Home   |  تماس با ما و ارسال مطالب | نرم‌افزارهاي مورد نياز |

home

 

20-10-2024

 

بایدن یا پزشکیان

علت اصلی جنگ و نبرد مابین ایران و اسرائیل چیست؟ سر اژدهای واقعی در اسرائیل و واتیکان است و سر مار و بچه مار (عثمان) در حجاز و ایران است. جابه‌جایی مهدوی ها و یهودی‌ها در زایشگاه امویان و عباسیان

 

بایدن به شبکه اول تلویزیون اسرائیل گفت: «من یک کاتولیک معتقد هستم، و مانند هر کاتولیک، سرسختانه بر این اصل پای می‌فشارم که یک کاتولیک خوب قبل از آنکه مسیحی باشد، باید یک یهودی خوب باشد و من نیز پیش از آنکه مسیحی باشم خود را یک یهودی می‌دانم، و نه تنها این، بلکه افتخار دارم که بگویم که من یک صهیونیست هستم و به صهیونیست بودن خود افتخار می‌کنم و به وجود اسرائیل و ملی‌گرایی یهودیان سخت پای بندم».
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9 ... 8%AF%D9%86

 

پزشکیان چه گفت؟

گفت: «من یک مهدوی معتقد هستم، و مانند هر مهدوی، سرسختانه بر این اصل پای می‌فشارم که یک مهدوی خوب قبل از آنکه مهدوی باشد، باید یک سنی خوب باشد و من نیز پیش از آنکه مهدوی باشم خود را یک سنی می‌دانم، و نه تنها این، بلکه افتخار دارم که بگویم که من یک سنی هستم و به سنی بودن خود افتخار می‌کنم و به وجود ایران و ملی‌گرایی ایرانیان سخت پای بندم»

 

وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُوا فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۱۲۳﴾ انعام

کو گوش شنوا

 

همه‌پرسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (۱۳۵۸)

همه‌پرسی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در ۱۱ و ۱۲ آذرماه ۱۳۵۸ برگزار شد و با حدود ۹۹/۵ درصد آرا تصویب شد.


پیشینه

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ و همه‌پرسی نظام جمهوری اسلامی در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸، انتخابات خبرگان قانون اساسی (متفاوت با خبرگان رهبری) در تابستان ۱۳۵۸برگزار شد.

خبرگان پس از چند ماه بحث و نظر و رای‌گیری داخلی، پیش‌نویس قانون اساسی را آماده کردند. هر اصل باید دست‌کم رای دوسوم خبرگان را می‌آورد. پس از بحث و تصویب تک تک اصل‌ها و جمع‌بندی آن‌ها، نسخهٔ پایانی قانون اساسی در جلسهٔ علنی ۲۴ آبان به رأی گذاشته شد و به تصویب خبرگان قانون اساسی رسید.

در ایران برخی نمی‌خواستند انتخابات همه‌پرسی شود، ولی با تأکید سید روح‌الله خمینی بر این که باید مردم رأی دهند، همه‌پرسی در همان سال برگزار شد.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D9 ... %B5%DB%B8)

اصل پنجم

در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است كه طبق اصل یكصد و هفتم عهده‌‏دار آن می‏گردد.


این قانون خودخواسته و خود نوشته شماست. اما قانون اساسی خود خدا چیست؟

هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ ﴿۲۳﴾
هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۲۴﴾ حشر


وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ ﴿۵۷﴾
وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ ﴿۵۸﴾
إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ ﴿۵۹﴾
وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنْكُمْ مَلَائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ ﴿۶۰﴾
وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ ﴿۶۱﴾
وَلَا يَصُدَّنَّكُمُ الشَّيْطَانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ﴿۶۲﴾ زخرف

تکلیف خدا با این قوم پلید و خبیث در سال ۵۸ کاملاً مشخص و معلوم شده است. شما باید تکلیف خودتان را مشخص کنید. ولی بد مهلکه‌ای است و به‌سختی از آن بیرون بیایید. چون در سال ۵۸ یک تمرد و عصیان بزرگ توسط اقوام ایرانی صورت‌گرفته است. ما می‌گوییم نافرمانی بزرگ همانند گوساله طلایی سامری در زمان موسی. خدا رحمت کند شماها را.

انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی یا در اخبار حادثه هفتم تیر حادثه بمب گذاری در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی است که در ۷ تیر ۱۳۶۰ منجر به کشته‌شدن هفتاد و سه نفر از اعضای این حزب شد. این انفجار در ساعت ۲۰:۳۰ در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در سالن اجتماعات حزب واقع در سرچشمه تهران در جلسه ای که برای بررسی انتخابات ریاست جمهوری آینده برگزار می شد، رخ داده و منجر به کشته شدن اعضای حزب جمهوری اسلامی که در مجلس شورای اسلامی و هیئت دولت عضویت داشتند، شد. در این حادثه سید محمد بهشتی (سامری) رئیس دیوان عالی کشور و دبیر کل حزب جمهوری اسلامی از جمله کشته شدگان بود.

جنگ ایران و عراق یا جنگ هشت‌ساله (در ادبیات جمهوری اسلامی: جنگ تحمیلی و دفاع مقدّس؛ در منابع عربی و جنگ اول خلیج فارس و در منابع غربی Iran–Iraq War ) که در عراق با نام قادسیه صدام از آن یاد می‌شد، طولانی‌ترین جنگ متعارف سده بیستم میلادی و دومین جنگ طولانی این قرن پس از جنگ ویتنام بود که نزدیک به هشت سال به طول انجامید.

جنگ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) با حمله هوایی عراق به ده فرودگاه و حمله نیروی زمینی عراق در تمام مرزها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد. از نظر مقامات عراقی شروع جنگ در ۱۳ شهریور ۱۳۵۹ (۴ سپتامبر ۱۹۸۰) و حملات توپخانه سنگین ایران به شهرهای خانقین و مندلی بود.

درگیری‌های مرزی از اوایل اسفندماه ۱۳۵۷ شروع شدند. در مدت یک سال و نیم نه تنها برای رفع اختلاف چاره‌ای اندیشیده نشد، بلکه سخنان تحریک‌آمیز به‌تدریج دامنه اختلافات را وسیع‌تر کردند.


تحریم‌ها علیه ایران به مجموعه ای از اقداماتی گفته می‌شود که از سوی جامعهٔ جهانی با هدف مجازات نظام جمهوری اسلامی یا وادار کردن حکومت به تغییر رفتارش انجام می شود. بیشتر تحریم‌ها علیه ایران پس از وقوع انقلاب ۵۷، بعد از گروگان‌گیری در سفارت ایالات متحده آمریکا در تهران شکل گرفت و در پی چالش بر سر برنامه هسته‌ای ایران شدت بیشتری هم یافت. برنامه اتمی ایران از سال ۱۳۸۵ به دنبال ارجاع پرونده این کشور از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به شورای امنیت سازمان ملل متحد، با تحریم‌های مختلفی مواجه شده‌است. تحریم‌های ایران را از دید تحریم‌کنندگان می‌توان به ۴ دسته کلی تقسیم‌بندی کرد: تحریم‌های چندجانبه (مانند تحریم‌های شورای امنیت سازمان ملل)، تحریم‌های اتحادیه اروپا، تحریم‌های تک‌جانبه از سوی کشورهای مختلف مانند ایالات متحده و کنگره آمریکا.

این تحریم‌ها مستقیماً بر ذخایر ارزی ایران اثر می‌گذارند. در فروردین ۱۴۰۰، مایک پومپئو، وزیر خارجهٔ وقت آمریکا، اعلام کرد که از زمان خارج شدن از برجام و در نتیجهٔ کارزار فشار حداکثری، بیش از ۹۶درصد ذخایر ارزی ایران از بین رفته‌است. صندوق بین‌المللی پول در گزارشی منتشر کرد که ذخایر ارزیِ در دسترس ایران، از ۱۲۲٫۵ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۸ به ۴ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۰ رسیده‌است.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8 ... 8%A7%D9%86


حالا بگذریم از اینکه بعضی‌ها می‌گویند که انسان‌های امروزی از نسل میمون هستند یا جد و نیای مشترکی دارند. این دو گروه تا روز قیامت بر سر هم می‌کوبند. سرنوشت بسیار شومی که توسط خدا برای این قوم تقدیر شده است. خودکرده را تدبیر نیست. همیشه دو گروه کافر و مشرک در نزاع هستند تا عمرشان به پایان برسد. چون کیهان بی صاحب نیست.


می‌دانید که مشکل اساسی در کجاست؟

 
قوم بنی‌اسرائیل از دین خدا خسته‌وکوفته شدند و از موسی خواستند که برای آنها گوساله ای طلایی بسازد تا بنی‌اسرائیل خودش قانون اساسی و طلایی بنویسد و عیش‌ونوش و عشق و حال کند؛ چون قوانین خدا یا ده فرمان بر روی سنگ حک و نگاشته شده بود؛ یعنی هیچ تغییر و تحریف و تبدیلی در کار نبود. ولی گوساله قابل ذوب بود و به شکل دیگری در می‌آمد، قوانین بنی‌اسرائیل هم روی کاغذ بود، جمع‌آوری و سوزانده شده و قوانین دیگری نگاشته می‌شد. درست مثل بره‌موم (ویرایش دوم قانون اساسی، حذف نخست‌وزیری). نه خدا و نه موسی قبول نکردند؛ ولی سامری در غیبت موسی ساخت. چرا؟

این عصیان و نافرمانی در دل و اندیشه بنی‌اسرائیل بود. خدا آنها را در جوار یک قوم گوساله‌پرست ساکن کرد تا رفتار آنها را ببینند. خود موسی را خدا فراخواند تا بنی‌اسرائیل آزاد باشند. هارون را عاجز و ناتوان کرد. سامری هم نتوانست گوساله درست کند و در نهایت جبرئیل یا روح‌القدس به فرمان خدا آن گوساله را ساخت. خدا اندیشه و نیت انسان‌ها را محقق می‌کند. هر چند که خودشان قادر به تحقق نبوده باشند.

قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي ﴿۹۶﴾ طه

در سال ۵۸ اقوام ایرانی سفارش گوساله طلایی را دادند و شیاطین هم ساختند. این اندیشه و نیت چندین صدساله مردم ایران بود که خدا در نهایت محققش کرد. مکتب شیطانی مهدویت می‌بایست که محقق می‌شد و شد؛ ولی این هم نتیجه ۴۵ساله آن. گوساله طلایی هم نتیجه داد؛ چون فرزندان و زنانشان را در مقابل آن سر بریدند و قربانی کردند. مهدویت هم قربانی خیلی زیاد دارد. زنان و فرزندان خودشان در نهایت قربانی می‌شوند. آسیب و صدمه وارده به خود آنها خیلی‌خیلی بیشتر از شماست. خدا در این میان هیچ ضرر و زیانی نمی‌کند. دودش در چشم خودشان می‌رود.

آب از سرچشمه گل‌آلود است. این چشمه خشک شود چشمه بدتری از راه می‌رسد.

روسیه بر سر «درگیری هسته‌ای با غرب» و دارایی‌‌های مسدود شده خود: خطر تشدید تنش‌ جدی است
https://parsi.euronews.com/2024/05/22/r ... is-serious

پوتین خط قرمز را رد کرد/ آماده جنگ هسته‌ای هستیم
https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%A ... B%8C%D9%85

پوتین بازی هسته ای را کلید می زند؟
https://www.eghtesadnews.com/%D8%A8%D8% ... %8C%D8%AF-

جنگ جهانی دوم دومین جنگ جهانی بین سال‌های ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ (۹ شهریور ۱۳۱۸ تا ۱۰ شهریور ۱۳۲۴ خورشیدی) بود. در این جنگ تمام‌عیار بیشتر کشورهای جهان از جمله همهٔ قدرت‌های بزرگ در قالب دو اتحاد نظامی: نیروهای محور و نیروهای متفقین در برابر هم قرار گرفتند. هواپیما نقش مهمی در این جنگ ایفا کرد؛ بمباران راهبردی مراکز جمعیتی و استفاده از دو سلاح هسته‌ای که تا به حال در هیچ جنگی استفاده نشده بود را ممکن ساخت. این مرگبارترین درگیری تاریخ بود که منجر به کشته شدن ۷۰ تا ۸۵ میلیون نفر شد، که بیشتر آنها غیرنظامی بودند. میلیون‌ها نفر به دلیل نسل‌کشی‌ها، از جمله هولوکاست و همچنین گرسنگی، قتل‌عام و بیماری جان خود را از دست دادند. در پی شکست متحدان، آلمان، اتریش و ژاپن اشغال شدند و دادگاه‌های جنایات جنگی علیه رهبران آلمانی و ژاپنی تشکیل شد.

2024-1939=85 عشق و حال بنی اسرائیل چند روز بود و بعد آن چهل سال آواره شدند تا به امروز. مال ایرانیان یک سال بود و 45 سال آواره شدند. مال اروپا 85 سال بود و بعد این آواره می شوند. این روال خداست.

انسان هیچ علاقه‌ای به قوانین و مقررات خدا ندارد و خودش درصدد نوشتن مکتب و قانون است و نتیجه نهایی آن دنیای امروزی در آستانه جنگ هسته‌ای شده است و مهدوی ها غبار این جنگ هم نیستند؛ ولی فکر می‌کنند که نقش‌آفرین و کاره‌ای شده‌اند و این همان خودخواهی و خودبزرگ‌بینی کورکورانه است. در آینده از عهده نان شب هم برنخواهند آمد و این اوج خفت و خواری است تا شاید به عقل آمده و از خواب بیدار شوند.

اگر به دنبال مقصر هستید، پدر و مادر و اجداد خودتان در سال ۵۸ نه کس دیگری.

 

لنگش کن! وقتی کنار گود نشسته ایم، فرمان دادن آسان است: لنگش کن! این مَثَل قدیمی، واقعیت روزمره زندگی ماست. سخت است خود را به درستی جای دیگری بگذاریم و راحت تر آنست که با دانستن تنها گوشه‌ای از ماجرا تا ته قصه را بخوانیم و فتوایمان را صادر کنیم.

نشسته لب گود می گه لنگش کن
کسی که در موقعیت و موضوع راحت و بی دردسر قرار داشته و به طرف مقابل تکلیف یا پیشنهاد انجام کاری سخت می کند.

البته منظور ما، شما نیستید؛ بلکه اپوزیسیون خارج از کشور است که مردم را دعوت به شورش و انقلاب می‌کنند. درحالی‌که یک تغییر عقیده درست کافی است.

گوساله طلایی بنی‌اسرائیل چیست؟

خدایان شاخدار، الهه شاخ‌دار هاتور


مجسمه سه‌گانه که فرعون مکورا را نشان می‌دهد توسط الهه هاتور نگه داشته شده است.

هاتور معمولاً به عنوان الهه گاو با شاخ‌هایی بر سر به تصویر کشیده می‌شود که در آن دایرهٔ خورشیدی اورائوس نصب شده است. در دوره‌های بعدی یک گردنبند منات نیز به تزئینات اضافه می‌شود. هاتور ممکن است همان الهه گاو باشد که پیشتر در لوح نارمر و روی یک سنگ قبر از سلسله اول فراعنه قرار گرفته است که نشان‌دهنده نقشی به عنوان الهه آسمانی و رابطه او با هوروس است که به عنوان خدای خورشید در او سکنی گزیده است.

هاتور رابطه‌ای پیچیده با رع داشت، در یک اسطوره چشم اوست و دختر او در نظر گرفته می‌شود، اما بعدها وقتی رع نقش هوروس را در پادشاهی به عهده گرفت، او را مادر رع می‌دانند. او این نقش را از الهه گاو دیگری با نام 'Mht wrt' ("سیل بزرگ") که مادر رع در اسطوره خلقت بود جذب کرد و او را بین شاخ‌های خود حمل کرد. به عنوان مادر هر روز صبح رع را در افق شرق به دنیا می‌آورد و به عنوان همسر هر روز او را درآمیختن با او در طول روز آبستن می‌شد.

بت (Bat) الهه گاو دیگری در اساطیر مصر است که به صورت چهره‌ای انسانی با گوش و شاخ گاو به تصویر کشیده شده است. در زمان پادشاهی میانه، هویت و ویژگی‌های او در الهه هاتور قرار گرفت. پرستش بت به دوران پیشین می‌رسد که ممکن است منشأ آن ریشه در گله‌های گاو در اواخر دوران پارینه‌سنگی داشته باشد. بت الهه اصلی سشش (Seshesh) بود که با نام هو (Hu) یا دیوپولیس پاروا (Diospolis Parva)، نام خانواده هفتمین نوم (nome) مصر علیا شناخته می‌شد. تصویرسازی بت به عنوان یک گاو الهی به طرز چشمگیری شبیه به هاتور، الهه موازی از مصر سفلا بوده است. تفاوت قابل توجه در تصویر آن‌ها این است که شاخ‌های بت به سمت داخل و منحنی شاخ‌های هاتور کمی به سمت بیرون متمایل است. این امکان وجود دارد که این تفاوت بر اساس تفاوت در نژادهای مختلف گله‌های گاو در زمان‌های متفاوت باشد.

 

 

فرزندان اسرائیل عاشق و شیفته این گوساله بودند؛ چون مثل یک تابع معکوس بود؛ یعنی تمامی حرام‌های خدا را حلال و تمامی حلال‌های خدا را حرام می‌کرد. یعنی فرزندان اسرائیل آیین پدرشان یعقوب را دوست نداشتند؛ بلکه شیفته خدایان و فرهنگ مصری شده بودند. چون یک آزادی و دمکراسی مطلق بود بدون هیچ‌گونه محدودیتی.

 


 

گوساله طلایی ایرانیان چیست؟

 

 

در گذشته ایندره یا ایندرا بود!

ایندرا (به تایلندی: พระอินทร์) خدای آسمانها و جنگ در آئین هندو است. فصلی از کتاب ریگ ودا به نام اوست. او همسر ایندرانی و پدر آرجونا، جیانتا، میدوشا، جیانتی، دواسنا، رشابا، و والی است. در متن زرتشتی دینکرد، نیز نام او ذکر گشته است. ایندیرا یکی از خدایان هندو-ایرانی است که خدای جنگاوری و طبقهٔ جنگاور بوده است. از صفت‌های ایندرا vṛtrahan (بهرام) به معنای مانع‌شکن است. در دین زردشتی ایندرا (اِندَردیو) در زمرهٔ دیوان بشمار می‌رود و ضد نظم و ترتیب و مانع کستی بستن است و امشاسپند اردیبهشت به مقابله با او برمی‌خیزد.

