Home   |  تماس با ما و ارسال مطالب  | نرم‌افزارهاي مورد نياز |

home

 

24-02-2025

 

 

کوروش زنازاده دومین ماشیح بنی‌اسرائیل و پارسیان بعد از امانوئل و سوشیانت و اولین مدافع حرم و مرمت کننده عتبات‌عالیات در بابل و شام (عراق و سوریه) - مردوک بابلی چیست؟ پیشگویی آخرالزمانی دانیال نبی با تأیید و گواهی مسیح در مورد اعراب و اسرائیل

 

هدف از تحریر این مقاله یا تحقیق چیست؟

پارسیان مجوس و بابکان رومی حرام‌زاده چنین می‌پندارند که مقصر وضعیت فعلی آنها، اسلام و خداست. ولی ما ثابت کرده و نشان می‌دهیم که مقصر اصلی مذاهب یهودیت و مهدویت و زرتشتی و اجداد زنازاده هخامنشی و اتابکان آنهاست.

 

در ابتدا باید بدانیم که مردوک یا مردوخ چیست یا کیست؟

به‌احتمال خیلی زیاد او یکی از انبیا بنی‌اسرائیل بوده است که همانند سایر انبیا بنی‌اسرائیل به‌صورت فجیعی کشته شده است. البته خدا قبل از کشته‌شدنش، او را قبض روح و نجات داده است. تنها جنازه و کالبد او، به همانند مسیح به دست دشمنانش افتاده است تا به خودشان مغرور و خودخواه شوند.

بعدها عده‌ای به خون‌خواهی او قیام کرده و دشمنانش را به‌سختی مجازات کرده‌اند؛ یعنی درست مشابه وقایع مربوط به حسین ابن علی در کربلا، کوفه و عراق.

به‌خاطر دلجویی از پیروان و مریدان مردوک یا مردوخ نبی و احترام به دین و آیین و شریعت خدا که در آن زمان یهودیت نامیده می‌شد، برای او گنبد و بارگاهی ساخته شده است (وقایع بعد از هولوکاست در اروپا).

حتی در کنار این مزار، برای یهودیان شهرک‌سازی هم شده است. ولی راهبان یهود بعد از مدتی، مردوک نبی را تبدیل به یک خدا یا شبه خدا، یعنی باب‌الحوایج، ثارالله و... نموده‌اند؛ یعنی مردوک نبی را به مقام الوهیت رسانده‌اند.

هر چند که این قوم اسرائیلی، مهاجر در بابل محسوب می‌شد؛ ولی از آیین و شریعت خدا خروج کرده و دیگر یهودی هم فرض نمی‌شدند؛ بلکه سایر یهودیان طبق تعالیم تورا یا تورات آنها را بت‌پرست و مشرک می‌نامیدند.

مشکل زمانی ایجاد شد که این بت تازه یهودی با بت‌ها و خدایان باستانی بابلی در تعارض قرار گرفت و بابلیان طی مدت‌زمان طولانی چندین بار اقدام به تخریب بارگاه مردوخ نمودند تا اینکه بابلیان و اسرائیلیان به این توافق و مصالحه رسیدند که این بت، مابین دو فرهنگ و آیین مشترک شود و بیشتر به تمدن بابل نزدیک شود تا تمدن یهود. ولی بابلیان احترام زیادی به مردوک قائل نبودند و تا سفر کوروش به بابل، این گنبد و بارگاه مردوک، خرابه باقی‌مانده بود و بابلیان حاضر به مرمت و بازسازی آن نبودند؛ چون به بابلیان هیچ تعلقی نداشت؛ بلکه به یهودیان قدیم مربوط می‌شد.

 

مردوک یا مردوخ marduk یکی از خدایان باستانی تمدن بابل است. در تمدن بابلیان مردوک به‌عنوان خدای باروری و آفرینش مطرح است. او در دورهٔ حمورابی محافظ بابل به‌شمار می‌رفت. مردوک فرزند انکی خدای آب‌ها و جانشین آنو خدای خدایان است. در اساطیر بین‌النهرین و در پی توسعهٔ اقتدار سیاسی بابل، مردوک صفات بیشتر خدایان بین‌النهرین را گرد آورد و در جنگ با تیامات و کینگو پرداخت و از ترکیب خون کینگو و خاک، انسان را درست کرد. او همچنین به خدای سحر و جادو معروف است و به رئیس خدایان بابلی، آفریدگار انسان، نور و زندگی بدل شد. او را گاه در ردای جواهردوخته و با عصا و حلقهٔ پادشاهی مجسم کرده‌اند. پاره‌ای از ظریف‌ترین بازمانده‌های ادبی بابلی دعاهایی است که مردان متقی و صادق در تقوی خود سروده‌اند. برای مثال نبوکدنصر دوم پادشاه بابِل که اورشلیم را فتح نمود و معبد سلیمان را به‌همراه خانه‌ها و دیوار شهر ویران کرد. او یهودیان را به‌عنوان اسیر به بابل برد. با کمال فروتنی در برابر مردوک چنین راز و نیاز می‌کرده‌است:

بی تو ای پروردگار من، چه چیزی می‌توان بود؟ برای شاهی که او را دوست داری و به نامش می‌خوانی، لقب او را چنان‌که ارادهٔ توست متبرک خواهی ساخت، و به راه راست رهبریش خواهی کرد. من که امیری که فرمانبردار توام، همانم که دست‌های تو مرا ساخته‌است. این تویی که مرا آفریده‌ای، و رهبری لشکر بندگان خود را به دست من سپرده‌ای، و به مقتضای رحمت خود، ای خواجهٔ مننیروی سهمگین خود را به مهربانی و رحمت بدل کن، و چنان کن که در قلب من احترام به پروردگاری تو برانگیخته شود. آنچه را خیر من در آن است به من ببخش.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%88%DA%A9

 

مردوخ بالدار تحفه اسرائیلی به بابلیان

 

اما معضل و چالش بزرگ در چیست؟

مورخین بومی یا نیتیو تاریخ را به نفع خود تحریف می‌کنند. تاریخ بخت‌النصر نیز تحریف شده است و حقیقت را باید در کتاب خدا یعنی قرآن جست.

 

و گذرانديم ( مقرر و سرنوشت كرديم ، مقتضی كرديم ) به جانب پسران اسرائيل در كتاب [تورات يا تقديرات خداوند]  كه حتما فساد ميكنيد در زمين دو مرتبه و حتما بزرگی ( برتری ) ميجوييد ، تكبری ( زياده خواهی ، خودخواهی ) بزرگی را

پس آنگاه كه آيد وعده اولی آن دو ، برمی انگيزيم برای شما بندگانی را از جانب مان دارندگان دلاوری ( نيروی ) شديدی ، پس جستجو كنند ميان شهرها را و باشد وعده ای انجام شدنی ( حتمی )

سپس رد كنيم ( باز گردانيم ) برای شما هجوم ( تاخت و تاز و حمله را ) برای ايشان و كمك كنيم ( توسعه دهيم ) شما را به اموالی و پسران و قرار دهيم شما را بيشتر نفراتی ( گروهی ، جمعيتی )

اگر نيكی كرديد ، نيكی كرديد برای خودتان و اگر بدی كرديد پس برای آن ( همانند آن ) [است كه بر خود بدی كرديد] ، پس آنگاه كه آيد وعده ديگری ( آخری ) برای اينكه ( تا اينكه ) مايوس كنند صورتهايتان را و برای اينكه ( تا اينكه ) داخل شوند مسجد [قدس] را همچنان كه داخل شدند آن را اولين باری و برای اينكه ( تا اينكه ) نابود كنند آنچه را كه خود بزرگی كرديد ( برتری جستيد ، بلند كرديد ) ويران كردنی را

اميد است سرور شما را كه رحم كند شما را و اگر برگشتيد ، بازميگرديم و قرار داديم جهنم را برای كافران بازداشتگاهی ( زندانی ) 8 اسرا

 

حکایت بخت‌النصر درست همانند اسکندر مقدونی یا ذی القرنین در کتاب قرآن مکتوب است. یعنی آنها هر دو موحد و یکتاپرست و برگزیدگان خدا بودند. البته به همراهی و پشتیبانی گاگ و مگاگ. آنها فهمیده بودند که بت و بت‌پرستی دسته‌گل شیطانی مذاهب در ظاهر ابراهیمی است؛ چون تا قبل از تمدن بین‌النهرین و هبوط آدم و زوجه‌اش به سیاره زمین، چیزی به نام بت و بت‌پرستی وجود نداشت. حتی چیزی به نام خدا و دین یا خداپرستی. مسئله خدا و دین و مذهب حتی خود بت‌پرستی و شرک مختص آدم و اولاد اوست و انسان‌های بدوی چنین چیزهایی نداشتند. بت‌پرستی بعد از خداپرستی عارض شده است آن هم به فریب شیاطین.

 

نبوکدنصر دوم

نَبوکَدنَصَر دوم
یا نبوکدنزر دوم یا بُخت النَصّر دومین پادشاه امپراتوری بابلی نو بود که از مرگ پدرش نابوپولاسار در سال ۶۰۵ پیش از میلاد تا مرگ خود در سال ۵۶۲ پیش از میلاد سلطنت کرد. از نظر تاریخی به عنوان نبوکدنصر کبیر شناخته می‌شود. از او به عنوان کسی که نخستین حمله به هیکل سلیمانِ یهودیان در اورشلیم و نابودی آن و اسارت قوم یهود به او نسبت داده می‌شود. همچنین گفته می‌شود دانیال نبی هم‌دورهٔ او بوده‌است.

