در
گذشته نهچندان دور اکثر فلاسفه بر این عقیده و باور غلط بودهاند که
نور از چشم بهطرف اشیا تابیده میشود و بعد از انعکاس آن، چشم قادر به
رویت اشیا است.
مثال ایشان همچون مثال کسی [است که]
افروخت آتشی را، پس زمانی [که] روشن
کرد آنچه [را که] پیرامونش [بود]
، برد خداوند به نورشان (روشنایی ایشان،
خاموش کرد آتش را) و رها کرد ایشان را در تاریکیهایی [که]
نمیبینند ۱۷
کرانی، گنگهایی (لالهایی)
، کورانی [هستند] ، پس ایشان
برنمیگردند ۱۸
یا همچون ریزشی (بارشی) از
آسمان [است که] در آن تاریکیهایی و
رعدی و برقی [است] ، قرار میدهند
انگشتانشان را در گوشهایشان از صاعقههای هراس مرگ و خداوند محیط [است]
به کافران ۱۹
نزدیک است [که] برق برباید (کور
کند، به برد) دیدگانشان (بینایی
ایشان) را، هر زمان [که] روشن
کند برایشان، روان میشوند (به راه میافتند)
در آن و زمانی که تاریک کند برایشان به ایستند و اگر بخواهد خداوند
حتماً ببرد به گوش (شنوایی) ایشان
و دیدگانشان، بهدرستی خداوند بر هر چیزی قادری (توانایی)
[است]. آیه ۲۰ سوره بقره
بعد
از نزول قرآن عدهای از دانشمندان و محققین مسلمان، با تفکر و اندیشه
درست توانستند نظریه جدید و درستی ارائه نمایند، در واقع برایآنکه
جسمی دیده شود، باید از آن جسم نور به چشم برسد؛ بنابراین این جسم یا
باید از خودش نور تابش کند (مولد نور باشد) و یا نورهایی را که بر آن
تابیده شده است، بهطرف چشم بیننده بازتاب دهد. باید این نکته را
فراموش نکنیم که اگر جسم، نورهایی را که بر آن تابیده شده است را
بهطرف چشم بیننده بازتاب ندهد سیاه دیده میشود و شرط مشخصشدن آن،
رویت اشیا پیرامون یا پشت آن است.
این
مشکل از اینجا ناشی میشد که عدهای از حاکمان منافق و دوروی عرب
(سنیمذهب) برای عوامفریبی، مدارس در ظاهر اسلامی تأسیس نموده بودند
که در آنها ترجمه شده کتب یونانی تدریس میشد و آنها از روی نادانی فکر
میکردند که این مطالب در کل صحیح و خود علم و دانشی است که لازم
دارند. وظیفه و رسالت امام جعفر صادق رسواکردن آنها بود. ایشان در طول
مدت عمر پربار و مفیدشان حجم قابلتوجهی از این مطالب را ابطال و رد
نمودند. شدت و حجم حملات ایشان بهقدری زیاد بود که آن مدارس بیرونق و
در نهایت بسته شدند. ولی مکتب خود ایشان رونق گرفت و راه و مسیر درستی
مقابل مدارس اسلامی واقعی و حقیقی باز شد. نظریه نور برای اولینبار
توسط ایشان در جوامع اسلامی باطل شد. خیلیها بر این باور بودند که او
مدارس اسلامی باطله را به آتش کشید و با خاک یکسان نمود. ازاینرو
دشمنان و حسادتکنندگان بسیاری داشتند. چون گمراهی برای یک مسلمان
شرمآور و ناپسند است و او عملاً ثابت کرد که همگی آنها گمراه هستند.