در بخشی از منابع «ایندرا» مهم‌ترین خدای آیین ودایی آریایی‌های هند بوده است. وی «خدای روشنایی»، «باران»، «پاره کننده ابرها» و «شکافندهٔ کوه‌ها» و «خدای رعد» است که با اژدهای «ورترا» یعنی «خدای تاریکی» و «قحطی» می‌جنگد و او را می‌کشد

مفهوم این دوگانگی در مذهب ودایی هند با مفهوم دوگانگی اوستا، بسیار همانند است، حتی واژه ورترا تقریباً همان واژه «ورثره» اوستاست که در سنسکریت و مذهب ودایی به صورت ورترا تلفظ می‌شود. به‌طور کلی از سرودهای ریگ ودا و گات‌های اوستا، چنین بر می‌آید که مذهب ودایی آریایی‌های هند و زرتشتیان ایران دارای ریشه یگانه ای بوده است. صاحب نظران عقیده دارند، ساخت کلامی وداها، بیش از اینکه به ریشه‌های ادبی سنسکریت نزدیک باشد با اوستا همانند است. ورترا که به عقیده پیروان مذهب ودایی روح گناه و بدی بوده است.

ایزد آذرخش. یکی از خدایان برجستهٔ هندوایرانی، که در ادوار بسیار کهن بصورت خدایی توصیف می‌شده‌است که با اژدهای خشکسالی یا دیوان خشکی و تاریکی می‌جنگد و با سلاحش که آذرخش است و گُرز آتشین نامیده می‌شود، آب‌های زندانی و روشنی‌ها را آزاد می‌کند و باعث بارش باران می‌شود. بخاطر همین جنگیدن، خدای جنگجویان دانسته می‌شده‌است. در متن‌های اوستایی با لقب خود وِرِثرغنَه، در شمار خدایان و با نام خود، ایندره، در شمار دیوان ظاهر می‌گردد.[۳] رستم و بسیاری پهلوانان ایرانی دیگر مانند گرشاسب نمونه‌های زمینی ایندره هستند و از بسیاری جهات مانند او هستند. ایندره از پهلوی مادر زاده می‌شود، (ران مادر) در نوزادی چرخ خورشید را به حرکت میاورد، یکباره می‌تواند سیصد گاومیش بخورد، گرزش را به ارث برده‌است و نوشیدنی سومه (هوم) را بسیار می‌نوشد، گاهی اندازهٔ سه دریا. رستم نیز از پهلوی مادر زاده می‌شود و در کودکی پهلوانی می‌کند، او هم گرزش را به ارث برده‌است و بسیار پُر اشتهاست و گاهی یک گورخر را کباب می‌کند و می‌خورد و همین‌طور در میخوارگی دلیر است.[۴] به این معنی که در دوران اساطیر مشترک هندی و ایرانی، در وداها یکی از ایزدان نیک مهم است ولی بعدها با فاصله گرفتن اساطیر ایرانی و هندی، اسم ایندره در اوستا متعلق به یک دیو با شخصیتی متفاوت می‌شود.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%81%D9 ... 9%86%DB%8C


ولی اینها در دنیای باستان بودند. به‌مرورزمان اینها متکامل شده و چهره‌های جدیدتری به خود می‌گیرند البته با فلسفه و منطق و مکتب جدیدتری. مال یهودیان ساکن امریکا این‌گونه شده است.

 

 

اما ایرانیان:

روایت مورد پرسش در منابع متعددی از جمله بحارالانوار آمده است. مرحوم مجلسی می‌گوید: «رایت فی بعض مؤلفات اصحابنا روایة هذه صورت‌ها...»؛ در برخی کتاب‌های تألیف‌شده توسط بعضی از اصحاب، روایتی به این صورت آمده است. بعد از دو روایت می‌گوید: «قال الحسین بن حمدان و حدّثنی من اثق الیه من المشایخ عن حکیمة بنتَ محمد بن علی الرضا... تا می‌رسد به این بخش «فقُلت لسیّدی ابی‌محمد (علیه‌السلام) ما اری بها حملاً فتبسّم (علیه‌السلام) ثمّ قال: اِنّا معاشر الاوصیاء لسنا نحمل فی البُطون و انما نحمل فی الجنوبِ و لا نخرج من الارحامِ و انّما نخرجُ منَ الفخذ الایمنِ من امّهاتنا لاَنّنا نورالله الّذی لا تناله الدنسات؛ حسین فرزند حمدان گفت: و حدیث کرد مرا کسی که به او اطمینان دارم از اساتید و او از حکیمه دختر محمد بن علی‌رضا (یعنی امام جواد)... پس گفت حکیمه که من به آقایم امام حسن عسکری (علیه‌السلام) عرض کردم که من آثار حمل و بارداری در نرگس خانم نمی‌بینم، حضرت فرمود: حمل ما گروه اوصیای پیامبر در شکم نیست؛ بلکه محل حمل ما در پهلو است و از رحم خارج نمی‌شویم؛ بلکه از ران راست مادران متولد می‌شویم؛ زیرا ما نور خدا هستیم، آن نوری که به آن چرک و آلودگی دست‌رسی ندارد.

امروز با ایندرا آندره تجدید بیعت شد (30 میلیون) وای به حال فردای شما. تر و خشک همگی با هم می سوزید.


صهیونیست کاتولیک چیست؟

یهودیان مسیحی (انگلیسی: Jewish Christian) پیروان یک فرقه مذهبی یهودی بودند که در اواخر دوره معبد دوم یا قرن اول پس از میلاد در یهودیه (استان روم) ظهور کردند. این یهودیان معتقد بودند که عیسی مسیح در یهودیت است، و آموزه‌های او را با ایمان یهودی، از جمله رعایت شریعت یهود یا هلاخا آمیختند. مسیحیت یهودی پایه و اساس مسیحیت اولیه است که بعدها به مسیحیت کاتولیک و ارتدوکس شرقی تبدیل شد. مسیحیت با انتظارفرجام‌شناسی یهودی آغاز شد و پس از خدمت زمینی، تصلیب عیسی و تجربیات پیروانش پس از مصلوب شدن، به پرستش عیسی تبدیل شد. دانش‌پژوهی مدرن درگیر یک بحث مداوم در مورد تعیین مناسب برای اولین پیروان عیسی است. بسیاری اصطلاح مسیحیان یهودی را با توجه به اینکه هیچ اتفاق نظری در مورد تاریخ تولد مسیحیت وجود ندارد، نابهنگام می‌دانند. برخی از محققان مدرن، تعبیر «یهودیان ایماندار به عیسی» یا «پیروان یهودی عیسی» را به‌عنوان منعکس‌کننده بهتر زمینه اصلی پیشنهاد کرده‌اند. یهودیان مسیحی اصول شریعت یهود را حفظ کردند.

مسیحیان یهودی که به نام ناصری ها نیز شناخته می شوند، پیروان عیسی مسیح بودند که در اواخر دوره معبد دوم از فرقه مذهبی یهودیان پدید آمدند. آنها به عیسی به عنوان مسیح ایمان داشتند و از تعالیم یهودی و مسیحی حمایت کردند. آنها بخشی از جامعه مسیحی اولیه بودند و در شکل گیری مسیحیت به عنوان یک دین متمایز سهیم بودند.
https://fa.wikipedia.org/wiki/%DB%8C%D9 ... 8%AD%DB%8C

رئیس‌جمهور جدید شما هم یک مهدوی سنی است. چرا؟

چون یهودیان و مسیحیان دشمن مشترکی به نام اسلام داشتند. قبل از اسلام سگ و گربه بودند؛ ولی بعد اسلام، بر علیه اسلام متحد شدند. اینک هم ایرانیان در نهایت به این نتیجه رسیدند که دو فرقه مهدویت و سنت باید ادغام شوند؛ چون دشمن مشترکی به نام مسیحیت و یهودیت و ترکیب آنها صهیونیست کاتولیک دارند. مبارکتان باشد. بعد از این نوبت پرستش ایندره آندره است.

در خود امریکا یهودیان و مسیحیان خالص نمی‌توانند که رأی بیاورند. فقط و فقط صهیونیست‌های کاتولیک رأی می‌آورند. بعدازاین ایران هم این‌گونه است. فرقه مهدویت با سنت باید که میکس شوند.

بایدن به شبکه اول تلویزیون اسرائیل گفت: «من یک کاتولیک معتقد هستم، و مانند هر کاتولیک، سرسختانه بر این اصل پای می‌فشارم که یک کاتولیک خوب قبل از آنکه مسیحی باشد، باید یک یهودی خوب باشد و من نیز پیش از آنکه مسیحی باشم خود را یک یهودی می‌دانم، و نه تنها این، بلکه افتخار دارم که بگویم که من یک صهیونیست هستم و به صهیونیست بودن خود افتخار می‌کنم و به وجود اسرائیل و ملی‌گرایی یهودیان سخت پای بندم».
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9 ... 8%AF%D9%86


البته که نماد برج مصری باید حفظ شود.

 

اینک سؤال این است که نماد ایرانیان چه خواهد بود؟ یعنی چندتا گزینه عامه‌پسند وجود دارد؟ ما گزینه‌ها را اعلام می‌کنیم و شما رأی داده و انتخاب کنید. این یک نظر سنجی است؟

1 - سنگ‌نوشته یا کتیبه بیستون بزرگ‌ترین سنگ‌نوشتهٔ جهان، نخستین متن شناخته شدهٔ ایرانی و از آثار دودمان هخامنشیان (۵۲۰ پ. م) واقع در شهر بیستون از توابع شهر کرمانشاه در سی کیلومتری این شهر بر دامنه کوه بیستون است. سنگ‌نوشته بیستون یکی از مهم‌ترین و مشهورترین سندهای تاریخ جهان و مهم‌ترین متن تاریخی در زمان هخامنشیان است که شرح پیروزی داریوش بزرگ را بر گئومات مغ و به بند کشیدن یاغیان را نشان می‌دهد. ژنرال گاردان فرانسوی معتقد بود که سنگ‌نوشته بیستون، نمایشگر مسیح و ۱۲ حواریون وی می‌باشد در حالی که رابرت کر پورتر، جهانگرد، دیپلمات و نویسنده انگلیسی نیز اعتقاد داشت که این سنگ‌نوشته، اشاره به ماجرای شلمنسر یکم و ده قبیله گمشده بنی‌اسرائیل دارد.

سنگ‌نوشته بیستون از آنجایی که در ۳ نسخه مشابه (هم‌معنی) به زبان ایلامی، زبان اکدی و فارسی باستان و به خط میخی نگاشته شده است یکی از مهم‌ترین عوامل رمزگشایی خط میخی و زبان فارسی باستان بوده است و اهمیتی مشابه با سنگ رزتا در رمزگشایی از هیروگلیف مصری دارد. محوطه بیستون از آثار ملی ایران است و خود این اثر هم از سال ۲۰۰۶ یکی از آثار ثبت شدهٔ ایران در میراث جهانی یونسکو است.

 

 

2- تخت جمشید تخت جمشید (در دوره هخامنشیان: پارسه) (در زبان‌های غربی: پرسپولیس، پرسه‌پلیس) (در دوره اسلامی میانه:صدستون یا چهل منار) (در عصر ساسانی: صدستون) (به پهلوی:, sadstūn) مجموعه‌ای از چند کاخ تو در تو در کنار دشت مرودشت و در کوهپایهٔ کوه رحمت در استان فارس واقع در شهر مرودشت ایران است. در دوره‌های تاریخی پس از هخامنشیان، به دلیل فراموشی خط و زبان پارسی باستان و ناآشنا بودن سنگ نوشته‌ها، نام پارسه فراموش شده و مردم نام تخت جمشید (پادشاه پیشدادی) را بر روی کاخ می‌نهند. تخت جمشید در شهر باستانی پارسه یکی از شهرهای باستانی ایران قرار داشته است که طی سالیان، پیوسته پایتخت تشریفاتی شاهنشاهی هخامنشی بوده است. تخت جمشید در دوران زمامداری داریوش بزرگ، خشایارشا و اردشیر یکم بنا شده است و به زمان نزدیک ۲۰۰ سال آباد بوده است. در نخستین روز سال نو گروه‌های زیادی از کشورهای گوناگون به نمایندگی از ساتراپی‌ها یا استانداری‌ها با پیشکش‌هایی گوناگون در تخت جمشید گرد می‌آمدند و کادوهای خود را به شاه پیشکش می‌کردند.

 

 

گزینه های بعدی را شما برای مکتب جدید مهدویت سنی ارائه کنید.

لازم به تذکر است که اینها مطالبی نیستند که توسط علوم سیاسی اصلاً قابل‌درک و تجزیه‌وتحلیل بوده باشند. فقط و فقط در حوزه علوم دینی قابل‌شناخت و برسی هستند حتی نه خود جامعه‌شناسی و...
نیاز و مقتضای روز باعث سر کار آمدن اشخاص می‌شود. در امریکا یک صهیونیست کاتولیک و در ایران یک مهدوی سنی چون مایه اتحاد و همدلی مردم می‌شود البته دین خدا را به گند می‌کشد چون خواست، دیگر خواست خدا نیست، بلکه خواست مردم شده است همان گوساله طلایی البته با ظاهری جدید.

پزشکیان چه گفت؟

گفت: «من یک مهدوی معتقد هستم، و مانند هر مهدوی، سرسختانه بر این اصل پای می‌فشارم که یک مهدوی خوب قبل از آنکه مهدوی باشد، باید یک سنی خوب باشد و من نیز پیش از آنکه مهدوی باشم خود را یک سنی می‌دانم، و نه تنها این، بلکه افتخار دارم که بگویم که من یک سنی هستم و به سنی بودن خود افتخار می‌کنم و به وجود ایران و ملی‌گرایی ایرانیان سخت پای بندم»

اما نتیجه انتخابات اینکه تعداد علوی یا مهدوی های سنی میانه‌رو و اصلاح‌طلب بیشتر از مهدوی های راست افراطی شده است. یعنی گوساله طلایی در حال ذوب شدن و تغییر شکل دادن به طرف لات و منات و غزی است.

از بعد جانورشناسی، اسب حیوانی تیزرو است؛ ولی بارکش خوبی نیست؛ ولی الاغ بارکش خوبی است؛ ولی تیزرو نیست. ترکیب این دو قاطر یا خر کوهی است با ویژگی‌های بخصوص به خودش. یعنی هم بارکش خوبی است و هم تیزرو و ایدئال است برای مناطق کوهستانی؛ لذا صهیونیست‌های کاتولیک خصوصیات بارز خود را ارائه کردند؛ ازاین‌رو ترکیب مهدوی و سنی هم خوب جواب داده و ان‌شاءالله بتوانند در مقابل جامعه یهودیت، نصرانیت، صهیونیست‌های کاتولیک، مهدوی ها و سنی‌های خالص و افراطی به‌خوبی پایداری و مقاومت کند. دولت و کابینه‌ای متشکله از مهدوی ها و سنی‌ها نیاز جامعه امروز ایرانی‌ها شده است.

 

 

 

IR Republican party

 

یک گزینه دیگر:

بنایی صخره ای مشهور به «معبد داش کسن» در 10 کیلومتری جنوب شرقی سلطانیه، در نزدیکی روستای ویر، در سینه کوه و در محوطه ای به شکل مستطیلی ناقص، به طول 400 متر و عرض 50 تا 300 متر قرار گرفته است.

 

 

اژدها چطوره؟


اتمنانکی، معبد بزرگ مردوک
اتمنانکی (Etemenanki) یا برج زیگورات، پلی ارتباطی میان جهان خدایان و جهان انسان ها در بابل باستان بود.

 

 

زیگورات یا معبد پلانی اتمنانکی یکی از بناهای مقدس و مهم در تمدن بین النهرین بوده است. این معبد یا برج عظیم در پائین کاخ نبوکد نصر بنا شده بود و هفت طبقه و بیش از 60 متر ارتفاع داشت.

ایده ودستور ساخت این برج را به نبوکدنصر نسبت می دهند؛ معبدی که بعدها به برج بابل شهرت یافت. این برج زیگورات، معبد مردوک (بزرگ ترین خدای بابلی) بود و از آنجا که مانند کوهی، آسمان و زمین را به هم پیوند می داد، تمنانکی ، یعنی "مکان پیوند آسمان و زمین و یا بهشت" خوانده می شد. برخی از محققین نیز آن را به معنی "خانه زمین و آسمان" دانسته اند.

پیشکشی‌های روزانه را بازداشت. او در [آیین‌ها دست برد و] ................................ درون پرستشگاه‌ها برقرار [کرد]. در دلش به ترس از مردوک –شاه خدایان- پایان [داد].
هر روز به شهرش (= شهر مردوک) بدی روا می‌داشت [..................................... همهٔ مردما] نش (= مردمان مردوک) را با یوغی رها نشدنی به نابودی کشاند.
اِنلیل خدایان (= مردوک)، از شِکوهٔ ایشان بسیار خشمگین شد، و [........................] قلمرو آنان (را ؟) [.........................]. خدایانی که درون آن‌ها می‌زیستند محراب‌هایشان را رها کردند،
خشمگین از اینکه او (=نبونایید) (آنان را) (= خدایان غیر بابلی) به (شهر) شوانّه (= بابل) وارد کرده بود. مردوک بلند [پایه، انلیلِ خدایان] به رحم آمد. (او) به همهٔ زیستگاه‌هایی که جایگاه‌های (مقدس) شان ویران گشته بود
و مردم سرزمین سومر و اَکد که همچون کالبد مردگان شده بودند، اندیشه [اش] را بگردانید (و) بر آنان رحم آورد. او همهٔ سرزمین‌ها را جست و بررسی کرد،
شاهی دادگر را جستجو کرد که دلخواهش باشد. او کوروش، شاه (شهر) انشان را به دستانش گرفت و او را به نام خواند، (و) شهریاری او را بر همگان به آوای بلند بَرخواند.
او (= مردوک) سرزمین گوتی (و) همهٔ سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (=کوروش) به کرنش درآورد و همهٔ مردمان سرسیاه (=عامهٔ مردم) را که (مردوک) به دستان او (=کوروش) سپرده بود،
به دادگری و راستی شبانی کرد. مردوک، سرور بزرگ، که پرورندهٔ مردمانش است، به کارهای نیک او (=کوروش) و دل راستینش به شادی نگریست
(و) او را فرمان داد تا بسوی شهرش (=شهر مردوک)، بابل، برود. او را واداشت (تا) راه (شهر) تینتیر (=بابل) را در پیش گیرد و همچون دوست و همراهی در کنارش گام برداشت.


