستان دسته‌جمعی اصحاب رسول) می‌کنیم. فاطمه هم در جواب گفت مبارکتان باشد با دست خود به درک واصل شدید و نیازی به سعی و تلاش ما هم نبود.


النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا ﴿۶﴾ احزاب

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا ﴿۵۳﴾ احزاب

 

مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا ﴿۴۰﴾ احزاب

نيست محمد پدر احدی از مردانتان و ليكن رسول خداوند و آخرين  انبياء ( پايان دهند خبر و پيغام رسانان ) است و باشد خداوند به هر چيزی دانايی

و این سؤال مهم که محمد پدر مؤمنان محسوب نشده است، چرا همسرانش مادران مؤمنان محسوب شدند؟ برای اینکه ازدواج با آنان حرام شود و نه چیز دیگری. اگر محمد پدر مؤمنان می‌شد دیگر حق ازدواج با دختران آنها را نداشت؛ چون پدربزرگ نمی‌تواند با نوه دختری خودش ازدواج کند.

در هیچ جای قرآن ذکر نشده که همسران محمد ام‌المؤمنین هستند و بلکه خدا فرموده که ایشان مادران شما محسوب می‌شوند. این سوءتفاهم از اینجا ناشی می‌شود که اعراب خودشان را مؤمن تلقی می‌کنند و چنین استنباط می‌کنند که مادرانشان ام‌المؤمنین هستند. اگر این‌طور فکر کنیم مادران عرب ام الجاهلین و ام الانعام یا ام المنافقین و ام الکفار و ام الوحوش محسوب خواهند شد. صرف‌نظر از اینکه محمد زنان بسیار مؤمنه و متقی و پاکی هم داشته است؛ ولی منطق اعراب در این مورد غلط و اشتباه است. خداوند ذهن محمد را خوانده و می‌فهمیده که او نسبت به زنان چه احساسی دارد و راه و کار درست را به او نشان می‌داده است. من‌جمله جریان زید؛ ولی گویا بعضی‌ها نیز احساساتی نسبت به همسران محمد داشته‌اند که خدا آنها را مادران عرب محسوب کرده تا فکر ازدواج با آنها را بعد از فوت محمد به خود راه ندهند و کلاً ممنوع شود. علت آن می‌تواند این بوده باشد که همسران محمد بعد فوت او ازدواج کرده و صاحب فرزندانی شبیه به محمد می‌شدند و همان‌طور که معاویه مو و ناخن محمد را دزدید و در نزد خود نگه داشت، عده‌ای هم مدعی می‌شدند که نطفه محمد در رحم آن زنان باقی و به‌یادگارمانده، پس پسران آنها باید خلیفه و پادشاه حجاز شوند. یا با همسران خود دست‌به‌یکی کرده و حدیث و روایت جعل می‌کردند که از محمد شنیدم... عمر لایق زنان و خلافت من است و... محمد به من گفت با عثمان ازدواج کن و او بیشتر از همه لایق خلافت و زنان من است و هرگز پیراهن خود را در نیاورد تا اینکه با خون شسته شود و به دست معاویه افتاده و آن را علم و بیرق شام و کوفه کند.

به‌هرحال سگ سنی‌ها پافشاری دارند که همسران محمد، اینک خوب و بد، در نکاح یا مطلقه یا بیوه، حالا هرچه کاری نداریم، ام المومنین (مادر مردان مؤمن) محسوب می‌شوند اینک این سؤال مطرح می‌شود که ام المومنات یا مادر زنان مؤمنه کیست؟ و البته باید مشخص کنند که پدر مؤمنین و مومنات کیست؟ هر چند که ما می‌دانیم زن لوط مادر چند دختر مؤمنه و مسلمان و پاک بود همچنین زن نوح که مادر یک کافر و چند مؤمن و چند مؤمنه بوده است. ولی خودشان چه بودند خدا کاملاً توضیح داده است. آیا مادر مؤمن و مؤمنه لزوماً خودش مؤمنه است یا محسوب می‌شود؟

واژه شیطانی ام المومنین یک نوع توهین و افترا به خود محمد محسوب می‌شود؛ یعنی محمد خودش به‌عنوان یک مؤمن با مادران خودش ازدواج کرده که خدا فرمان داده که مردان هرگز نمی‌توانند ادعا کنند که زنان ما همانند مادران ما هستند چه برسند به اینکه ادعا کنند زنان ما مادران ما هستند؛ یعنی ام المومنین.