دو قدرت میانرودان آن زمان یعنی آشوریان و بابلیان به‌طور متمادی در جنگ و نزاع با یکدیگر بودند و همواره به سبب برتری آشوریان نسبت به بابلیان عملاً بخشی از سرزمین بابلیان تحت سلطه آشوریان قرار داشت. در زمان نابوپولاسار، بابلیان و مادها و چندین قوم دیگر با یکدیگر متحد شده و به سرزمین آشور (سرزمین مقدس خدای آشور) حمله و پشت دیوارهای بلند نینوا متوقف شدند و پس از چندین ماه محاصره به سبب وقوع سیل در یکی از رودخانه‌های اصلی نینوا بخشی از دیوار پیرامون شهر تخریب شد و نیروهای بابل و ماد وارد شهر شدند. پس از تسخیر شهر، مصری‌ها که متحد آشوریان محسوب می‌شدند برای کمک به آشوریان به سمت آشور حرکت کردند. ولی نبوپلسر به همراه پسر خود نبوکدنزر به مقابله با آنها پرداخت. با توجه به کهولت سن نبوپولسر پسر او نبوکدنزر فرماندهی لشکر را بر عهده گرفت و با رشادت‌های فراوانی که نشان داد توانست لشکر مصری‌ها را در نبرد کرکمیش شکست و آنها را فراری دهد. درست در همین زمان به نبوکدنزر خبر رسید که پدرش فوت کرده نبوکدنزر که می‌ترسید کسی جای پدرش را در فرمانروایی بگیرد. به تعقیب مصری‌ها پایان داده و به بابل برای تاجگذاری بازگشت.

نبوکدنزر در مجموع سه بار به اورشلیم حمله کرد. نخستین بار پس از پیروزی بر آشوریان، او به همراه لشکر خود به منظور فتح اورشلیم لشکرکشی کرد. یوشیا پادشاه اورشلیم که توان مقابله با لشکر بابلیان را نداشت فوراً تسلیم شد و شهر بدون هیچ گونه خشونتی در اختیار لشگریان نبوکدنزر قرار گرفت. نبوکدنزر نیز بدون هیچ گونه آسیب به شهر و معابد آن، پادشاه پیشین شهر را به عنوان فرمانروای شهر ابقا کرد و صرفاً ۴ نفر از فرزندان بزرگان شهر را به عنوان گروگان به همراه خود به بابل برد. گفته می‌شود یکی از این افراد دانیال نبی بوده‌است. چند سال پس از فتح اورشلیم، نبوکدنزر برای فتح مصر به آن کشور حمله کرد ولی موفق به تصرف کشور مصر نشد. او که در جنگ با مصر تصرفاتی به دست نیاورده بود راهی یمن برای فتح آنجا شد که در یمن نیز موفقیتی کسب نکرد. پس از دو شکست متوالی یهویاقیم فرمانروای اورشلیم که گمان می‌کرد بابلیان ضعیف شده‌اند، به تمرد از بابلیان پرداخت و حاضر به پرداخت مالیات نشد. پس از رسیدن خبر شورش در اورشلیم به نبوکدنزر او همراه سپاه خود به اورشلیم لشکرکشی کرد. نبوکدنزر که اصلاً تمایل به نابودی شهر و مقبره‌های آن نداشت ۷۰ تن از بزرگان قوم یهود فراخواند و از آنها خواست تا فرمانروای شهر را تسلیم کنند تا او به شهر آسیبی نرساند. بزرگان یهود که می‌دانستند توانایی مقابله با لشگریان بابلیان را ندارند این فرمان را اطاعت کرده و فرمانروای شهر را تسلیم کردند. نبوکدنزر پس از اعدام فرمانروای شهر، پسرش را به عنوان حاکم شهر برگزید ولی این بار ۳ هزار نفر از مردان شهر را به عنوان گروگان به بابل و شهرهای اطراف فرستاد. در دومین حمله نبوکدنزر به هیچ گونه آسیبی به شهر و معابد آنها نرسید.

درست ۱۸ ماه پس از حمله دوم، آپریس پادشاه مصر پیشنهاد هم پیمانی با اورشلیم را به صدقیا فرمانروای اورشلیم داد. پس از این هم پیمانی یهودیان بار دیگر علیه بابل شورش کردند. پس از رسیدن خبر دومین شورش اورشلیم به نبوکدنزر، او که به شدت عصبانی شده بود. دستور حمله به اورشلیم را صادر کرد. پس از رسیدن به دیوارهای شهر اورشلیم و محاصره شهر خبر از حرکت لشگریان مصر به نبوکدنزر رسید و او نیز به محاصره شهر پایان داد و به منظور نبرد با مصریان به سمت مصر راهی شد. یهودیان اورشلیم که گمان می‌کردند بابلیان به جنگ پایان داده و فرار کرده‌اند به جشن پرداختند. ولی این درحالی بود که پس از رسیدن خبر حرکت لشکر نبوکدنزر به مصر، فرعون مصر فوراً دستور عقب‌نشینی صادر کرد. نبوکدنزر هم که تمایلی به ریختن خون سربازان خود در جنگ با مصریان نمی‌دید به اورشلیم بازگشت و شهر را دوباره محاصره کرد. پس از ۱۸ ماه محاصره، لشکر بابل موفق به ورود به شهر شدند. نبوکدنزر که از چندین بار شورش یهودیان و محاصره ۱۸ ماهه به شدت عصبانی بود، دستور نابودی کامل شهر را صادر کرد و معبد سلیمان و سایر معابد شهر که در دو حمله پیشین نبوکدنزر دست نخورده باقی مانده بودند. این بار به‌طور کامل نابود شدند. او همچنین دستور اعدام فرمانروای اورشلیم و تمامی فرزندان و خاندان او را صادر کرد. در نهایت نبوکدنزر فرد دیگری را به عنوان حاکم اورشلیم برگزید و در بازگشت از شهر، ۱۰ هزار یهودی را به عنوان گروگان با غل و زنجیر به شهرهای مختلف تحت حکومت خود تبعید کرد. گفته می‌شود اکثر این گروگان‌ها به سبب سختی و طولانی بودن مسیر جان خود را از دست دادند. به روایت ابن بلخی در کتاب فارسنامه، بخت النصر بن گیو بن گودرز اصفهبد لهراسپ بود از عراق تا روم. اصل نام او (بخت ترسی) است و او بود که قصد بیت المقدس کرد و جهودان را مستاصل گردانید به‌سبب آنکه پیغمبری (مردوخ) را بکشتند.

 

https://fa.wikipedia.org

 

اما بخت‌النصر بر خلاف مورخین معاند اسرائیلی، پارسی و حتی بابلی، مشرک و بت‌پرست نبود. او درک کرده بود که بت‌پرستی مخصوصاً مردوک پرستی، دسته‌گل شیطانی بنی‌اسرائیل است؛ ولی چون این بت در فرهنگ و رسوم بابلی رسوخ کرده است، به این راحتی‌ها قابل زدودن نیست. پس تصمیم گرفت که در اول به خدمت بنی‌اسرائیل و یهودیت برسد و اگر عمری باقی ماند، بت مردوک را نابود کند. عمده دلیل نبرد او رسم‌ورسوم دیرینه پیامبر کشی و نبی آزاری یهودیان بود.

 

پس به سبب نقضشان ( شكستنشان ) ميثاقشان را و كفرشان به آيات خداوند و قتلشان انبياء ( خبر و پيغام رسانان ) را بدون حقی ( نا حقی ) و سخنشان [كه] قلبهايمان در پوششی ( در غلافه ای ) [است] ، بلكه مُهر نهاد خداوند برايش به [علت] كفرشان ، پس ايمان نمی آورند مگر اندكی 155 نسا

آيا نظاره نكردی ( خبر نيافتی ) به سوی كسانی كه می پندارند [كه] بدرستی ايشان ايمان دارند به آنچه كه نازل شد به سويت و آنچه كه نازل شد از قبلت ( تورات و انجيل ) ميخواهند كه حكميت برند به جانب طاغوت و [در حالی] كه دستور داده شده ( فرمان يافته ) بودند كه كفر ورزند به آن و ميخواهد شيطان كه گمراه كند ايشان را ، گمراهی دوری را  60 نسا

 

او صرفاً برای محافظت، دانیال نبی و خانواده و اطرافیان و پیروانش را از میان قوم بنی‌اسرائیل خارج کرد تا دچار سرنوشت مردوک نشوند. خود دانیال نبی فرامین خدا را به بخت‌النصر ابلاغ می‌نمود. خود بخت‌النصر نیز تحت حمایت و محافظت گاگ و مگاگ بود.

 

دانیال (عبری و آرامی: Dāniyyēl، به معنای «خدا قاضی من است»، یونانی: Δανιήλ, Daniḗl) قهرمان کتاب دانیال است. دانیال از پیامبران بنی‌اسرائیل (به عقیده مسلمانان) و از بزرگ‌زادگان یهودی (به عقیده یهودیان) و هم‌زمان با کوروش بزرگ بوده‌است. بنا به روایت‌ها او یکی از اشراف‌زادگان یهودی اورشلیم بود که در جوانی به‌دست شاه بابل نبوکدنصر دوم به بردگی گرفته و به بابل آورده شد. دانیال تا زمان فتح بابل به‌دست فاتح ایرانی کوروش بزرگ به نبوکدنصر و جانشینش خدمت کرد و در این بازه‌زمانی به خدای اسرائیل وفادار ماند. تاریخ‌نگاران امروزین روی‌هم‌رفته بر این دیدگاه هستند که دانیال یک شخصیت دروغین و ساختگی است و کتاب او در زمان آنتیوخوس چهارم پادشاه سلوکی ساخته شده‌است. محمدحسین طباطبایی بدون اشاره به نام دانیال، حمله کورش بزرگ به بابل را عامل نجات یهودیان، بازگشت آنان به بیت‌المقدس و رونق گرفتن دوباره آئین آنان معرفی می‌کند. به گفته طباطبایی، زمان روگرفت این پیش‌آمد «چهارصد و پنجاه قبل از میلاد بوده‌است.» شش شهر مدعی هستند که از آرامگاه دانیال میزبانی می‌کنند که شناخته‌ترین آن‌ها شهر شوش در جنوب غربی ایران است. یهودیان او را همانند یک پیامبر نپذیرفتند، ولی ربی‌های یهودی وی را برجسته‌ترین یهودی از میان اسیران بابل به‌شمار می‌آورند و در سده نخست میلادی داستان‌های بسیاری دربارهٔ اعمال او در زمان اسارت نوشته‌اند. چندی از شاخه‌های مسیحیت نیز دانیال را به عنوان یک پیامبر به رسمیت می‌شناسند. گرچه در قرآن از او نامی برده نشده، ولی مسلمانان و منابع اسلامی او را یک پیامبر (نبی) به‌شمار می‌آورند.