فرونشاندن شورش مصر و بابل
خشایارشا پس از نشستن بر تخت با لشکری به سوی مصر رفت و توانست که شورشی را که در آن جا بر پا شده بود فرو بنشاند. او برادر خود هخامنش را ساتراپ (شهربان) مصر کرد و بزرگ‌زادگان و دین‌بران مصر به کارانه و آزادکاری‌های پشین خود باز رسانید. این شورش در سال (۴۸۶ پیش از میلاد) روی داد.
بابل نیز در همین زمان‌ها سر به نافرمانی برداشت. همانا خشایارشا توانست شورش را فرو بنشاند و زوپیر از سوی ایران شهربان بابل شد؛ ولی پس از چندی شهربان کشته شد و پسرش بغابوخش (مگابیز دوم به نوشته یونانی‌ها) به جای او برگماشته شد. هرودوت در کتاب خود می‌نویسد که به دستور خشایارشا دژ و پرستش‌گاه‌های بابل را رمباندند و خدای بزرگ آنها را به ایران آوردند. این تندیس زرین نزد بابلیان بسیار ارجمند بود و هر پادشاهی باید در آغاز سال بابلی دست آن را می‌گرفت. خشایارشا از شورش بابل آن اندازه آزرد که از آن پس فرنام شاه بابل را از فرنام‌های خود زدود و خود را تنها شاه پارسی‌ها و مادی‌ها خواند.[۳۲] بدین سان بابل با شورش‌های بسیار از پایتختی بی‌بهره شد. در آینده شهرهای دیگری از آن سرزمین چون نیپور، سلوکیه، تیسفون و بغداد پیشرفت کردند. شورش بابل در سال سوم یا چهارم پادشاهی خشایارشا برابر با سال (۴۸۲ یا ۴۸۱ پیش از میلاد) روی داد.

در بابل، زیگورات بزرگ (اته منانکی) و معبد مردوک (اساگیلا) ویران شدند. آریان (۳:۱۶) نوشته است: «اسکندر که وارد بابل شد پیشنهاد کرد اهالی بابل پرستشگاه‌هایی را که خشایارشا ویران کرده بود، از نو بسازند؛ به ویژه پرستشگاه بل که بیش از همهٔ خدایان مورد احترام بابلیان بود.» استرابو (Geography 16:15) نوشته است که اسکندر نتوانست این زیگورات را بازسازی کند.

همه این کارها درست وارونهٔ آن سیاست دلجویانه‌ای بود که کوروش بنیاد نهاده بود. خشایارشا بایست در دوران طولانی اقامت پیش از پادشاهی خود در بابل به خوبی با مذهب بابلیان و آیین آن آشنا شده باشد. او می‌دانست که پیکرهٔ مردوک برای برگزاری مراسم جشن سال نو ضرورت دارد.[۳۳]

گویا خشایارشا از فرزندان ابراهیم و به آیین او بوده است. به هر حال مردوک و معبد او گزینه مناسبی نیست.

 

 

و این سؤال بسیار مهم که هیچ‌کسی برای آن پاسخی ندارد؛ یعنی علت اصلی جنگ و نبرد مابین ایران و اسرائیل چیست؟

در اسرائیل یک موجود موهومی و تقلبی وجود دارد به نام یشوع یا ماشیح (عمانوئل) که منجی و عدالت‌گستر جهانی است که صلح و آرامش و رفاه را برقرار خواهد کرد. حال بگذریم که مسیح ۳۳ سال با آن مخلوق نبرد کرد و بعداً به اتهام خراب‌کردن وجهه و شخصیت رؤیایی آن و نابودکردن آرزوهای دورودراز بنی‌اسرائیل دستگیر و محاکمه و حتی در ظاهر مصلوب شد. این کاراکتر تخیلی، مکتبی دارد به نام یهودیت یا صهیونیسم. ولی در ایران یک موجود موهومی و جعلی دیگری وجود دارد به نام هادی یا مهدی که منجی و عدالت‌گستر جهانی است که از روی یشوع یا ماشیح جعل و رونویسی شده است که صلح و آرامش و رفاه را برقرار خواهد کرد. حال بگذریم که هیچ نام و نشانی از آنها در کتاب قرآن یافت نمی‌شود؛ ولی تا دلتان بخواهد احادیث و روایت جعلی از طرف سنی‌ها و مهدوی ها در مورد آن وجود دارد، حتی کتب عهد قدیم تحریف شده که با کتاب قرآن در تعارض و منافات هستند. این جاعلین و سارقین مکتب یهودیت، نام این مکاتب جعلی جدید را سنت و مهدویت گذاشته‌اند. اینک متوجه نبرد و جنگ مابین ایران و اسرائیل شدید؟ یعنی ماشیح و یشوع و مکتب صهیونیسم در یک طرف و مکتب سنت و مهدویت و هادی و مهدی در طرف دیگر به جان هم افتاده‌اند. کسی آدرس دقیق یشوع و ماشیح و هادی و مهدی را می‌داند؟ تا به آنها بگوییم که این چگونه منجی گری و عدالت‌گستری و صلح و آرامش و رفاه جهانی است؟ اینکه درست برعکس شد. دنیا را ظلم و ستم فراگرفت، همچنین نبرد و جنگ، ناآرامی و بی امنیتی و صدالبته ذلت و خواری و مصیبت. پس شما کجا مانده‌اید؟ آیا شما را خواب فراگرفت و دنیا را آب‌وآتش جنگ برد. مسیح خودش گفت که فریب مسیح های دروغین (یشوع، ماشیح، امانوئل، هادی و مهدی) را نخورید. مسلماً خیر کسی نمی‌داند؛ چون ابلیس و شیاطین خودشان این شخصیت‌های کاذب را ساخته‌وپرداخته و در جای آنها نقش‌آفرینی می‌کنند و این مکاتب ضاله را هدایت کرده و با تمام قدرت و ثروت به‌پیش می‌برند.

اما در اسرائیل راهکار این است که همیشه راست افراطی مذهبی صهیونیست سرکار بیایند. ولی در امریکا یک یهودی و یک نصرانی جفت‌گیری کرده و فرزندان صهیونیست کاتولیک آنها سرکار آمده و حاکم می‌شوند. تا به امروز در ایران هم گروه راست افراطی مذهبی مهدوی سرکار آمده‌اند؛ اما این بار جفت‌گیری یک سنی و مهدوی و سرکار آمدن یک سنی مهدوی را در حال تست و آزمون هستند. یعنی سیاست موفق امریکایی‌ها مدنظر حاکمان ایرانی شده است. چیزی مابین یهودیت و مسیحیت یا مابین سنت و مهدویت به‌اصطلاح محافظه‌کار یا میانه‌رو. نه چپ و نه راست.

خیلی ساده گفته باشیم، همین موضوع که چه کسی یا چه مکتب و مذهبی باید عدالت‌گستر و منجی و... بوده باشد، حتی رقابت بر سر آن، خودش موجبات ظلم و ستم، گرفتاری و مصیبت و... شده است. پس تمامی این مکاتب و مذاهب باطل است؛ چون نقض غرض شد و نتیجه عکس داد. چون‌که منجی یا عدالت‌گستر جهانی و... مورد تأیید کتاب و دین خدا نیست. کجای کتاب قرآن نوشته است که منجی و عدالت‌گستر جهانی و... ظهور کرده یا اینکه متولد خواهد شد؟

 

 

یهودیت موعودباور

ماشیح یا مسیحا، موعود یهود (عبری: יהדות משיחית ; יַהֲדוּת מְשִׁיחִית یهودیت مسیحایی، آوانگاری: yahadút mešiḥít; Yahadut Meshikhit)، نوعی جنبش نوپدید دینی در یهودیت است. در کتاب تلمود (شیشا سداریم در تقابل مسیحیت) به نجات‌بخشی آخرالزمان اشاره شده‌است. کسی که روزی خواهد آمد و جهان را از نو خواهد ساخت. این آیندهٔ درخشان و باشکوه در اطراف شخصیت «ماشیح» که از جانب خداوند مأموریت خواهد داشت، تا این دوران تازه و پر از شگفتی‌ها را آغاز کند تمرکز خواهد یافت.

ماشیح واژهٔ عبری به معنای «مسیح رهایی‌بخش» است و از ریشهٔ عبری «مشح» یعنی «پاک‌کردن با روغن مقدس» مشتق شده‌است. یهودیان مانند اقوام و ملل باستان پیش از نصب پادشاه و کاهن به سر آن‌ها روغن می‌مالیدند تا نشانهٔ موقعیت جدید آن‌ها و نیز علامت آن باشد که روح الهی در آن‌ها حلول کرده است. قلمرو مفهومی واژه «ماشیح» رفته‌رفته گسترش پیدا کرد و معانی گوناگونی پیدا کرد. کلمهٔ ماشیح به تمام پادشاهان و پیامبران قوم یهود و همچنین به کورش شاه دودمان هخامنشیان در ایران یا هرکس که خداوند او را مأمور انجام کار خاصی می‌کرد اشاره داشت. این کلمه در نهایت امر معنی خاصی یافت و اشاره به کسی داشت که از سوی خداوند فرستاده شده و قداست خاصی دارد.

طبق اعتقاد عمومی یهود نام ماشیح جزء یکی از هفت چیزی است که پیش از خلق عالم هستی بوده است. «از آغاز خلقت عالم، پادشاه ماشیح به دنیا آمد؛ زیرا لزوم وجود او حتی پیش از آنکه جهان آفریده شود به ذهن خداوند خطور کرد.» چنین عقیده‌ای در انجیل یوحنا دربارهٔ مسیح نیز وجود دارد. ماشیح انسانی آسمانی و موجودی معجزه گراست که جاودانی از خدای پدر قبل از خلقت جهان وجود داشته و او در آسمان می‌ماند تا زمان فرستادن وی فرابرسد. به او «پسر انسان» نیز می‌گویند؛ زیرا به شکل انسان ظاهر می‌شود هرچند که سرشت وی آمیخته‌ای از خدا و انسان است. او تجسم خدا در تاریخ است؛ و پادشاهی از نسل داود است که پس از ظهور ایلیای نبی خواهد آمد تا مسیر تاریخ یهود بلکه بشریت را اصلاح نماید. او به رنج و محرومیت یهودیان پایان می‌دهد و آن‌ها را رهایی خواهد بخشید. یهودیان پراکنده در تبعید را گرد هم آورده آن‌ها را به صهیون باز خواهد گرداند دشمنان قوم اسرائیل را از بین برده اورشلیم (قدس) را به پایتختی خود برخواهد گزید.

در دین یهود و در تلمود محاسبات زیادی دربارهٔ تاریخ ظهور موعود یافت می‌شود که اغلب آن‌ها تاریخی در حدود قرن پنجم میلادی را نشان می‌دهد. در جایی ایلیای نبی به دانشمندی می‌گوید: دنیا در حدود ۴۲۵۰ سال دوام خواهد داشت و ماشیح در ۵۰ سال پایانی ظهور خواهد کرد (در کتاب قرآن 50.000 سال پایانی). بااین‌حال این محاسبات از سوی اکثریت دانشمندان یهود قبیح شناخته شده و اخطارهایی وجود دارد که کسانی را که تاریخ پایان ذلت اسرائیل و ظهور ماشیح را محاسبه می‌کنند لعنت می‌کند و این بدان دلیل است که این کار امید هایی در دل مردم ایجاد می‌کند که اگر این امر محقق نشود، باعث یأس و ناامیدی مردم می‌شود، درصورتی‌که در تعلیمات این دین وجود دارد «اگرچه فرارسیدن پایان ذلت تأخیر یافت معذالک در انتظارش باش» دربارهٔ چگونگی وضع جهان پس از ظهور ماشیح نیز مطالب زیادی وجود دارد. در کتاب مزامیر داوود (مزمور ۷۲ بند ۷) آمده: «در زمان او صالحان خواهند شکفت و وفور سلامتی خواهند بود. مادامی که ماه نیست نگردد او حکمرانی خواهد کرد، از دریا تا دریا و از نهر تا اقصای جهان. به حضور وی صحرانشینان گردن خواهند نهاد و دشمنان او خاک را خواهند لیسید.» و در جای دیگر از کتاب مزامیر آمده است: «... قوم‌ها را به انصاف داوری خواهد کرد. آسمان شادی کند و زمین مسرور گردد، دریا و پری آن غرش نمایند. صحرا و هرچه در آن است به وجد آید. آنگاه تمام درختان جنگل ترنم خواهند نمود به حضور خداوند، زیرا که می‌آید، زیرا که برای داوری جهان می‌آید. ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد کرد، قوم‌ها را به امانت خود و در جایی دیگر آثار به وجود آمده توسط ماشیح را بر دنیای آینده در ۱۰ گفتار بیان کرده‌اند:

 ۱. او جهان را به نور خویش روشن خواهد کرد. ۲. خداوند از اورشلیم آب روان جاری خواهد ساخت و هرکسی بیماری داشته باشد به‌واسطهٔ آن شفا خواهد یافت. ۳. درختان را وادار می‌کند تا هر ماه میوه آورند و انسان از میوه‌های آن می‌خورد و شفا می‌یابد. ۴. تمام شهرهای ویران شده را از نوآباد خواهد کرد و در جایی ویرانه یافت نخواهد شد. ۵. خداوند اورشلیم را با سنگ‌های یاقوت از نو بنا خواهد کرد. ۶. صلح جاویدان در سراسر طبیعت حکم‌فرما خواهد شد. ۷. خداوند تمامی حیوانات و خزندگان را فرامی‌خواند و با آن‌ها و با تمام اسرائیل عهد خواهد بست. ۸. گریه و شیون و زاری در جهان نخواهد بود. ۹. مرگ دیگر در دنیا وجود نخواهد داشت. ۱۰. دیگر نه آه و ناله‌ای به گوش می‌رسد و نه فریاد و فغانی، نه غم و اندوهی وجود خواهد داشت و نه حزن و ماتمی.

 

https://fa.wikipedia.org

 

اینک بگذریم که این چرندیات را کلیسای رومی با تهدید مرگ خاخام‌ها وارد کتب عهد قدیم کرده است تا در توصیف و تأیید یک مسیح رومی بوده باشد. خاخام‌ها بعداً مجبور شدند نام مسیح را به یشوع و ماشیح تغییر دهند و بگویند آن مخلوق فعلاً متولد نشده است انشا الله در آینده. مسلماً آن مسیح رومی نیست و این موضوع مهم که خود محمد ۲۲ سال با این چرندیات مخلوط یهود و نصارا در مخالفت و جنگ و نبرد بود. اما کاری که سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی ها کردند اینکه، این چرندیات را در قالب احادیث و روایات جعلی منسوب به محمد و... وارد مذاهب ضاله خودشان کردند و آنها را به نام هادی و مهدی ثبت کردند. یعنی یشوع یهودی شد هادی سنی و ماشیح یهودی - نصرانی شد خود مهدی مهدوی آزاد. خوشبختانه این چرندیات خارج از کتاب قرآن بوده و نه‌تنها با کلام خدا همخوانی و سازگاری ندارند؛ بلکه با تعارض و منافات با آن هستند.

 

در ابتدا فقه یهود به‌صورت شفاهی بود. خاخام‌ها در مورد تفسیر آیات در عهد عتیق با هم مباحثه می‌کردند. بعد از دومین نابودی معبد اورشلیم در سال ۷۰ میلادی به دست تیتوس، امپراتور روم، وضعیت متفاوت گردید. در این زمان، خاخام‌ها باید با واقعیت جدیدی که یهودیت بدون معبد سلیمان بود روبه‌رو می‌شدند. در این زمان، فقهای یهود به نوشتن روی آوردند. اولین تفسیر جامع عهد عتیق که بر اساس موضوع، به‌جای ترتیب آیات، گردآوری شده بود، در حدود سال ۲۰۰ میلادی، به دست خاخام یهودا هَناسی به‌صورت میشنا گردآوری شد. این تفسیر شفاهی یکدست نبود و دارای مکاتب مختلفی بود. دو مکتب اصلی آن، مکتب شماعی و مکتب هیلل هستند. به‌صورت کلی، تمام نظرات فقهای مختلف، حتی آن‌هایی که از اهمیت زیادی برخوردار نیستند، در تلمود گردآوری شده است. یعنی آنها سعی کردند که مداخله کلیسای رومی در یهودیت را اصلاح کنند.

در جریان تألیف گمارا، دو مرکز اصلی برای فقه یهود وجود داشت: سرزمین فلسطین و بابل. بر اساس این دو مرکز، دو تلمود مختلف شکل گرفت. نسخه قدیمی‌تر تلمود اورشلیمی نام دارد که در قرن چهارم تألیف شده‌است. نسخه دیگر، تلمود بابلی نام دارد که در حدود سال ۵۰۰ بعد از میلاد تألیف شده‌است، با اینکه بعد از آن نیز تحت ویرایش قرار گرفته است. معمولاً در زمان حاضر، وقتی لغت تلمود مورداستفاده قرار می‌گیرد منظور تلمود بابلی است. این کتب در تقابل با مسیحیت رومی نگاشته شده‌اند که از کتب عهد قدیم یهود به نفع خودشان استفاده می‌کرده‌اند. در نتیجه خاخام‌ها سعی کردند معنی و مفهوم آن اضافه‌شده‌ها را تغییر و به نفع خودشان خنثی کنند.

 

تلمود معمولاً بسیار مشکل است. زبان مورداستفاده در آن دارای بسیاری لغات یونانی و پارسی است که در گذر زمان فراموش شدند. یک بخش مهم از مطالعه تلمود فهمیدن این لغات مشکل است. بعضی خاخام‌ها نظیر گرشوم بن یهودا و ربینو حنانیل تفسیرهایی بر تلمود عرضه کردند. این تفسیرها متن تلمود را می‌خواند و به خواننده کمک می‌کند که آن را بفهمد. یک اثر مهم دیگر سفر هامفتاح توسط نسیم گائون است که بخش‌های مختلف تلمود را به دقت توضیح می‌دهد. بهترین تفسیر موجود بر تلمود اثر راشی است که بسیار مفصل و دقیق بوده و از تمامی تلمود است. این اثر معنی دقیق لغات را بیان می‌کند و ساختار منطقی بخش‌های مختلف را توضیح می‌دهد. علت بر اینکه زمانی که یهودیان در اسارت یا سلطه یونانیان و پارسیان یا بابلیان بودند مجدد کتب آنها دست خوش تغییر و تحریف شده است. یعنی حاکمان وقت مستقیماً در مکتب و مذهب آنها مداخله کرده‌اند.

در بین یهودیان سفاردی و ایتالیایی بعضی تلاش کردند که فلسفه ارسطو را به تلمود پیوند بزنند. این روش اولین‌بار توسط اسحاق کامپنتون استفاده شد و در کتابی به نام درخی ها - تلمود چاپ شد. این نوع روش همچنین در آثار موسی چایم لوزوتو نیز یافت می‌شود. چون خود ارسطو و افلاطون نظریه مدینه فاضله یا آرمان‌شهر را از یهودیان گرفته بودند و یهودیان بعداً خواستند این نظریه فلسفی را خودشان توسعه دهند. کاملاً واضح است که مسیحیت رومی و... مجدداً یهودیان را وادار به تغییر یا اضافه‌کردن مطالبی به بعضی از تلمودها کرده است تا با دنیای مسیحیت در تعارض نبوده باشد.