نظریات او تا خود یونان و روم هم گسترش یافت و به ایشان لقب جفری جین
(جعفر جن، ناقلا) داده شد. یعنی موجود و انسانی باهوش، چموش، زرنگ،
زیرک، گربز، محیل، مکار، موذی، ناکس، مرموز باقدرت و علم ماورایی که
توانست حجم قابلتوجهی از عقاید ما را باطل و سپس اصلاح کند. خوب آنها
از علم کتاب قرآن و قدرت آن غافل بودند. ولی جعفر صادق غافل نبود و آن
علم و قدرت را به دست آورد. چون قرآن به همین درد میخورد. اعراب به
قرآن به دیده سحر و جادوی محمد مینگریستند؛ ولی جعفر صادق به دیده علم
و دانش خود الله که در اختیار او قرار گرفته است.
برای
اولینبار در کل تاریخ بشریت ایشان اعلام نمودند که "علم به نتیجه
میرسد گرچه اندک باشد؛ ولی فلسفه به هیچ جایی نمیرسد" یعنی فلسفه
باطل است و فلسفه تقریباً تمام باور یونانیان و رومیان و کتب مدارس
اسلامی باطله آن زمان بود. یونانیان و رومیان از او پذیرفتند و فلسفه
را آتش زدند و منطق را جایگزین آن کردند. ولی اعراب با آن حضرت لجبازی
کردند و روزبهروز به گمراهی خود و فرزندانشان افزودند. الان هم
خیلیها سعی دارند با فلسفه، قرآن را تفسیر کنند و کتاب بنویسند که
حاصل آن گمراهی خودشان و آیندگانشان است نه چیز دیگری. چون اصلاً جواب
نمیدهد.
بیش از ده قرن پیش، تمامی کیمیاگران با قاطعیت تمام به این نتیجه واحد رسیدند که
هیچ راه و روشی برای تبدیل مس و سرب به طلا و نقره وجود ندارد و
اینگونه کارها بیهوده و بیثمر است و دست از آن کشیدند. ولی امام جعفر
صادق خار چشم اعراب و اهلسنت فرمودند که خداوند با دمیدن روح بر
آبوخاک (گل)، گوشت و استخوان را آفریده است. پس نتیجه گرفت که تمامی
عناصر موجود در عالم، جوهر و ذات مشترک و واحدی داشته و قابلتبدیل به
یکدیگر هستند. منتها با علم کیمیا (شیمی) نمیتوان آن را انجام داد و
در نهایت بشر توانست با استفاده از شتاب دهند پروتون (سنکروترون) این
کار را انجام دهد هرچند که پایدار نباشند (واپاشی بتازا). دانشی که ما
آن را شیمی کوانتومی مینامیم. امروزه اهلسنت جاهل این فرمایش آن حضرت
را دال بر نادانی و بیسوادی آن حضرت میداند که درست برعکس، دال بر
دانایی و با سوادی آن حضرت است. کالیفرنیوم یک عنصر شیمیایی پرتوزا با
نماد Cf و عدد اتمی ۹۸ است. این عنصر برای اولینبار در سال ۱۹۵۰ در
آزمایشگاه ملی لارنس برکلی سپس آزمایشگاه پرتو دانشگاه کالیفرنیا با
بمباران کوریم با ذرات آلفا (یونهای هلیوم ۴) ساخته شد.
اهلسنت نادان به علی و فرزندانش ایراد میگیرند که چرا همانند مسلم و
بخارا و... کتاب ننوشتند (کتاب جعل نکردند)؟ و آن را دال بر نادانی و
بیسوادی آنها میدانند. جواب این است که آنها از آلعمران بوده و جرئت
و جسارت نوشتن کتاب را نداشتند. چون برای الله و قرآن احترام ویژهای
قائل بودند.