 

مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَمَا جَعَلَ أَزْوَاجَكُمُ اللَّائِي تُظَاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهَاتِكُمْ وَمَا جَعَلَ أَدْعِيَاءَكُمْ أَبْنَاءَكُمْ ذَلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْوَاهِكُمْ وَاللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَهُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ ﴿۴﴾ احزاب

 

یک موضوع خیلی مهم اینکه تا محمد و همسرانش زنده بوده‌اند هیچ‌کسی جرئت و جسارت استفاده از عبارات ام المومنین را نداشته است. برای اینکه به محمد توهین محسوب می‌شده است؛ لذا محمد اصل موضوع را به آنها شرح داده بود که شما باید از عبارت خاله یا عمه حتی خواهر برای خطاب قراردادن همسران من استفاده کنید؛ چون همان منظور را می‌رساند؛ یعنی سیگنالی پر قدرت که همسران پیامبر نمی‌توانند بعد طلاق یا فوت نبی با مسلمان دیگری ازدواج کنند. بعداً عده‌ای گمراه شاکی شدند که چرا دختران پیامبر ام المومنین محسوب نمی‌شوند؟ که آنها هم توجیه (خرفهم) شدند که هیچ ممنوعیتی در ازدواج آنها وجود نداشته و به همان دلیل مادران شما محسوب نشده‌اند و استفاده از این عبارت شیطانی برای فاطمه، به‌نوعی توهین و افترا به علی محسوب می‌شود؛ یعنی علی مؤمن بود و با مادر خودش فاطمه ام المومنین ازدواج کرد که همگی دال بر جاهلیت و خریت اعراب و سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی است.

 

هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۲۳﴾

هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۲۴﴾ حشر

 

خداوند خودش را مؤمن و در جمع مؤمنان می‌داند پس موضوع زمانی حاد و منزجرکننده می‌شود که  واژه شیطانی ام المومنین معنی مادر خدا را نیز می‌دهد. یعنی زنان و همسران رسول، مادران خدا می‌شوند و محمد پدرخوانده خود خدا می‌شود و خدا نیز فرزندخوانده محمد می‌شود. چرا این‌گونه می‌شود؟
چون شیاطین قادر به درک مفهوم آیات قرآن نمی‌شوند و نگاشت قرآن به‌گونه‌ای است که شیاطین فتنه‌انگیزی کنند. آنها به دنبال اهداف شیطانی خود می‌روند غافل از اینکه بدترین توهین‌ها را به خدا و رسولش نثار می‌کنند که همین منظور خود خداست تا روز قیامت به آنها ثابت کند که اولاً هدف اصلی شما از این سخنان و شیطنت چه بود و ثانیاً معنی و مفهوم فرعی یا ثانویه چه نتیجه شد. مگر خدا در کتاب قرآن از واژه ام المومنین استفاده کرد که در آن صورت نصرانی‌ها آن را ملعبه خود می‌کردند؛ یعنی خدای شما برای خودش مادرخوانده و پدرخوانده اتخاذ کرد. ولی خدای ما به‌مراتب بهتر است؛ چون فقط برای خودش فرزند یا فرزندخوانده اتخاذ کرده است. شاید هم همسر یا همسر خوانده.

 

و احتمال این وجود دارد که در انجیل قید شده باشد که مسیح پدر شما (مردان و زنان) محسوب می‌شود تا ازدواج برای او ممنوع و حرام شود و تکلیف قوم بنی‌اسرائیل کاملاً روشن شود تا کسی جرئت نکند که به مسیح پیشنهاد ازدواج با دختران و زنان مجرد دهد. یعنی خداوند با استفاده از این‌گونه الفاظ و عبارات ازدواج‌ها را ممنوع و حرام می‌کند. ازاین‌رو جامعه نصرانیت ادعا می‌کنند که مسیح پدر آسمانی آنهاست و عبارات پدر و پسر و... به‌غلط رایج شده باشد. یعنی خدا در قرآن گفته که محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست یعنی می‌تواند با زنان و دختران مجرد شما ازدواج کند؛ ولی در انجیل شاید گفته باشد که مسیح پدر مردان شما محسوب می‌شود تا نتواند با زنان و دختران اسرائیلی ازدواج و نکاح کند که خود مسیح هم هیچ تمایلی به ازدواج و نکاح با نژاد اسرائیلی نداشته است؛ چون مورد آزار و اذیت آنها بوده است و در صورت ازدواج خانه‌خراب هم می‌شده است. "تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها"

از این رو علی به همسر و اولاد و کل خاندانش وصیت کرد هرکدام که زودتر فوت کردیم یا کشته شدیم با کفن و پارچه و پشم و ... جسد و میت بدلی درست کرده و سپس دفن می‌کنیم و بعد از مدتی کالبد واقعی را در مکان نامعلوم و نامشخص سری و محرمانه دفن می‌کنیم تا اینکار حرم و مقبره‌سازی را با ما نکنند. خدا شاهد است که ما هرچه از دستمان بر می‌آمد و در توان داشتیم انجام دادیم ولی آنها قبول نکردند و همان بهتر که مرتکب جرم شده و به عذاب خدا نائل و گرفتار شوند. راه باز جاده دراز. رحلت محمد درس عبرت بزرگی برای آینده ما شد.
شاید از این رو چنگیز مغول این وصیت علی را نیک یافت و به فرزندانش توصیه کرد تا از قبر او کعبه دومی نسازند.

 

محمدرضا طباطبايي 1401/2/23

http://www.ki2100.com