 تلمود در بین مسیحیان، مسلمانان، بی‌دینان و انسان‌گرایان دارای منتقدان فراوانی است. بسیاری انتقادات سبب درگیری‌های شدید بین یهودیان و غیریهودیان (جنتیلها) به‌صورت تاریخی شده است. مایکل رادکینسون در کتاب تاریخ تلمود خود از این انتقادات یاد می‌کند. افرادی نظیر نیکولاس دونین، یوهان پففرکورن، یوهان آندریاس آیزنمنگر، پیروان ژاکوب فرانک و آگوست رولینگ از تلمود انتقادات شدیدی کرده‌اند. بسیاری از این انتقادات توسط افرادی مطرح می‌شود که دیدگاه‌های یهودستیزانه دارند که ازاین‌قبیل افرادی نظیر جاستیناس پرانایتیس، الیزابت دیلینگ، ویلیام لوتر پیرس و دیوید دوک هستند. منتقدان مسلمان، یهودی و بیدین نیز از تلمود وجود دارد.

 معمولاً منتقدان تلمود دلایل زیر را دلیل انتقاد خود می‌دانند:

مطالب ضد مسیحی یا ضد غیریهودی (ضد جنتیلی)،
مطالب عجیب و غیراخلاقی ازنظر جنسی،
تحریف در متن کتاب خدا.

موافقان تلمود عقیده دارند که این انتقادات از دیدگاه‌های یهودستیزانه ناشی شده و بخش‌های مورد ارجاع خارج از متن مورد بررسی قرار گرفته‌اند.

معمولاً تاریخ تلمود با تاریخ جنبش‌های ضدیهودی عجین شده است. در زمانی که اولین نسخه‌های تلمود چاپ شد، امپراتور جاستینین دستور داد از دوگانه‌سازی عهد عتیق جلوگیری شود. این دستور توسط مسیحیان همراه با تفکرات ضدیهودی با شدت اجرا شده و سرآغاز انتقادات علیه تلمود شد. در همین زمان در فرانسه، مطالعه تلمود با شدت زیادی دنبال می‌شد.

اولین انتقادات نسبت به تلمود توسط نیکولاس دونین که یک یهودی زاده بود که به دین مسیحی گرویده بود ایجاد شد. این انتقادات باعث درگیری‌های علنی بین مسیحیان و یهودیان شده و مسیحیان نسخه‌های تلمود را در پاریس در سال ۱۲۴۲ در آتش سوزاندند.

همچنین در سال ۱۲۶۳ بحث مشابهی بین خاخام نهمانیدس و یهودی زاده دیگری به نام پابلو کریستیانی که به مسیحیت گرویده بود در اسپانیا منجر به سانسور بخش‌هایی از تلمود شد.

در سال ۱۴۱۳، جرونیمو سانتافه تلمود را مقصر شناخت و اعلام کرد که لغاتی که در مورد کافرین در تلمود مورداستفاده است خطاب به مسیحیان است؛ ولیکن خاخام‌های یهودی اعلام کردند که در نظر آنان مسیحیان گمراه هستند ولیکن با کافرین متفاوت هستند.

 در سال ۱۴۱۵، پاپ بندیکت سیزدهم در فرمانی خواندن تلمود را برای یهودیان ممنوع اعلام کرد و دستور داد تمام نسخه‌های موجود از آن نابود شوند.

بعد از چاپ اولین نسخه تلمود توسط دانیل بومبرگ، واتیکان که ابتدا اجازه چاپ آن را داده بود، آن را ممنوع اعلام کرد و دستور به نابودی نسخه‌های آن داد. در سال ۱۵۵۳ نسخه‌های زیادی از تلمود گردآوری شده و در رُم در آتش سوزانده شد.

در نسخه بازل تلمود که در سال ۱۵۷۸ چاپ شد، تمامی قسمت عبودا زارا و کل مطالبی که علیه مسیحیت بود سانسور شد. پاپ گرگوری سیزدهم و کلمنت هشتم نیز به مخالفت شدید با تلمود برخاستند. با گسترش مطالعه تلمود در لهستان، مخالفت‌های بسیاری نیز در لهستان علیه تلمود شکل گرفت. به طور مثال، در سال ۱۷۵۷، در دادگاه فرانکی‌ها (پیروان ژاکوب فرانک) تمام نسخه‌های تلمود را نیز سوزاند.

انتقادات از تلمود در دنیای اینترنت فراوان است. جستجوی تلمود در اینترنت به صفحات بی‌شماری دربارهٔ بخش‌های بحث‌برانگیز تلمود منجر می‌شود. بیشتر این انتقادات حول بحث‌هایی در مورد مخالفت تلمود با مسیحیان، اتهام جادوگر بودن به عیسی مسیح (...،b Sanh 43a-b) و مجازات سوزانده شدن در مدفوع داغ در جهنم برای او (...،b Git 56b, 57a)، اتهام هرزگی به مریم مادر عیسی (...،b Sanhedrin 67a) و قسمت‌های ضد جنتایلی (ضد غیریهودی) (... b Sanhedrin 57a) در تلمود است.

جماعت سنی نیز، ملیکا همسر حسن عسکری را یک برده رومی و بدکاره می‌نامند. همچنین منکر تولد اولادی به نام محمد یا مهدی از ایشان هستند. اگر هم زاییده شده باشد هادی نیست. این وجه تشابه مذاهب در ظاهر ابراهیمی است؛ یعنی این‌گونه دعاوی از یهودیت و مسیحیت به سنت و مهدویت به ارث‌ومیراث رسیده است.

 از قرون‌وسطی و آشناشدن مسیحیانی که عبری یادگرفته بودند با تلمود یا اطلاعاتی که یهودیان مسیحی شده به مسیحیان دادند انتقادهای زیادی از محتوای تلمود صورت گرفت. معمولاً چهار اتهام اصلی به تلمود عبارت بودند از:

در تلمود، غیریهودیان (جنتیلها) خارج از نژاد انسان‌ها بوده و وضعیتی در سطح حیوانات دارند.
تعلیم تلمود به غیریهودیان (جنتیلها) ممنوع است و مجازات آن مرگ است.
یهودیان قسم به جنگ دائمی با مسیحیان نموده‌اند. یهودیان هر روز از خداوند تشکر می‌کنند که آن‌ها را جنتیل نیافریده است.

بسیاری از این اتهام‌ها هنوز هم رایج هستند. اولین اتهام مربوط به بخشی کریتوت ۶ب و یباموت ۶۱ الف است که می‌گوید: «شما آدم هستید و ملت‌های دیگر دنیا (جنتیلها) آدم نیستند». بر اساس تلمود اعتقاد بر این است که آدم تنها به کسی گفته می‌شود که قوانین تورات را رعایت کنند و از نسل اسرائیل باشد. اتهام دوم مربوط به بخش سنهدرین ۵۹ الف است که در آن گفته شده است: «یک گوئیم (جنتیل) که تورات را بخواند و یهودی که به او کمک کند باید کشته شوند.» معمولاً مدافعان تلمود معتقدند که چون تورات به هفتاد ملت قبل از اسرائیل عرضه شد و هیچ‌یک آن را قبول نکردند آن‌ها نباید محتوای آن را بدانند. اتهام سوم بر پایه بخشی از تلمود است که اظهار می‌کند: «این یک قانون مشخص است، عیسو از یعقوب متنفر است.» عیسو معمولاً در تلمود معادل جنتیل‌ها یا روم در نظر گرفته می‌شود. ازاین‌رو روم (مسیحیان) از یهودیان متنفر هستند.

 اتهام چهارم بر پایه دعای روزانه یهودیان چلو آسانی گوی (خدایی که مرا جنتیل نیافرید) در زمانی نوشته شده است که جنتیل بودن و بت‌پرست بودن معادل یکدیگر بودند. یک ربی در توضیح این مسئله نوشته است: «ما تشکر می‌کنیم که خدا ما را آگاه کرد که ما برخلاف جنتیلها خدای واقعی و نه بت‌ها را بپرستیم. یهودی بودن به ذات از جنتیل بودن برتر است، ولیکن ما برتری توحید بر بت‌پرستی را نیز قبول داریم.»

علت بر اینکه یهودیان حاضر به پذیرش مسیح نشدند؛ ولی رومیان او را جایگزین مذهب باستانی خودشان کردند.

در نهایت نازی‌های آریایی یا ژرمن با خواندن تلمود متوجه شدند که آنها نیز عقاید نژادپرستانه افراطی مشابهی با آنها دارند. یعنی در نهایت یکی از این دو نژاد باید باقی بماند که آنها تصمیم به حذف یهودیان گرفتند؛ یعنی هولوکاست. واژه نازی یا نازیسم هم از همان عبارت اشکنازی یهودی برگرفته شده است.

یکی از انتقادات مهم نسبت به تلمود اشارات بسیار منفی نسبت به عیسی مسیح و مادر او است. بعضی اعتقاد دارند که اشاره به فردی به نام یشوع ناصری در تلمود اشاره به عیسی مسیح است. در این داستان یشوع ناصری فردی جادوگر است که تلاش می‌کند اسرائیل را به بت‌پرستی بکشاند. او به دلیل این جادوگری در عصر عید پسح اعدام می‌شود. تلمود اشاره می‌کند که یشوع ناصری به دلیل این گناه در مدفوع داغ در دنیای بعدازاین سوزانده می‌شود. در نسخه تلمود یشوع ناصری زنازاده از سربازی رومی به نام پاندرا است. در تلمود به مریم مادر او به‌عنوان زنی آرایشگر که هرزگی می‌کرده است و به شوهر خود خیانت کرده است اشاره شده است. این بخش‌ها، به‌دفعات توسط پاپ‌ها، مسیحیان و یهودیان مسیحی شده برای توجیه حمله به یهودیان استفاده شده است. معمولاً خاخام‌های یهودی در دفاع بیان کرده‌اند که یشوع نامی رایج در بین یهودیان بوده است و این بخش‌ها لزوماً به عیسی اشاره نمی‌کند. این بخش یکی از بخش‌های مهم سانسور شده در نسخه‌های مختلف تلمود است.

در تشابه این عقیده، سگ سنی‌ها باور دارند که ملیکا یک بدکاره رومی بوده است. در نتیجه یا فرزندی اصلاً نداشته است و اگر داشته است نامشروع بوده است و هادی واقعی در آینده متولد خواهد شد. همان‌طور که یهودیان بر این باور هستند که یشوع یا ماشیح در آینده متولد خواهد شد.

به دلیل درگیری‌های شدید بین یهودیان و جنتیل‌ها در زمان نوشتن تلمود، بعضی خاخام‌های یهودی دارای دید به‌شدت منفی نسبت به غیریهودیان (جنتیلها) بودند. ازاین‌رو مطالبی در دشمنی شدید با غیریهودیان (جنتیلها) در تلمود وجود دارد. این بخش‌ها معمولاً توسط یهودستیزان برای توجیه حمله به یهودیان در گذر تاریخ به‌کرات مورداستفاده قرار گرفته است. حال‌آنکه موافقان تلمود اعتقاد دارند این مطالب به دلیل فشار بیش از حد یهودستیزی و دید شخصی این خاخام‌ها بوده است و دید یهودیت به‌صورت کلی را نسبت به غیریهودیان بیان نمی‌کند.

در طول تاریخ اتفاق مشابهی در مورد وهابی‌های سلفی اتفاق افتاده است؛ یعنی آنها کتب افراطی ضد مهدویت نگاشته و آنها را متهم به شرک، ارتداد، کفر و... کرده که مستحق مجازات مرگ و تبعید و... می‌شوند؛ ولی جامعه سنت لزوماً آن کتب تألیف شده را تأیید و حمایت نمی‌کنند.

به طور مثال، الیزر هیرکانوس ذکر می‌کند که ذهن هر جنتیل به‌صورت طبیعی به بت‌پرستی تمایل دارد. گوسفندی که از آنان خریداری شود برای قربانی‌کردن مناسب نیست. او اعتقاد داشته است که جنتیل‌ها تنها به این دلیل صدقه می‌دهند که برای خود نامی بسازند. او همچنین اعتقاد داشت که جنتیل‌ها در دنیای بعدازاین هیچ نقشی ندارند. یهودستیزی و فشاری که توسط رومی‌ها در زمان او اعمال می‌شد ممکن است در شکل‌گیری عقاید او نقش داشته بوده باشد. بعضی خاخام‌های دیگر نظیر یوشع حنانیه اعتقاد داشتند که در بین جنتیل‌ها نیز افراد صالح یافت می‌شود که در دنیای بعدازاین نقش دارند. او اعتقاد داشته است که در زمان مسیحایی تمامی جنتیل‌ها نیز موحد خواهند شد. الیزر مودیم اعتقاد داشته است که قوم اسرائیل با اینکه دارای گناهان مشابهی با جنتیل‌ها باشد به جهنم برده نخواهد شد درحالی‌که جنتیل‌ها به جهنم برده خواهند شد. الیزر بن ازریا ذکر کرده است که هر نوع قضاوتی که توسط دادگاه‌های جنتیل‌ها انجام شود در مورد یهودیان فاقد اعتبار است. اشماعیل بن الیشا ذکر کرده است که برای محافظت از یهودیان او از قوانین جنتیل یا یهودی برای سود رساندن به فرد یهودی تبعیت خواهد کرد. معروف‌ترین خاخام جنتیل ستیز شمعون بار یوحای است. معمولاً نوشتار او در مورد اینکه "بهترین جنتیلها باید کشته شوند" توسط یهودستیزان مورداستفاده قرار می‌گیرد؛ ولیکن این صحبت باتوجه‌به زندگی او در آن زمان باید موردتوجه قرار گیرد. ازاین‌رو بعضی یهودیان در نسخ بعدی نوشتار او جمله وی را "با بهترین مصریان باید کشته شود" جایگزین کردند. شمعون بار یوحای برای تأیید سخن خود دلیل اینکه "بهترین مارها باید از بین بروند" را میاورد. شمعون بار یوحای معتقد است که در بین ملت‌های دنیا تنها اسرائیل لیاقت دریافت‌کردن قانون الهی (تورات) را داشته است. یهودا بن ایلای سفارش می‌کند که دعای "تو را ستایش می‌کنم… تویی که من را جنتیل نیافریدی" هر روز خوانده شود. بر اساس نظر وی جنتیل‌ها نسخ تورات را دریافت کردند؛ ولی حاضر به پیروی از آن نشدند. شمعون بن گمالیل اعتقاد دارد که در مجازات جنتیل‌ها توسط قانون باید بسیار سخت‌گیری اعمال شود. یوسیا ذکر کرده است که هر جنتیل بت‌پرست دشمن اسرائیل است. یوناتان ذکر می‌کند که خورشید و ماه‌گرفتگی نشانه بدی برای جنتیل‌ها هستند. حنانیا آکابیا ذکر می‌کند که ریختن خون جنتیل در دادگاه انسانی مورد قضاوت قرار نمی‌گیرد ولیکن در دادگاه الهی مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. شمعون بن الیزر ذکر می‌کند که یهودیان و جنتیل‌ها نباید با یکدیگر معاشرت کنند. تلمود ذکر می‌کند که جنتیل‌ها قابل‌اعتماد نبوده و نباید به‌عنوان شاهد مورداستفاده قرار گیرند. تلمود ذکر می‌کند که قوانین تورات نباید به جنتیل‌ها یاد داده شوند، زیرا ممکن است آن‌ها از این قوانین در دادگاه علیه یهودیان استفاده کنند.

تقریباً تمامی تعالیم و آموزه‌های سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی ها نه از کتاب قرآن بلکه برگرفته شده از تعالیم تلمود است.

 

 

در اوائل اسلام

با استقرار خلافت عباسی در بغداد، در قرن دوم هجری، نقش بزرگان علمای دینی یهود به حدی برجسته شد که آنان موفق شدند مرجعیت تلمود بابلی را بر تلمود اورشلیمی، در اروپا نیز رسمیت بخشند. میدراش‌ها و آکادمی‌های بابل به‌قدری رونق یافت که بسیاری از دانش‌آموختگان از آکادمی‌های اسپانیا، پرووانس، ایتالیا، شمال آفریقا و امپراتوری روم شرقی به این میدراش‌ها مهاجرت کردند. بنا بر گزارش‌های موجود در منابع اسلامی، مسلمانان از وجود کتاب مقدّسی جز تورات نزد یهودیان آگاهی اجمالی داشته و آن را با نام المَثْناة، به معنای تکرار و نسخهٔ دوم، می‌شناخته‌اند.

قاسم بن سلام هروی (متوفی ۲۲۴) در غریب الحدیث (ج ۴، ص ۲۸۲) گزارش داده که از اهل علمی که کتاب‌های قدیمی (الکتب الاُوَل) را می‌شناخته و قرائت می‌کرده دربارهٔ المثناة پرسیده و او پاسخ داده است که احبار و رهبانان بنی‌اسرائیل پس از موسی آن‌گونه که می‌خواستند کتابی را در میان خود پدیدآوردند که جز کتاب خداوند بود، پس آن را المثناة (احتمالاً مراد میشناه بوده) نامیدند و در آن هر آنچه را می‌خواستند برخلاف کتاب خدا حلال یا حرام کردند. بر اساس این اطلاع، ابوعبید به تحلیل سخنی از عبداللّه بن عَمْرو می‌پردازد مبنی بر اینکه نقل سخنان اهل کتاب و اتکا بدان روا نیست (کَرِهَ الأخذَ عَنْ اَهْلِ الکتاب). زَمَخْشَری (متوفی ۵۳۸)

 در الفائق فی (غریب الحدیث (حدیث‌های جعلی)) (ج ۱، ص ۱۷۸) ضمن نقل روایتی از ابن عمرو دربارهٔ «اَشراط الساعة *» می‌نویسد که وی خواندن المَثْناة را از نشانه‌های وقوع قیامت دانسته است.

صرف‌نظر از صحت‌وسقم این روایت و به‌ویژه به‌کارگیری واژهٔ «مثناة» در آن زمان، می‌توان دریافت که احتمالاً آگاهی اجمالی از وجود کتابی حاوی سنّت و احکام و شرایع یهود، جدا از کتاب مقدّس یهود، از همان ابتدای آشنایی مسلمانان با یهودیان وجود داشته است. درعین‌حال، ظاهراً تعدادی اندک از مسلمانان، آن هم به‌صورت بسیار محدود، از تفکیک میان «تورات مکتوب» و «تورات شفاهی»، باتوجه‌به اینکه هر دو تورات خوانده می‌شدند، اطلاع داشته‌اند. در دوره‌های متأخر نیز این آگاهی اندک است.

