Home   |  تماس با ما و ارسال مطالب | نرم‌افزارهاي مورد نياز |

home

 

21-02-2025

 

آیا ماشیح امانوئل یهودی و ماشیح مسیح نصرانی رومی برای مسلمانان حکم ویروس را دارند و ماشیح هادی سنی و ماشیح مهدی مهدوی پادتن و آنتی‌بادی‌های آنها هستند؟ مکتب شیطانی ماشیح چیست؟

 (بیماری‌های خودایمنی اهل‌سنت و مهدویت)

 

 

جواب با قاطعیت تمام و به‌یقین مثبت و بله است!

 

دستگاه ایمنی و دفاعی بدن پستانداران چگونه کار می‌کند؟

دستگاه ایمنی، سامانه ایمنی یا سیستم ایمنی (انگلیسی: Immune System) بخشی از بدن است که سلول‌ها و مولکول‌های خودی از بیگانه مثل میکروب‌ها و ویروس‌ها را شناسایی کرده و آن‌ها را از بین می‌برد یا بی‌خطر می‌کند. گاهی به دلیل تشابه آنتی‌ژن سلول‌های خودی با غیرخودی و گاهی به دلیل اشتباه در عملکرد سیستم ایمنی در سنین بالا یا به دلایل ارثی، سیستم ایمنی به سلول‌های خودی حمله می‌کند. (بیماری‌های خودایمنی) سیستم ایمنی بدن شامل طحال، کلیه‌ها، آنزیم‌ها، پوست، غشای مخاطی، مو، لکوسیت‌ها، مغز استخوان، کبد، معده، روده، اسید معده، آپاندیس، لوزه‌ها، آدنوئید، تیموس، پلاک‌های پی‌یر، رگ‌های لنفاوی، انواع ایمونوگلوبین‌ها و آنتی‌ژن‌ها و آنتی‌بادی است.

بدن با دو روش دفاع غیراختصاصی و دفاع اختصاصی عوامل بیماری‌زا و بیگانه را از بین می‌برد یا بی‌خطر می‌کند و مانع بروز بیماری می‌شود.

https://fa.wikipedia.org

 

دستگاه ایمنی و دفاعی ژنوم ابلیس چگونه کار می‌کند؟

در طول تاریخ بشریت، جامعه یهودیت، مسیح عیسی ابن مریم را و جامعه نصرانیت، محمد را به‌عنوان دو ضد ماشیح شناسایی و معرفی کرده‌اند. یعنی دو عامل خارجی و بیگانه که قصد دارند مذهب و دین و باور یا آرمان و ایدئولوژی و حتی جامعه و جمعیت آنها را نابود کنند و آنها را با مرگ و نیستی کامل مواجه سازند. درست همین اتفاق برای جهان اسلام روی داده است؛ یعنی سنی و مهدوی، ظهور و نبوت مجدد مسیح را پایان کار خودشان می‌دانند؛ چون در کتابشان قرآن چنین نگاشته شده است. مسیح نشانه قیامت و پایان هستی و آفرینش کیهان است.

 

اما ژنوم ابلیس در آنها چگونه کار می‌کند؟ بهتر است بگوییم چگونه از خودش دفاع می‌کند؟

مسیح در کتاب خدا قرآن به‌عنوان گل‌پسر مریم، پیامبر خدا، حامل انجیل (بشارت خبر خوش)، کلمه خدا، فرزندی از نسل عمران و ابراهیم و نشانه قیامت معرفی شده است. یعنی خدا منکر ماشیح بودن مسیح است. چون ماشیح افسانه باطل یهود است. یعنی او یک منجی و عدالت‌گستر جهانی و حامل صلح، آرامش و رفاه نیست. بلکه برعکس به او خواهند گفت درس‌آموخته یا معلمی دیوانه و مجنون که مورد انکار و تکذیب همگان قرار گرفته شده و بلای آسمانی دخان و به دنبال آن گاگ و مگاگ نازل می‌شود و...

ولی در ظاهر مسلمانان، فریب یهود و نصارا را خورده و مسیح را ماشیح شناسایی کرده‌اند. همان‌طور که مسیح برای یهود و محمد برای نصارا یک عنصر بیگانه و خطرناک بودند، ماشیح مسیح هم برای در ظاهر مسلمانان، عنصر بیگانه و خطر آفرین تلقی شده است.

چرا؟
چون یهودیان متوجه تشابهی مابین مسیح و ماشیح امانوئل نشدند و سریعاً او را حذف کردند. نصرانی‌ها محمد را ضد ماشیح مسیح شناسایی کردند. در ظاهر مسلمانان، ماشیح امانوئل و ماشیح مسیح را دشمن خودشان فرض کردند. یعنی سیستم ایمنی یهودیان به‌طرف مسیح حمله کرد. مال نصرانی‌ها به طرف محمد و مال در ظاهر مسلمانان به طرف ماشیح مسیح. ولی سیستم ایمنی سنی و مهدوی هم اینک به طرف خود مسیح حمله می‌کند. درست همان‌طور که سیستم ایمنی بدن به طرف سلول‌های خودی حمله می‌کند (بیماری‌های خودایمنی اهل‌سنت و مهدویت). سیستم ایمنی ژنوم ابلیس بر پایه فلسفه (مذهب) و عقل‌گرایی (فرقه) و تحریف کتب آسمانی و جعل روایت و تقلب در احادیث و تغییر تاریخ است. هادی سنی درست مانند آنتی‌ژن‌های ماشیح امانوئل و مهدی مهدوی همانند آنتی‌بادی‌های ماشیح مسیح و حتی خود خود شخص مسیح کار می‌کنند.

اینها با دو روش اختصاصی و غیراختصاصی وارد نبرد مستقیم با خود مسیح می‌شوند. در روش اختصاصی، آیات کتاب خدا که بر علیه اهل کتاب نازل شده است را بر علیه خود مسیح استفاده می‌کنند تا مسیح پست و بی‌ارزش جلوه کند؛ یعنی یک پیامبر متروکه و رها یا حتی رانده شده از درگاه حق‌تعالی. یعنی پیامبری که برای خدا تبدیل به یک لکه ننگ و خفت و خاری شده است. عصمت و طهارت خدا را باید با محمد شست حتی با اولاد او یعنی هادی و مهدی.

درحالی‌که محمد همانند داوید و سلیمان فرزند پسری نداشت و هادی و مهدی صیغه زاده مخفی او می‌شوند و برای شستن خود محمد، به علی و فاطمه متوسل شده و آنها را اولاد علی و فاطمه (هادی بن حسن ابن علی، مهدی بن حسن عسکری) فرض می‌کنند که اولاد محمد هم محسوب نمی‌شوند. کار به جایی نمی‌رسد؛ چون همهٔ آنها یعقوب زاده و فرزندان اسرائیل و همان داود و سلیمان می‌شوند و ناخواسته همان مکتب ماشیح پروری و ماشیح پرستی را تحکیم کرده‌اند. در یهودیت و نصرانیت نام او بن داوود ماشیح امانوئل یا ماشیح مسیح است در سنت و مهدویت می‌شود بن داوود و سلیمان ابن محمد یا ابن علی و فاطمه ابن حسن حالا هادی یا مهدی عسکری ابن حسین. در نهایت ماشیح بن یعقوب یا بن ‌اسرائیل.

 

اما واقعیت چیست؟

این ابلیس احمق و سبک‌سر علم ژنتیک نمی‌داند و چندین هزار سال است که سعی دارد خودش یا اولاد ناخلفش را ماشیح کند و به خاندان داوود متوسل شده است. درحالی‌که اولاد صالح داوود نه قبول کردند و نمی‌کنند و نخواهند کرد که ماشیح هستند یا بشوند؛ چون ماشیح مخلوق شیطانی است که سعی دارد قیامت خدا را کنسل کند. آتش جهنم را سرد کند. سیاره زمین با همین وضعیت را تبدیل به بهشت ابدی کند. آن هم برای پیروان و بندگان خودش. یعنی هم طاغوت را بپرستند و هم در آن جاودانه بشوند. زرشک. خواب‌وخیال خام و نپخته ابلیس و پیروانش شده است. خود مسیح ابن یعقوب می‌آید و آن رؤیا را باطل می‌کند و همه چیز را به هم می‌ریزد.

در روش غیراختصاصی آنها دست به تحریف و تفسیر کتاب می‌زنند و برای خود احادیث و روایات جعل می‌کنند و آنها را به محمد و انبیا و صالحان تهمت و بهتان می‌زنند که خود محمد و کل انبیا و صالحان گفتند که اولاد محمد حالا علی و فاطمه، ماشیح است. ما با یهود و نصارا مبارزه و جنگیدیم تا این ماشیح را از خاندان آنها به خاندان خودمان منتقل کنیم. که چیزی منتقل نشده است؛ چون وجود ندارد و خاندان همگی مال داوید است. هم خاندان مسیح و هم خاندان محمد. علی ابن عمران و فاطمه هم داوید زاده و اسرائیلی یا یعقوب زاده بودند.

اگر ماشیح بود، در اجداد آنها بود، چه لزومی دارد که به اولاد خودشان تغییر مکان و جایگاه دهند؟ مگر پدر و عمو و عموزاده یا برادر را می‌توان اولاد یا نواده خود کرد؟ ماشیح اگر چیز خوبی و شدنی بود، خوب خودشان می‌شدند، چرا به گردن نسل آینده گذاشتند؟

محمد خودش در انتظار ظهور مسیح بود تا هر دو با هم نبوت کنند و بار سنگین محمد سبک شود و نه اینکه ماشیح بازی کنند. یعنی قیامت شود و کار و مأموریت و رسالت تمام شود و هر دو خلاص شوند و کار به خود خدا واگذار شود.

خیلی ساده گفته باشیم نقش حیاتی هادی و مهدی برای سنت و مهدویت در زمان ظهور این است که مانند گلبول‌های سفید خون، او را محاصره و هضم یا خنثی و بی‌اثر کنند.

 

هادی و مهدی گروه ضربت و نیروی مخصوص ابلیس هستند!

بعد از ظهور مسیح، مهدی به‌عنوان نیروی واکنش سریع همانند یأجوج‌ومأجوج تقلبی از زیر زمین (چاه) خارج می‌شود و به‌طرف مسیح هجوم می‌برد؛ ولی سن او ۹۰۰ سال کمتر از مسیح است و توان ایزوله کردن او را ندارد. در همان هنگام هادی متولد می‌شود و بعد ۱۸ سال به مهدی ملحق می‌شود و این دو برادر با مسیح کشتی می‌گیرند. مسیح باید با دو نفر (برادر دوقلو) کشتی فرنگی بگیرد.

اما سنی‌ها احمق هستند و سعی دارند که مهدی زیر زمینی (فراماسون) را حذف کنند و مهدوی سبک‌سر هم سعی دارد هادی در آینده متولدشونده را حذف کند. اینجاست که مابین دو برادر تفرقه ایجاد شده و مسیح این کشتی را می‌برد و یا مهدی و یا هادی را ضربه‌فنی کرده و به خاک می‌برد. اینجاست که وحدت سنی و مهدوی مفهوم پیدا می‌کند؛ یعنی حماس و ایران متحد شده و تشکیلات زیر زمینی احداث کنند و یا اینکه سنی باید با مهدوی متحد شده و در امارت و قطر تشکیلات روزمینی احداث کنند. مهدی از زیر زمین و هادی روزمینی وارد میدان آرماگدون شوند. هدف مشترک نابودی مسیح است. در این سیستم دفاعی برای هر طبقه و قشری از جامعه سنی و مهدوی می‌توان نقشی ایجاد کرد که همگی در نهایت ضد مسیح حقیقی و واقعی عمل می‌کنند. چرا؟

چون خطا کردند و مسیح خودی را با موجودی ناخودی و بیگانه اشتباه گرفتند.

 

ویروس (به فرانسوی: Virus) یک عامل بیماری‌زای کوچک است که فقط در سلول‌های زنده یک جاندار تکثیر می‌شود. واژهٔ ویروس، ریشه در زبان لاتین دارد و به معنای زهر یا هرگونه ماده سمی می‌باشد. ویروس‌ها می‌توانند انواع شکل‌های حیات را، از جانوران و گیاهان گرفته تا میکروارگانیسم‌ها، از جمله باکتری‌ها و آرکی‌ها را آلوده کنند. میلیون‌ها نوع از ویروس‌ها در میان جانداران و در زیستگاه‌ها و مکان‌های مختلف وجود دارد و تا کنون بیش از ۶۰۰۰ گونه مختلف از ویروس‌ها به‌طور دقیق شناسایی و معرفی شده‌اند.