و نیست از حیوانی در زمین و نه پرندهای [که]
پرواز میکند به بالهایش، مگر اینکه امتهایی (طوایفی)
همانند شمایند، تفریط (فروگذار)
نکردیم در کتاب از چیزی، سپس بهسوی سرورشان
جمعآوری میشوند
۳۸ انعام
و
قرآن را تنها کتاب صحیح و جامع و کامل میدانستند و صرفاً در مورد کلام
خداوند (علم کتاب) توضیحات شفاهی و کاملی ارائه میکردند. ولی اعراب
نفهم بودند و معانی مطالب آنها را نفهمیدند. به باور ما تمامی کتب
نوشته شده به دست مسلمانزادهها غلط و نادرست و جعلی است و علی و
فرزندانش بهخوبی میدانستند که اگر کتابی تهیه و تنظیم کنند، بعداً
تحریف و جعل و مایه فتنه و شر میشود.
و یک
پاسخ دندانشکن به اهل ضالین اینکه، اگر بر مسلمانان تحریر و تنظیم کتب
دینی و عقیدتی واجب و لازم بود، چرا خود محمد یعنی اولین مسلمان،
پیامبر و پیشوای مسلمین خودش کتاب نه نوشت؟ که پاسخ خواهند داد محمد
خودش کتاب داشت و آن قرآن بود و اینکه محمد بیسواد بود و قادر به
خواندن و نوشتن نبود! اولاً قرآن کتاب محمد نبود؛ بلکه کتاب خداست. چون
اهلسنت به خدا باور ندارند و محمد را ساحر دانسته و کتاب قرآن را به
او و اطرافیانش منسوب میکنند. ثانیاً محمد هزار و یک کاتب داشت،
میتوانست برای خود رساله، حلالمسائل، تفسیر جامع، توضیحالمسائل، شأن
نزول یا اسباب النزول، کتب احادیث و... تهیه و تنظیم کند. آیا محمد هم
همانند علی و اولاد علی بیسواد و نادان بود و یا نخواست که مرتکب ثواب
و عمل خیر شود؟
حقیقت این است که پرندگان خالق آسمان نیستند؛ ولی خداوند آنها را خلق
نموده و به پرندگان بالوپر و میدان داده است تا درون آن جولان دهند و
پرواز کنند. الله به محمد و علی و اولادشان فهم و شعور درک قرآن را
داده بود تا با آن در میان انسانها مانور دهند و چه نیکو مانوری
دادند. ولی اهل ضاله نهتنها از قرآن هیچ نمیدانند؛ بلکه فریب ابلیس
را خوردند؛ یعنی چون شیطان حق نزدیکشدن و تحریف قرآن را نداشت، قلم
خودشان را به دست ابلیس دادند تا برایشان رساله، حلالمسائل، تفسیر
جامع، توضیحالمسائل، شأن نزول یا اسباب النزول، کتب احادیث و... جعل و
سپس گمراهشان کند؛ چون خودش گمراه است و چنین میپندارد که خدا در
اشتباه و خطا است و ابلیس تنها خودش به راه راست است و خیلی بیشتر از
خدا میداند و متأسفانه ابلیس اسلام را با عقل و شعور نداشته خود
ویرایش و اصلاح نموده است.
جعفر
صادق نیک میدانست که کتاب قرآن کتاب فلسفی نیست. مسلمانان به فلسفه
علاقهمند شده و کتب یونانی را در دست ترجمه قرار دادهاند؛ یعنی فلسفه
افلاطونی و ارسطویی در حال ورود به حجاز بود. نتیجه آن استنباطهای
متعدد و غلط از قرآن میشد که نتیجه آن بدتر از تحریف و تغییر قرآن
میشد؛ چون اصلاً خیلیها به دنبال ابزاری عقلانی بودند که با آن
خواسته خودشان را از قرآن بیرون کشیده و بر کرسی بنشانند؛ لذا او با
فلسفه، ریشهای مخالف بود؛ ولی او را کنار زده و کار خودشان را کردند.
یعنی کتاب قرآن آلت دستی برای فلاسفه مسلمان شد جهت دستیابی به اهداف
خودشان.
محمدرضا طباطبايی 30/8/86
https://www.ki2100.com