در واقع خانواده خراب‌های خاخام به زنازادگان سگ سنی و زانی زادگان آشغال مهدوی فهماندند و یاد دادند که چون کتاب شما قرآن غیر قابل تحریف و تغییر شده، در کنار آن باید کتب ثانی یا دومی به نام احادیث و روایات یا عترت و سنت و... بنگارید و به محمد و... نسبت دهید تا بتوانید بر آن کتاب اصلی چیره شوید. ما در گذشته چنین کردیم و بسیار هم موفق بود؛ چون بر اضافات کلیسای رومی و اناجیل غلبه کردیم.

آیزنمنگر، محقق زبان‌های شرقی، در آلمان دو جلد کتاب در وهن تلمود نوشت که پایه و مبنای یکی از مهم‌ترین آثار علیه یهودیان در قرن نوزدهم شد. در این کتاب ضدیت با تلمود بسیار شدید بود. شهرت فراگیر مؤلف و کتابش سبب شد تا هم‌زمان سه ترجمه فرانسه از سه مترجم مختلف از این کتاب در ۱۸۸۹ به چاپ برسد. این کتاب در جهت یهودستیزی نازی‌ها نقشی مهم داشت. چند سال بعد در ۱۸۹۹ این کتاب در قاهره به عربی ترجمه و چاپ شد (الکنزالمرصود فی قواعدالتلمود، ترجمة یوسف نصراللّه). این ترجمهٔ عربی مبنای آشنایی جهان معاصر اسلام، به‌ویژه کشورهای عربی، با تلمود شد. گزیده‌ای فارسی از تلمود تألیف آبراهام کوهن، ترجمه از انگلیسی، موجود است (تهران ۱۳۵۰ ش؛ تجدید چاپ تهران ۱۳۸۲ ش). این کتاب که با نام گنجینه‌ای از تلمود، به چاپ رسیده است.

ولی مغولان نیز خیلی باهوش بودند و متوجه این گند و گوه مذاهب در ظاهر ابراهیمی شدند و چند مرکز شیطنت آنها من‌جمله نیشابور و بغداد را کلاً قتل‌عام و کشتار کردند.

 

یشوع - ماشیح = هادی - مهدی
یهودیت و مسیحیت = سنت و مهدویت
تلمود = عترت و روایات و احادیث

 

پسر انسان کیست؟

موضوع مهم اینکه این پیروان مذاهب در ظاهر ابراهیمی ولی در باطن شیطانی که اکثرا زنازاده هستند، همیشه فراموش می‌کنند که هدف خدا از خلقت انس و جن همان قیامت و دخول به بهشت و جهنم است و دراین‌رابطه یک مخلوق سفارشی و مخصوصی دارد به نام مسیح ابن مریم فرزند آدم. چون هم‌زمان با انعقاد جنین و نطفه او تخریب کیهان شروع شده است. اولین مولد در یوم القیامت است. متضاد جبت و طاغوت خلق شده یا متولد شده است. یعنی مسیح ضد جبت و طاغوت است. اجل و روز فوت واقعی او روزی است که سیاره زمین و ماه (جبت و طاغوت) تخریب می‌شوند. آخرین نوع بشر و انسان است که روی سیاره زمین باقی می‌ماند. آخرین انسانی است که توسط خود شخص خدا قبض روح می‌شود. تمامی اعداد شش به او مربوط می‌شوند (ششمین نور هدایت خدا برای بشر، ششمین نوع خلقت انسان، ششمین کتاب آسمانی و...) مأموریت کشتار تمامی انسان‌های روی زمین را دارد و...

منتها کل طایفه انس و جن جاکش و بی‌ناموس حرامی متوجه شده‌اند که مسیح موجود بسیار خاصی است؛ ازاین‌رو تمام قدرت و توان و نیروی خود را بر علیه او بسیج کردند. یهودیان با تمدن چندین هزارساله خود به‌اضافه کل چرندیات باطلشان من‌جمله، یشوع و ماشیح و نظریه باطل منجی گری و عدالت‌گستری جهانی، قوم برگزیده، سرزمین موعود و... رومیان با دین باطله نصرانیت و آن عقاید شرک‌آمیز و قلوه گویی، اعراب سگ سنی با الم کردن محمد، ام المومنین، خلفا، دین و کتاب کامله، برتری‌ات دینشان، هادی، کتب حدیث و روایات شیطانی و... و هزار البته مهدوی های خانواده خراب و مفسده فاحشه با الم کردن ولایت، امامت الهی، مهدی ولیعصر و صاحب‌الزمان و...

کفار و مشرکین و منافقین هم که همیشه خرمگس معرکه هستند؛ ولی اتفاق بسیار جالبی که در آینده رقم خواهد خورد اینکه جمیع این ضایعات انسانی و استوک‌های انس و جنی در مقابل همان مولود (عیسی) خوار و ذلیل شده و به دست همان مسیح، طعم تلخ شکست و حقارت را می‌چشند و تنها چیزی که نصیبشان می‌شود سم اسب مگاگ و ضربات سنگین شمشیر گاگ است. در نهایت هم به آتش جهنم داخل می‌شوند و همان مولود به ریش‌وپشم سوخته آنها می‌خندد. همچنین به زنان و دخترانشان که همانند مرغ پرکنده و عریان و رسوا شده‌اند.

تقریباً تمام ثروت و قدرت طاغوت در نزد مذاهب در ظاهر ابراهیمی بود ولی نتوانستند یک نبرد آرماگدون درست‌وحسابی به راه بیندازند. می‌دانید چرا؟ چون اینها جنگیدن بلد نیستند و این‌کاره نیستند. اینها به دنبال صلح، آرامش و رفاه و به قول خودشان عدالت‌گستری و منجی گری هستند تا در سایه آن از زندگی و مال و ثروت خود لذت ببرند و عیاشی و خوشگذرانی کنند. منتظر و چشم‌به‌راه باشید تا نبرد و جنگیدن واقعی را به شما نشان داده و یاد دهند. آن زمان خواب خوش این چرندیات از سرتان می‌پرد. با ظهور مسیح نبرد آرماگدون اجتناب‌ناپذیر می‌شود و چه بخواهید و چه نخواهید باید که با تمام قدرت و امکانات از خود دفاع کنید وگرنه زیر سم اسب مگاگ گوشت چرخ‌کرده می‌شوید. فقط به یاد داشته باشید که با هیچ سلاحی نمی‌توان مانع پیشروی آنها شد و هیچ‌چیز در برابر آنها سالم نمی‌ماند. یوئیل فصل

 

حزقیال فصل 2

۱ او به من فرمود: «ای انسان خاکـی، برخیـز و بایست تا با تو سخن گویم.» ۲ هنگامی که او با من تکلم می‌کرد، روح خدا داخل من شد و مرا برخیزاند. آنگاه آن صدا را باز شنیدم، ۳ که به من گفت: «ای انسان خاکی، من تو را نزد بنی اسرائیل می‌فرستم، نزد قومی یاغی که علیه من طغیان کرده‌اند. ایشان و پدرانشان همواره نسبت به من گناه ورزیده‌اند. ۴ آنان قومی هستند سنگدل و سرکش، اما من تو را می‌فرستم تا کلام مرا به ایشان بیان نمایی. ۵ این یاغیان چه بشنوند، چه نشنوند، این را خواهند دانست که در میان آنها نبی‌ای وجود دارد. ۶ «ای انسان خاکی، از ایشان نترس! اگر چه تهدیدهای این قوم یاغی مانند خار و همچون نیش عقرب باشد، باکی نداشته باش! ۷ چه گوش بدهند، چه ندهند، تو کلام مرا به گوش آنها برسان و فراموش نکن که ایشان، قومی یاغی و سرکش هستند. ۸ «ای انسان خاکی، به آنچه که به تو می‌گویم گوش کن و مانند ایشان یاغی نباش! دهانت را باز کن و هر چه به تو می‌دهم، بخور.» ۹و۱۰ آنگاه نگاه کردم و دیدم دستی بطرف من آمد و طوماری با خود آورد. وقتی طومار را باز کرد، دیدم که هر دو طرفش مطالبی نوشته شده، مطالبی که حاکی از اندوه، ماتم و نابودی است.

 

حزقیال / فصل ۲۱

۱و۲ خداوند به من فرمود: «ای انسان خاکی، رو بسوی اورشلیم نموده، کلام مرا بضد مملکت اسرائیل و خانه خدا اعلام نما! ۳ بگو که خداوند چنین می‌فرماید: «ای اسرائیل، من علیه تو هستم. من شمشیر خود را از غلاف بیرون کشیده، ساکنانت را خوب و بد، به یکسان نابود خواهم نمود. ۴ شمشیر من در سراسر مملکت، از جنوب تا شمال، همه مردم را از بین خواهد برد. ۵ آنگاه همه خواهند دانست که من، خداوند، شمشیر خود را بدست گرفته‌ام و تا زمانی که مقصود خود را عملی نسازم، آن را غلاف نخواهم نمود. ۶ «ای انسان خاکی، در نظر مردم آه و ناله کن! با غم و اندوهی جانکاه آه بکش! ۷ اگر از تو بپرسند که چرا آه می‌کشی، بگو که آه و ناله‌ات، بسبب خبر هولناکی است که خداوند داده است. با شنیدن این خبر، بند دلها پاره خواهد شد و هول و هراس بر همه مستولی خواهد گشت؛ دستها سست و زانوها لرزان خواهد گردید. بگو که روز هلاکت و سیاهی ایشان نزدیک است و داوری‌های من واقع خواهد شد.» ۸ خداوند فرمود: ۹و۱۰ «ای انسان خاکی، نبوت کن! به مردم بگو که شمشیری تیز و آماده می‌شود تا مردم را بکشد! شادمانی از بین خواهد رفت، زیرا قوم من احکام مرا خوار شمرده است. ۱۱ بلی، شمشیر را صیقل می‌دهند تا بتوان از آن استفاده کرد. این شمشیر تیز و صیقلی شده را به دست قاتل می‌سپارند. ۱۲ ای انسان خاکی، زار زار گریه کن و بر سر خود بزن، چون آن شمشیر آماده شده تا قوم من اسرائیل و تمام بزرگانش را هلاک سازد. ۱۳ من قـوم خود را امتحان می‌کنم؛ و اگر توبه نکنند، همه این بلایا را بر سرشان خواهم آورد. ۱۴ «ای انسان خاکی، نبوت کن؛ پیغام مرا اعلام نما؛ محکم دست بزن! شمشیر را بردار و با تهدید، دو سه بار بالای سرت حرکت بده تا نشان دهی که چه کشتار بزرگی در انتظار این قوم است! ۱۵ بگذار دلهایشان از تـرس فرو ریزد. چون بر هر دروازه‌ای برق شمشیر دیده می‌شـود. بلی، شمشیـر همچون بـرق آسمان می‌درخشد و برای کشتن، تیز شده است! ۱۶ ای شمشیر، از راست بزن! از چپ بزن! هر جا می‌خواهی برو! هر چه می‌خواهی بکن! ۱۷ بلی، من با غضب، دستهای خود را به هم خواهم زد و شما را مجازات خواهم نمود. آنگاه خشمم فرو خواهد نشست!» ۱۸ سپس خداوند فرمود: ۱۹و۲۰ «ای انسان خاکی، نقشه‌ای بکش و بر روی آن دو راه رسم کن، یکی بسوی اورشلیم در یهودا، و دیگری بسوی ربه که شهر عمونیان است. پادشاه بابل شمشیر بدست از آن راهها خواهد آمد. علامتی نیز بر سر این دو راهی که از بابل آغاز می‌شود، نصب کن. ۲۱ زیرا بزودی پادشاه بابل بر سر دو راهی خواهد ایستاد. او برای آنکه بداند به اورشلیم حمله کند یا به ربه، فال خواهد گرفت و با تیرهای ترکش خود، قرعه خواهد انداخت و برای بتها قربانی کرده، با جگر قربانی‌ها فال خواهد گرفت تا ببیند به کدام راه باید برود. ۲۲ تیرها به او نشان می‌دهد که باید بسوی اورشلیم برود! پس او و سپاهیانش با غریو جنگ، برای کشتار براه می‌افتند. ایشان در برابر دروازه‌ها، منجنیقها برپا کرده و برای تصرف شهر، سنگرها و برجها خواهند ساخت. ۲۳ اهالی اورشلیم نمی‌توانند این را باور کنند، چون با بابل پیمان اتحاد بسته‌اند! اما پادشاه بابل فقط به این می‌اندیشد که مردم اورشلیم طغیان کرده‌اند. پس او خواهد آمد و ایشان را شکست خواهد داد.» ۲۴ خداوند فرمود: «تقصیرات شما آشکار است و خطایا و گناهانتان در همه کارها و رفتارتان، به چشم می‌خورد. حال، وقت مجازات شما رسیده و به تبعید خواهید رفت. ۲۵ «و تو ای پادشاه اسرائیل، روز مجازات نهایی تو نیز فرا رسیده است. ۲۶ عمامه و تاج را از سرت بردار. از این پس، دیگر چیزی به ترتیب سابق باقی نخواهد ماند؛ فقرا سربلند خواهند شد و ثروتمندان پست و سرافکنده! ۲۷ من این سلسله سلطنتی را ساقط، ساقط، ساقط خواهم نمود و دیگر سر بلند نخواهد کرد تا زمانی که وارث حقیقی آن ظاهر شود. آنگاه همه چیز را به وی خواهم بخشید. ۲۸ «ای انسان خاکی، درباره عمونی‌ها نیز نبوت نما، زیرا که قوم مرا به هنگام سختی تمسخر کردند. به ایشان چنین بگو: «شمشیر من علیه شما نیز از غلاف بیرون کشیده شده است! شمشیر من تیز و صیقلی شده و مثل برق آسمان می‌درخشد. ۲۹ فالگیران و جادوگران و انبیای دروغین، به دروغ به شما وعده رهایی از دست پادشاه بابل را داده‌اند. شما گناهکارید و همراه شروران دیگر هلاک خواهید شد. روز داوری و مجازات نهایی شما فرا رسیده و شمـشیر بر گـردن شما فرو خواهـد آمد! ۳۰ آیا پیش از مجازات شما، شمشیر خود را غلاف کنم؟ نه! من شما را در زادگاهتان مجازات خواهم نمود. ۳۱ آتش خشم خود را بر شما فرو خواهم ریخت و بر آن خواهم دمید تا مشتعل‌تر گردد. شما را بدست مردمانی وحشی و بی رحم که در ویران کردن ماهرند، تسلیم خواهم نمود. ۳۲ شما برای آتش، هیزم خواهید شد و خونتان در سرزمین خودتان خواهد ریخت و دیگر کسی شما را بیاد نخواهد آورد، زیرا من که خداوند هستم، این را گفته‌ام.»

 

حزقیال / فصل ۳۸

۱و۲و۳ این پیغام نیز از جانب خداوند به من رسید: «ای انسان خاکی، رو به سرزمین ماجوج که در سمت شمال است بایست و بضد جوج، پادشاه ماشک و توبال پیشگویی کن. به او بگو که خداوند می‌فرماید: «من بضد تو هستم. ۴ قلاب در چانه‌ات می‌گذارم و تو را به سوی هلاکت می‌کشم. سربازان پیاده و سواران مسلح تو بسیج شده، سپاه بسیار بزرگ و نیرومندی تشکیل خواهند داد. ۵ پارس، کوش، و فوط هم با تمام سلاحهای خود به تو خواهند پیوست. ۶ تمام لشکـر سرزمین جومر و توجرمه از شمـال، و نیز بسیاری از قومهای دیگر، به تو ملحق خواهند شد. ۷ ای جوج، تو رهبر آنها هستی، پس آماده شو و تدارک جنگ ببین! ۸ «پس از یک مدت طولانی از تو خواسته خواهد شد که نیروهای خود را بسیج کنی. تو به سرزمین اسرائیل حمله خواهی کرد، سرزمینی که مردم آن از اسارت سرزمین‌های مختلف بازگشته و در سرزمین خود در امنیت ساکن شده‌اند؛ ۹ ولی تو و تمام هم پیمانانت سپاهی بزرگ تشکیل خواهید داد و مثل طوفانی سهمگین بر آنها فرود خواهید آمد و مانند ابری سرزمین اسرائیل را خواهید پوشاند.» ۱۰

 

صفنیا / فصل ۱

۱ این است پیامـی که خداوند در دوران سلطنت یوشیا (پسر آمون)، پادشاه یهودا، به صفنیا داد. (صفنیا پسر کوشی، کوشی پسر جدلیا، جدلیا پسر امریا، و امریا پسر حزقیای پادشاه بود.) ۲ خداوند می‌فرماید: «همه چیز را از روی زمین محو و نابود خواهم کرد. ۳ انسانها و حیوانات، پرندگان هوا و ماهیان دریا را از بین خواهم برد. انسان شرور با همه بتهایی که می‌پرستد نابود خواهد شد. ۴ «یهودا و اورشلیم را مجازات می‌کنم. آثار و بقایای پرستش بعل را از بین می‌برم بطوری که دیگر اسمی از کاهنان بت بعل باقی نماند. ۵ آنانی را که بر بامها، آفتاب و ماه و ستارگان را پرستش می‌کنند و نیز کسانی را که مرا می‌پرستند و به من سوگند وفاداری یاد می‌کنند ولی در عین حال بت مولک را نیز می‌پرستند، هلاک خواهم کرد. ۶ آنانی را که از پیروی من برگشته‌اند و کسانی را که نزد من نمی‌آیند و از من راهنمایی نمی‌خواهند از بین خواهم برد.» ۷ در حضور خداوند خاموش باش، زیرا روز داوری او فرا رسیده است. خداوند قوم خود را برای کشته شدن آماده می‌سازد. او دشمنان آنها را دعوت کرده تا سرزمین یهودا را غارت کنند. ۸ خداوند می‌فرماید: «در آن روز داوری، رهبران و رؤسای یهودا و تمام کسانی را که از رسوم بت پرستان پیروی می‌کنند مجازات خواهم کرد. ۹ آری، آنانی را که در پرستش خود، روشهای کافران را بکار می‌برند و نیز کسانی را که کشتار و غارت می‌کنند تا معابد خدایان خود را پر سازند، مجازات خواهم کرد. ۱۰ در آن روز صدای ناله و فریاد از دروازه‌های اورشلیم به گوش خواهد رسید و صدای نعره دشمن از تپه‌ها شنیده خواهد شد. ۱۱ «ای بازاریان اورشلیم، از غم و غصه شیون کنید، زیرا تمام تاجران حریص شما نابود خواهند شد. ۱۲ «در آن روز، با چراغ در اورشلیم خواهم گشت و کسانی را که با خیال راحت گناه می‌ورزند و گمان می‌کنند که من کاری به کارشان ندارم، پیدا کرده مجازات خواهم نمود. ۱۳ اموالشان را به دست دشمن خواهم داد و خانه‌هایشان را با خاک یکسان خواهم کرد. خانه‌ها خواهند ساخت، ولی نخواهند توانست در آنها ساکن شوند. تاکستانها غرس خواهند کرد، ولی هرگز شراب آنها را نخواهند نوشید.» ۱۴ آن روز هولناک نزدیک است و بسرعت فرا می‌رسد. در آن روز مردان قدرتمند به تلخی خواهند گریست. ۱۵ آن روز، روزی است که غضب خداوند افروخته می‌شود. روز سختی و اضطراب است، روز خرابی و ویرانی، روز تاریکی و ظلمت، روز ابرها و سیاهی‌ها! ۱۶ شیپور به صدا در می‌آید، جنگ شروع می‌شود، شهرهای حصاردار و برجهای بلند واژگون می‌گردند. ۱۷ خداوند می‌فرماید: «شما را مثل آدم کوری که بدنبال راه می‌گردد، درمانده خواهم نمود، چون نسبت به من گناه ورزیده‌اید. بنابراین، خون شما بر خاک ریخته خواهد شد و بدنهایتان همانجا روی زمین خواهد گندید.» ۱۸ در آن روزِ غضبِ خدا، طلا و نقره شما نخواهد توانست جان شما را از مرگ برهاند، زیرا تمام زمین از آتش غیرت او گداخته خواهد شد. او بسرعت زمین را از وجود ساکنان آن پاک خواهد ساخت.