ویروس‌ها قطعه‌ای از نوکلئیک‌اسید هستند که درون یک پوشش پروتئینی به نام کپسید محصور شده است. ویروس‌ها از باکتری‌ها بسیار کوچک‌تر هستند و فقط با ریزبین الکترونی قابل مشاهده‌اند. ویروس با استفاده از امکانات سلولی میزبان تکثیر می‌شود و فعالیت اصلی یاخته‌های میزبان را مختل می‌کند. ویروس‌ها بسیاری از جانوران و گیاهان و باکتری‌ها را مبتلا می‌کنند؛ اما فقط برخی از آن‌ها انسان را بیمار می‌کنند. چرخه همانندسازی ویروس‌ها از آلوده شدن سلول میزبان آغاز می‌شود و با رهاسازی ذرات ویروسی ایجادشده بالغ خاتمه می‌یابد.

یعنی ابلیس و شیاطین RNA ماشیح امانوئل یهودی و ماشیح مسیح نصرانی را به بدن در ظاهر مسلمانان تزریق و ماشیح هادی سنی و ماشیح مهدی مهدوی را تکثیر کرده‌اند. البته به نفع خودشان و بر علیه مسیح واقعی و حقیقی که ماشیح نیست؛ بلکه یک ماشیح ستیز است.

چون عیسی مسیح و محمد ، امام و پیشوا و رهبر و پیامبران ما هستند، ازاین‌رو ما نیز یک ماشیح ستیز یعنی یهودی، نصرانی، سنی و مهدوی ستیز هستیم. عیسی مسیح ۳۳ سال با ماشیح امانوئل یهودی جنگید، در نتیجه ما هم می‌جنگیم و ستیزه داریم. محمد ۲۲ سال با ماشیح مسیح نصرانی جنگید و ما هم می‌جنگیم و ستیزه داریم. عیسی مسیح در آینده ظهور کند با هادی سنی و مهدی مهدوی وارد جنگ و نبرد می‌شود، ما از همین‌الان ستیزه و مبارزه خود را شروع کردیم و منتظر ظهور مسیح و قیامت نمی‌مانیم. چون فقط از خدا می‌ترسیم نه از زنازادگان بابک مفعول خرم‌دین و نه از حرام‌زادگان کوروش مفعول هخامنشی و البته که نه از پس‌افتاده‌های عمر گی عربی سنی. ما با هر نوع و مدل ماشیح و پیروانش ستیزه و جنگ داریم پس بچرخ تا بچرخیم. ماشیح اسرائیلی، عربی، رومی و پارسی هم هیچ فرقی ندارند چه برسد به اقوام و ملل و زیر مجموعه‌های سیاه و سفیدشان حتی خاکستری یا شکلاتی و شیر شکلاتی.

 

ماشیح = کنسل کننده قیامت = آتش‌نشانی و اورژانس و آتش‌خاموش‌کن و گروه امداد و نجات جهنم = جاودانه و ابدی کننده طاغوت و طاغوت پرستی = صلیب سرخ = هلال احمر = جمعیت شیر و خورشید سابق = آیین و مذهب شیطانی + بی‌مفهوم و پوچ کننده دین خدا

 

سفارش ما به صدوقی‌ها، فریسیان، سفاردیان و اشکنازی ها و پارسیان ساکن در اسرائیل و اردن:

مثل بچه آدم به مسیح و محمد ایمان آورده و کتاب خدا قرآن را خوانده و مسلمان و تسلیم خدا شوید. دروازه سنگی شیر در اورشلیم را گشوده و مردگان و اموات خود را از مقابل آن بردارید و در جایی دیگر دفن کنید. از انتظار خوشتان می‌آید؟ منتظر ظهور مسیح باشید و دست از ماشیح بازی و صهیونیست و یهودیت بردارید. این کثافت و خباثت ماشیح بازی از طرف شما به جامعه نصرانیت، سنت و مهدویت سرایت کرده و منتشر شده است درست همان‌طور که کووید ۱۹ یا کروناویروس از چین منتشر شده است. این ویروس فلسفی شما منشأ اورشلیمی دارد.

 

دروازه طلایی یا دروازه رحمت (عبری: שער הרחמים، رومی شده: Sha'ar Harahamim، عربی: باب الذهبی، رومی: باب الذهبی یا ال -ذهبی

 

سفارش ما به مهدوی ها:

همان سفارش‌های قبلی به‌اضافه اینکه اگر آنها این کار را نکردند، حمله موشکی خود را به‌طرف آن دروازه سنگی و قبرستان انجام دهید تا دنیا بداند که با سنگ و استخوان نمی‌توان جلوی ظهور و نزول پیامبر خدا و نشانه قیامت و خود قیامت را گرفت. همچنین با ماشیح بازی و صهیونیست و یهودیت حتی سنت و مهدویت و هزار مکتب و مذهب باطله و چرند دیگر.

 

Golden Gate (Jerusalem)

https://en.wikipedia.org/wiki/Golden_Gate_(Jerusalem)

 

دروازه طلایی یا دروازه رحمت (عبری: שער הרחמים، رومی شده: Sha'ar Harahamim، روشن. "دروازه رحمت؛ عربی: باب الذهبی، رومی: باب الذهبی یا ال -ذهبی، روشنایی «دروازه طلایی») تنها دروازه شرقی کوه معبد و یکی از تنها دو دروازه شهر قدیمی اورشلیم است که از سمت شرق به شهر دسترسی داشت. این دروازه از سال ۱۵۴۱ مهروموم شده است که آخرین مورد از چندین مهروموم است. داخل آن از کوه معبد قابل‌دسترسی است. در سنت یهودی، مسیح از طریق این دروازه وارد اورشلیم می‌شود که از کوه زیتون می‌آید. مسیحیان و مسلمانان عموماً معتقدند که این دروازه‌ای بود که عیسی از آن وارد بیت‌المقدس می‌شد.

هر یک از دو در این دروازه دوگانه نام خاص خود را دارد: باب الرحمه (دروازه رحمت) در جنوبی و باب التوبه (دروازه توبه) در شمالی. نام دیگر عربی دروازه حیات جاوید است. در میشنا (Middot 1:3)، دروازه شرقی محوطه معبد دوم، دروازه شوشان (שער שושן) نامیده می شود. اگر دروازه طلایی موقعیت دروازه شوشان را حفظ کند، این مفهوم مبتنی بر یک طاق باستانی آشکار است، احتمالاً یک دروازه سابق، که مستقیماً زیر ورودی مسدود شده دروازه طلایی قرار دارد، این باعث می شود که آن را تبدیل به یک طاق باستانی نمایان کند. قدیمی ترین دروازه فعلی در دیوارهای شهر قدیمی اورشلیم. سنت یهودی و مسیحی ساخت آن را به پادشاه سلیمان نسبت می‌دهد، اما هیچ مدرک باستان‌شناسی یا تاریخی دال بر قدمت آن وجود ندارد. نام عبری امروزی دروازه طلایی Sha'ar Harachamim (שער הרחמים) است.

دروازه طلایی در یک‌سوم شمالی دیوار شرقی کوه معبد قرار دارد. دیوار شرقی که اکنون قابل‌مشاهده است، حداقل در چهار مرحله ساخته شده است، در زمان حزقیال، در زمان زروبابل، در دوره هامونی و معروف در دوره هیرودین. گمان می‌رود که دروازه طلایی کنونی بر روی خرابه‌های یک دروازه قدیمی در دیوار شرقی ساخته شده باشد. یک طاق که احتمالاً مربوط به یک دروازه سابق است، مستقیماً در زیر ورودی مسدود شده دروازه طلایی قرار دارد. مورخ قرن اول، ژوزفوس، در کتاب آثار باستانی یهودیان از یک "دروازه شرقی" یاد می‌کند و به این واقعیت اشاره می‌کند که این دروازه در منتهی‌الیه شمال شرقی صحن مقدس داخلی در نظر گرفته شده است. میشنا از گذرگاهی یاد می‌کند که از کوه معبد به سمت شرق بر فراز دره قیدرون منتهی می‌شد و تا کوه زیتون امتداد می‌یافت. خاخام الیزر، مخالف، می‌گوید که این راهرو نبود، بلکه ستون‌های مرمری بود که روی آن تخته‌های سرو گذاشته شده بود که توسط کاهن اعظم و اطرافیانش استفاده می‌شد. این دروازه که به دروازه شوشان معروف است، توسط توده‌ها برای ورود به کوه معبد استفاده نمی‌شد، بلکه فقط برای کاهن اعظم و همه کسانی که هنگام بیرون آوردن تلیسه سرخ یا بز قربانی در یوم کیپور به او کمک کردند، اختصاص داشت.

تاریخ ساخت دروازه طلایی کنونی ناشناخته است، زیرا مقامات مسلمان کار باستان‌شناسی را در کوه معبد ممنوع کرده‌اند. اکثریت‌قریب‌به‌اتفاق محققان قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم مانند رابینسون، کاندر، بارتلت، وینسنت و آبل، ملکیور دووگوئه و کرزول، این دروازه را به دوره‌های مختلف قبل از دوره اسلامی می‌دانند. بعدها، در پرتو تحقیقات درحال‌توسعه، استدلال‌های جدیدی توسط بسیاری از محققان مانند همیلتون، شارون، بن‌دوف، روزن آیالون، تسافریر و ویلکینسون ارائه شد مبنی بر اینکه قدمت این دروازه باید به قرن هفتم تا هشتم پس از میلاد، متعلق به امویان باشد. دوره. امروزه، عقایدی بین تاریخ اواخر بیزانس و اوایل امویان مشترک است. بنا به گفته برخی محققان، دروازه کنونی در حدود سال ۵۲۰ پس از میلاد، در دوره بیزانس، به‌عنوان بخشی از برنامه ساخت یوستینیانوس اول در اورشلیم، بر فراز خرابه‌های دروازه قبلی در دیوار ساخته شده است. یک نظریه جایگزین معتقد است که در اواخر قرن هفتم توسط صنعتگران بیزانسی که توسط خلفای اموی به کار گرفته شده بودند، ساخته شد. باستان‌شناس هلندی Leen Ritmeyer که در دهه 1970 دروازه را کاوش کرد، به این نتیجه رسید که دو تیرک دروازه عظیم یکپارچه که در داخل دروازه دیده می‌شود متعلق به ساختار قدیمی دروازه است که گمان می‌رود دروازه شوشان باشد (که در Mishnah Middot ذکر شده است). 1:3 به‌عنوان تنها دروازه در دیوار شرقی و این که قدمت آن مربوط به دوره معبد اول است. فیلسوف میمونیدس در قانون قوانین یهودی خود می‌نویسد که در زمان معبد دوم، "کسی که از دروازه شرقی کوه معبد وارد می‌شود، روی زمین هموار تا انتهای بارو راه می‌رود. از بارو ۱۲ پله بالا می‌رود. به بارگاه زنان، ارتفاع هر پله نیم ذراع و آج آن نیم ذراع است

در سال ۸۱۰ توسط مسلمانان بسته شد، در ۱۱۰۲ توسط صلیبیون بازگشایی شد، پس از بازپس‌گیری اورشلیم در سال ۱۱۸۷ توسط صلاح‌الدین حصار شد. سلطان سلیمان باشکوه عثمانی آن را به همراه دیوارهای شهر بازسازی کرد، اما در سال ۱۵۴۱ آن را دیوار کشید و باقی ماند. سلیمان ممکن است این تصمیم را صرفاً به دلایل دفاعی گرفته باشد، اما در سنت یهودی این دروازه‌ای است که مسح (مسیح) از طریق آن وارد بیت‌المقدس می‌شود. دررابطه‌با اعتقاد مسلمانان، عیسی ناصری، مسیح است، [توسط چه کسی؟] پیشنهاد می‌شود که سلیمان بزرگ دروازه طلایی را مهروموم کرد تا از ورود مسیح دروغین یا «دجال» از ورودی جلوگیری کند. همچنین قبرستانی در جلوی دروازه ساخت تا از عبور یک پیشرو دروغین مسح شده، الیاس، از دروازه جلوگیری کند. این باور بر دو فرض استوار بود. اولاً، طبق آموزه‌های اسلامی، الیاس از نسل هارون است، و او را کشیشی یا کاهن می‌سازد. ثانیاً این که یک کوهن یهودی اجازه ورود به قبرستان را ندارد. این فرض دوم کاملاً صحیح نیست؛ زیرا کوهن مجاز است وارد قبرستانی شود که یهودیان یا غیریهودیان در آن دفن می‌شوند، مانند گورستانی که در بیرون دروازه طلایی است، تا زمانی که قوانین خاصی یا هالاخا در مورد طهارت رعایت شود.