نام دانیال از ترکیب دان و پسوند -ال به معنی خدا گرفته شده‌است که به معنی «خداوند قاضی من است» می‌باشد. دانیال در کتاب دانیال در کتاب مقدس مورد توجه ویژه قرار می‌گیرد و در آنجا داستان زندگی وی و رؤیای وی از آخرالزمان تصویر می‌شود. دانیال به دلیل درستکاری و حکمتش و پایداریش در ایمان به خدای اسرائیل مورد توجه ویژه قرار می‌گیرد. عیسی مسیح نیز در اناجیل چهارگانه در سخنان خود از دانیال با احترام سخن می‌گوید و محقق شدن پیشگویی‌های دانیال نبی توسط خداوند اشاره می‌کند.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%84

یهودیان به دلیل همکاری و همراهی دانیال با بخت‌النصر او را تکذیب و خائن به یهودیت و بنی‌اسرائیل می‌دانستند.

 

پس وقتی آن چیز وحشتناک را که دانیال نبی درباره‌اش نوشته است، ببینید که در جای مقدس برپا شده است (خواننده خوب توجه کند تا معنی این را بداند)، ۱۶ آنگاه کسانی که در یهودیه هستند به تپه‌های اطراف فرار کنند، ۱۷ و کسانی که روی پشت‌بام هستند، به هنگام فرار حتی برای برداشتن چیزی داخل خانه نروند؛ ۱۸ و همین‌طور کسانی که در مزرعه هستند، برای برداشتن لباس به خانه برنگردند. ۱۹ وای به حال زنانی که در آن زمان آبستن باشند یا طفل شیرخوار داشته باشند. ۲۰ دعا کنید که فرار شما در زمستان یا در روز شنبه که دروازه‌های شهر بسته است، نباشد. ۲۱ چون در آن روزها مردم به چنان مصیبتی دچار خواهند شد که دنیا آن را تابه‌حال ندیده است و هرگز نخواهد دید. ۲۲ در واقع، اگر خدا آن روزهای سخت را کوتاه نکند، هیچ انسانی جان سالم بدر نخواهد برد؛ ولی خدا محض خاطر برگزیدگان خود، آن روزها را کوتاه خواهد کرد. ۲۳ در آن روزها اگر کسی به شما بگوید که مسیح به فلان‌جا آمده است، یا او اینجا یا آنجاست، باور نکنید. ۲۴ چون از این مسیح‌ها و پیغمبران دروغین زیاد خواهند آمد و حتی معجزات حیرت‌انگیز نیز خواهند کرد، به‌طوری که اگر ممکن بود حتی برگزیدگان خدا را هم گمراه می‌کردند. ۲۵ من از ابتدا اینها را گفتم تا مواظب باشید. ۲۶ پس اگر بیایند و به شما بگویند که مسیح در بیابان دوباره ظهور کرده، به سخنشان اهمیت ندهید؛ و اگر بگویند نزد ما مخفی شده، باور نکنید. ۲۷ چون آمدن من یعنی مسیح، مانند برق آسمان خواهد بود که در یک‌لحظه از شرق تا غرب را روشن می‌سازد. ۲۸ هر جا لاشه‌ای باشد، لاشخورها نیز در آنجا جمع می‌شوند! ۲۹ پس از آن مصیبت‌ها، خورشید تیره‌وتار شده، ماه دیگر نور نخواهد داد. ستارگان فرو خواهند ریخت و نیروهایی (گرانش) که زمین را نگاه‌داشته‌اند، به لرزه در خواهند آمد. ۳۰ و سرانجام نشانه آمدن من در آسمان ظاهر خواهد شد. آنگاه مردم در سراسر جهان عزا خواهند گرفت و تمام مردم دنیا مرا (منظور مسیح، الله بود و نه خودش) خواهند دید که در میان ابرهای آسمان، با قدرت و شکوهی خیره‌کننده می‌آیم (خدا می‌آید)۳۱ و من (الله) فرشتگان خود را با صدای بلند شیپور خواهم فرستاد تا برگزیدگان مرا (الله را) از گوشه‌وکنار زمین و آسمان گردآورند. ۳۲ قصص متی / فصل ۲۴

ولی مسیحیان فریب خوردند و گفتند که مسیح بعد از سه روز از مقبره خود بر خواست و در بیابان دوباره ظهور کرده و ما را ملاقات کرد و حتی اینکه مسیح در جمع ماست و زنده شده است. در نهایت مسیح را جایگزین خود خدا کردند. سخنان و مطالب نیز تحریف شد.

انیشتین یهودی و مسیح ستیز هم نیروهای گرانش را تبدیل به انحنای فضا - زمان کرد تا کیهان ابدی و جاودانه شود. قیامت کنسل شود و ظهور مسیح و انجیل انکار و تکذیب شود.

 

وقتی دیدید که عمل شنیعی (همجنس بازی، لواط و ...) که مایه تخریب (بلای قوم لوط در سدوم) است، گفته شده توسط دانیال پیامبر، ایستاده در مکان مقدس اتفاق افتاد (بگذارید خواننده بفهمد)، بگذارید که آنهایی که در یهودیه زندگی می‌کنند به کوه‌ها فرار کنند. - انجیل متی، فصل ۲۴، آیات ۱۵ و

اگر نيكی كرديد ، نيكی كرديد برای خودتان و اگر بدی كرديد پس برای آن ( همانند آن ) [است كه بر خود بدی كرديد] ، پس آنگاه كه آيد وعده ديگری ( آخری ) برای اينكه ( تا اينكه ) مايوس كنند صورتهايتان را و برای اينكه ( تا اينكه ) داخل شوند مسجد [قدس] را همچنان كه داخل شدند آن را اولين باری و برای اينكه ( تا اينكه ) نابود كنند آنچه را كه خود بزرگی كرديد ( برتری جستيد ، بلند كرديد ) ويران كردنی را 7 اسرا

 

۱۵ «پس هرگاه آن مکروه ویرانی را که دانیال نبی از آن سخن گفت در مکان مقدّس ایستاده ببینید (خواننده خوب توجّه کند که منظور این قسمت چیست) ۱۶ کسانی‌ که در یهودیه هستند باید به کو‌ه‌ها بگریزند. ۱۷ اگر کسی روی بام خانه‌ باشد، نباید برای بردن اسباب خود به پایین بیاید ۱۸ و اگر کسی در مزرعه باشد، نباید برای بردن لباس خود به خانه بازگردد. ۱۹ آن روزها برای زن‌های آبستن و زن‌های شیرده چقدر وحشتناک خواهد بود! ۲۰ دعا کنید که وقت فرار شما در زمستان و یا در روز سَبَّت نباشد، ۲۱ زیرا در آن‌وقت مردم به چنان رنج و عذاب سختی گرفتار خواهند شد که از ابتدای عالم تا آن‌وقت هرگز نبوده و بعد از آن هم دیگر نخواهد بود. ۲۲ اگر خدا تعداد آن روزها را کم نمی‌کرد، هیچ جانداری جان سالم به در نمی‌برد. امّا خدا به‌خاطر برگزیدگان خود تعداد آن روزها را کم خواهد ساخت.
۲۳ «در آن زمان، اگر کسی به شما بگوید، “نگاه کن! مسیح اینجا است” یا “مسیح آنجا است،” آن‌ را باور نکنید، ۲۴ زیرا اشخاص بسیاری پیدا خواهند شد که به دروغ ادّعا می‌کنند مسیح یا نبی هستند و نشانه‌ها و معجزات بزرگی انجام خواهند داد به‌طوری که اگر ممکن بود، حتّی برگزیدگان خدا را هم گمراه می‌کردند. ۲۵ توجّه کنید، من شما را از پیش آگاه ساخته‌ام.
۲۶ «اگر به شما بگویند که او در بیابان است، به آنجا نروید و اگر بگویند که او درون خانه است، باور نکنید. ۲۷ ظهور پسر انسان مانند ظاهر شدن برق درخشان در آسمان است که وقتی از شرق ظاهر شود تا غرب آسمان را روشن می‌سازد. ۲۸ هر جا لاشه‌ای باشد، لاشخوران در آن‌جا جمع می‌شوند! ۲۹ «به‌محض آنکه مصیبت آن روزها به پایان برسد، خورشید تاریک خواهد شد و ماه دیگر نور نخواهد داد، ستارگان از آسمان فرو خواهند ریخت و قدرت‌های آسمانی متزلزل خواهند شد. ۳۰ پس از آن، علامت پسر انسان در آسمان ظاهر می‌شود و همۀ ملل عالم سوگواری خواهند کرد و پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال عظیم بر ابرهای آسمان می‌آید. ۳۱ شیپور بزرگ به صدا خواهد آمد و او فرشتگان خود را خواهد فرستاد تا برگزیدگان خدا را از چهار گوشۀ جهان و از کرانه‌های فلک جمع کنند. ۳۲

ظهور مسیح (دروغین) در اسرائیل

https://www.aparat.com/v/d56pwon

https://www.aparat.com/v/l93u36i

 

ساخت تصویر مجازی حضرت مسیح قلابی غول پیکر در آسمان

https://www.aparat.com/v/a05seve

https://ifilo.net/v/9pV3tX9

https://www.aparat.com/v/k3255yt

نیروهای حضرت مسیح برای ظهور آماده شده اند

https://www.aparat.com/v/ng32h

پروژه بلوبیم (پروژه پرتو آبی) چیست؟

https://www.aparat.com/v/awr85n5

 

تمامی پیروان مذاهب در ظاهر ابراهیمی جاده خاکی زدند و گمراه شدند.