 

سخن آخر:

إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ ﴿۹﴾

خداوند کلام خودش در کتاب قرآن را تضمین و تأیید می‌کنند و تمامی مطالب کتب عهد قدیم و جدید و کلیه کتب دینی و مذهبی این چهار فرقه ضاله شیطانی من‌جمله احادیث و روایات، باطل و مردود است مگر اینکه با کتاب قرآن همخوانی و مطابقت داشته باشند؛ یعنی اصل، کتاب خداست ولی شیاطین نگارش بسیار زیادی دارند که نباید به آنها اعتماد و باور کرد. اصل قرآن و کلام خداست. خداوند هیچ تضمین و تأییدی برای کلام انبیا خارج از کتاب قرآن را نداده است. بلکه برعکس هشدار هم داده است که کلام انبیا تحریف و تغییر داده شده است و کلام محمد نیز شامل این موضوع می‌شود؛ یعنی شیاطین برای چیره‌شدن بر قرآن، حرف در دهان نبی و رسول گذاشته و می‌گذارند و فریب‌خوردگان به احترام او می‌پذیرند و گمراه می‌شوند. اهل جماعت سگ سنی اولین و بزرگ‌ترین جاعلین و مهدوی ها در مقام دوم تقلب هستند.

در حقیقت یشوع، ماشیح، هادی و مهدی شبیه موز، خیار، آناناس و نارگیل هستند که پروردگار عالم به دست نوع بشر (انترهای درختی) داده است که تا روز قیامت مشغول بازیگوشی و غافل شوند. فقط زمانی که حمله مگاگ را دیدند آنها را رها کرده و پا به فرار می‌گذارند.

قدرمسلم موجودات و مخلوقات فلسفی یشوع و ماشیح حداقل ۶۰۰ سال قبل از میلاد مسیح وجود داشته‌اند و مسیح عیسی ابن مریم رسول‌الله (پسر انسان یا آدم) ۳۳ سال با آنها مخالفت و مبارزه کرده است و اصلاً به همین دلیل بسیار مهم مورد انکار و تکذیب و حتی حذف قرار گرفته است. افتضاح زمانی رخ‌داده است که ۶۰۰ سال بعد از فوت او موجودات فلسفی مشابهی به نام هادی و مهدی خلق شده‌اند که حاصل نبوغ نوابغ سگ سنی و آشغال مهدوی است که مسیح بعد از ظهور، می‌بایست با چهار موجود و مخلوق فلسفی وارد نبرد و جنگ شود که به‌نوعی کار زیاد کنی شده است. به‌هرحال چهار فرقه و مذهب ضاله یهودیت، مسیحیت، سنت و مهدویت می‌بایست که از مخلوقات فلسفی و در کل مذهب و مکتب باطله خود دفاع کنند وگرنه زنازادگی آنها مسلم و بارز و مشخص می‌شود.

۸۰ میلیون ایرانی داخل کشور و ۸ میلیون انصراف از تابعیت ایرانی داده خارج از کشور به‌اندازه یک گوسفند یا بز عقل و شعور یا فهم ندارند. چرا؟

زمانی پارسیان و بابلیان و رومیان و مصریان سگ گربه بودند و در حال جنگ و نزاع بر سر خدایان باطلشان. اسکندر مقدونی تمدن آنها را از هم فروپاشاند و هخامنشیان منقرض شدند. اعراب تمدن ساسانیان را منقرض کردند. مغولان تمدن ترکان سلجوقی و خوارزمشاهیان و غزنویان را حلاجی کردند. اگر در ایران انقلاب مهدوی نمی‌شد، روس‌ها همان بلای افغانستان را سر ایران می‌آوردند. صدام تمدن مهدوی ها را در هم کوبید. امروز با کل دنیا و اسرائیل درگیر شده‌اند و فردا زیر سم اسب مگاگ هستند.

چرا؟
چون این چهارپایان هیچ توجهی به کلام خدا و انبیا نکرده و نمی‌کنند. بدبختی آنها این است که ساز خود را می‌نوازند و صدای این ساز برای خداوند ناخوش آیند است و خدا آنها را به روزگار سیاه دچار کرده و می‌کند و خواهد کرد تا شاید عقلشان به کارافتاده و مفهوم آیات کتاب قرآن را بفهمند که اگر موجودات فلسفی همچون مزدک، اهورامزدا، زرتشت، کوروش، داریوش، ستار، ابی، آندره ایندرا، هادی، مهدی، شیوا، آناهیتا، ولیعصر و ولیعهد و صاحب‌الزمان، بابک مفعول خرم‌دین (قره داغ اشئی)، خلافت، ولایت، امامت الهی، عترت و... بگذارند که نخواهند گذاشت؛ چون چیزی شبیه تومور یا انگل و کیست مغزی شده‌اند و نیاز به جراحی دارند البته نه به دست پزشکیان بلکه به دست گاگ و مگاگ.

مسیح تا در قنداق و همراه مادرش بود، شیاطین بنی‌اسرائیل به او و مادرش تهمت ناروا می‌زدند. زمانی که دهان به سخن گشود، شیاطین همه به‌زانو افتاده و گفتند که این همان رمال، ساحر یا جادوگر اعظم ماست. سایه او را تعقیب کنید تا شاید چیزهایی به شما یاد دهد. زمانی که به گل جان می‌داد، مردگان را زنده و بیماران را شفا می‌داد و آنها را از راز و اسرارشان خبر می‌داد، روزبه‌روز ناامیدتر و در مقابل او خوارتر و حقیرتر می‌شدند. با خودشان می‌گفتند چگونه او می‌تواند این کارها را انجام دهد که ما چندین هزار سال نتوانستیم. در نهایت وقتی از او قطع امید کردند، تصمیم به حذفش گرفتند تا آبرو و حیثیت و اعتبار بنی‌اسرائیل خدشه‌دار نشود. ازاین‌رو خدا به محمد گفت که از این‌جور چیزها به‌دور باش وگرنه بنی‌اسرائیل تحریک شده و دست‌بردار تو نخواهند شد. مثل کنه به تو چسبیده و در نهایت همان خواب شوم را برای تو می‌بینند. ولی اعراب دست‌به‌کار عجیبی زدند و با خود فکر کردند که محمد در مقابل مسیح حقیر و ناتوان شده است. معجزات دروغین و کذبی را به او نسبت دادند و سعی کردند برای خودشان یک شبه مسیح جعل و تقلب کنند که شد هادی یا مهدی. در آینده این دو مخلوق تقلبی و جعلی، هم برای خودشان و هم برای مسیح دردسرساز خواهد شد. همچنین پیامبرشان محمد با کلی معجزه و حرف‌وحدیث جعلی و تقلبی.

اما خیالی نیست و اصلاً اهمیتی ندارد؛ چون مسیح برای درگیری می‌آید چه یک نفر چه ۸ میلیارد نفر.

 

مَا خَلْقُكُمْ وَلَا بَعْثُكُمْ إِلَّا كَنَفْسٍ وَاحِدَةٍ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ﴿۲۸﴾ لقمان

نبرد برای خدا و انبیا نیز همینگونه است.

 

یهودیان زمانی به اسکندر مقدونی گفتند یشوع و زمانی به کوروش هخامنشی گفتند ماشیح و زمانی که خود مسیح حقیقی متولد شد به او گفتند الدجال المسیح یا مسیح دروغگو و شیاد. چرا؟

چون تعریف دقیق و درستی از یشوع و ماشیح ندارند و آنها چیزی نیستند جز توهم و خرافات فلسفی بنی‌اسرائیل و زمانی که مسیح با آن خرافات درگیر و وارد مبارزه شد تصمیم به حذفش گرفتند.

 

مشکل زایشگاهی خلافت عباسی چه بود و چرا توسط هولاکوخان نواده چنگیز مغول قتل‌عام شدند؟

بعد از ظهور اسلام در عربستان، یهودیان هیچ قدرت و تمکینی در دنیا نداشتند؛ چون نصرانی‌ها یهودیان را از اورشلیم به مدینه اخراج یا تبعید کرده بودند. یعنی بعد فوت محمد، یهودیان برای مسلمان هیچ تهدیدی محسوب نمی‌شدند؛ ولی از طرف نصرانی‌ها تهدید بسیار بزرگی متوجه آنها بود. آنها اورشلیم و روم را در اختیار خود داشتند و منتظر ظهور مسیح بودند تا به‌طرف اعراب لشکرکشی کنند. امویان و عباسیان دو چالش خیلی بزرگی داشتند. چالش اول ظهور خود مسیح و چالش دوم نصرانی‌های مذهبی افراطی بودند؛ یعنی جنگجویان صلیبی.

جنگجویان صلیبی مذهبی و موعود باور و منتظر نبرد آخرالزمانی آرماگدون بودند تا ترتیب اعراب و اسرائیل را بدهند همچنین خود پارسیان تازه‌مسلمان شده را. آنها فکر می‌کردند که مسیح منجی آنها و عدالت‌گستر جهانی است؛ یعنی فرزند خداست و کسی که بعد ظهورش کل دنیا را تملک و در اختیار آنها می‌گذارد. محاکمات روز قیامت به دست اوست و با شفاعت و فرمان او بخشوده شده و به بهشت راه می‌یابند. یعنی خدا در آیین آنها بازنشسته و ازکارافتاده بود و مسیح به‌عنوان فرزند و ولیعهد او نظام گیتی را به دست گرفته بود و همه چیز و همه‌کس را ولایت و سرپرستی و رهبری یا هدایت می‌کرد.

آنها جنگجویان انتحاری بودند که از مرگ نمی‌ترسیدند؛ چون وعده ملاقات مسیح و دخول بهشت به آنها داده شده بود و از مرگ هیچ هراسی نداشتند و لذا امویان و عباسیان را به‌شدت در هم می‌کوبیدند. از طرفی آنها خرم دینان (بابکان) را تجهیز و آموزش نظامی داده و تحریک به عرب‌ستیزی می‌کردند. یعنی ناسیونالیسم‌های ایرانی که بر علیه اشغالگران عرب وارد مبارزه و جنگ شدند. یعنی عباسیان از روبرو با رومیان و مسیحیان درگیر بودند و از پشت‌جبهه اصلی با خرم دینان. یعنی سیاست رومیان مسیحی این بود که عباسیان توسط خرم دینان تضعیف شوند و با یک حمله بزرگ، هم عراق و هم ایران به تصرف آنها در بیاید. اما عباسیان اشتباه بزرگی کردند؛ چون برای ارتش و نیروی خود یک مسیح جعلی یا همان هادی و مهدی را ساختند تا از همان پتانسیل نبرد رومیان برخوردار شوند. هادی توسط امویان جعل شده بود.

یعنی نگران ظهور مسیح نباشید؛ چون فرزند و نواده محمد ظهور کرده و او را مهار می‌کند و شریعت محمد را به او آموزش می‌دهد و بعد از ختنه‌کردن عیسی، او خودش پیش‌نماز و امام‌جماعت می‌شود و هیچ اجازه‌ای برای مداخله او حتی سخن‌گفتن نمی‌دهد چه برسد به رهبری رومیان نصرانی و جنگجویان صلیبی؛ لذا امویان و عباسیان دست به نگارش کتب تلمود حتی اناجیل زدند. یعنی سعی می‌کردند آیین یهودیت را بر علیه مسیحیت احیا کنند تا تبدیل به آلترناتیو مؤثری شود. خلاصه گفته باشیم آنها در کنار مراکز نظامی و اطلاعاتی مدارس دینی و مذهبی چندمنظوره‌ای تأسیس کرده بودند. طلاب یهودی را مسیح و مسیحیت ستیز می‌کردند تا بر علیه مسیحیان وارد نبرد شوند.

برای طلاب مسیحی اناجیلی جعل می‌کردند که شبیه آموزه‌های اسلامی شود و به میان رومیان و مسیحیان می‌فرستادند تا به خیال خودشان ارشاد شده و دست از عرب‌ستیزی بردارند. از راهبان پارسی و عربی استفاده بسیار گسترده‌ای داشتند و بغداد عملاً همانند نیشابور تبدیل به شهر شیاطین و ساحران و جادوگران و جاعلین اسناد و مدارک دینی و مذهبی شده بود.

مشکل بسیار بزرگ زایشگاه‌ها جابه‌جاشدن کودکان نوزاد است؛ چون تا آخر عمرشان هویت واقعی خود را گم‌وگور می‌کنند. این بلا و مصیبت را امویان و عباسیان بر سر مذاهب ابراهیمی و اقوام و نژادها آوردند؛ یعنی دررابطه‌با یک سیاست موذیانه و شیطانی یعنی راهبردی برای جهان‌گشایی خیلی از طلاب و راهبان این مذاهب را به خدمت و مزدوری خود گرفته و در میان پیروان خودشان جابه‌جا کردند. همچنین محل سکونت و اقامت اقوام و نژادها را جابه‌جا و عوض کردند. اصلاً خودشان را گم‌وگور و بلاتکلیف کردند. هزاران‌هزار کتب دینی و مذهبی حتی آسمانی دروغ نگاشتند و چندین برابر آن حدیث و روایت جعل و تقلب کردند، البته موافق و مخالف فلسفه ادیان و مذاهب دیگر.

 

به طور مثال صهیونیست‌ها به دنبال فتح و تملک پارس هستند و مهدوی ها به فکر تملک و تصرف اسرائیل؟ می‌دانید چرا؟

چون اینها همانند کودکان زایشگاهی جابه‌جا شده‌اند؛ اما ژنوم و خونشان آنها را به وطن اصلی‌شان هدایت و راهنمایی می‌کند. آنها طبق غریزه حیوانی خودشان گرایش به زادگاه اجدادی خود دارند و البته به فکر مهاجرت یا اشغالگری هستند. به‌احتمال خیلی زیاد یکی از دلایل مناقشات آنها با مسیح همین موضوع خواهد بود. یعنی مسیح به اسرائیلی‌ها می‌گوید که شما هیچ ربطی به یعقوب و اسرائیل ندارید؛ بلکه فریسی، صدوقی، سفاردی، پارسی، بابلی، روس و در کل متفرقه هستید. اما جمعیت قابل‌توجهی از مهدوی ها یعقوب زاده و اسرائیلی هستند. اصلاً شما بر سر چه موضوعاتی یا اختلافاتی با هم درگیر و مبارزه می‌کردید؟

 

نظر قطعی یهود در مورد ماشیح و مسیح و محمد - فرهنگ انتظار چیست؟

 

https://www.youtube.com/watch?v=hIFvbOfX_ow

https://www.youtube.com/watch?v=H90BiiVALTY

https://www.youtube.com/watch?v=L7YvnVvmIYA

https://www.youtube.com/watch?v=C4hntothE5o

https://www.youtube.com/watch?v=MBBiQvtKOM0

https://www.youtube.com/watch?v=O9Pe0_c8jIw

https://www.youtube.com/watch?v=L6M5YAOQ7dw

https://www.youtube.com/watch?v=TGGVQEs03zQ

 

بچه شب شاشیده تو رختخواب، صبحانه از مادرش چای شیرین هم می‌خواهد. ریدن تو اسرائیل و ایران و امریکا الان منتظر ماشیح هستند تا برینند به کل دنیا. ولی مسیح و مگاگ می‌آید تا این کثافت‌کاری را برای همیشه پاک کنند.

 

 

بر خرمگس معرکه لعنت

 

مغان مجوس

https://www.youtube.com/watch?v=IpucEHGUQx8

 

کشیش نصرانی

https://www.youtube.com/watch?v=IwKQDn4M3eI

 

مولوی سنی (هادی)

https://www.youtube.com/watch?v=0XY3pfO_wIM

https://www.youtube.com/watch?v=LTUf6d6nnzM

 

آخوند مهدوی (مهدی)

https://www.aparat.com/v/YL4TF

 

این یک واقعیت و حقیقت بدیهی و اجتناب‌ناپذیر است که روسپی زاده‌های سگ سنی و فاحشه زاده‌های آشغال مهدوی، یشوع و ماشیح حرام‌زادگان یهودی و جنده زاده‌های نصرانی را به سرقت برده‌اند و از روی آنها هادی و مهدی را تقلب و جعل کرده‌اند و خیلی هم ضایع و افتضاح هستند؛ چون نسخه سوم و چهارم جعلیات است و رسوایی زمانی به پا می‌شود که دو پیامبر خداوند یعنی مسیح و محمد با آن مخلوقات فلسفی وارد نبرد و جنگ شده‌اند. یعنی بت‌هایی برای خود ساخته‌وپرداخته و در حال عبادت و پرستش هستند که به دست دو نبی شکسته شده است؛ ولی آنها این بت‌های سنگی را با چسب سنگ (احادیث و روایات جعلی) به هم چسبانده‌اند. جنده زاده‌های سگ سنی دروغ می‌گویند که فقط مهدوی ها مشرک هستند؛ بلکه خودشان سگ زاده ولگرد و کثافت کافر و مشرک هستند و خودشان این نجاست و کثافت را به برادران آشغال مهدوی منتقل کردند و آشغال مهدوی ها ابداعات و اختراعات آنها را توسعه داده‌اند. اینک یک سگ سنی با یک آشغال مهدوی یا یک حوزوی (طلبه جلقی فیلسوف بی‌سواد) با یک دانشگاهی (انتر درختی فرگشتی) ادغام و مخلوط شود چه شود؟ آن مخلوق دو یا چهار قبضه نامشروع رئیس‌جمهور پارسیان می‌شود؛ چون لیاقتشان همان است. چون لیاقت بشریت آخرت نیست؛ بلکه همان است که منتظر موجودی باشد که طاغوت را تملک و به او کادوی ولنتاین کند. ولی این‌گونه نمی‌شود؛ بلکه گاگ و مگاگ می‌آید و او سلاخی می‌شود. پشت دیوار ندبه یا داخل حرم هیچ فرقی ندارد، حتی در داخل پاسارگاد یا تخت‌جمشید یا مقبره‌های دیگر.