در دوران عثمانی، از فرورفتگی داخلی (دهلیز) ساخته شده در ضلع غربی دروازه طلایی برای آجر سوزی استفاده می‌شد که آجرها سپس برای بازسازی ساختمان‌ها و بناهای حرم شریف (محوطه کوه معبد) استفاده می‌شد. مسجد کوچکی در نزدیکی دروازه طلایی برای تأمین آجر سوزها ساخته شد، اما بعداً به همراه بخشی از دیوار دروازه به دستور سلطان در قرن نوزدهم تخریب شد تا جایی برای بازسازی ایجاد شود. یک دیوار جدید و دو طاق‌نما به فضای داخلی غربی دروازه اضافه شد. خانه دروازه که از کوه معبد با پایین آمدن از پله‌های وسیعی که به آن منتهی می‌شود دسترسی پیدا می‌کند و طبقه همکف فعلی به شکل مستطیل به ابعاد ۲۴ متر (۷۹ فوت) × ۱۷ متر (۵۶ فوت) ساخته شده است. (اندازه‌گیری‌های دیوار بیرونی)، توسط دیوارهایی احاطه شده است که طول آن‌ها با ردیفی از ستون‌ها تقسیم می‌شود که دو تقسیم مساوی را تشکیل می‌دهند. در زیر سطح زمین، در داخل یک مقبره، بالای یک طاق باستانی (سنگ‌های پایینی که هنوز در زیر زمین مدفون هستند) دیده می‌شود که وجود آن به این نتیجه می‌رسد که سطح زمین اولیه بسیار پایین‌تر از امروز بوده است. ترکان عثمانی دروازه محصور شده را به برج مراقبت تبدیل کردند.

دسترسی به دروازه طلایی از داخل کوه معبد توسط مقامات اسرائیلی در سال ۲۰۰۳ مسدود شد؛ زیرا گروهی که این منطقه را مدیریت می‌کرد با حماس ارتباط داشت. این دروازه به‌منظور جلوگیری از ساخت‌وسازهای غیرقانونی در آنجا توسط واقف اسلامی بسته شد. مقامات اسرائیلی معتقدند که این کار منجر به تخریب آثار باستانی دوره‌های حضور یهودیان در این منطقه شد. در فوریه ۲۰۱۹، فضای داخلی دروازه برای نمازگزاران مسلمان از کوه معبد باز شد. بااین‌حال، خود دروازه هنوز مهروموم شده است.

دروازه طلایی یک سازه سنگی مستطیل‌شکل با دو نمای تزیین شده است. بر خلاف دیگر دروازه‌های محوطه الاقصی، نمای شرقی هم‌سطح دیوار محصور نبود، بلکه دو متر از دیوار بیرون می‌آمد. دروازه طلایی دو گذر دارد. دو خلیج در پلان و ارتفاعات اصلی آن منعکس شده است. دو درگاه توسط یک گذرگاه دوتایی که توسط سه جفت گنبد پوشیده شده است، دنبال می‌شوند. در طبقه همکف یک تالار طاق‌دار با چهارستون به دو راهرو تقسیم شده است که به باب رحمت باب الرحمه و در توبه باب التوبه منتهی می‌شود. یک اتاق طبقه بالا دارای دو گنبد سقف به‌عنوان سقف آن است. در اصل، نمای شرقی دروازه طلایی دارای دو درگاه بزرگ بود که با یک ستون از هم جدا شده بودند. عرض هر درگاه 3.90 متر است و از یک طاق نیم‌دایره‌ای با فریز تزیین شده پشتیبانی می‌کند. درهای نمای شرقی در دوره عثمانی مسدود شده بود. توجه شده است که برخی از ویژگی‌های تزیینات دروازه طلایی شباهت زیادی به تزیینات سایر ساختمان‌های غیراسلامی موجود در شام دارد. دهانه‌های دروازه طلایی به هشتی مستطیل‌شکل گنبدی منتهی می‌شود که طول آن ۲۰.۳۷ متر (۶۶.۸ فوت) و عرض ۱۰.۵۰ متر (۳۴.۴ فوت) (اندازه‌گیری دیوارهای داخلی) است. در آن زمان تالار از شش گنبد کم‌عمق تشکیل شده بود که شکل بیضوی دارند که دوتای آن بعدها تغییر یافت. این گنبدها با طاق‌هایی به شکل بیضوی که از دو ستون در ورودی‌ها و دو ستون مرکزی سرچشمه می‌گیرد، جدا می‌شوند. هر گنبد در گلدن گیت بر روی یک پلان مربع ساخته شده است، بنابراین برای تشکیل دایره‌های سنگی متوالی که گنبد را تشکیل می‌دهند، سنگ‌های خاصی لازم است. از نظر معماری، برخورد فضایی دروازه تا حدودی جالب است. جابه‌جایی نما به‌اندازه ۲ متر از دیوار نشان‌دهنده تعریف روشنی از موقعیت آن است. مهم‌ترین سؤال در مورد این دروازه، موضوع انگیزه است.

از زمان‌های اولیه حکومت مسلمانان بر منطقه مقدس بیت‌المقدس، برخی از مسلمانان، مانند عباده بن السامیت، دیوار شرقی محصور را به‌روز قیامت مرتبط می‌کردند. به گفته ابن کثیر، این دیوار همان دیواری نیست که در آیه قرآن آمده است[57:13]،

روزی كه می گويد مردان منافق ( دو رو ) و زنان منافق برای كسانی كه ايمان آوردند ، مهلت دهيد ( نگاه كنيد )  ما را [تا] اقتباس كنيم ( برگيريم ) از نورتان ، گفته شود برگرديد پشت سرتان را ، پس التماس كنيد نوری را ، پس زده شود مابينشان به حصاری  ( نرده و ديوار كشی ) [كه] برايش دری [است كه] باطنش در آن رحمتی [باشد] و [در حاليكه] ظاهر آن از قبلش عذاب [است] 13 حدید

بلکه برخی از مفسران آن را به‌عنوان نمونه‌ای ذکر کرده‌اند. روشن‌شدن معنای آیه از آن زمان، این مثال احتمالاً مسلمانان را تشویق می‌کرد که مردگان خود را بلافاصله در خارج از دیوار شرقی منطقه الاقصی دفن کنند. درهرصورت، اگر نام «الرحمه» (رحمت) واقعاً از زمان ساخت دروازه وجود داشته باشد، این نشان می‌دهد که دروازه بخشی از یک مفهوم کلی است که بر اساس ایده مربوط به مکان، به‌ویژه صخره، بنا شده است. از روز آخر سپس می‌توان استدلال کرد که باب الرحمه نماد دروازه‌ای در بهشت یا ورود به رحمت است (راتروت، 1383، ص 293). انگیزه ساخت‌وساز باب الرحمه هر چه که بوده باشد، در اوایل دوره اسلامی ساخته شده است و مهم‌ترین دروازه محوطه است. طبق سنت یهودی، شخینا (שכינה) (حضور الهی) از دروازه شرقی ظاهر می‌شد و هنگامی که مسح شده (مسیح) بیاید دوباره ظاهر می‌شود (حزقیال ۴۴: ۱-۳) و دروازه جدیدی جایگزین دروازه فعلی می‌شود. ; شاید به همین دلیل باشد که یهودیان در قرون‌وسطی در دروازه سابق این مکان برای رحمت دعا می‌کردند، دلیل احتمالی دیگر این بود که در دوره صلیبیون، زمانی که این عادت برای اولین‌بار ثبت شد، به آنها اجازه ورود به شهری که دیوار غربی واقع شده است. ازاین‌رو نام "دروازه رحمت" است.

در متون آخرالزمان مسیحی، دروازه صحنه ملاقات والدین مریم بود، به‌طوری که دروازه نماد لقاح مطهر مریم شد و ملاقات یواخیم و آن در دروازه طلایی موضوع استاندارد در چرخه‌ها شد. زندگی باکره را به تصویر می‌کشد. برخی آن را برابر با دروازه زیبا ذکر شده در اعمال 3 می‌دانند؛ [31] [32] اگرچه بسیاری دیگر با آن شناسایی مخالف‌اند. [33] [34] به نظر می‌رسد که مبنای برابر کردن دروازه طلایی با دروازه زیبا در اعمال رسولان «در نتیجه خلط بین aurea لاتین (طلایی) با یونانی horaios (زیبا) است.» [35] بااین‌حال، این تنها یک فرض است. دلیلی بر این امر وجود ندارد که برخی از علما به‌دقت به آن اشاره می‌کنند. به‌عنوان‌مثال، دنیس پرینگل اظهار داشت: «اما، با سردرگمی که ممکن است ارتباطی با شباهت بین یونانی ὡραία و لاتین «aurea» داشته باشد، از قرن هفتم به بعد معمولاً در منابع لاتین به‌عنوان دروازه طلایی.» [36] همچنین گفته شده است که عیسی در روز یکشنبه نخل، سوار بر الاغی، برای تحقق پیشگویی یهودیان در مورد مسیح (حزقیال 44: 1-3) از این دروازه عبور کرد.

 



به نظر می‌رسد که اناجیل سینوپتیک با اشاره به اینکه عیسی از جهت کوه زیتون پایین آمد و بلافاصله به کوه معبد رسید، این اعتقاد را تأیید می‌کند (مرقس 11:1، 11:11). انجیل یوحنا به طور متناوب نشان می‌دهد که فریسیان شاهد ورود بودند، احتمالاً از کوه معبد. [3] کسانی که معتقدند "دروازه طلایی" تحقق یک پیشگویی در کتاب حزقیال (44: 1-3) است، این کلمات را معنوی می‌کنند (یعنی با استفاده از تفسیر معمولی، تصویری یا تمثیلی).

۱ و مرا به راه دروازه مَقْدَس بیرونی که به سمت مشرق متوجّه بود، باز آورد و آن بسته شده بود.  ۲ و خداوند مرا گفت: «این دروازه بسته بماند و گشوده نشود و هیچ کس از آن داخل نشود زیرا که یهوه خدای اسرائیل از آن داخل شده، لهذا بسته بماند.  ۳ و امّا رئیس، چونکه او رئیس است در آن به جهت خوردن غذا به حضور خداوند بنشیند و از راه رواق دروازه داخل شود و از همان راه بیرون رود.»  
۴
پس مرا از راه دروازه شمالی پیش روی خانه آورد و نگریستم و اینک جلال خداوند خانه خداوند را مملّو ساخته بود و بروی خود درافتادم.  