 

 

اشاره به عصیان بنی‌اسرائیل در قدس دارد همچنین اعراب در حجاز.

 

 

بخت‌النصر آدم باهوشی بود چون دریافته بود که دیریازود یهودیان، دانیال را کشته و مردوک دوم را برای دنیا می‌سازند. ازاین‌رو او را تحت حمایت خودش قرارداد و به او گفت که من فرعون مصر نیستم و از خواب گاو و سنبل و گیل‌گمش و این‌جور چیزها سر در نمی‌آورم. خدای تو فرامینش را رک و روشن به تو ابلاغ کند و تو هم به من بگو تا اجرایی کنم. دانیال به او گفت در آینده فرامین خدا صادر خواهد شد او هم گفت من منتظر هستم. زمانش که فرارسید خدا به بخت‌النصر فرمان داد که اورشلیم را با خاک یکسان کند، حتی معابد داوود و سلیمان را چون تبدیل به فاحشه‌خانه و اماکنی امن برای لواط شده است؛ یعنی مشابه اسرائیل و حجاز امروزی که اماکنی امن برای مفسدین فی‌الارض و محاربین خدا و رسولان شده است.

 

 

اما کوروش زنازاده:

در زمان مسافرت کوروش به بابل، بابل چیزی جز خرابه نبوده است که در منشور او نیز به‌کرات اشاره شده است. بعد از اینکه بابلی‌ها بساط عیش و نوش و عیاشی کوروش را فراهم کرده و زنان و دختران بابلی و اسرائیلی را هدیه و پیشکش او کردند، اولین کار کوروش خیانت به خدایان باطل اجدادش و پارسیان آریایی بود من‌جمله زُروان، ناهید، مِهر، وایو، زامیاد، رام، بهمن، ایندرا، آذر، گوش، بهرام، تیر، هوم و سروش، و دومین کارش ایمان و بندگی خدایان باطل بابلی یعنی مردوک، انکی، آنو یا اوتو، نبو پسر مردوخ و سارپانیت یا نوه انا و همسر تاشمتو، بل یا بعل و ... پارسیان این فرزندان خلف کوروش هم این‌گونه هستند. زمانش که فرارسد نه‌تنها به الله بلکه به خدایان باطل خود نیز خیانت و اقدام به وطن‌فروشی و ... می‌کنند؛ چون این سرزمین وطن آنها نیست؛ بلکه سرزمین اشغالی آنهاست. وطن اصلی آنها سیبری یا روسیه است.

اتمنانکی، معبد بزرگ مردوک
اتمنانکی (Etemenanki) یا برج زیگورات، پلی ارتباطی میان جهان خدایان و جهان انسان ها در بابل باستان بود.

زیگورات یا معبد پلانی اتمنانکی یکی از بناهای مقدس و مهم در تمدن بین النهرین بوده است. این معبد یا برج عظیم در پائین کاخ نبوکد نصر بنا شده بود و هفت طبقه و بیش از 60 متر ارتفاع داشت.

ایده ودستور ساخت این برج را به نبوکدنصر نسبت می دهند؛ معبدی که بعدها به برج بابل شهرت یافت. این برج زیگورات، معبد مردوک (بزرگ ترین خدای بابلی) بود و از آنجا که مانند کوهی، آسمان و زمین را به هم پیوند می داد، تمنانکی ، یعنی "مکان پیوند آسمان و زمین و یا بهشت" خوانده می شد. برخی از محققین نیز آن را به معنی "خانه زمین و آسمان" دانسته اند.

https://article.tebyan.net



سه گروه از متخصصین توان شناخت شخصیت واقعی کوروش را دارند. روان‌شناسان که او را دچار بیماری نخوت و خودخواهی و خودپرستی می‌دانند. جامعه‌شناسان که او را کسی شهرت و جاه‌طلب می‌شناسند که حاضر است سرمایه ملی را قربانی اهداف خود کند و نظامیان که او را فاتح شهری بدون حصار و دروازه آن‌هم بدون جنگ و خونریزی می‌شناسند که بعدها در آن شهر احساس امنیت نکرده و فرمان بالابردن امنیت آن را داده است آن‌هم به‌حساب پارسیان. و صدالبته متخصصین الهیات که او را مشرک و بت‌پرست و رواج دهند آن می‌دانند. یعنی تمام بت‌های سنگی و خدایان باطلی را که ابراهیم و انبیا در هم کوبیده بودند، آن ملعون ترمیم و بازسازی و مجدداً برقرار نمود.

  1. [آن هنگام که مر]دوک، پادشاه همهٔ آسمان و زمین، [......،...... (که) در..... یَش[..ِ.. دشمنانش (؟) را] ویران می‌کند.
  2. [.................................................................] با داناییِ گسترده (؟)، [... که گو]شه‌های جهان [را نظاره (؟)می‌کند]،
  3. [........................................................... بزر]گزاده‌اش (= بِلشَزَر)، فرومایه‌ای به سروری سرزمینش گمارده شد.
  4. [.................................................................................................] (نبونئید)[فرمانروایی (؟)سا]ختگی بر آنان گمارد،
  5. نمونه‌ای (ساختگی) از اِسَگیل ساخت و […] برای (شهر) اور و دیگر جایگاه‌های مقدس [............]
  6. آیین‌هایی که شایستهٔ آنان (خدایان/پرستشگاه‌ها) نبود. پیشکشی[هایی ناپاک] ..................................... بی‌پروا [.......] هر روز یاوه‌سرایی می‌کرد و (به شیوه‌ای) [اها] نت‌آمیز
  7. پیشکشی‌های روزانه را بازداشت. او در [آیین‌ها دست برد و] ................................ درون پرستشگاه‌ها برقرار [کرد]. در دلش به ترس از مردوک –شاه خدایان- پایان [داد].
  8. هر روز به شهرش (= شهر مردوک) بدی روا می‌داشت [..................................... همهٔ مردما] نش (= مردمان مردوک) را با یوغی رها نشدنی به نابودی کشاند.
  9. اِنلیل خدایان (= مردوک)، از شِکوهٔ ایشان بسیار خشمگین شد، و [........................] قلمرو آنان (را ؟) [.........................]. خدایانی که درون آن‌ها می‌زیستند محراب‌هایشان را رها کردند،
  10. خشمگین از اینکه او (=نبونایید) (آنان را) (= خدایان غیر بابلی) به (شهر) شوانّه (= بابل) وارد کرده بود. مردوک بلند [پایه، انلیلِ خدایان] به رحم آمد. (او) به همهٔ زیستگاه‌هایی که جایگاه‌های (مقدس) شان ویران گشته بود
  11. و مردم سرزمین سومر و اَکد که همچون کالبد مردگان شده بودند، اندیشه [اش] را بگردانید (و) بر آنان رحم آورد. او همهٔ سرزمین‌ها را جست و بررسی کرد،
  12. شاهی دادگر را جستجو کرد که دلخواهش باشد. او کوروش، شاه (شهر) انشان را به دستانش گرفت و او را به نام خواند، (و) شهریاری او را بر همگان به آوای بلند بَرخواند.
  13. او (= مردوک) سرزمین گوتی (و) همهٔ سپاهیان مادی را در برابر پاهای او (=کوروش) به کرنش درآورد و همهٔ مردمان سرسیاه (=عامهٔ مردم) را که (مردوک) به دستان او (=کوروش) سپرده بود،
  14. به دادگری و راستی شبانی کرد. مردوک، سرور بزرگ، که پرورندهٔ مردمانش است، به کارهای نیک او (=کوروش) و دل راستینش به شادی نگریست
  15. (و) او را فرمان داد تا بسوی شهرش (=شهر مردوک)، بابل، برود. او را واداشت (تا) راه (شهر) تینتیر (=بابل) را در پیش گیرد و همچون دوست و همراهی در کنارش گام برداشت.
  16. سپاهیان گسترده‌اش که شمارشان همچون آب یک رودخانه شمردنی نبود، پوشیده در جنگ‌افزارهایشان در کنارش روان بودند.
  17. (مردوک) او (=کوروش) را بدون جنگ و نبرد، به درون (شهرِ) شواَنّهَ (=بابل) وارد کرد (و) شهرش، بابل را از سختی رهانید. او (=مردوک) نبونئید، شاهی ار که از او نمی‌هراسید، در دستش (=دست کوروش) نهاد.
  18. همهٔ مردم بابل، تمامی سرزمین سومر و اَکد، بزرگان و فرمانبرداران در برابرش کرنش کردند (و) بر پاهایش بوسه زدند، از پادشاهی او شادمان گشتند (و) چهره‌هایشان درخشان شد.
  19. آنان (مردوک)، سروری را که با یاری‌اش به مردگان زندگی بخشید (و) آنکه همه را از سختی و دشواری رهانید، شادمانه ستایش کردند و نامش را ستودند.
  20. منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اَکد، شاه چهارگوشهٔ جهان.
  21. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر انشان، نوهٔ کوروش، شاه بزرگ، شا [ه شهر] انشان، نوادهٔ چیش‌پش، شاه بزرگ، شاه شهر انشان،
  22. دودمان جاودانهٔ پادشاهی، که خدایان بِل و نَبو فرمانرواییش را دوست می‌دارند (و) پاد[شا]هی او را با دلی شاد یاد می‌کنند. آنگاه که با آشتی به در[ون] بابل درآمدم،
  23. جایگاه سروری [خود] را با جشن و شادمانی در کاخ شاهی برپا کردم. مردوک، سرور بزرگ، قلب گشادهٔ کسی که بابل را دوست دارد، همچون سرنوشتم به من [بخشید] (و) من هر روز ترسان در پی نیایش‌اش بودم.
  24. سپاهیان گسترده‌ام با آرامش درون بابل گام برمی‌داشتند. نگذاشتم کسی در همهٔ [سومر و] اَکد هراس‌آفرین باشد.
  25. در پیِ امنیت [شهرِ] بابل و همهٔ جایگاه‌های مقدسش بودم. برای مردم بابل [...............] که برخلاف خوا[ست خدایان] یوغی بر آنان نهاده بود که شایسته‌شان نبود،
  26. خستگی‌هایشان را تسکین دادم (و) از بندها (؟) رهایشان کردم. مردوک، سرور بزرگ، از رفتار [نیک من] شادمان گشت (و)
  27. به من کوروش، شاهی که از او می‌ترسد و کمبوجیه پسر تنی [ام و به] همهٔ سپاهیانم،
  28. برکتی نیکو ارزانی داشت، تا با آرامش، شادمانه در حضورش باشم. به [فرمان] والایش، همهٔ شاهانی که بر تخت‌ها نشسته‌اند،
  29. از هر گوشهٔ (جهان)، از دریای بالا تا دریای پایین، آنان که در [سرزمین‌های دوردست] می‌زیند، (و) شاهان سرزمین اَمورّو که در چادرها زندگی می‌کنند، همهٔ آنان،
  30. باج سنگینشان را به بابل آوردند و بر پاهایم بوسه زدند. از [شواَنّهَ] (=بابل) تا شهر آشور و شوش،
  31. اَکد، سرزمین اِشنونهَ، شهر زَمبَن، شهر مِتورنو، دِر، تا مرز گوتی، جایگاه[های مقدس آنسو] ی دجله که از دیرباز محراب‌هایشان ویران شده بود،
  32. خدایانی را که درون آن‌ها ساکن بودند، به جایگاه‌هایشان بازگرداندم و (آنان را) در جایگاه‌های ابدی خودشان نهادم. همهٔ مردمانِ آنان (=آن خدایان) را گردآوردم و به سکونتگاه‌هایشان بازگرداندم
  33. و خدایان سرزمین سومر و اَکد را که نبونئید – در میان خشم سرور خدایان - به بابل آورده بود، به فرمان مردوک، سرور بزرگ، به سلامت
  34. به جایگاه‌هایشان بازگرداندم، جایگاهی که دلشادشان می‌سازد. باشد تا همهٔ خدایانی که به درون نیایشگاه‌هایشان بازگرداندم،
  35. هر روز در برابر (خدایان) بِل و نبو، روزگاری دراز (=عمری طولانی) برایم خواستا شوند (و) کارهای نیکم را یادآور شوند و به مردوک، سرورم، چنین گویند که «کوروش، شاهی که از تو می‌ترسد و کمبوجیه پسرش»
  36. … [... (باشد که) آنان تا روزگاران دراز (؟)، سهمیه‌دهندگان نیایشگاه‌هایمان باشند و (؟)] (باشد که) مردمان بابل شاهیِ مرا [بستایند]. من همهٔ سرزمین‌ها را در صلح (امنیت) نشاندم.
  37. ...................................................... [غا] ز، دو مرغابی ده کبوتر، بیشتر از [پیشکشی‌های پیشینِ] غازها و مرغابی‌ها و کبوترهایی که
  38. ....................................................... [روزا]نه افزودم. در پی استوار کردن بارویِ دیوار ایمگور –انلیل، دیوار بزرگ بابل برآمدم
  39. [.................................] دیواری از آجر پخته، بر کنارهٔ خندقی که شاهی پیشین ساخته بود، ولی سا[ختش را به پایان نبرده بود] ........ کار آن را [.... به پایان بردم.]
  40. ....... که [شهر را] از بیرون [در بر نگرفته بود]، که (هیچ) شاهی پیش از من (با) کارگرانِ به بیگاری [گرفته شدهٔ سرزمینش در] بابل نساخته بود.
  41. [.................................................] (آن را) [با قیر] و آجر پخته از نو برپا کردم و [ساختش را به پایان رساندم].
  42. [.................................... دروازه‌های بزرگ از چوب‌های سِدر] با روکش مفرغین. من همهٔ آن درها را با آستانه [ها و قطعات مسی] کارگذاردم.
  43. [.................................... کتیبه‌ای از] آشوربانیپال، شاهی پیش از من، [(بر آن) نو] شته شده بود، [درون آن دید] م.
  44. [.................................. در جای خود [نهادم (؟)] ....................... (باشد که) مردوک، سرور بزرگ، همچون هدیه‌ای به من عطا کند زندگانی دراز، [(و) عمری کامل،]
  45. [تختی ایمن و سلطنتی پایدار، و باشد که من .................................................................... در قلبت تا به] جاودان.