 

آیا انبیا باجناغ باز بودند؟

شاید اولین باجناغ‌ها در رسالت و نبوت الهی، لوط و ابراهیم بوده باشند. ابراهیم فرزندان و نوادگانش را نبی پرورش داد، همچنین یعقوب یا اسرائیل. موسی زیر دست خضر و شعیب پرورش یافت. مسیح همراه زکریا و یحیی تربیت شد و... ولی آنها باجناغ یا فامیل و اولاد باز نبودند. مشیت و خواست یا اراده خدا این‌گونه بود و انبیا هم عملی کردند. یعنی نبوت و رسالت طبق خواست و سلیقه خدا منتقل یا به ارث می‌رسد. حتی ممکن است با یکدیگر همکاری و همراهی نیز داشته باشند.

ولی بعد فوت محمد اتفاق بسیار عجیبی روی داده است و آن اینکه اعراب دورگه زنازاده سامی - افریقایی مدعی شدند که محمد استاد دانشگاه فلسفه و الهیات بود و در شهر مدینه دانشگاه نبی سازی و خط تولید رسالت تأسیس کرده است.

سگ سنی‌های خانواده خراب مدعی هستند که این مؤسسه غیرانتفاعی یک نوع خلیفه پروری بوده است؛ چون محمد در زمان فوت گفته است که ابوبکر رمال پدرزن من لیاقت خلافت را داشته و ازاین‌رو امام‌جماعت شود و به او اقتدا کنید و بعد او هم نوبت اصحاب من است حتی معاویه شکم‌باره و یزید زنباره و لاغیر. زمانی هم که مسیح آمد و اعتراض کرد، اولاد من هادی پاسخگو می‌شود و شما نگران هیچ‌چیزی نباشید.

اما آشغال مهدوی های مادر خراب بر این باور هستند که محمد آموزش‌وپرورش خصوصی و خانوادگی داشته است (کالج اهل‌بیت - ولایت پروری). چون محمد در غدیر خم (غدیر قم) گفته است که بعدازاین علی جانشین من و نبی شماست همچنین اولادش. زمانی که مسیح ظهور کرد، مهدی اقدامات لازمه را انجام و تازه مسیح باید ختنه شود و راه دور درازی در پیش دارد تا به مقام و جایگاه من برسد چه برسد به علی و اولادش.

اینها در کل باعث می‌شود که اسلام از حالت اینترنشنال و بین‌المللی خارج و تبدیل به یک نوع دین عربی یا پارسی و فرقه‌ای و مکتبی یا ایدئولوژیک شود. یعنی مثل یهودیت که مخصوص قوم یا اقوام خاصی است و از دیگران هرگز پذیرفته نمی‌شود.

ولی آنها خطای فاحشی می‌کنند؛ چون فاحشه زاده هستند و نبوت و رسالت از محمد به طور مستقیم و بدون واسطه به مسیح منتقل می‌شود؛ چون قبلاً از خود مسیح به او منتقل شده و به ارث برده شد. یعنی عیسی وارث تمامی انبیا می‌شود و سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی ها دماغ‌سوخته می‌شوند.

توله‌سگ سنی‌ها بر این باور هستند که هیچ سند و مدرک و شاهد تاریخی مبنی بر ولادت مهدی وجود ندارد. کسی نیست که از این مادر جنده‌های بی‌ناموس بپرسد که شما حرام‌زادگان مگر سند و مدرکی از طرف خدا در کتاب قرآن دارید که هادی در آینده متولد خواهد شد؟ اصلاً اسم پدر و مادر او چیست؟ حکایت او در کجای کتاب قرآن ذکر شده است که دیگران بخوانند و بفهمند. اینها همگی نتیجه باجناغ بازی اعراب سگ سنی است؛ چون عمر ابن خطاب مفعولی زیر خوابه امثال ابوسفیان بود و هر دو گی بودند. هادی و مهدی نتیجه باجناغ بازی امثال آنهاست. آن هم صرفاً برای مبارزه و ستیزه‌جوی با رسول خدا یعنی مسیح ابن مریم.

جالب است که بعد از ۱۴۰۰ سال عده‌ای به فکر باجناغ بازی مابین هادی و مهدی افتاده‌اند که به خیال خودشان با ترکیب این دو سلاحی مؤثر در مقابل عیسی بسازند و آن چیزی نیست جز وحدت سگ سنی و آشغال مهدوی که در دفتر ریاست جمهوری برنامه ریزی شده است.

 

 

اما عاقبت این دورگه سنی - مهدوی پوزیده چیست؟

اسحاق رابین (در عبری: יצחק רבין) (زاده ۱ مارس ۱۹۲۲ - درگذشته ۴ نوامبر ۱۹۹۵) سیاستمدار و ژنرال اسرائیلی بود. وی پنجمین نخست‌وزیر کشور اسرائیل بود که دو بار به مقام نخست‌وزیری اسرائیل (از ۱۹۷۴ تا ۱۹۷۷ و از ۱۹۹۲ تا زمان ترورشدنش در سال ۱۹۹۵) برگزیده شده بود. در سال ۱۹۹۴ و به خاطر تلاشش در دستیابی به صلحی جامع و به‌رسمیت‌شناختن کشور خودگردان فلسطینی و موفقیت در به ثمر رساندن پیمان اسلو به همراه یاسر عرفات و شیمون پرز موفق به دریافت جایزه صلح نوبل گردید. میانه‌روی‌های رابین و تلاشش برای صلحی جامع با فلسطینی‌ها در دور دوم نخست‌وزیری‌اش، با مخالف گسترده افراط‌گرایان اسرائیلی روبرو بود و سرانجام در تاریخ ۴ نوامبر ۱۹۹۵ به دست جوانی ۲۵ساله به نام ایگال عمیر در شهر تل‌آویو ترور شد. وی تنها نخست‌وزیر اسرائیلی است که به قتل رسیده است.

او هم انشا الله در آینده به دست آشغال مهدوی های تندرو و افراطی ترور و به درک واصل خواهد شد.

 

 

تحلیل و برداشت ما از سخنان خاخام و کاهن برجسته و اعظم یهود.

۱- دنیا خیلی خرتوخر شده و مذاهب در ظاهر ابراهیمی سگ و گربه هستند.

۲- سیاست‌مداران قادر به ایجاد صلح و آرامش بین‌المللی نیستند؛ بلکه این کار فقط از عهده ماشیح بر می‌آید.

۳- خداوند به انبیا مخصوصاً بنی‌اسرائیل وعده این صلح و آرامش جهانی را داده است و باید منتظر ظهور ماشیح بود. ماشیح علم خداشناسی را توسعه خواهد داد. ماشیح دنیا را زیرورو و زیروزبر خواهد کرد و بشریت ۱۸۰ درجه تغییر مسیر و عقیده خواهند داد.

۴- اینها مبالغه یا قلوه گویی و اغراق هستند و اصلاً هیچ نیاز و مبرمی وجود ندارد که ماشیح همانند مسیح معجزه داشته و از خود نشان دهد.

۵- خاخام‌ها و کاهنان یهود خودشان می‌توانند ماشیح شده و دست به قیام زنند و از شاگردان خودشان به‌عنوان نیرو و سرباز استفاده کنند.

۶- ماشیح باید یک جنگجو و فرمانده نظامی بوده باشد. ماشیح کسی نیست که مرده را زنده کند؛ بلکه کسی است که تمدن اسرائیل را نجات دهد یا زنده کند.

۷- ماشیح زمانی اعتبار دارد که همانند داود اعلام پادشاهی اسرائیل را بکند و از نوادگان او باشد. طبابت هم بلد نبود اهمیتی ندارد. ما را صاحب و مالک دولت و ملت بکند کافیست. ماشیح در کل لیدر و حامی اسرائیل است. دشمن اسرائیل، دشمن خداست. ماشیح نایب‌السلطنه خود خداست و جنگ‌های خدا را رهبری خواهد کرد. البته این جنگ‌ها سرد و بدون خونریزی خواهند بود و تعارضی با صلح و آرامش و رفاه جهانی نخواهند داشت. مثل جنگ امریکا و شوروی سابق است.

۸- ماشیح کل دنیا را اصلاح خواهد کرد؛ یعنی همه مجبور خواهند بود که از اسرائیل تبعیت و پیروی کنند. لازم هم نیست که یک نبی یا راهب و خاخام بوده باشد. شاید یک نظامی یا سیاست‌مدار بوده باشد، همانند سیاست‌مداران و نظامی‌های اسرائیلی و امریکایی.

۹- ماشیح همه اهل زمین را مجبور به یهودی شدن نخواهد کرد؛ چون یهودیت مخصوص بنی‌اسرائیل است. شاید به امثال ترامپ یهودیت افتخاری داده شود. البته به‌پاس زحماتش.

۱۰- ماشیح خالق زبان واحد و بین‌المللی اسپرانتو است و همه را به‌طرف خدای اسرائیلی یعنی یهوه هدایت خواهد کرد. دیگران هم حق ندارند که یهودی شوند فوق فوقش بهایی شوند مناسب‌تر است. دین عبارت است از یهودیت و بنه نوه وسلام نامه تمام. یهودیت مال اسرائیل و بنه نوه مال بقیه که در بهائیت تجلی‌یافته است حتی مسیحیت و اسلام.

۱۱- مسیح نتوانست ماشیح باشد و رومیان را شکست داده و پادشاهی و دولت و ملت اسرائیل را به پا کند. پس او ماشیح نبود؛ بلکه یک بنه نوه بود. مسیح در بهترین حالت می‌تواند یک جاده‌صاف‌کن یا جاده بازکن برای مقدمات اولیه ظهور ماشیح بوده باشد حتی شاید خود محمد. مسیح و محمد سعی‌کردند که ماشیح بشوند ولی نتوانستند و شکست خفت باری خوردند. مسیح بالای صلیب رفت و محمد به مدینه فرار کرد. شاید کوروش و اسکندر به‌نوعی شبه ماشیح بوده باشند. علت اصلی جنگ و درگیری و کشت‌وکشتار همان ماشیح جعلی به نام مسیح و محمد است. مقصر اصلی خود آنهایند.

۱۲- مسیح خودش منکر ماشیح بودن است؛ اصلاً این‌چنین ادعایی نداشته است. ولی پیروانش و حتی بعضی از اسرائیلی‌ها فکر می‌کردند که او می‌تواند ماشیح بوده باشد. ولی به‌یقین نبوده است؛ چون هیچ پادشاهی و دولت و ملت اسرائیلی و صلح و آرامش بین‌المللی حاکم نشد. در مورد محمد و ... نیز همین مطالب صادق است.

۱۳- ماشیح هادی است و دنیا را هدایت خواهد کرد البته نه به‌طرف خدا بلکه به‌طرف اسرائیل یعنی نایب‌السلطنه زمینی خدا. مسیح چون دروغگو بوده و ادعای کذب ماشیح بودن را داشته است توسط دادگاه اسرائیل محکوم به مرگ و برای اجرای حکم تحویل رومیان داده شده است. هرچند که رومیان گفتند نه خیر چون این مرد ماشیح و پادشاه اسرائیل است ما او را مصلوب می‌کنیم و بر بالای صلیب نوشتند که این پادشاه یهود است و یهودیان اعتراض کردند و رومیان گفتند که ما ماشیح حالی نمی‌شویم. راست و دروغش را به صلیب می‌کشیم تا حساب کار دست شما بیاید. چون بنی‌اسرائیل اصلاً حق داشتن پادشاهی ندارد چه برسد به دولت و ملت.

۱۴- مسیح درست وارون و بر عکس ماشیح عملکرد و باعث‌وبانی شد که وضعیت اسرائیل خیلی‌خیلی بدتر هم بشود. گویا او یک ضد ماشیح یا ماشیح ستیز بوده است. همچنین ضد یهود یا یهودی‌ستیز، درست همانند خود خود محمد بود. بعد نبوت آنها دنیا افتضاح شده است و باعث شدند که ماشیح متواری و گم‌وگور شود.

۱۵- ماشیح شدن مسیح در تایم دوم نبوت چرند است؛ چون در تورات نگاشته نشده است. کتاب مسلمانان نیز اشارات و تأییدی نکرده است.

۱۶- بر پدر مسیح لعنت چون باعث‌وبانی کشتار یهود به دست کفار و مشرکین شد. پدر و پسر و روح‌القدس گفتن یعنی تثلیث نصرانیت مخالف وحدانیت و شرک است؛ ولی هیچ اشکالی ندارد که پسران اسرائیل را پسر خدا و دختران اسرائیل را دختر خدا دانست؛ چون خدا برای ما تبصره نگاری کرده است. الوهیت در فرزندان اسرائیل است و لاغیر. ماشیح واقعی در آینده تازه‌تازه متولد خواهد شد.

۱۷- اسلام دین نیست؛ بلکه یک مکتب تقلیدی از یهودیت است. همچنین خود مسیحیت. آنها ایدئولوژی ما را به سرقت بردند. به‌هرحال چون به یهوه ایمان و باور دارند اشکالی نخواهند داشت به‌شرط اینکه با یهودیت و اسرائیل کاری نداشته باشند. آنها شاید بنه نوه باستان بوده باشند یا اینکه فرض و شناسایی شوند. آنها خوشان جاده‌صاف‌کن و جاده بازکن ما و ماشیح هستند. فقط نسل و زادورود داوید برای ما قابل‌پذیرش است.

۱۸- اصلاً کتب آسمانی زیاد اهمیت ندارد آنچه بسیار مهم است، عرفان و شهود درونی و ندای داخلی است و باید به آن گوش فراداد.

۱۹- از تئودور هرتزل گرفته تا نتانیاهو و بایدن - ترامپ، اگر چه نبی نبوده و معجزاتی نداشتند؛ ولی ماشیح واقعی هستند؛ چون به برپایی دولت و ملت اسرائیل کمک کردند. گور پدر انبیا که نخواستند یا اینکه نتوانستند. پیامبر خدا مثلاً پدرمان را زنده کرد، باید کل ارث و دارایی خودمان را به او مسترد کنیم (از بابت اصل و سود سرمایه). جمعیت ما زیاد است اگر او مردگان و اموات ما را زنده کرد، مشکلات کمبود آب و... صدچندان می‌شود. بیماران باید بمیرند تا زندگی ما بهتر شود.

۲۰- ماشیح که ظهور کرد دنیا تبدیل به آرمان‌شهر یا مدینه فاضله نشده و گل‌وبلبل هم نمی‌شود؛ بلکه فقط صحت و درستی یهودیت به اثبات رسیده و یهودیان بر دنیا حاکم و مستولی می‌شوند؛ چون لیاقتش را دارند. هیچ انسانی کشته نخواهد شد و هیچ‌چیز تخریب نخواهد شد؛ بلکه صرفاً انسان‌ها عوض شده و بردگی و بندگی یهود را قبول می‌کنند که کردند و ماشیح خیلی‌وقت‌پیش ظهور بسیار خصوصی و محرمانه‌ای در اسرائیل و امریکا داشته است و گفته است که بهتر است صدایش را در نیاورید و به کسی چیزی نگویید؛ چون برای سایر ادیان حساسیت‌برانگیز می‌شود. اورشلیم و واشنگتن خط تولید انبوه ماشیح سازی است. ماشیح ها با ما قایم‌باشک‌بازی می‌کنند یعنی می‌آیند ولی خودشان را معرفی نمی‌کنند؛ مثلاً بایدن یا ترامپ. شبح‌وار حامی و منجی ما هستند. گور پدر ماشیح، هزاران سال منتظر ماندیم خبری از او نشد، بعدازاین او را تراریخته می‌کنیم. موطلایی و چشم‌آبی بهتر جواب می‌دهد.

 

اینک تحلیل و برداشت ما از کلام خدا در قرآن:

1- پس منحرف ( جابجا ) كرد آن دو را شيطان از آن [بهشت] ، پس خارج كرد آن دو را از آنچه كه بودند آن دو در آن [حالت و فرم] و گفتيم پايين رويد [هر سه نفر آدم و زوجش و ابليس كه] بعض شما برای بعضی دشمنی [باشيد] و برايتان در زمين استقراری ( قرارگاهی ) و متاعی ( بهره ای) تا زمانی [باشد] 36 بقره

یعنی فرزندان آدم تا به ابد و روز قیامت سگ و گربه هستند. سیاستمداران و دولت مردان هم هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند. کاری هم از دست ماشیح بر نمی‌آید. چون نمی‌تواند خواست و مشیت خدا را تغییر دهد. هر فعلی که او انجام دهد و هر سخنی که به زبان آورد به این دشمنی و اختلافات دامن خواهد زد.

2- و اگر ميخواست سرور تو ، حتما ايمان می آورد كسی كه در زمين است همگی ايشان را جملگی ، آيا پس تو [ميتوانی] مجبور كنی انسيان ( مردم ) را تا اينكه باشند مومنان

و شايسته نباشد برای نفسی كه ايمان آورد مگر به اذن خداوند و قرار ميدهد ناپاكی ( كثافت و پليدی ) را برای كسانی كه تعقل نميكنند 100 یونس

 

اینجور کارها از عهده انبیا همچون مسیح و محمد بر نمی‌آید و خارج است چه برسد به ماشیح. چون خود خدا نمی‌خواهد که ایمان بیاورند.

 

و اگر می خواست سرور تو حتما قرار ميداد انسيان را امتی واحدی و [در حاليكه] همواره اختلاف كنندگانند 118 هود

 

3- خداوند در کتاب وعده قیامت را داده است و هیچ جای قرآن اشاره به ظهور منجی و عدالت‌گستر جهانی که صلح و آرامش را به ارمغان بیاورد نیست؛ چون دیگر راه بر قیامت بسته می‌شود و خداوند مجبور است که آن را کنسل و نادیده بگیرد. بلکه برعکس توضیح داده است که مسیح تکذیب و انکار می‌شود و به دنبال عصیان و طغیان انسان‌ها، دخان سماوی پدیدار شده و بعد آن خداوند اقدام به حمله و هجوم بزرگ، کشتار انسان‌ها و تخریب سیاره زمین می‌کند.