بااین‌حال، محققان کتاب مقدس با استفاده از روش تفسیری تاریخی - دستوری (عمداً خواندن یک کتاب برای معنای موردنظر نویسنده آن) خاطرنشان می‌کنند که متن فصل‌های 40 تا 46 نه به دروازه شهر در زمان عیسی اشاره دارد و نه به دروازه‌ای از شهر در زمان عیسی مسیح. امروز، بلکه به دروازه معبدی که در آن «جلال خداوند معبد را پر کرد (43:5 RSV)» و «تا ابد در میان قوم اسرائیل ساکن خواهد شد (43:7 RSV)». [37 [38] بنابراین، همان‌طور که دایر اشاره می‌کند، برخی فصل‌های 40 و بعد را تفسیر می‌کنند. از حزقیال به‌عنوان "پیشگویی درباره کلیسا به معنای مجازی؛ او معبد تحت‌اللفظی در ذهن نداشت." درحالی‌که دیگران این عبارات را به‌عنوان اشاره به «معبد تحت‌اللفظی در آینده» می‌دانند. [39]

هنرمندان مسیحی قرون‌وسطی با احترام به سنت یهودی و با الهام از روایت‌های آخرالزمان از زندگی مریم باکره، رابطه پدربزرگ و مادربزرگ مادری عیسی، یواخیم و آنا را در گلدن گیت به تصویر کشیدند. این زوج آرمان مسیحی پاک‌دامنی را در روابط زناشویی در ازدواج نشان دادند. ممکن است رسم پارسایی دامادی که عروس خود را از آستانه خانه زناشویی خود می‌برد، بر اساس نمادگرایی سنتی دروازه طلایی برای وفاداران باشد. در هنر قرون‌وسطی، آموزه لقاح معصوم مادر مسیح معمولاً در تصاویر باکره و کودک با سنت آن (به ایتالیایی Metterza)، سه نسل مادربزرگ، مادر و پسر به تصویر کشیده می‌شد. این استعاره همچنین به‌شدت در پدیدارشناسی شخصی پاپ ژان پل دوم، الهیات بدن او، مجموعه‌ای از تأملات درباره این موضوع، عبور از آستانه امید، برای تشویق مؤمنان کاتولیک رومی در مواجهه با چالش‌های ماتریالیسم و سکولاریسم فزاینده نوشته شده است. در آستانه هزاره جدید در سال ۱۹۹۸ منتشر شد. آستانه بین قلمرو زمینی و آسمانی که نماد آن دروازه طلایی است، بدن عرفانی کلیسا را نشان می‌دهد که اغلب مشاهده می‌شود.

در آخرت شناسی مسیحی، طلوع خورشید در شرق هم نماد رستاخیز مسیح در سحرگاه یکشنبه عید پاک و هم جهت آمدن دوم اوست. پناهگاه هایی برای عبادت جماعت مسیحی در یک محراب اغلب با توجه به شرق ترتیب داده شده است. دروازه‌های شهر در مراکز شهری مسیحی اغلب حاوی مصنوعات مذهبی هستند که برای محافظت از شهر در برابر حملات و برکت دادن به مسافران طراحی شده‌اند. Ostra Brama در ویلنیوس، لیتوانی حاوی نمادی از بانوی ما از دروازه سپیده دم است که توسط ساکنان کاتولیک رومی و ارتدوکس مورد احترام قرار می گیرد.

دروازه طلایی یکی از معدود دروازه‌های مهروموم شده در دیوارهای شهر قدیمی اورشلیم است، همراه با دروازه‌های هولدا، و یک پوستر کوچک مربوط به دوران کتاب مقدس و صلیبی که چندین طبقه بالای زمین در ضلع جنوبی دیوار شرقی قرار دارد.

 

کاملاً مشخص و معلوم است که جنده زاده‌های سگ سنی و فاحشه زاده‌های آشغال مهدوی با مشورت و توصیه مفعول زاده‌های یهودی اقدام به مسدودکردن دروازه طلایی و دفن مردار نجاست زادگان سنی و مهدوی در ضلع شرقی قدس نموده‌اند تا به خیال خودشان تبدیل به طلسم و جادویی برای جلوگیری از ظهور و ممانعت از ورود مسیح به مسجدالاقصی شود. آنها بی‌ناموسی خودشان را به‌خوبی ثابت کردند و مدرک جرم آن را نیز باقی گذاشتند. با سنگ و استخوان نمی‌توان کاری از پیش برد. اجداد بی‌ناموس و جاکش آنها سنگ و استخوان را می‌پرستیدند که الان به آنها به ارث رسیده است. این مدارک ثابت می‌کند که سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی ها و یهودیان ولد زنا هستند؛ یعنی یک زانی زاده.

 

صیغه زاده هادی اموی کیست؟

امویان سگ سنی، حسین و فرزندان صالح او همچون جعفر صادق را به تمسخر گرفته و می‌گفتند که خدا به شما طول عمر دهد تا شاهد تولد هادی از نسل حسن بوده باشید. آنها در جواب می‌گفتند که مال ما نقد شده و از مریم باکره متولد شده است. مال شما نسیه و معلوم نیست که از رحم کدام زن زاییده خواهد شد. شما اصلاً هیچ نام و نشانی از پدر و مادر او ندارید. اگر یافتید به ما خبر دهید تا شجره‌نامه‌اش را برسی کنیم تا مبادا از نسل ابورمال، عمرگی و عثمان تبادل بوده باشد یا معاویه زنازاده افریقایی. حسن عسکری هم به آن ملعون‌ها گفت که شما مثل سگ بو می‌کشید و به بوکشیدن خود ادامه دهید تا متوجه شوید که ملیکا، مهدی را کی و کجا خواهد زایید. ای احمق‌ها خدا به ما پیامبری پاک از نسل ابراهیم و عمران (داوید) داده است که همانند او نه زاییده و نه زاده خواهد شد. شما اعراب مارمولک و سوسمارخور ملعون، نفرین شده‌اید و تا روز قیامت به دنبال هادی و مهدی خواهید گشت و آنها را نخواهید یافت تا توسط ظهور مسیح غافل‌گیر شوید و پشیمانی شما دیگر سودی نخواهد داشت. آخر و عاقبت هر ماشیح باز و پرور و پرستی همین شده است. ماشیح زمانی در میان یهود و نصارا بود؛ ولی اینک به میان شما منتقل شده و این اوج حماقت ابلیس و خریت شما فریب‌خوردگانش شده است. ماشیح نه از نسل ما بلکه از نسل ابلیس است. چون ابلیس به خیال خودش چنین می‌پندارد که حسن با امویان صلح و مراوده کرد، افتخار ماشیح زایی را به او دادند و از حسین که حاضر به بیعت با یزید اموی نشد، محروم و دریغ کردند. عقل شما سفیهان این‌گونه کار می‌کند که سفیانی همان سفیهانی عرب سگ سنی است. زنازادگان کوروش و بابک در این میان، همانند فریسیان و صدوقی‌ها، نخود هر آش و بسیار هم نامربوط هستند، چه برسد به ارامنه رومی میترایی. اسلام چه ربطی به میترائیان پارس و روم دارد؟

خلاصه گفته باشیم صیغه زاده هادی اموی جایزه و پاداش ابلیس و شیاطین به حسن و به‌خاطر صلح و مراوده او با بنی‌امیه است. منتها باید تحقیق کرد که آیا حسن واقعاً با امویان بیعت و مراوده داشته است یا اینکه کلاً توهم ابلیس این‌گونه است. به‌هرحال این جایزه و کادوی نفیس فعلاً نسیه و در هاله‌ای از ابهام است؛ چون کسی آدرس و نشانی پدر و مادر او را نمی‌داند و به‌احتمال زیاد همان محمد بن عبدالله الترکی القحطانی بابکانی است که با نارنجک ماشیح پرستان فرانسوی نصرانی ترکید.

 

 

 

בית קברות מוסלמי באב א-רחמה

قبرستان مسلمانان در آب الرحمه

 

راه‌بندان ترافیکی و سد معبر اموات مسلمین برای جلوگیری از ظهور و ورود مسیح به قدس.

 

 

ابلیس و شیاطین و مادر و خانواده خراب‌های سگ سنی و آشغال مهدوی فکر می‌کنند که حسن و حسین همان هابیل و قابیل هستند که به فتنه و به جان هم افتاده‌اند که هر کدام دایه و دعوی ماشیح زایی و ماشیح پروری را دارند و می‌توانند آنها را به جان هم بیندازند. سخن حسن و حسین به اعراب دورگه زنازاده سامی - افریقایی آدم‌خوار، رک و روشن بود. ما از خاندان اسرائیل و عمران هستیم شما زنازادگان سنگ پرست. ماشیح اگر درست و شدنی بود، اجداد ما محمد و مسیح می‌شدند و می‌کردند. ماشیح بازی برای شما جدید و جذاب شده است و برای یهود و نصارا چیزی کهنه و قدیمی و دل‌آزار شده است. شما عقب‌مانده‌های ذهنی ۱۲۰۰ سال از بنی‌اسرائیل عقب‌مانده‌اید و دوران تاریک و تیره یا جهالت شما بعدازاین تازه‌تازه شروع می‌شود. چون ابورمال، عمرگی و عثمان تبادل و بنی امیه را وارث و جانشین انبیا نمودید و وای به حال شماست. شاهنامه آخرش خوش است؛ اما فرجام قرآن برای شما دهشتناک است. مسیح شما را به خریتتان آگاه می‌سازد، پس منتظر آن روز باشید و نه قائم و نه هادی.

سگ سنی‌های روسپی‌زاده به همراه آشغال مهدوی های زنازاده با هم‌فکری یهودیان خانواده خراب دست به درست‌کردن این‌چنین طلسم و جادوی مسخره‌ای زدند که به خیال خودشان ممانعت از ورود دجال را بهانه کرده و مانع ورود خود مسیح به قدس شوند. آنها نیک دانسته‌اند که عیسی مذاهب در ظاهر ابراهیمی را نه‌تنها تأیید نخواهد کرد؛ بلکه آنها را کلاً منسوخ می‌کند؛ ازاین‌رو آماده هستند تا به او تهمت دجال بزنند؛ یعنی همان‌طور که ۲۰۲۴ سال پیش یهودیان به او گفتند که تو دجال هستی؛ چون ماشیح نیستی و نمی‌خواهی که بشوی یا نمی‌توانی که بشوی.

10 تا از عجیب ترین قوانین دین یهودیان!

https://www.aparat.com/v/Sc5md

https://www.aparat.com/v/j3852sg

https://www.aparat.com/v/p49xpjd

https://www.aparat.com/v/b16nqpu

https://www.aparat.com/v/i19jbx6

https://www.aparat.com/v/n83hwlr

 

 

ابن تیمیه حرانی (امام جماعت انتحاری) در کتاب "منهاج السنة" می نویسد:

أن الأحادیث التی یحتج بها على خروج المهدی أحادیث صحیحة رواها أبو داود والترمذی وأحمد وغیرهم من حدیث ابن مسعود وغیره

احادیثی که به آن ها برای اثبات خروج مهدی (علیه السلام) استدلال می شود، صحیح هستند. این روایات را ابو داود، ترمزی، احمد و دیگران از ابو مسعود و دیگران نقل کرده اند

منهاج السنة النبویة.ج8 ص254.ط جامعة الامام محمد بن سعود الاسلامیة

https://modafeemamat.blog.ir/post/569

 

اوبنه تیمیه حرامی غلط کرد با اجداد سنگ پرست تازه‌کار و آماتورش. ماشیح سازی را باید از بنی‌اسرائیل ملعون یاد گرفت. بعدازاین بر سر مزار مادر روسپی و پدر مفعول خودتان قرآن نخوانید؛ بلکه سروده‌های هادی و مهدی را بخوانید (شاید این جمعه بیاید یا شاید این سال زاییده شود) حالا بماند شاید مادرش کورتاژ یا سقط‌جنین کرد؛ چون خیلی گرانی و تورم شده است. البته خطبه خوانی هم در حرم ممنوع شده است؛ چون با نارنجک فرانسوی‌ها می‌ترکد.

خاندان عمران (مسیح) و عبدالمطلب (محمد) خیلی معتبر، سرشناس، معروف، مشهور و زبان زد بودند. خاندانی برجسته که مشخص بود قرار بر این است که انبیا از میان آنها مبعوث شوند. کجاست خاندانی همانند آنها که هادی از آنها متولد شود یا مهدی بیرون بیاید. آن حکایت و تاریخ گذشت و چیزی که نصیب خاندان‌های فعلی شده است بی‌اعتباری، بی‌آبرویی، بی حیثیتی و بی‌شرفی است.

باز نبوت و ارث‌ومیراث انبیا تنها بر دوش مسیح است، وسلام نامه تمام. سخن دیگر به گزافه و یاوه است.

 

حقه و ترفند صهیونیست و مهدوی برای طاغوت پرستی چیست؟

صهیونیست‌ها جامعه خودشان را متقاعد کردند که مهدوی ها عمالیق (امالک) هستند و چاقو به دست و به دنبال سربریدن شما هستند. ما را حاکم کنید تا از شما دفاع کنیم. ماشیح در راه است. شاید این شنبه بیاید. مهدوی ها نیز جامعه خودشان را متقاعد کردند که صهیونیست‌ها یأجوج‌ومأجوج (گاگ و مگاگ) هستند و چاقو به دست و به دنبال سربریدن شما هستند. ما را حاکم کنید تا از شما دفاع کنیم. شاید این جمعه بیاید. این خیمه‌شب‌بازی به کارکردانی ابلیس و شیاطین است. بعد از ظهور مسیح، عمالیق و یأجوج‌ومأجوج واقعی را به چشم خود می‌بینید که در اول فرزندان و زنان شما را سربریده و سپس نوبت خودتان می‌شود. قبل از شما خود آنها پا به فرار می‌گذارند.