حکمت جاهای خالی و شکسته شده استوانه کوروش چیست؟

اولاً این استوانه هرچه که بوده باشد، خود کوروش حق تملک و خارج‌کردن آن از بابل را نداشته است. چون فناوری گل‌مالی و پخت آن در انحصار بابلی‌ها بوده است و خط روی آن میخی و به زبان بابلی است و به‌عنوان یک یادبود در کارگاه کوزه‌گری بابلی‌ها نگهداری می‌شده است؛ یعنی مالک اصلی این منشور بابلی‌ها (عراقی‌ها) هستند نه پارسیان (ایرانیان) چون در خاک عراق یافت شده است. ثانیاً کوروش آدم پرحرف و خودخواهی بوده و جای خالی برای ابراز عقیده و نظر دیگران نگذاشته و از واژه من بسیار استفاده کرده است؛ لذا قسمت‌هایی از آن شکسته و حذف شده است. یعنی همان‌طور که کتب آسمانی تحریف شده، بابلی‌ها هم قصد درج مطالبی لابه‌لای خطبه کوروش در آینده داشته‌اند و چه‌بسا کل این منشور جعلی و تحریف شده باشد و به خود کوروش هیچ ربطی نداشته باشد؛ چون انسان‌ها متخصص جعل اسناد و تحریف هستند.

کوروش هخامنشی آن زنازاده زناکار نه‌تنها به آناهیتا، بهمن و زامیاد خیانت کرده و برای آنها هوو آورد؛ یعنی همان مردوخ یا مردک بابلی، بلکه به ملت خود نیز خیانت کرد و خزانه و گنجینه آنها را صرف آبادی و عمران سرزمین بابل کرد و به‌جای زنان و دختران ایرانی با بابلیان و یهود هم‌خوابه شد و فرزندان بسیاری به بار آورد که نیمه پارسی نیمه بابلی یا نیمه یهود (بهایی) هستند و سرمایه و امکانات این مرزوبوم را روانه بابل کردند. سند و مدرک ادعاهای ما منشور کوروش است که همه چیز واضح و روشن در آن تشریح شده است و به تأیید سازمان ملل نامتحد هم رسیده است. کوروش خوش‌شانس بود که به تایم اسکندر مقدونی نخورد وگرنه همانند داریوش متواری می‌شد. عزت و احترام اسکندر در میان پارسیان به‌مراتب بیشتر از کوروش وطن‌فروش است؛ چون او خزانه هخامنشیان را مصادره و در میان اقوام پارس پخش کرد. کوروش دچار بیماری نخوت و به دنبال شهرت و تعظیم و تملق دیگران بود که هزینه آن را پارسیان با جان و مال خود پرداختند. کوروش خودش در اصل بابلی زاده و از کنیزان و بردگان بابلی زائیده شده بود. اصولاً خیانت و وطن‌فروشی در خون و ژنوم پارسیان است و اینکه پارسیان مادینه پرست بودند؛ ولی کوروش به نرینه پرستی علاقه داشت که نشانه‌ای از تمایل او به LGBT بوده است. کوروش برای جامعه بزرگ LGBT یک افتخار است؛ چون اولین پادشاه عالم است که همه چیز و همه کار و همه نوع طرز فکر و مکتب و ایدئولوژی و باور را آزادکرده است؛ یعنی یک پادشاه بی‌همه‌چیز و از لحاظ روان‌شناختی او انسانی بی‌هویت، بدون غرور ملی، لا مذهب و بی‌اعتقاد و ولنگار و بی‌همه‌چیز بوده است. بهتر است تابعیت ایرانی او ابطال شده تا درس عبرتی شود برای سایرین که وطن و الهه فروشی نکنند. کوروش برای پادشاهان ایرانی و ملت پارس آبرو و حیثیت نگذاشت. جیره و مفت‌خورهای او در بابل بلا و مصیبتی برای جان و مال نوادگانش شده بودند که اینک هم هستند. این مصیبت از زمان کوروش هخامنشی تا به امروز ادامه و تداوم داشته است.

اگر زمانی کوروش زنازاده و زنا پیشه گنجینه تخت جمشید را هزینه عمران معابد بابلیان و پیکر مردوخ می‌کرد، فرزندان حرام زاده او اینک میلیون‌ها دلار هزینه عمران به اصطلاح عتبات عالیات در عراق و سوریه می‌کنند و اگر زمانی کوروش زنازاده و زناکار تمامی نیرو و امکانات پارس را هزینه جنگ‌ها و لشکرکشی‌های خارجی می‌کرد، نوادگان زنازاده و زناکار او اینک میلیاردها دلار هزینه جنگ و لشکرکشی در مناطق حلال شیعی مهدوی می‌کنند. این فرومایگان سگ صفت فرزندان خلف هخامنشی محسوب می‌شوند و همگی پارسی مجوس دالیت و البته لاشه خوار که نمادشان همان سیمرغ و هما است.

همانطور که قبلا گفتیم کوروش زنازاده دچار بیماری نخوت بود و چون علاقه زیادی به جنگ و خونریزی نداشت (توان نداشت) با اقوام، قبیله‌ها، کشورهای همسایه و تمدن‌های باستان مجاور خودش از در دوستی و آشتی برآمده و ولخرجی و ریخت و پاش زیادی از خزانه هخامنشی داشته است. از این رو بعد از بازگشت به کاخ سلطنتی به کاتبان و نقاشان خود دستور می‌داد که نقشه فرضی و خیالی سرزمین پارس را از هر طرف توسعه دهند و بعدها این نقاشی‌های کودکانه که نتیجه یک نوع بیماری اسکیزو و شیزوفرنی بود این توهم را در نوادگان حرام زاده‌اش (خاندان پهلوی) ایجاد کرد که واقعا در گذشته اینچنین امپراتوری وجود داشته است.