 

بلکه ایشان در شکی سرگرم‌اند (بازیگوشی می‌کنند) ۹

پس منتظر (مراقب) باش روزی را [که] می‌آورد آسمان به دخانی (دودی، ماده تاریکی، ماده سیاهی) آشکاری ۱۰

می‌پوشاند انسیان (مردم) را، این است عذابی دردناکی ۱۱

[می‌گویند] سرور ما، برطرف کن (بازکن، بگشای) از ما عذاب را، ماییم ایمان‌آورندگان ۱۲

کجا برایشان ذکری است و [درحالی‌که] آمده است ایشان را رسولی آشکاری ۱۳

سپس رو برگردانند از او و گویند آموخته‌ای (درس یاد گرفته‌ای) مجنونی [دیوانه‌ای است] ۱۴

ماییم برطرف‌کننده عذاب اندکی (زمانی) را، به‌درستی شمایید عودت (بازگشت و تکرار) کنندگان ۱۵

روزی که حمله می‌کنیم، هجوم بزرگ را، ماییم انتقام گیرندگان ۱۶ دخان

 

و گفتیم از بعد او (غرق‌شدن فرعون) برای پسران اسرائیل [که] ساکن شوید زمین را، پس آنگاه که آید وعده آخرت (نهایی و پایانی، قیامت) ، بیاوریم به شما پیچیده‌ای (گروه مردم از هر قشر و صنف و نژاد، از همه چیز درهم و بر هم متشنج و شوریده) . ۱۰۴ اسراء

و گذرانديم ( مقرر و سرنوشت كرديم ، مقتضی كرديم ) به جانب پسران اسرائيل در كتاب [تورات يا تقديرات خداوند]  كه حتما فساد ميكنيد در زمين دو مرتبه و حتما بزرگی ( برتری ) ميجوييد ، تكبری ( زياده خواهی ، خودخواهی ) بزرگی را

پس آنگاه كه آيد وعده اولی آن دو ، برمی انگيزيم برای شما بندگانی را از جانب مان دارندگان دلاوری ( نيروی ) شديدی ، پس جستجو كنند ميان شهرها را و باشد وعده ای انجام شدنی ( حتمی )

سپس رد كنيم ( باز گردانيم ) برای شما هجوم ( تاخت و تاز و حمله را ) برای ايشان و كمك كنيم ( توسعه دهيم ) شما را به اموالی و پسران و قرار دهيم شما را بيشتر نفراتی ( گروهی ، جمعيتی )

اگر نيكی كرديد ، نيكی كرديد برای خودتان و اگر بدی كرديد پس برای آن ( همانند آن ) [است كه بر خود بدی كرديد] ، پس آنگاه كه آيد وعده ديگری ( آخری ) برای اينكه ( تا اينكه ) مايوس كنند صورتهايتان را و برای اينكه ( تا اينكه ) داخل شوند مسجد [قدس] را همچنان كه داخل شدند آن را اولين باری و برای اينكه ( تا اينكه ) نابود كنند آنچه را كه خود بزرگی كرديد ( برتری جستيد ، بلند كرديد ) ويران كردنی را

اميد است سرور شما را كه رحم كند شما را و اگر برگشتيد ، بازميگرديم و قرار داديم جهنم را برای كافران بازداشتگاهی ( زندانی ) 8 اسرا

 

و حرامی (ممنوعی) برای قریه‌ای [که] نابود کردیم آن را، به‌درستی ایشان بر نمی‌گردند ۹۵

تا زمانی که گشوده شود یأجوج‌ومأجوج و ایشان از هر پشته‌ای (بلندی، تپه‌ای) به‌سرعت جاری می‌شوند (مثل سیل روان می‌شوند) ۹۶

و نزدیک شود وعده حق، پس آنگاه آن مشخصی (خیره‌ای) دیدگان کسانی که کفران کردند، ای‌وای ما را بوده‌ایم ما در غفلتی از این [واقعه] ، بلکه ما بودیم ظالمان . ۹۷ انبیا

 

درست برعکس صلح و آرامش و رفاه به نبرد آرماگدون اشاره شده که ۸ میلیارد انسان در آن سلاخی می‌شوند البته به دست یأجوج‌ومأجوج و امالک یا عمالیق

 

4-5-6- پس كسی را كه ميخواهد خداوند كه هدايتش كند ، ميگشايد سينه اش را برای اسلام و كسی را كه ميخواهد كه گمراهش كند ، قرار ميدهد سينه اش را تنگی باريكی ، چنانكه صعود ميكند در آسمان ، آنچنان قرار ميدهد خداوند كثافت ( پليدی ) را برای كسانی كه ايمان نمی آورند 125 انعام

و كسی كه می جويد غير اسلام دينی را ، پس هرگز قبول نميشود از او و اوست در آخرت از زيانكاران 85 آل عمران

و كيست ظالمتر از كسی كه افترا بست برای خداوند كذب را و [در حاليكه] او خوانده ميشود به سوی اسلام و خداوند هدايت نمی كند قوم ظالمان را 7 صف

بدرستی دين نزد خداوند اسلام [است] و اختلاف نكرد كسانی كه داده شدند كتاب را ( يهود و نصاری ) ، مگر از بعد اينكه آنچه كه آمد ايشان را دانش ، ستمی مابينشان و كسی كه كفران ميكند به آيات خداوند ، پس بدرستی خداوند سريع الحساب [است] 19 آل عمران

 

دین و آیین یا شریعت یهودیت با کل فلسفه و منطق و مذهب و ایدئولوژی‌اش باطل و مردود است و کار به جایی نمی‌برند.

 

16- لعنت شد كسانی كه كفران كردند از پسران اسرائيل بر ( به ) زبان داود و عيسی پسر مريم ، آن به [سبب] آنچه كه عصيان كردند و تعدی ( تجاوز ) می كردند 78 مائده

 

بنی‌اسرائیل تا روز قیامت دچار لعن و نفرین داود و مسیح شده‌اند؛ ولی خودشان خبری ندارند و فکر می‌کنند که درهای رحمت به‌سوی آنها گشوده شده است.

 

و گفت يهود و نصاری ماييم پسران خداوند و دوستانش ( بسيار دوست داران و مورد علاقه اش )  ، بگو پس چرا عذاب می كند شما را به گناهانتان ، بلكه شماييد بشری از آنچه كه خلق كرد ، می آمرزد برای كسی كه می خواهد و عذاب می كند كسی را كه می خواهد و برای خداوند است فرمانروايی آسمانها و زمين و آنچه كه مابين آن دو است و به سويش سرنوشت ( اختتاميه ) [است] 18 مائده

 

آیین یهودیت مادر چرندیات است و مذاهب نصرانیت، سنت و مهدویت ادامه آن اراجیف هستند که کپی برابر اصل شده‌اند منتها با تغییر کاراکتر و اقوام و نژادها. مشکل اصلی در کجاست؟

پیروان این مذاهب ضاله و باطله جان به ملک‌الموت نمی‌دهند. اصلاً راضی به برپایی قیامت و پایان آفرینش و ورود به جهنم نیستند. در این آرزو و خیال هستند که تخریب کیهان و قیامت و جهنم کنسل شود. در این آرزو هستند که کسی ظهور کند و سیاره زمین را تبدیل به بهشت کرده و دودستی تقدیم آنها بکند. حالا ممکن و مقدور نشد، قدرت و ثروت از آن آنها شود.

و ميخواند انسان به شر ( بدی ) دعايش به [همانند دعای] خير و باشد انسان عجولی ( عجله كننده ای ) 11 اسرا

 

 

نظر سایر طلاب یهودی:

ماشیح یعنی مناخیم (مراحم) یعنی رحمت‌کننده و تسلی دهنده. ولی مسیح مزاحم و لعنت الهی یا نفرین کننده بود. یعنی برای یهودیت مزاحمت بسیار زیادی ایجاد کرد. مناخیم بگین نخست‌وزیر اسرائیل، ماشیح و مراحم و تسلی‌دهنده خوبی بود. مسیحی‌ها که می‌گویند ماشیح آمده بود، سر گورش آمده؛ چون هیچ یک از وعده‌ها محقق نشده است؛ بلکه برعکس وعده‌ها روی داده است. مسیحیت بزرگ‌ترین دروغ تاریخ است. هر مصیبت و بلایی که به سر ما آمده و می‌آید به‌خاطر همان خطای گوساله‌پرستی است. ملخ ماشیح یک آدم فقیر است که سوار بر کره‌الاغی سفید می‌آید. او به‌خاطر گناهان ما تأخیر کرده است. حس بویایی خیلی قوی هم دارد و خوب و بد را از بویشان تشخیص می‌دهد. او در آینده در اسرائیل متولد خواهد شد. ماشیح حقانیت دین یهودیت را ثابت می‌کند و مسیحیت و اسلام را مردود و باطل می‌کند. در زمان ظهور ماشیح زنان حق ندارند از محدوده خود (خانه) خارج شوند. جوانان پر رو و بی‌شرم، پیران را مسخره می‌کنند. آموزش تورا (تورات) و ماشیح دنیا را پایدار و پابرجا می‌کند (قیامت کنسل می‌شود). دنیا به این دو نیاز مبرمی دارند. ماشیح به‌تمامی علوم روز دنیا تسلط کاملی دارد. او باید شبیه خدا بوده باشد. دزدی و فساد از بین می‌رود. درگیری و جنگ نیست. حسادت و کینه نیست. قحطی نیست. خوراکی فراوان شده است. ماشیح بعد از نبرد گاگ و مگاگ می‌آید. برای ظهور ماشیح باید دعای فرج خواند. ماشیح در اینترنت آنلاین می‌شود.

https://www.youtube.com/@iranjewishtv/search?query=%D9%85%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D8%AD

 

خیلی خلاصه گفته باشیم این موجود خبیث و شیطانی به نام ماشیح یهودی یا اسرائیلی برای نبوت انبیا بنی‌اسرائیل و حتی خود مسیح و شخص محمد یک معضل و چالش بزرگی بوده است که بعد از فوت محمد به هادی و مهدی تغییر نام و هویت داده شده است که در آینده برای نبوت مجدد مسیح تبدیل به یک معضل و چالش بزرگ خواهند بود؛ یعنی این بار مسیح باید با سه موجود خبیث و شیطانی ماشیح، هادی و مهدی مبارزه و نبرد کند. یعنی کار زیاد کنی سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی ها و کار را به جایی می‌کشانند که همگی متحد شده و او را تکذیب و انکار خواهند کرد و نبرد آرماگدون بلادرنگ شروع می‌شود؛ یعنی حمله و هجوم گاگ و مگاگ یا یأجوج‌ومأجوج و در نهایت این گاوداری بزرگ به نام سیاره زمین تعطیل می‌شود و گاوها سلاخی خواهند شد. یعنی خیلی‌خیلی بدتر و فجیع‌تر از حمله مغولان.

یکی از اتهامات وارده بر مسیح در دادگاه اسرائیلی این بود که ۳۳ سال ادعا داشته است که مسیح است؛ ولی ماشیح نبوده است؛ بلکه در این مدت با ماشیح مخالفت و مبارزه هم کرده است. دیگر اتهام او در دادگاه رومی این بود که قبول نکرده است که دست راست پادشاه روم باشد و خدایان باطل رومی را تأیید کند. یعنی الله، روح‌القدس، مادرش و خودش را به‌عنوان خدایان باستان رومی معرفی کند. اتهام محمد هم در نزد نصرانی‌ها و یهودی‌ها همان بود به‌اضافه اینکه ماشیح نصرانی و رومی را تأیید نکرد و ۲۲ سال با همه آنها مبارزه کرده و درگیر شد.

اتهام نهایی وارده به مسیح در آینده این خواهد بود که هادی سنی و مهدی مهدوی را قبول نمی‌کند؛ بلکه با آنها نیز سر جنگ و ستیزه دارد. ولی این بار دستگیری و شکنجه و حتی مصلوب شدنی در کار نخواهد بود و این مشاجره چند هفته به طول می‌کشد و به دنبال آن دخان سماوی و حمله بزرگ آغاز می‌شود.

 

مرغ همسایه غازه:

همسایه ما ایران حلبی ثبت‌نام کرده، ما هم ام وی ام اقساطی خریدیم. همسایه ما خرابه‌اش را آپارتمان کرده، ما هم طویله خودمان را دادیم مشارکت. همسایه ما یه پسر حرام‌زاده داشت الواط محل، فرستاده منچزدر دکتری بگیره بشه رئیس‌جمهور یا وزیر امور خارجه. ما هم فرستادیم ام‌آی‌تی بشه اپوزسیون آلترناتیو. همسایه ما یه فاحشه داشت، فرستاده کانادا، ما هم فرستادیم استرالیا مرینوس به چینه. همسایه ما یک زنازاده داشت فرستاده قم آخوند بشه، ما هم فرستادیم نجف مرجع تقلید و رهبر آینده بشه. موسی وصی و قیم داشت به اسم یوشع بن نون، ما هم ابوبکر رمال، عمر مفعول و عثمان صراف و... را کردیم خلیفه محمد. یهودیان و نصرانیان ماشیح دارند، خود علی و محمد اولاد ناخلف داشتند و ادعای امامت و... کردند، ما هم چندتا ناخلف پیدا کرده و معمم می‌کنیم میشن ماشیح. هادی ماشیح سنی و مهدی ماشیح مهدوی. مسیح ظهور کرد می‌فرستیم آخر صف برای اقامه نماز. ابوبکر رمال پیش‌نماز شده است. پیش‌نمازان ما هادی و مهدی شده‌اند. همسایه ما هر گوهی که خورد و هر غلطی که کرد ما هم می‌خوریم و می‌کنیم چه برسد به یهود و نصارا. محمد خودش حدیث و روایت بسیار دارد که از آنها عقب نمانید. تاریخ آنها را بخوانید و تکرارش کنید. همسایه ما سگ‌توله‌هایش را فرستاد نظام، ما فرستادیم سپاه قدس فردا موی دماغ مسیح بشن بگویند چه شد هادی و مهدی ما. می‌دانید چرا؟

چون کافر همه را به کیش خود پندارد و اینها انبیا و صالحان را به کیش خود می‌پندارند. الان که فرزند داوید و عمران ماشیح شده است، اولاد محمد نیز باید بشود، چون اگر نشود همگی عقب‌افتاده و عقب‌مانده شده‌ایم. در نزد آنها احساس حقارت می‌کنیم. کجای قرآن و تاریخ بشریت، اولاد داوید و عمران ادعا کردند که ما ماشیح هستیم؟ که اولاد صالح محمد و علی ادعا کرده باشند که ما ماشیح شده ایم.

 

 

آسمان گشوده شده است به آن ، باشد وعده ( قول و قرار ) او شدني ( انجام يافتني ) 18 مزمل

 

 

آسمان که سهل است؛ بلکه دروازه سنگی شیر در اورشلیم باز شده و مسیح می‌آید و حقیقت را آشکار می‌کند؛ ولی دیگر کار از کار گذشته و ایمان و باور انسان‌ها دیگر هیچ ارزشی نخواهد داشت؛ بلکه مایه اندوه و سرافکندگی خواهد بود. خداوند به آنها یک‌عمر فرصت داد؛ ولی موفق به درک و شناخت حقیقت نشدند. مسیح چگونه واقعیت را به آنها بفهماند و هر سخن او بر خشم و نفرت آنها خواهد افزود تا آن طغیان و عصیان بزرگ بشریت شکل بگیرد و حجت بر خدا تمام شود تا حمله و هجوم بزرگ آغاز شود.

نهایت فهم و شعور اعراب سگ سنی و آشغال مهدوی این بود که این دروازه را با سنگ و گل مسدود کنند و یهودیان حرام‌زاده اموات نجس خود را در مقابل آن دفن کنند تا شاید مانع ظهور مسیح و گذر او از این منطقه شوند. گویا مسیح از مردگان یهود می‌ترسد یا دژ بر ندارد. مگاگ برای او این منطقه را شخم می‌زند. این چرندیات و خرافات برای خدا و مسیح سد معبر نمی‌شود.

 

 

اگر در سال ۵۷ انقلاب مهدوی نمی‌شد، چه می‌شد؟

صدام با تمام قدرت به پشتیبانی نیروی انسانی و مالی اعراب به اسرائیل حمله می‌کرد و خود روسیه به نظام پادشاهی هخامنشیان حمله می‌کرد. همان‌طور که به افغان‌ها حمله کرد. این مطلوب خدا نبود. چون یهود به اسارت اعراب سنی درآمده و پارسی مهدوی به اسارت کمونیست. مسیح که ظهور می‌کرد فرش قرمز برایش پهن کرده و گاو و گوسفند جلوی پایش سر می‌بریدند. می‌گفتند گور پدر ماشیح و مهدی که ما را در انتظار گذاشتند و نیامدند و خلف وعده کردند. سیلی نقد به از حلوای نسیه. مسیح بهتر است و می‌شدند پیرو، سرباز و یار وفادار او تا در آینده چه شود (گوساله طلایی). همگی تسلیم خواست خدا می‌شدند و البته مسلمان کامل. یعنی یهود و مهدوی با مسیح متحد و هم پیمان می‌شدند. درست مثل برادران خونی تا پای مرگ بر علیه سنت و مسیحیت و کمونیسم. ولی در ایران انقلاب شد و مهدویت حاکم شد. صدام به‌جای اسرائیل به ایران حمله کرد و روسیه هم بجای ایران به افغانستان حمله کرد. برای چه؟

برای اینکه خدا به سگ‌توله‌های آدم ثابت کند که او می‌تواند بدون نیاز به ماشیح و مهدی و ظهورشان، آنها را از اسارت خارج و به قدرت و ثروت و مکنت و تمکین برساند. الان هیچ الاغی نیاز به منجی و عدالت‌گستر جهانی هم ندارد؛ یعنی کل دنیا از منجی خودکفا و بی‌نیاز است و چرندترین مکتب و تئوری همان منجی و عدالت‌گستر جهانی شده است که البته صلح و آرامش و رفاه هم کلاً منتفی و غیرممکن شده است. فردا که مسیح ظهور کرد توله‌های آدم مثل سگ هار و کفتار به‌طرف او حمله می‌کنند و نیروی مخصوص خدا نیز به‌طرف آنها هجوم و حمله می‌کند و نبرد آرماگدون استارت می‌خورد.

يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرَى إِنَّا مُنْتَقِمُونَ ﴿۱۶﴾ دخان

 

محمدرضا طباطبايی ۱۴۰۳/۰۴/۱۶

http://www.ki2100.com