اعراب سگ سنی و پارسیان آشغال مهدوی زمانی مسیح را تمسخر می‌کردند که کسانی که ادعا دارند پیرو مسیح و نصرانی هستند، کثافت کارند و او پیامبری شایسته نبود، در نتیجه کثافتی بدتر از ارامنه بر سر خودشان آمد، تا جایی که اصلاً نمی‌دانند که زنان و دخترانشان در کدام زمان و کدام مکان زیر خوابه چه کسانی شده‌اند. مسیح از اسرار مردمان آگاه و باخبر است و لوکیشن و مشخصات مشتریان موقت و دائمی آنها را ارسال می‌کند. البته به گوشی همراهشان تا در گوگل‌مپ شناسایی کنند. چراکه در پیشانی اعراب و پارس، هرزگی و روسپی‌گری نگاشته شده است و هیچ راه گریزی ندارند جز تن‌دادن به تن‌فروشی. حال برای سیرکردن شکم یا خرید شاسی‌بلند.

با نزول و ظهور مسیح، کارخانجات ماشیح سازی (مدارس دینی، حوزه) و خط تولید انرژی و ماده تاریک (دانشگاه‌ها) تعطیل و از کارافتاده و متروکه می‌شوند و با کسب اجازه از خدا، ما کمی زودتر شروع کردیم. امید بر اینکه بار از دوش مسیح کاسته باشیم و کار بر او راحت‌تر شود.

 

1- ماشیح امانوئل یهودی ، سوشیانت زرتشتی ورژن 2600-

2- ماشیح مسیح نصرانی ورژن 2024-

3- ماشیح هادی سنی ورژن 1400-

4- ماشیح مهدی مهدوی ورژن 1200-

5- ماشیح بهاءالله بهایی ورژن ۱۲۷۱

6- ماشیح محمد عبدالله القحطانی سنی ورژن ۱۹۷۹

7- عبیدالله المهدی - غلام‌احمد قادیانی  - سید علی‌محمد باب - مهدی سودانی - مهدی هرغی و ...

این درخت فتنه (زقوم) از ریشه شیطانی و پوسیده شده است.

 

نشانی‌های ظهور سوشیانت
در جاماسب نامه در این مورد آمده که: «آن‌گاه که زمان هشیدر فرارسد علاماتی پدید آید، نخست این‌که شب‌ها روشن‌تر از همیشه باشد. دوم این‌که ستاره هتورنگ جای خود را بگرداند و به‌سوی خراسان گراید. سوم این‌که مردمان به همدیگر نیک‌اندیش نباشند و درآمد آنان یکی از دیگری بیشتر باشد. چهارم اینکه مردمان پیمان‌شکن باشند و عهد را نپایند. پنجم این‌که فرومایگان زبردست گردند و نیکان و پرهیزگاران زیردست گردند. ششم این‌که نابکاران سرکار آیند و اهل دانش و خرد خانه‌نشین گردند. هفتم این‌که دیو آز ستمکارتر باشد. هشتم اینکه جادویی در آن زمان رواج یابد. نهم این‌که حشرات مضر و چهارپایان شروع به زیان رساندن کنند. دهم این‌که بدخواهان دین بهی و دشمنان ایران و مخالفانش شروع به تمسخر دانشمندان و روحانیون دین ایران گردند و آنان را کوچک شمارند. یازدهم این‌که دروغ و ناسزا افزون‌تر شود و راستی و درستی خوار شمرده شود. دوازدهم این‌که تابستان از زمستان بازشناخته نشود. سیزدهم این‌که مهر و دوستی و آشتی به کینه و دشمنی و ستیزگی برگردد و مردم در پی نابودی یکدیگر باشند. چهاردهم آنکه آنانی که در آن هنگام از مادران خود زائیده شوند ناپاک‌تر و ستمکارتر باشند و مرگشان زودتر فرارسد. پانزدهم این‌که بزرگان را ارجمند ندارند و با محترمین بی‌شرم باشند و میل به‌دروغ و فتوای دروغ نمایند. شانزدهم این‌که دریاچه‌ای هست در سیستان که طغیان کند و شهرستان را آب ببرد و همه‌جای سیستان پر از آب باشد.»


https://fa.wikipedia.org

 

از روی این چرندیات نیز احادیثی جعل و به محمد نسبت‌داده‌شده است.

 

 

 

این نوشتار، گزیده ای است گزارش گونه از بخش ماشیح در کتاب "خدا، جهان، انسان، ماشیح (گزیده گنجینه ای از تلمود)"، تألیف آبراهام کُهِن.