زمان به عقب برنمی گردد ولی تاریخ همواره تکرار می‌شود و اگر امروزه از حرام زادگان کوروش حاکم در ایران سوال کنید که نقشه جغرافیایی ایران چیست؟ آنها مناطقی توسعه یافته از سوریه، عراق، لبنان، افغانستان، یمن و ... را نقاشی کرده و نشان خواهند داد. چون خون آن زنازاده هخامنشی در رگ آنها در جریان است و با همان بیماری و مرض از دنیا رفته و نوادگانشان همانند خشایارشا مجبور به شستن همان گند و گوه کوروش می‌شوند. آنچه که روی داد ابطال آن نقشه رویایی کوروش و بر فنا رفتن خزانه پادشاهی بود و در آینده همان روی داد مجددا تکرار خواهد شد.

کوروش حقیر (زاده ۶۰۰ قبل از میلاد - مرگ ۵۳۰ قبل از میلاد) یکی از شخصیت‌های کتاب مقدس است که منجی و نجات‌دهنده یهودیان نامیده شده است. در کتاب مقدس نام کورش ۲۳ بار به‌صورت مشخص ذکر شده است و در چندین جای دیگر نیز به او اشاره شده است. بر اساس این نوشتارها مشخص است که کورش پادشاهی بوده است که توسط او اسارت یهودیان در بابل به پایان می‌رسد و در سال اول حکمرانی او دستوری برای بازسازی معبد اورشلیم صادر می‌شود. او همچنین علاقه خاصی به این پروژه نشان می‌دهد و اشیای دزدیده شده معبد را به یهودیان بازمی‌گرداند و به آن‌ها طلا و نقره زیادی برای بازسازی معبد اهدا می‌کند. وجود این دستور گاهی مورد شبهه قرار گرفته است.

کوروش در متون یهود یک‌ورش بزرگ در تمامی متون یهودی بدون استثنا مورداحترام قرار گرفته است. با حمله کورش به بابل رابطه خاصی بین او و یهودیان شکل گرفت تا جایی که یهودیان او را ماشیا (مسیح) خود خواندند. کورش تنها غیریهودی (جنتیل) در کتاب مقدس است که لقب مسیحا به او اهدا شده است. کتاب مقدس ذکر می‌کند که دستور کورش برای بازسازی معبد فصل جدیدی در زندگی یهودیان ایجاد کرد. بیشتر داستان مربوط به کورش در کتاب عزرا ذکر شده است.

https://fa.wikipedia.org

 

پس نژاد اسرائیلی و حرام‌زادگان کوروش (پارسی) خیلی راحت و سریع قابل‌شناسایی هستند. بنی‌اسرائیل به هر توله‌سگ یا سگی که از راه برسد لقب منجی و پادشاه می‌دهد. به این دلیل مهم مسیح نفرت داشت تا منجی و پادشاه بنی اسرائیل بوده باشد؛ چون قبل از تولد او این القاب را به یک زنازاده و زناکار و زنباره پارسی داده بودند. یهود حتی به نام مبارک و فرخنده و انحصاری مسیح هم رحم نکرد و آن را به یک ولد زنای بدکاره مجوس دالیت هدیه دادند. ما فقط و فقط یک مسیح داریم و آن هم پسر مریم باکره برترین و فاضل‌ترین زن عالم است. بترکد چشم حسود.

 

مشکل لاینحل بخت‌النصر چگونه حل‌وفصل شد؟

واقعاً مردوک یا مردوخ برای بخت‌النصر تبدیل به معضلی لاینحل شده بود. از طرفی می‌دانست که یکی از انبیا شهید شده بنی‌اسرائیل است و از طرفی تبدیل به یک بت و خدای باستانی بابلی شده بود و بابلیان احترام بسیار زیادی به او قایل بودند حتی خود پارسیان و اگر بخت‌النصر تصمیم به نابودی آن می‌گرفت، با شورش خود بابلیان حتی حمله و هجوم پارسیان مواجه می‌شد و تمام قدرت و اقتدار خودش را از دست می‌داد و این مشکل به دست خشایارشا حل‌وفصل شد. آن هم بعد از به درک واصل‌شدن و گوربه‌گور شدن کوروش صغیر و حقیر.

خشایارشا

 خَشایارشای یکم (تلفظ: خْشَیارشا) مشهور به خَشایارشای بزرگ پسر داریوش بزرگ و شهبانو آتوسا، دختر کوروش بزرگ، پنجمین شاهنشاه هخامنشی در میانه سال‌های ۴۸۵ تا ۴۶۵ پ.م. است. داریوش بزرگ پسران بسیاری داشت و بزرگ‌ترین آن‌ها اَرته‌بَرزَن بود، با این وجود داریوش بزرگ، بزرگ‌ترین فرزندش از آتوسا، یعنی خشایارشا را به جانشینی برگزید. خشایارشا در سال ۴۸۶ پ. م در سن ۳۴ سالگی و پس از مرگ پدرش به پادشاهی رسید. او بر کشوری فرمان می‌راند که پرجمعیت‌ترین شاهنشاهی تاریخ جهان را دارا بوده و ۴۲ درصد از جمعیت کل جهان در این محدوده زندگی می‌کردند.

عهد عتیق از کتاب‌های مقدس یهودیان است. کتاب استر پنجمین بخش از تنخ یا همان عهد عتیق است. کتاب استر به ملکه شدن دختری یهودی به نام استر می‌پردازد. همانا استر همسر یهودی اخشورش، پادشاه پارس است و بسیاری اخشورش را همان خشایارشا می‌دانند. استر جایگزین ملکه وَشتی شده است تا یهودیان در ایران را از برنامه‌های هامان برهاند. هامان وزیر اخشورش فرمان کشتار یهودیان را داده است و استر می‌کوشد تا از کشتار یهودیان پیشگیری کند. تلاش او با شکستن فرمان کشتار یهودیان به بار می‌نشیند. هم‌چنین‌هامان به دار آویخته می‌شود (هر ساله جشن پوریم به یادآوری این رهایی برگزار می‌شود).

فرونشاندن شورش مصر و بابل

خشایارشا پس از نشستن بر تخت با لشکری به سوی مصر رفت و توانست که شورشی را که در آن جا بر پا شده بود فرو بنشاند. او برادر خود هخامنش را ساتراپ (شهربان) مصر کرد و بزرگ‌زادگان و دین‌بران مصر به کارانه و آزادکاری‌های پشین خود باز رسانید. این شورش در سال (۴۸۶ پیش از میلاد) روی داد.
بابل نیز در همین زمان‌ها سر به نافرمانی برداشت. همانا خشایارشا توانست شورش را فرو بنشاند و زوپیر از سوی ایران شهربان بابل شد؛ ولی پس از چندی شهربان کشته شد و پسرش بغابوخش (مگابیز دوم به نوشته یونانی‌ها) به جای او برگماشته شد. هرودوت در کتاب خود می‌نویسد که به دستور خشایارشا دژ و پرستش‌گاه‌های بابل را رمباندند و خدای بزرگ آنها (مردوک) را به ایران آوردند. این تندیس زرین نزد بابلیان بسیار ارجمند بود و هر پادشاهی باید در آغاز سال بابلی دست آن را می‌گرفت. خشایارشا از شورش بابل آن اندازه آزرد که از آن پس فرنام شاه بابل را از فرنام‌های خود زدود و خود را تنها شاه پارسی‌ها و مادی‌ها خواند. بدین سان بابل با شورش‌های بسیار از پایتختی بی‌بهره شد. در آینده شهرهای دیگری از آن سرزمین چون نیپور، سلوکیه، تیسفون و بغداد پیشرفت کردند. شورش بابل در سال سوم یا چهارم پادشاهی خشایارشا برابر با سال (۴۸۲ یا ۴۸۱ پیش از میلاد) روی داد.

در بابل، زیگورات بزرگ (اته منانکی) و معبد مردوک (اساگیلا) ویران شدند. آریان (۳:۱۶) نوشته است: «اسکندر که وارد بابل شد پیشنهاد کرد اهالی بابل پرستشگاه‌هایی را که خشایارشا ویران کرده بود، از نو بسازند؛ به ویژه پرستشگاه بل که بیش از همهٔ خدایان مورد احترام بابلیان بود.» استرابو (Geography 16:15) نوشته است که اسکندر نتوانست این زیگورات را بازسازی کند.

همه این کارها درست وارونهٔ آن سیاست دلجویانه‌ای بود که کوروش بنیاد نهاده بود. خشایارشا بایست در دوران طولانی اقامت پیش از پادشاهی خود در بابل به خوبی با مذهب بابلیان و آیین آن آشنا شده باشد. او می‌دانست که پیکرهٔ مردوک برای برگزاری مراسم جشن سال نو ضرورت دارد.

https://fa.wikipedia.org

 

آیا با علی و اولاد صالح علی همانند حسین، همان کاری را کردند که با مردوک کردند؟

جواب مثبت است؛ چون اعراب زنازاده علی و اولاد صالح علی را کشته و از آنها برای خودشان و دیگران خدایان باطلی همانند مردوخ ساخته و پرداختند. یعنی اعراب با خودشان چنین پنداشتند که آنها همانند انبیا بنی‌اسرائیل هستند و باید که کشته شوند، وگرنه کار دست آنها می‌دهند و بعداً از کالبد آنها برای خودشان مقبره‌سازی کرده و شروع به فریب‌دادن مردم برای جمع‌آوری اهدائی‌ات و نذورات مردم کردند؛ یعنی همان کاری که یهودیان متخصص آن هستند. بعد از آنها زنازادگان کوروش هخامنشی حرامی، مذهب مهدویت را جایگزین آیین آباواجدادی خودشان کرده و همان کثافت‌کاری‌ها را دنبال کردند. قبلاً به نام یهودیت و زرتشت بود و این بار به نام اسلام شد؛ اما به کام شیاطین. آنها سنت و روال کوروش دیوس را موبه‌مو اجرایی و ادامه دادند و شدند مدافعان حرم و بازسازی‌کنندگان عتبات‌عالیات در عراق و سوریه. شغل نا شریف کوروش و هخامنشیان، قرمساقی و قوادی پارسیان به بابلیان بود و همین اینک همان شغل و حرفه تخصصی در میان توله‌هایشان در جریان است. کوروش قواد صدها بار الاغ و اسب و شتر از جنس نقره و طلا به بابل ارسال کرد؛ ولی نصف بیشتر آن در راه سگ‌خور شد. هم اینک نیز این پروژه اختلاس بین‌راهی در جریان است و نصف بیشتر آن دلارها در راه گم‌وگور می‌شوند و به جیب آقایان و آقازاده‌ها روانه می‌شود.