https://vista.ir/m/a/w9rnv

 
با مطالعه این نوشتار که ایجاز ویژگی اصلی آن است، دانسته های مفیدی درباره منجی یهودی به دست می آید که هر چند نیاز به دسته بندی مناسب تری دارد ولی می تواند در بررسی‌های عمیق تر به کار گرفته شود.
خیلی علاقمند بودم که تشابهات این آموزه یهودی را با آموزه مهدویتِ اسلامی در بحثی تطبیقی بررسی کنم ولی به دلیل ترس از برداشت ناصواب و نبود مجال کافی، آن را به نوشتار دیگری موکول می نمایم.
روش من در این نوشتار چنین بوده است که پس از سه بار مطالعه یک موضوع، آن را ویرایش و با انتخاب عنوانی، آن مطلب را قلمی نموده ام. سعی شده در حد امکان از مطالب و آیات تکراری پرهیز گردد، مگر آن که نکته جدیدی داشته باشد.
● ماشیــح
▪ یهودیان بر خلاف بسیاری از اقوام که دوران طلایی تاریخ خود را در گذشته های تاریک و بسیار دور می بینند، به آینده چشم دوخته اند.
▪ انبیای اسرائیل بارها به "روزهای آخر" که هنوز فرا نرسیده است به عنوان دوران اعتلای نهایی عظمت ملی یهود، اشاره کرده اند
▪ امید به آینده نورانی و مشحون از سعادت در دل عامه مردم، روز به روز نه تنها شدت یافت بلکه به رؤیاهای شگفت انگیزی هم دامن زد.
ماشیح (MASHIAH)یا "تدهین شده با روغن مقدس" که از جانب خدا مأمور آغاز این دوران تازه و پر از شگفتی است، محور این آینده است.
▪ تلمود، صدها بار به ماشیح و مأموریت او اشاره کرده است.
● تنها منکر ماشیح!
▪ ربی هلیل (قرن ۴)، تنها کسی که لحنی شکاک در این باره دارد، می گوید: "ملت اسرائیل دیگر ماشیحی که ظهور کند، نخواهد داشت زیرا که در زمان حیزقیا (سلطان یهودا) بهره خود را از او برده اند". (سنهدرین، ۹۸ ب).
▪ در ردّ ادعای فوق گفته اند: اگر قرار بود از پیشینیان کسی ماشیح باشد، داود سزاوارتر بود چرا که آن پادشاه اسرائیل آن همه سرود در وصف جلال خدا تصنیف کرد و خدا را مدح و ثنا نمود ولی حیزقیا با آن همه معجزات و آیات که برایش نمایان شد، حتی یک سرود هم به درگاه خداوند نخواند.
▪ ربان یوحان بن زکای، دانشمند برجسته قرن اول، در بستر مرگ چنین می گوید: یک کرسی برای حیزقیا پادشاه یهود که دارد می آید، آماده کنید. این جمله مرموز علاوه بر پیش گویی ظهور ماشیح، می رساند که حیزقیا هم ماشیح بوده است.
● هویت ماشیح
▪ درباره هویت ماشیح یا ناجی آینده، عقاید مختلفی اظهار شده است.
▪ اعتقاد عموم بر آن است که ظهور ماشیح و فعالیت های او در راه بهبود وضع جهان و تأمین سعادت بشر، قسمتی از نقشه خداوند در آغاز آفرینش جهان بوده است: "پیش از آنکه عالم هستی به وجود آید، هفت چیز آفریده شد؛ تورات، توبه، باغ عدن (بهشت)، جهنم، اورنگ جلال الاهی، بیت همیقداش، نام ماشیح". (پساحیم، ۵۴ الف)
در یک میدراش مؤخّر چنین اظهار شده است: "از آغاز خلقت عالم، پادشاه ماشیح به دنیا آمد، زیرا (لزوم وجود او) حتی پیش از آنکه جهان آفریده شود، به ذهن (خداوند) خطور کرد" (پسیقتا رباتی، ۱۵۲ ب).
▪ همه دانشمندان یهود درباره یک نکته متفق الرأی هستند که ماشیح یک انسان است که از طرف خدا مأمور انجام وظیفه خاصی خواهد شد. تلمود، هیچگاه اشاره ای به یک ناجی یا موجود فوق انسانی درمورد ماشیح ندارد.
▪ در اینکه ماشیح داود است یا از نسل او اختلاف است: برخی او را با داود پادشاه یکی می دانند و با استناد به آیه "بعد از آن بنی اسرائیل برگشته و خداوند خدای خود و داود پادشاه خویش را خواهند طلبید" (هوشع، ۵:۳)، می گویند: این پادشاه، ماشیح است. اگر او جزو زندگان است اسمش داود است و اگر جزو مردگان است (که بعدا زنده خواهد شد)، نامش داود است. (یروشلمی، براخوت: ۵ الف).
مخالفان نظر فوق با اشاره به آیه: "نجات عظیمی به پادشاه خود می دهد و به ماشیح خویش احسان می کند، یعنی به داود و به ذریت او تا به ابد" (مزامیر، ۵۱:۱۸)، می گویند: در این آیه نوشته نشده است به داود، بلکه آمده است: به داود و به ذریت او (ایخا ربا، ۵۱:۱). ماشیح از نسل پادشاه داود خواهد بود و در ادبیات دانشمندان یهود ملقب به "فرزند داود" است. این اعتقاد عموم یهودیان است.
● نامهای ماشیح
▪ آیاتی که اشاره به ماشیح دارد، حاوی نامهای گوناگونی برای اوست؛ شاگردان دانشمندان حتی کوشیده اند برای ماشیح نامهایی مشابه با اسم استاد خود از متن آیات کتاب مقدس بیابند:
شاگردان مکتب شیلا (Sheila) نام او را شیلو (Shiloh) می گویند؛ " تا که شیلو بیاید" (پیدایش، ۱۰:۴۹).
شاگردان مکتب ربی ینای (yannay) او را یینون (yinnon) به معنای دوام می نامند؛ " نام او تا ابد باقی خواهد ماند و اسم او پیش آفتاب دوام خواهد کرد" (مزامیر، ۱۷:۷۲).
شاگردان مکتب ربی حنینا (haninah) او را با استناد به آیه:"زیرا که بر شما ترحم (حنینا) نخواهد کرد" (ارمیا، ۱۳:۱۶)، حنینا می نامند.
برخی اسم او را منحم بن حیزقیا (manahem ben hizghyah ) می دانند و به آیه" زیرا تسلی دهنده (منحم) و تازه کننده جانم از من دور شده است" (مراثی ارمیا، ۱۶:۱)، استناد می کنند. برخی او را مبروص مکتب ربی یهودا هناسی می نامند و به آیه" مسلما او بیماریهای ما را تحمل کرده و دردهای ما را بر خود حمل نموده است. ولی ما او را بلا کشیده و ضرب خورده و رنج دیده از جانب خداوند محسوب نمودیم" (اشعیا، ۴:۵۳) ، استناد می نمایند. بلا کشیده به معنای مبروص است و ربی یهوداهناسی، ۱۳ سال از بیماری برص رنج می برد و آن را نشانه رحمت الاهی می دانست (باوا مصیعا، ۸۵ الف)، ماشیح، هم از طبقه رنجدیدگان که یهودا هناسی نمونه واضح آن است، خواهد بود.
● نام های دیگر ماشیح
▪ صمح(tazemah)به معنای نهال (زکریا،۱۲:۶). جالب است بدانید شماره حروف هریک از"صمح" و "منحم" به حساب ابجد ۱۳۸ می باشد که این نشان از تشابه این دو نام دارد.
▪ برنفله(bar naphle) به معنای فرزند افتاده با استناد به آیه" در آن روز خیمه داود را که افتاده است، بر پا خواهد نمود". (عاموس، ۱۱:۹).
▪ فرزند یوسف، عنوانی است برای شخصیتی که هم ردیف "فرزند داود" در یهودیت مطرح است و مقام برجسته ای دارد. (زکریا، ۱۰:۱۲ و سوکا، ۵۲ الف و عودیا، باوابترا، ۱۲۳ ب).
● اعتقاد به ماشیح از منظر جامعه شناسی
▪ اعتقاد به ظهور ماشیح، بالطبع هنگام بدبختی های ملی شدت می یافته است. وقتی که ظلم و تعدی یک دولت فاتح که ملت اسرائیل را به زیر سلطه خود داشت، غیر قابل تحمل می شد، یهودیان از روی غریزه، به پیشگویی هایی که در کتاب مقدس درباره ظهور ماشیح شده است، توجه می کردند تا در روزهای پر از رنج در برابر شدیدترین سختی ها تاب بیاورند و نگذارند یأس و حرمان بر آنها چیره شود.
● یک ماشیح دروغین
▪ وسفوس مورخ مشهور یهود در تاریخ خود می گوید: در سالهای قبل از خرابی بیت همیقداش افرادی ادعا می کرده اند که همان نجات دهنده ای هستند که انبیاء ظهور او را از پیش خبر داده اند، مثل: برکوخواو (barkohva) که بعضی او را برکوزیوا (bar koziva) نامیده اند و رهبر شورش یهودیان علیه رومیان بود. ربی عقیوا هر گاه او را می دید، می گفت: این همان پادشاه ماشیح است و به آیه: "ستاره ای (کوخاو) از یعقوب طلوع خواهد کرد" (اعداد، ۱۷:۲۴)، استناد کرده و آن را چنین تفسیر می نمود: کوزیوا از یعقوب طلوع خواهد کرد.
ربی یوحانان بن تورتا در اعتراض به او می گفت: عقیوا از گونه های تو (در قبر) علفها خواهند رویید و هنوز ماشیح فرزند داود نیامده است. (یروشلمی تعنیت، ۶ دال).
● نشانه های پیش از ظهور ماشیح
▪ دردهای زایمان دوره ماشیح سخت و شدید خواهد بود.
▪ تاریکی و سیاهی شب، قبل از دمیدن سپیده فزونی می یابد.
▪ آشفتگی و فساد در جهان به حد اعلی خواهد رسید و سختی های زندگی، غیر قابل تحمل خواهند شد.
جوانان به پیران بی احترامی کرده و آنها را خجالت خواهند داد و پیران در جلوی جوانان به پا خواهند ایستاد.
روی مردم چون روی سگ خواهد بود (از بی حیایی).
محل تحصیل و مطالعه به اماکن فساد مبدل شده، دانش دبیران فاسد خواهد گشت.
▪ فرزند داود (ماشیح)، فقط در دوره ای ظهور خواهد کرد که همه مردم آن یا معصوم باشند یا مجرم.
دوران هفت ساله ای که ماشیح در آن ظهور می کند، چنین است:
سال اول؛ بی بارانی، سال دوم؛ قحطی، سال سوم؛ قحطی شدید و مردن مردان، زنان، کودکان، متقیان و فراموشی تورات، سال چهارم؛ سیری و وفور نعمت، سال پنجم؛ سیری و فراوانی عظیم، بازگشت تورات به سوی آموزندگانش، سال ششم؛ به گوش رسیدن صداهایی از آسمان، سال هفتم؛ در گرفتن جنگ و در پایان این دوران هفت ساله ماشیح می آید.
▪ هر وقت ببینی دولت ها با هم به نزاع سیاسی که منجر به جنگهای سخت می شود، می پردازند.
داود در مزامیر پنج بار از خدا خواسته است تا برخیزد؛ چهار بار مربوط به چهار دولت یونانیان، بخت النصر، هامان صدراعظم خشایارشا، رومیان و پنجمی مربوط به دولت گوگ و ماگوگ (یأجوج و مأجوج) است که در آخر الزمان با قدرتی عظیم علیه اسرائیل به جنگ خواهد آمد.
● زمان ظهور ماشیح
▪ کوشش برای محاسبه و یافتن تاریخ پایان ذلت قوم اسرائیل و ظهور ماشیح، از طرف اکثریت دانشمندان یهود، به شدت تقبیح شده است، چرا که در صورت عدم تحقق، یأس و حرمان را به دنبال خواهد داشت.
▪ نهی از توقیت آمدن ماشیح گاهی با لعن و نفرین همراه بوده است: لعنت بر کسانی باد که تاریخ پایان ذلت اسرائیل و ظهور ماشیح را محاسبه می کنند. زیرا ایشان چنین استدلال می نمایند که اگر تاریخ پایان ذلت فرا رسید و ماشیح نیامد، هرگز دیگر نخواهد آمد...". علیرغم این اخطارهای شدید، برخی زمان ظهور ماشیح را چنین برآورد کرده اند:
▪ در سال ۴۲۹۱ از آفرینش (۵۳۱ میلادی) جهان ویران خواهد شد... و آن وقت ایام ماشیح پیش خواهد آمد.
▪ در سال ۴۲۳۱ آفرینش (۴۷۱ میلادی)، ماشیح ظهور خواهد کرد.
▪ اسرائیل، در ماه تیشری نجات خواهد یافت.
▪ اسرائیل، در ماه نیسان (ازمصر) نجات یافت و در آینده نیز در ماه نیسان نجات می یابد.
▪ ایلیای نبی خطاب به یک عالم یهودی: دنیا دست کم هشتاد و پنج یوئیل (۴۲۵۰= ۵۰ (مدت هر یوئیل به سال) × ۸۵)دوام خواهد داشت و دریوئیل آخرین ماشیح خواهد آمد. آن عالم از ایلیا پرسید: آیا ماشیح در آغاز آن یوئیل ظهور خواهد کرد یا در پایان آن؟ ایلیا جواب داد: نمی دانم. این پیشگویی بین سالهای ۴۴۰ تا ۴۹۰ میلادی را دربرمی گیرد.
▪ در مقابل این نظریات که زمان مشخصی را برای آغاز دوران ماشیح در نظر گرفته شده است، نظریه دیگری هست که می گوید: زمان ظهور بنابر کردار مردم تغییر خواهد یافت: "من خداوند در وقت خودش آن را تسریع خواهد کرد. (اشعیاء، ۲۲:۶۰)
در سنهدرین، ۱۹۸ الف، با توجه به آیه فوق آمده است: اگر امت اسرائیل استحقاق آن را داشته باشد، نجات ایشان را تسریع خواهم کرد و اگر استحقاق نداشته باشد، در وقت خودش آنها را نجات خواهم داد.
● زمینه سازی و شرایط ظهور
▪ راو آشه از علمای متأخر تلمود می گوید: مقصود دانشمندان از ذکر تاریخهای مذکور برای ظهور ماشیح این بوده که تا آن تاریخ نباید منتظر آمدن ماشیح بود ولی از آن به بعد باید انتظار ظهور او را داشت؛ " همواره منتظر ظهور او باش، اگر چه (فرا رسیدن پایان ذلت) تأخیر نماید، معذلک در انتظار باش" (حبقوق، ۳:۲)
▪ در تلمود آمده است: "توبه کاری عظیم است. زیرا که نجات را نزدیک می کند (یوما، ۸۶ ب)، زمان هایی که برای پایان ذلت معین شده بود، سپری گشت و ماشیح هنوز نیامده است، و ظهور او فقط بسته به توبه مردم و اعمال نیکی است که انجام دهند" (سنهدرین، ۹۷ ب).
▪ اگر ملت اسرائیل فقط یک روز توبه کند یا یک (شبانه روز) شنبه را بطور صحیح و کامل نگه دارد، بی درنگ، ماشیح خواهد آمد (یروشلی تعنیت، ۲ الف). اگر ملت اسرائیل دو شبانه روز شنبه را طبق قوانین آن نگه دارد، بلافاصله نجات خواهند یافت (شبات، ۱۱۸ ب).
● خصوصیات دوران ماشیح و کارکردهای او
نیروی باروری طبیعت به میزانی شگفت انگیز و معجزه آسا فزونی خواهد یافت؛ به این نمونه ها توجه کنید:
▪ برای حمل یک حبّه انگور، گاری یا قایق لازم است و باید آن را در گوشه خانه گذاشت... (کتوبوت، ۱۱۱ب)
▪ غلات در مدت یک ماه رشد می کنند و درختان ظرف دو ماه میوه می دهند. ربی یوسه می گوید: غلات ظرف پانزده روز به عمل می آیند و درختان در مدت یک ماه میوه خواهند داد. (یروشلمی تعنیت، ۲ الف)
▪ در سرزمین اسرائیل، گرده هایی از عالیترین آرد و پارچه هایی از نفیس ترین پشم در زمین خواهد رویید.
▪ یک دانه گندم به اندازه دو قلوه یک گاو بزرگ خواهد بود. (کتوبوت، ۱۱۱ب).
▪ در جهان آینده، زنان هر روز خواهند زایید و درختان هر روز میوه خواهند داد. (شبات، ۳۰ ب).
ذات قدوس مبارک، ده چیز را در دوران ماشیح تازه خواهد کرد:
۱) او خود جهان را به نور خویش روشن خواهد کرد، چنانکه مکتوب است: "بار دیگر آفتاب در روز نور تو نخواهد بود و ماه با درخشندگی برای تو نخواهد تابید زیرا که یهوه نور جاودانه تو و خدایت، زیبایی تو خواهد بود" (اشعیاء، ۱۹:۶۰)
۲) از اورشلیم آب روان جاری خواهد ساخت و هر کسی را که بیماری داشته باشد، به واسطه آن شفا خواهد داد. (حزقیال، ۹:۴۷)
۳) درختان را وادار می کند تا هر ماه میوه بیاورند و انسان از آن میوه ها می خورد و شفا می یابد و بر لب آن نهر در این طرف هر نوع درخت خوراکی خواهد رویید که برگ آن پژمرده نخواهد شد و میوه اش تمام نخواهد گشت...(حزقیال، ۱۲:۴۷)
۴) تمام شهرهای ویران را از نو آباد خواهند کرد و در جهان ویرانه یافت نخواهد شد... (حزقیال، ۵۵:۱۶)
۵) خداوند اورشلیم را با سنگهای یاقوت کبود از نو بنا خواهد کرد... (اشعیاء ۱۱:۴۵ و ۱۲) و آن سنگها همچون خورشید نور خواهند داد و بت پرستان آمده و عزت و جلال اسرائیل را خواهند دید. (اشعیاء، ۳:۶۰)
۶) صلح جاودان در سراسر طبیعت حکمفرما خواهد شد: "گرگ با بره سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر و گاو پروار با هم خواهند زیست و طفل کوچک آنها را خواهند راند و گاو با خرس خواهد چرید و بچه های آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو کاه خواهد خورد و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد، و کودک از شیر بازداشته شده، دست خود را بر لانه افعی خواهد گذاشت" (اشعیاء، ۶:۱۱، ۷، ۸).
۷) خداوند، تمامی حیوانات و خزندگان را فراخوانده و با آنها و با تمام اسرائیل عهد خواهد بست. (هوشع، ۲۰:۲)
۸) گریه و شیون و زاری در جهان نخواهد بود. (اشعیاء، ۱۹:۶۵)
۹) مرگ، دیگر در دنیا وجود نخواهد داشت. (اشعیاء، ۸:۲۵)
۱۰) دیگر نه آه و ناله ای به گوش خواهد رسید و نه فریاد و فغانی، نه غم و اندوهی و نه حزن و ماتمی وجود خواهد داشت بلکه همه شادمان و خوشحال هستند: "و فدیه شدگان خداوند بازگشته و با ترنم صهیون خواهند آمد." (اشعیاء، ۱۰:۳۵، و شموت ربا، ۲۱:۱۵)
● دیگر کارکردهای ماشیح
برقراری صلح پایدار و بی زوال و شادمانی و خرسندی در سراسر جهان.
کوران شفا می یابند و لنگان شفا خواهند یافت.
▪ بندگان همگی همدوش و متحد خواهند شد تا نام خدا را بخوانند و او را پرستش کنند.
▪ خوشبختی ملت اسرائیل: ظلم و جوری که از جهانیان تحمل کرده اند پایان خواهد یافت و به مقام عالی که خداوند برایش مقدر کرده است، خواهد رسید.
▪ ماشیح، جمع آوری و اتحاد اسباط اسرائیل را عملی خواهد کرد هر چند بعضی می گویند: "ده سبط اسرائیل سهمی از جهان آینده ندارند". (توسیفتا، سنهدرین، ۱۳:۱۲)
▪ برای جمع آوری پراکندگان اسرائیل باد از دو جهت جنوب و شمال می وزد. (اشعیاء، ۶:۴۳) .
▪ تجدید بنای شهر مقدس اورشلیم که زمان وقوعش قبل از گردآمدن مجدّد اسباط پراکنده اسرائیل است. (مزامیر، ۱۷:۱۰۲)
▪ برقراری مجدد معبد بیت همیقداش سوم که کارکرد آن با بنای اول و دوم معبد که برای قربانیهای کفاره گناهان بود، متفاوت است: "در جهان آینده، گذرانیدن همه قربانیها موقوف خواهد شد بجز تقدیم قربانی شکرانه که هرگز ترک نخواهد گشت" (پسیقتا، ۷۹ الف)
▪ تنها مزیت دوران ماشیح، نجات اسرائیل از ستمگران است ولی برای رهایی از بدبختی های گوناگونی که آدمی گرفتار آن است، باید صبر کند تا زمانی که رخت از این جهان بربندد.
▪ بعضی دوران ماشیح را یک مرحله انتقالی میان دنیای کنونی و جهان آینده می دانند.
رجعت مردگان
▪ اعتقاد به ماشیح با ایمان به حقیقت رستاخیز مردگان همراه است، البته مردگانی که شایسته چنین پاداش و موهبتی باشند؛ از آنجا که دوران ماشیح چنین خوشی ها و چنین سعادت عظیمی را با خود خواهد آورد، حق این است که به نیکوکارانی که از جهان گذشته اند، اجازه داده شود تا در آن شرکت جسته و شریران و بدهکاران از آن محروم گردند.
▪ نزدیک ایام ماشیح، طاعون عظیمی به جهان خواهد آمد و شریران با آن نابود خواهند شد. (شیر هشیریم ربا، غزل غزلها، ۳۰).
● طول دوران ماشیح
درباره طول مدت دوران ماشیح نظریه های گوناگونی ارائه شده است:
▪ ربی عقیوا: چهل سال به اندازه سرگردانی اسرائیل در بیابان پس از خروج از مصر.
▪ ربی الیعزر فرزند ربی یوسه: یکصد سال.
▪ ربی برخیا از قول ربی دوسا: ششصد سال.
▪ ربی یهودا هناسی: چهارصدسال به اندازه مدت غربت مصر (سه نسل).
▪ ربی الیعزر فرزند هورقانوس: هزار سال.
▪ ربی اباهو: هفت هزار سال.
▪ العازار بن عزریا: هفتاد سال.
▪ ربی اویمی(avimi ) فرزند ربی اباهو: هفت هزار سال.
▪ راو یهودا از قول شموئل: باندازه مدتی که از آفرینش جهان تا کنون گذشته است.
▪ راو نعمان براسحق: به اندازه زمانی که از طوفان نوح تا کنون سپری شده است.
▪ الیاهو: عمر این دنیا شش هزار سال است؛ دو هزار سال اول آن دوره آشفتگی بود، دو هزار سال دوم، دوران حکومت تورات بود. دو هزار سال آخر بایستی دوران ماشیح باشد ولی به خاطر گناهان زیاد ما، سالهای بسیاری از دوران ماشیح بیهوده سپری شد (سهندرین، ۹۷ الف).
▪ بسیاری از غیر یهودیان کوشش خواهند نمود تا به جامعه ایشان بپیوندند ولی چون محرک اصلی آن سهم بودن از سعادت اسرائیل است و نه گرویدن به دین موسی، آنها را نخواهند پذیرفت (عوودازارا، ۳ب).

 

تمامی این چرندیات و اراجیف از یهودیت به نصرانیت، سنت و مهدویت توسعه یافته است. البته خارج از قرآن و داخل احادیث و روایات جعلی و تقلبی منسوب به محمد و عیسی و صالحان. کتاب خدا قرآن هیچ یک از این مبطلات متروکه را تأیید و بازگو نمی‌کند. ولی برای سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی ها باور و ایمان یا اعتقاد راسخ شده است. ازاین‌رو زنان و دخترانشان به شغل روسپی‌گری و جندگی و مردان و پسرانشان به سرگرمی مفعولی هستند. تمام نان سفره آنها از درآمد اندام‌های جنسی است. آنها نجاست العین، مفسدفی‌الارض و محارب هستند. اگر گفتار یک سگ سنی و آشغال مهدوی به گوش شما شنیده شد، غسل جنابت بر شما واجب می‌شود، چه برسد به تماس دست و یا... آنها ولد زنا یا زانی زادگان هستند. زنان و دختران و پسران آنها به‌نوعی عروسک یا اسباب‌بازی جنسی هستند. در دولت پنجم گوگ و ماگوگ (یأجوج و مأجوج) آنها شخم می‌خورند و شقه شقه می‌شوند.

----------------

http://ensani.ir/fa/article

 

اشاره: انتظار نجاتبخش موعود در همه ادیان و مکاتب مطرح بوده و بخش عمده ای از تعالیم دینی را به خود اختصاص داده است. نظر به اهمیت شناخت دیدگاه دیگر ادیان در زمینه موعود آخرالزمان، مجله موعود تلاش کرده است که در هر فرصتی دیدگاه یکی از ادیان را، حتی الامکان از زبان و بیان پیروان آن مطرح و به خوانندگان خود عرضه کند. در این شماره نیز برای شناخت بیشتر موعود یهود مقاله ای را که توسط یکی از دین پژوهان یهودی نوشته شده، تقدیم شما عزیزان می کنیم.