در نتیجه پس‌ماندگان و پس افتادگان پارسیان و بابکان و اتابکان باید گوش‌های کر خود را خوب باز کنند و بشنوند و قبول کنند که این سنت و روال اجداد جاکش و بی‌ناموس آنهاست و به خدا و اسلام هیچ ربطی ندارد. خودشان و جدوآبایشان یک‌مشت دزد و اختلاس‌گر مفت‌خور فریب‌کار دغل‌باز و دروغگو هستند. مدل قدیمی مدل هخامنشی بود و مد روز، مد مهدوی فشن شده است و در آینده مدل‌های دیگری خواهد داشت؛ چون ژنوم پست آنها این‌گونه است و صدالبته اصلاح ژنتیکی هم مقدور نیست. آنها قرمساق به دنیا می‌آیند و قواد فوت می‌کنند و در بین راه جاکش هستند. پس ذات آشغال و خبیث خودتان را به خدا و اسلام ربط ندهید؛ چون مادرزادی این‌گونه فرومایه هستید.

خیلی ساده گفته باشیم، پارسیان و بابکان خانواده خراب و ولگرد خیابانی نه سر پیاز هستند و نه ته پیاز، ولی تنشان می‌خارد و کرم فضولی در مذاهب در ظاهر ابراهیمی و در باطن شیطانی دارند و همواره از اول تاریخ، خودشان را نخود هر آش کردند. گروهی به دنبال یهود و گروه‌های دیگر به دنبال مسیحیت و سنت و مهدویت هستند. درحالی‌که از کتاب خدا هیچ نمی‌دانند و نمی‌فهمند.

 

 

بابک = داغ اشئی = خر کوهی

 

 

کوروش = باغ اشئی = خر باغی یا خر صحرایی = چول اشئی

 

 

حکمت حمله حماس به اسرائیل چه بود؟

درست هم زمان با سوکُّوت (به عبری: סוכות) یا جشن مذهبی آلونک‌ها، جشنواره موسیقی سوپرنوا (ابرنواختر - ستاره نوترونی) در مناطق صحرای نگب در نزدیکی کیبوتص رعیم در جنوب اسرائیل شکل گرفت؛ یعنی در مناطق در ظاهر مقدس. اگر حماس به آنها حمله نمی‌کرد دنیا از این‌چنین مراسمی باخبر نمی‌شد. ولی حمله حماس به آنها، کل دنیا را باخبر کرد که در مناطق مقدس چه چیزی در حال جریان و شکل‌گرفتن است و این همان پیشگویی دانیال نبی است.

 

 

در آینده نزدیک نیز نیروهای مذهبی تندرو و افراطی وهابی سنی در عربستان دست به یک چنین حملاتی خواهند زد تا دنیا بداند که در حجاز چه چیزی در جریان است.

 

و زمانی كه اراده كنيم كه نابود كنيم قريه ای را ، فرمان دهيم خوشگذرانان آن را، پس فسق ( نافرمانی ) كنند در آن سپس تحقق يابد برای آن گفتار پس نابود كنيم آن را نابود كردنی 16 اسرا

 

یعنی خدا قبل از حمله، بهانه و دست آویزی برای خودش فراهم می‌کند و آن چیزی نیست جز عصیان و نافرمانی اهل آن دیار و قریه، یعنی انجام همان عمل شنیع آن‌هم در مقدس‌ترین اماکن. پس اینک زمان حمله فرارسیده است، مخصوصاً اینکه یهودیان با سگ سنی‌ها و نصرانی‌ها متحد و یکپارچه شده‌اند و صدالبته دچار انحراف ذهن و باور شده‌اند که اسلام و قرآن و حقیقت در مهدویت است، پس این مهدویت باید ریشه‌کن شود تا خدا و اسلام و قرآن برای همیشه خوار و ذلیل شوند. غافل از اینکه خود مذاهب در ظاهر ابراهیمی خوار و ذلیل و رسوای عالم شده‌اند و منظور خدا از این دوران همین است و خودشان به پستی و رذالتشان گواهی و شهادت دهند.

 

 

اصلاً این کوروش زنازاده چه ربطی به خدا و اسلام دارد؟

اساتید پارس باید پاسخ دهند و چه پاسخ مسخره‌ای برای کوروش مردوک پرست دادند؛ چون خودشان حسین پرست شده‌اند. تنها یک حسین پرست می‌تواند از یک مردوخ پرست دفاع کند. مخصوصاً اگر ژنوم یهودی داشته باشد.

 

کوروش کبیر در تاریخ

https://www.aparat.com/v/c1801tr

 

ذوالقرنین کوروش است

https://www.aparat.com/v/e76wb85

 

کوروش در نهج البلاغه

https://www.aparat.com/v/z13zkj1

 

 ایران سرزمین نجیب زادگان با محوریت شخصیت کوروش

https://www.aparat.com/v/j795jri

 

کوروش حقیقی که دوست ندارند بشناسید

https://www.aparat.com/v/p77dz4m

 

بقیه چرندیات

https://www.google.com

 

خیلی عجیب است؛ چون ابرهه با سپاه فیل به‌قصد تخریب کعبه بتکده و بتخانه به مکه حمله کرد و در میان راه سرکوب شد؛ ولی خدا نتوانست از عهده بخت‌النصر بربیاید و در نهایت دست‌به‌دامن کوروش شد و به او فرمان داد که خرابکاری‌های بخت‌النصر را درست کند؛ چون از عهده خدا خارج شده بود. خدا نتوانست از عهده اسکندر مقدونی هم بربیاید و سرزمین پارس یعنی وطن کوروش نبی را نجات دهد. گویا بت‌های کعبه ارزش بیشتری نسبت به اسرائیل و پارس داشته است. یا اینکه بت‌های عربستان پر خاصیت تر از الله بودند. اما واقعیت چیز دیگری بود؛ چون خرابی معابد یهود و... به فرمان و خواست خدا بود و حفاظت از کعبه هرچند که بتکده بود به فرمان خدا شد. کوروش احمق هم با کلی ولخرجی نتوانست آنها را بازسازی و آباد کند.

مقدونیان به خواست و اراده خدا، هخامنشیان را منقرض کردند و مغولان رومیان را. خود اسکندر هم نه‌تنها نتوانست معابد منطقه را بازسازی و آباد کند؛ بلکه پارسیان را تحریک کرد تا تخت‌جمشید را به آتش کشیده و نابود کنند. با چند بار الاغ طلا و نقره و چند چمدان دلار نمی‌توان خواست و تقدیر خدا را تغییر داد. اراضی و اماکن تا زمانی مقدس هستند که نام خدا به‌تنهایی در آنها یاد شود و اگر اسامی دیگری به‌غیراز خدا و یا در کنار خدا یاد شدند، محکوم به تخریب و نابودی هستند. حتی خود کعبه که در آینده به فرمان خدا و به دست مسیح تخریب خواهد شد و تمامی مساجد و معابد باقی‌مانده دیگر.

 

و بدرستی مساجد ( سجده گاه ها ) برای خداوند است ، پس دعا ( صدا ) نكنيد همراه با خداوند احدی ( شخصی ، كسی ، موجودی ) را 18 جن

 

وگرنه تخریب خواهند شد

 

 

پارسیان و اتابکان حامل ژنوم قرمساقی، قوادی و خیانت هستند:

تقریباً ۱۰ درصد جمعیت ایرانیان یعنی از هر ۱۰ نفر یک نفر از تابعیت و ملیت ایرانی اعلام انصراف نموده و بعد از منصرف‌شدن از ایرانی بودن، تابعیت کشور و ملت دیگری را گرفته است. این بالاترین آمار خیانت در کل جوامع بشری است. آن ۹۰ درصد بقیه نیز امکانات و شرایط این خیانت را ندارند که اگر ایجاد شود، کل جمعیت ایران خیانت خواهند کرد؛ چون ژنوم خیانت و خباثت درون ژنوم آنها نهادینه شده است. دو یا چند تابعیتی هیچ مفهوم حقوقی و عقلانی ندارد. ملیت همان تابعیت آخری است و تابعیت‌های قبلی، اعلام انصراف شده، متروک و رها یا ابطال شده است. آن ۱۰ درصد خائن‌ها خیلی راحت می‌توانند قرمساقی و قوادی این ۹۰ درصد را بکنند. چون در گذشته و حال کرده‌اند و در آینده هم انجام خواهند داد. جالب است که این ۹۰ درصد هم راضی بوده و در آرزوی انجام آن هستند.

 

خدایان نر و مادینه پارس

 

 

هیچ نام و نشانی از آنها در منشور نیافتیم. جاهای خالی با من‌من پر می‌شود.

 

بابک قرمساق

 

کوروش قواد

 

 

کوروش پرستی عده ای جاهل

https://www.aparat.com/v/Z1H3L

نه غزه و نه لبنان جانم فدای بابل و مردوخ. کوروش به‌تمامی زنان و دختران پارس پریده است. او یک خروس بوده است. سیبری وطن ماست.

 

سجده در کربلای معلی بین الحرمین امید نوازنده عربی

https://www.aparat.com/v/h01395c

https://www.aparat.com/v/ntsq00c

 جانم فدای حسین، مردوک حال و آینده پارسیان و بابکان

سجده علمای مسیحی و اهل سنت به قبر امام حسین در کربلا

https://www.aparat.com/v/v15939q

جانم فدای پسرعموی مسیح

 

 

صحبت اینجاست که جان‌ها بی‌ارزش شده‌اند؛ چون فدای غیر الله می‌شوند.

 

نام دو مرد در تاریخ به بزرگی یاد شده است، یکی علی و دیگری چنگیز؟

چرا؟ چون به اولادشان وصیت کردند که محل دفن پدر و مادر خود را مجهول و نامشخص کنید تا تبدیل به مردوک یا مردوخ نشویم. ولی اولاد حسین نتوانست؛ چون کالبد حسین به دست دشمناش افتاد. روح‌القدس نیز کالبد مسیح را با خود برد تا به دست شیاطین نیفتد و کعبه دوم را نسازند.

 

 

رئیس جمهور آرژانتین: تنها راه ظهور مسیح تخریب مسجد الاقصی است!

 

 

خاویر میلی که خود را متحد سیاسی اسرائیل معرفی کرده است، خواستار تخریب مسجد الاقصی، سومین مکان مقدس اسلام، «به منظور آوردن مسیح» شد.

به گزارش «مبلغ» - خاویر میلی «رئیس‌جمهور آرژانتین» که طی چند روز گذشته به اراضی اشغالی سفر کرده است با بیان اینکه سفارت آرژانتین را به قدس شرقی منتقل خواهیم کرد، گفت: تنها راه ظهور مسیح، تخریب مسجد الاقصی است و ما تردیدی در این موضوع نداریم.

العالم نوشت: رسانه‌های اسرائیلی گزارش دادند که خاویر میلی، رئیس‌جمهور آرژانتین، که به اراضی اشغالی سفر کرده است خواستار تخریب مسجد الاقصی، سومین مکان مقدس اسلام، «به منظور آوردن مسیح» شد.

میلی در حالی چنین پیشنهاد بیشرمانه‌ای را مطرح کرده که مسجد الاقصی مکانی مقدس برای یهودیان و مسیحیان نیز است.

او در آستانه ورود به اراضی اشغالی نیز گفته بود قصد دارد سفارت این کشور را از تل‌آویو به قدس شرقی منتقل کند.

میلی ضمن حمایت از جنگ رژیم اسرائیل در غزه، این جنگ را دفاع اسرائیل از خود دانست و خود را متحد سیاسی اسرائیل معرفی کرد. او نوامبر گذشته در مراسمی یهودی در بوئنوس آیرس، پایتخت این کشور شرکت کرد و «سوگند یاد کرد که از یهودیان و اسرائیل حمایت کند.»

https://www.khabaronline.ir/news

 

شاید منظور دانیال و مسیح نبی از مکروه ویرانی و عمل شنیع همان تخریب قدس بوده باشد. به‌هرحال عقل این تایتانیک زاده خوب کار می‌کند. بی‌صبرانه منتظر عملیات او هستیم که اگر کشور اردن اجازه صادر کند. او بهترین مفسر اناجیل است.

 

 

متی باب ۲۴ – گفتمان کوه زیتون عیسی

تخریب معبد و پیامدهای آن.

۱. آیات (۱-۲) عیسی تخریب معبد را پیشگویی می‌کند.

هنگامی‌که عیسی معبد را ترک گفته، به راه خود می‌رفت، شاگردانش نزدش آمدند تا نظر او را به بناهای معبد جلب کنند. عیسی به آنان گفت: «همۀ اینها را می‌بینید؟ آمین، به شما می‌گویم، سنگی بر سنگ دیگر باقی نخواهد ماند، بلکه همه فرو خواهد ریخت.»

 

 

اگر این تایتانیک زاده قبل از نبوت محمد، این‌چنین مطلبی را در اورشلیم بیان می‌کرد، حتماً به دست یهودیان افراطی مصلوب می‌شد. چون یهودیان به مسیح ابن مریم باوری ندارند و طبق تعالیم تلمود، منتظر تولد امانوئل هستند، آنها به مریم و مسیح بهتان‌های زشت و بدی می‌زنند. چون آنها دشمن مشترکی به نام اسلام دارند، با یکدیگر متحد شده و همدیگر را تحمل می‌کنند. آنها شاید به‌خاطر تولد امانوئل دست به تخریب قدس بزنند؛ ولی برای ظهور مسیح رومی، هرگز این‌چنین کاری نخواهند کرد؛ بلکه برعکس در آبادی آن خواهند کوشید. طبق تعالیم تلمود مریم یک آرایشگر بوده و پدر مسیح یک سرباز رومی است. درست مثل‌اینکه مهدوی ها به سگ سنی‌ها پیشنهاد دهند که برای ظهور و قیام مهدی، بعضی اماکن مذهبی را تخریب کنیم که آنها در پاسخ خواهند گفت که ما منتظر تولد محمد ابن عبدالله یا هادی هستیم، برو بنشین سر جایت، زیاد حرف بزنی اماکن خودت را تخریب می‌کنیم. شاید مکروه ویرانی یا عمل شنیع به دست خود نصرانی‌ها بوده باشد الله و اعلم. سگ سنی‌ها نیز بر این باور هستند که ملیکا همسر حسن عسکری یک برده فراری رومی است (دختر فراری). فتنه‌های خدا را ببینید؛ چون سنی معادل یهود شد. همچنین مهدوی معادل نصرانی شده است.

 

لا حُكْمَ إِلّا لِلّه - تقدیر خدا این‌گونه است. هر چیزی به وقتش. تا سه نشه بازی نشه. بار سوم این اتفاق روی داد.

تخریب معبد اورشلیم - اثر: فرانچسکو هایز.

 

مسیحا یا مسیح یا ماشیحا (به معنی لغوی مسح شده) ایده‌ای در ادیان ابراهیمی به معنی رهبری است که توسط خداوند انتخاب شده باشد. این فرد معمولاً شاه یا کاهنی است که توسط روغن مقدس مسح شده باشد. ایده مسیح از تنخ نشئت‌گرفته است. در تنخ مسیح لزوماً یهودی نیست و از کوروش بزرگ شاه هخامنشی به‌عنوان مسیح نام‌برده شده است، زیرا او دستور بازسازی اورشلیم (بیت‌المقدس) و بازسازی معبد سلیمان را صادر کرد. مسیح یهودی یک رهبر است که توسط خداوند مسح شده است و از نسل داوود است. او قبایل بنی‌اسرائیل را متحد خواهد کرد و عصر مسیحایی را آغاز خواهد نمود که دورانی در صلح جهانی به نام دنیای آینده خواهد بود.

در آخرت‌شناسی یهودی این اصطلاح به یک پادشاه یهودی از نسل داوود گفته می‌شود که با روغن مقدس مسح خواهد شد تا پادشاه حکم فرمانی خدا باشد و بر قوم یهود در عصر مسیحایی حکومت کند. در یهودیت مسیح با خدا یکی نبوده و فرزند او نیست. باور به آمدن مسیح یکی از اصول اصلی دین یهودیت است و بر اساس نظر ابن میمون (دانشمند معروف یهودی) یکی از اصول ۱۳ گانه دین است.

ابن میمون هویت مسیح را به‌صورت زیر بیان می‌کند: و اگر یک پادشاه از نسل داوود بیاید که تورات را بخواند و با دستورها آن مانند پدرش داوود مشغول شود همان‌گونه که در تورات کتبی و شفاهی نوشته شده است و او قوم اسرائیل را وادار به پیروی و تقویت رعایت دستورها آن بکند و در جنگ‌های هاشم (نام خدا در یهودیت) بجنگد او باید به‌عنوان مسیح مورد برخورد قرار گیرد. اگر او موفق شده باشد و معبد سلیمان را بازسازی کرده باشد و قوم اسرائیل را دوباره جمع کند او حتماً مسیح بوده است و او تمامی دنیا را متقاعد خواهد کرد تا خدا را به همراه یکدیگر پرستش کنند همان‌گونه که نوشته شده است: «زیرا بعد از آن من با ملت‌ها با زبان فصیح سخن خواهم گفت تا آنها نام خدا را قبول کنند و او را به‌صورت یکپارچه پرستش کنند.»

دیدگاه بعضی روحانیون یهودی این است که در هر نسلی یک مسیح بالقوه وجود دارد.

در دیدگاه یهودیان کابالایی دوره عصر مسیحایی (ماشیا بن دیوید) بعد از دوره ماشیا بن یوسف (مسیح بن یوسف) خواهد بود. ماشیا بن یوسف مسیحی از نسل یوسف است که قبائل اسرائیل را جمع خواهد کرد و آن‌ها را به سمت اورشلیم خواهد برد. بعد از جنگ با نیروهای متخاصم ماشیا بن یوسف آن‌ها را شکست داده و حکومتی برای خود در اورشلیم ایجاد خواهد کرد و معبد اورشلیم را بازگشایی خواهد نمود. سپس آرمیلیوس یا گاگ و مگاگ (یاجوج و ماجوج) به اورشلیم حمله کرده و ماشیا بن یوسف را خواهند کشت. جسد او بنا بر روایتی در خیابان‌های اورشلیم رها خواهد شد و بنا بر روایتی دیگر توسط فرشتگان مخفی خواهد شد تا اینکه ماشیا بن دیوید ظاهر شده و او را مجدداً زنده کند.

https://fa.wikipedia.org/wiki

 

داوود نبی، اولاد یوسف و یعقوب نبی است:

بن داوود = بن یوسف = عیسای نبی = مسیح => خریت یهود و بنی‌اسرائیل

ماشیح امانوئل یهودی = ماشیح سوشیانت زرتشتی = ماشیح مسیح رومی = ماشیح هادی سنی = ماشیح مهدی مهدوی => خریت سگ سنی و آشغال مهدوی و زرتشتی و بابی و بهائی

 

 

محمدرضا طباطبايی ۱۴۰۳/۰۹/۱۷

http://www.ki2100.com