مقدمه: (2)
اندیشه نجات بخشی و انتظار برای موعودی که خواهد آمد و نظامی منطبق با قوانین الهی و آسمانی برقرار خواهدکرد، یکی از مهمترین بخشهای اعتقادی و مشترک در ادیان توحیدی است. هر چند این که ویژگیهای این موعود چیست؟ کی و کجا ظهور خواهد کرد؟ در همه دین ها یکسان نیست اما آنچه که در این اندیشه مشترک است این است که نجات دهنده ای از خاندان نبوت خواهد بود و این ناجی به خوی پسندیده، تقوا، دانش و همه صفات نیکو آراسته و از بدیها و زشتیها مبراست.
در دین زرتشتی یک منجی آینده به نام سوشیانت (یا سوشیانس) مورد انتظار است. او از فرزندان زرتشت است که نطفه اش به شیوه ای معجزه آسا در آب دریاچه نگهداری می شود. مادر او نیز نژادش به پسر زرتشت می رسد.
در دین یهود، نجات بخش نهایی «ماشیح » به معنای «مسح و تدهین شده » نام دارد و به تصریح متون،از خاندان داود پیامبر است.
به اعتقاد مسیحیان، حضرت عیسی بار دیگر زنده می شود و برای نجات مردم فرود می آید. «فارقلیط » از جمله القابی است که به منجی مسیحیان داده شد و لفظا به معنی آموزگار، شفیع و هادی و تقویت دهنده بوده و تحقق بخش عدالت در جهان آینده است.
شیعیان معتقدند که منجی آینده، امام دوازدهم است که از نظرها غایب گردیده و روزی دوباره ظاهر شده و برای برقراری عدالت و صلح قیام خواهد کرد. نام او «مهدی » به معنای هدایت کننده است. در اسلام، مهدی موعود از سوی پدر از خاندان نبوت است و از سوی مادر نیز به قیصر روم منتسب است که در نهایت به حواریون عیسی منتهی می شود.
حتی در آیین های دیگر نیز مانند همین اعتقاد درباره موعود وجود دارد. مثلا در آیین هندیان باستان «کالکی » دهمین ظهور «ویشنو» که همان مفهوم موعود و اندیشه مهدویست است - سوار بر اسب سفیدی خواهد شد و شمشیر درخشان در دست گرفته و عصر طلایی را از نو آغاز خواهد کرد.
اختلاف نظر درباره شخص ناجی در هر یک از ادیان، مانع و مخالفی برای سایر عقاید به شمار نمی رود، همانگونه که در اعتقاد یهود، قبل از ماشیح، شخصی به نام الیاهو خواهد آمد و ظهور ماشیح و فرارسیدن روز حسابرسی الهی را بشارت خواهد داد.
در این مبحث، به طور مختصر شخصیت ماشیح و وضعیت دوران نجات نهایی جهان براساس اعتقادات یهود مطرح خواهد شد.
یکی از پایه های اساسی و اصول مهم آیین یهود، ایمان به ظهور ماشیح و دوره نجات (گئولا) است. طبق نظر هارامبام، هر فرد (یهودی) که به ماشیح اعتقاد نداشته باشد و یا چشم به راه آمدن او نباشد، منکر سخنان حضرت موسی و سایر انبیاء بنی اسرائیل است زیرا همانطور که ذکر خواهد شد، موضوع ماشیح بکرات در متون مقدس عنوان گشته است.
علیرغم اهمیت این موضوع و ذکر مداوم آن در گفتارهای مذهبی جامعه یهودی، معمولا این عقیده بصورت یک تئوری خشک و خیالی تلقی می شود تا واقعیتی قابل لمس و حقیقی در واقع تردید و ابهام زیادی این موضوع را احاطه کرده است که از جمله دلایل آن می توان عدم برخورداری از دانش کافی، ترس و واهمه از ناشناخته ها و روبرو شدن با آینده نامعلوم و اسرارآمیز را نام برد.
تلمود کسانی را که به محاسبه دقیق زمان ظهور ماشیح می پردازند، مورد لعن قرار داده است و تنها تشویق به انتظار را توصیه می کند.
از طرف دیگر، در مقاطعی که آزار و شکنجه و رنج و مشقت یهودیان توسط مشرکین به علت اعتقادات مذهبی و توحیدی آنها به اوج خود می رسید، ایمان به ما شیح و گئولا (نجات) بوده که جرقه های امید را روشن نگاهداشته و باعث شده که یهودیان بدترین و هولناک ترین مصیبتهای تاریخ را تحمل کنند و به انتظار روز قضاوت الهی باشند، روزی که حق بر ناحق پیروز شده و صلح و صفا و برادری و صمیمیت بر جهان حاکم گردد و «تمامی زمین از دانش الهی مملو گردد» و «تمامی انسانها نام خدا را خوانده و او را یکسان عبادت خواهند کرد».
بخش اول:وقایع عصر گئولا (نجات نهایی)
1. احیای سنتهای اولیه عبادت یهود:
اساس عبادت یهود بر تقدیم قربانیها قرار گرفته است که امروزه این عبادات با خواندن تفیلا (نماز) جایگزین شده اند. با ظهور ماشیح، آن مراسم دوباره احیا خواهند شد.
2. پایان بدی و گناه:
«خداوند صاحب قدرت می فرماید در آن روز (نجات) من اسامی بتها را از زمین منقطع خواهم کرد و آنها دیگر یادآوری نخواهندشد». (زخریا)3. درک الهیت و آگاهی واقعی از وجود خداوند:
«زمین از دانش الهی مملو خواهد شد، همانند آبهایی که دریا را می پوشانند» (یشعیا)
«زمین از دانش الهی و شناخت جلال او مملو خواهد شد، همانند آبهایی که دریا را می پوشانند» (حبقوق)
«خداوند می فرماید پس از آن ایام، دانش خود را در نهاد آنها گذارده و تعالیم خود را بر قلب آنها خواهم نوشت... (به گونه ای که) دیگر کسی همنوعش را تعلیم نخواهد داد و کسی برادرش را درس نخواهد داد که:«خدا را بشناسید»، زیرا همه (انسانها) مرا خواهند شناخت از کوچکترین تا بزرگترین آنها» (یرمیا)
4. پرستش و ستایش جهانی خداوند:
«که در آن هنگام (زبان) ملتها را به زبانی پاک و منزه تبدیل خواهم کرد که آنها نام خداوند را خوانده و او را یکسان عبادت خواهند نمود» (صفنیا)«خداوند بر تمامی زمین پادشاه خواهد بود، در آن روز، خداوند یکتا و نامش یکتا خواهد بود» (زخریا)
5. همزیستی مسالمت آمیز و صلح جهانی:
«آنها شمشیرهای خود را شکسته و به گاوآهن (تبدیل خواهند کرد) و نیزه های خود را به قیچی های شاخه زنی (مبدل می کنند). ملتی بر ملت دیگر شمشیر نخواهد کشید و دیگر جنگ نخواهند آموخت » (یشعیا- میخا)
«تیر و کمان جنگ از بین می رود و (ماشیح) با ملتها از صلح صحبت خواهد کرد» (زخریا)
6. رستاخیز مردگان: رستاخیز مردگان، آخرین اصل از اصول سیزده گانه ایمان یهود است و تا حدودی از موضوع ماشیح و گئولا مجزا است. با این حال چون بعد از نجات نهایی واقع شده و آخرین مرحله گئولا محسوب می شود، در این مبحث ذکر شده است.
«مردگان تو زنده خواهند شد... ای خفتگان خاک، برخیزید و ترنم کنید» (یشعیا)
«بسیاری از خفتگان خاک زمین بیدار خواهند شد و گروهی از اینها (که صالح باشند) برای زندگی ابدی خواهند بود» (دانیال)
7. برکت و سعادت و پایان بیماریها:
«در آن زمان چشم نابینایان روشن شده و گوش ناشنوایان باز خواهد شد. در آن زمان فرد لنگ همانند گوزن جست و خیز کرده و زبان انسان لال ترنم خواهد کرد» (یشعیا)
«شما را از تمام ناپاکیها و پلیدی هایتان نجات می دهم، غله رابارور نموده و آن را زیاد خواهم کرد و دیگر برای شما قحطی قرار نخواهم داد» (یحزقل)8. وقوع معجزاتی عظیم تر از معجزات خروج بنی اسرائیل از مصر:
«خداوند می فرماید از این رو ایامی خواهند آمد که (به علت وقوع معجزاتی عظیم) دیگر انسانها با تعجب نخواهند گفت، زنده است خدایی که بنی اسرائیل را از مصر خارج نمود» (یرمیا)
بخش دوم:
دوره قبل از ظهور ماشیح
زمان ظهور ماشیح که توسط خداوند تعیین شده است، رازی بسیار پوشیده و پنهان است. با این وجود، نشانه های بسیاری در مورد شرایط آمدن او بیان شده اند. بخشی از این شرایط اضطراب آمیز و نگران کننده هستند (تلمود گمارای سوطا49 ب).
آنها شمشیرهای خود را شکسته و به گاوآهن تبدیل خواهند کرد و نیزه های خود را به قیچی های شاخه زنی (مبدل می کنند). ملتی بر ملت دیگر شمشیر نخواهد کشید و دیگر جنگ نخواهند آموخت.
درکنار شرایط سخت و سهمگین، علائم و نشانه های مسرت بخش و امیدوار کننده نیز درباره زمان قبل از آمدن ماشیح پیش بینی شده است (گمارای سنهدرین 98 الف و زوهر جلد اول 117 الف): «پیشرفت و خوشبختی نسبتا زیاد مردم دنیا، تجدید حیات در مطالعه تورا و علوم دینی، باز شدن دروازه های عقلانی در بالا و چشمه های حکمت در پایین (که «بازشدن دروازه های عقلانی در بالا» با ظهور و پیشرفت.
تعالیم رمزی و عرفانی در تورا و کتب آسمانی، بسیار مشهود است و «باز شدن چشمه های حکمت در پایین » اشاره به پیشرفتها و اکتشافات علمی و تکنولوژی امروز است)». همچنین گفته شده است «هنگامی که ماشیح به پاخیزذ، علائم شگفت انگیز و معجزات بسیاری در دنیا به وقوع می پیوندند».
بخش سوم:
شخصیت ماشیح
الف) ماشیح: بشر خاکی
طبق آنچه در متون مذهبی یهود آمده است، موضوع ماشیح و گئولا (نجات نهایی) از جمله اهداف اولیه آفرینش جهان است. البته این اشاره ای است به موضوع ماشیح و روح او. اما از نظر فیزیکی و جسمانی، «ماشیح، انسانی است خاکی از اولاد بشر که به صورت عادی متولد شده است ». اصل و نسب او به حضرات داود و سلیمان می رسد. از دیگر نشانه های او این است که صداقت و پارسایی او از بدو تولد به بعد دائما در حال افزایش بوده و به خاطر فضیلت و اعمال شایسته خود، به عالی ترین و والاترین درجات تکامل روحانی دست خواهد یافت.
ب) ماشیح در هر دوره
امکان آمدن ماشیح در هر دوره وجود دارد امانه به این معنی که او در وقت مناسب برای ظهور ازآسمانها پائین آمده و در زمین ظاهر خواهد شد. بلکه او همیشه روی زمین است، بشری خاکی با پایه و مقام بسیار مقدس و روحانی (صدیق) که در هر دوره وجود داشته و حاضر و ناظر است. «در هر دوره، فرزندی از خاندان یهودا به دنیا می آید که برای مقام ماشیح، برازنده است ». روزی که زمان گئولا (نجات نهایی) فرا رسد، نشامای (روح) مخصوص و از قبل موجود ماشیح پایین آمده و به آن «صدیق » اهدا خواهد شد.
ربی مشه سوفر این موضوع را چنین توضیح می دهد:
مشه (حضرت موسی) ناجی اول بنی اسرائیل، به هشتاد سالگی رسید و هنوز از اینکه بنی اسرائیل را نجات خواهد داد، اطلاعی نداشت و آن را احساس نمی کرد. حتی هنگامی که خداوند به او گفت: «بیا و من تو را به نزد فرعون می فرستم...»، او در ابتدا از این امر سرباز زد و حاضر به قبول این ماموریت نشد.
همین قضیه درباره ناجی نهایی (ماشیح) نیز صدق می کند. درباره شائول (اولین حاکم بنی اسرائیل) نیز مشاهده شد که آن روح قدسی که آن را قبلا در وجود خود اصلا احساس نکرده بود، بعد از این که به عنوان پادشاه، مسح شد بر او واقع شد.
ج) شخصیت و صفات خاص ماشیح
یشعیان نبی در وصف او چنین می گوید: «روح خداوند بر او خواهد آمد، روح عقل و فهم، روح تدبیر و توانایی، روح دانش و ترس الهی. و او با ترس الهی الهام می گیرد، با دید چشمانش قضاوت نخواهد کرد و با شنیده گوشهایش فتوی نخواهد داد. تهیدستان را با عدالت داوری کرده و برای افتادگان زمین، با تساوی حقوق تصمیم خواهد گرفت، و (ظالمان) زمین را با عصای (سخن) دهان خود می کوبد و شریران را با نفس (نسیم) لبهای خود از بین خواهد برد».
طبق عقیده هارامبام (موسی بن میمون): «عقل و دانش او از حضرت سلیمان نیز بیشتر خواهد بود. او از پدران قوم یهود (ابراهیم، اسحق و یعقوب) و نیز از همه انبیای بنی اسرائیل که پس از حضرت موسی برانگیخته شدند، بلند مرتبه تر خواهد بود».
پی نوشت ها:
1. برگرفته از: نشریه بینا (ارگان انجمن کلیمیان تهران)، سال اول، ش 4، مرداد و شهریور 1378.
2. برگرفته از مقدمه کتاب «نجات بخشی از ادیان »، محمدتقی راشد محصل، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

 

تمامی این چرندیات و خزعبلات در نهایت سر خود مسیح ابن مریم را به باد داد؛ چون عیسی با این نوشته‌ها همخوانی و مطابقت نداشت. اصل نوشته‌ها دانسته شد و مسیح باطل و محکوم به نابودی و اعدام شد. چون هیچ شباهتی به ماشیح نداشت. چون ماشیح چرند بود؛ ولی مسیح خود حقیقت و واقعیت بود. این ماشیح توهمی باعث ابطال و رد یا تکذیب نبوت دو نبی عیسی و محمد شده است. در آینده هم باعث رد، تکذیب و انکار مجدد عیسی مسیح می‌شود. این یک دور باطل عقلانی پیروان مذاهب در ظاهر ابراهیمی شده است. عیسی مسیح یک ماشیح شکن است و خودش ماشیح نیست. در آینده تمامی ماشیح ها را در هم می‌کوبد.

 

https://www.iranjewish.com/binesh/Binesh3-5.htm

 http://ensani.ir/file/download/article/671cbb8b7eddc-9850-70-8.pdf

http://ensani.ir/fa/article

 

خیلی خلاصه گفته باشیم امروزه مذاهب در ظاهر ابراهیمی در هاله‌ای از ابهام قرار گرفته‌اند؛ یعنی چیزی در مایه انرژی و ماده تاریک و مجهول یا غیر ماده فلسفی حتی بوزون فلسفی هیگز و گراویتون شده‌اند. این ذات بشر است؛ چون او خودش مبهم و مجهول شده است. یعنی نمی‌داند ذات گند و گوه خودش چیست؟

ماشیح امانوئل یهودی و هادی سنی معلوم نیست که از رحم کدام روسپی و فاحشه زاییده خواهند شد؛ چون هیچ نام و نشانی از آن زن هرزه و خانواده‌اش ندارند. ماشیح مهدی مهدوی هم در چاه توالت گیر افتاده است. ماشیح مسیح نصرانی هم یک مخلوق رومی و اساطیری یا باستانی شده است. اما عیسی مسیح رسول‌الله حقیقی و واقعی در آینده نزدیک نزول و ظهور کرده و ابهام‌زدایی می‌کند؛ ولی کسی نیست که گوشش به حرف او بدهکار بوده باشد. همه آنها از دو گوش کر و از دو چشم کور شده‌اند؛ چون اولاد و ذریه ابلیس شده‌اند.

 

 

مسیحیت رومی (ارمنی) چیست؟ ادامه این چرندیات میترایی است.

هرا (به یونانی: Ἥρα) در اساطیر یونانی، بانوی قدرت، حامی زنان و ملکهٔ آسمان‌ها بود که در غار کوه دیکته به دنیا آمد. هرا تا حدی زیبا بود که آوازه‌اش به گوش برادرش رسید و همین مسئله باعث شد زئوس برای دیدار با هرا به جزیرهٔ «اوبه» سفر کند و با یک نگاه دلباختهٔ خواهر خویش شود. زئوس خود را به فاخته تبدیل کرد و طی دستوری که به طوفان داد، هوا آنچنان نامساعد و سرد شد که هرا دلش به حال این پرندهٔ کوچک به رحم آمد و او را در آغوش کشید. زئوس در همین حین به چهرهٔ اصلی خود تبدیل شد و سپس با یکدیگر ازدواج کردند. زئوس هرا را دوست داشت اما هوس‌بازی‌های او باعث خشم و ناراحتی هرا شد و همین امر موجب شد او با کمک خدایان تاتار و گایا، تایفون را برای انتقام از زئوس به وجود آورد. هفائستوس، آرس، هبه و ایلی‌ثیا فرزندان هرا و زئوس بودند. هفائستوس چون زشت و لنگ به دنیا آمده بود و توسط مادر خود به دریا انداخته‌شده‌بود، کینه‌ای در دل می‌پروراند و منتظر انتقام از هرا بود؛ او تختی طلایی برای هرا ساخت. هرا که مجذوب تخت شده‌بود برآن نشست و دیگر موفق نشد بلند شود. هفائستوس به المپ بازگشت تا برای نجات هرا از این ماجرا شرطی بگذارد. او آفرودیته را در مقابل رهایی هرا از تخت طلایی طلب کرد. هفائستوس به آفرودیته رسید، اما این عشق نتیجه‌ای در برنداشت و همسرش با برادرش، آرس به او خیانت کردند. در دنیای اسطوره، نمادهایی متعلق به هرا است؛ مثلاً فاخته، گاو و طاووس جز حیواناتی هستند که به عنوان نمادهای هرا شناخته شدند. انار، تاج، عصای جواهرنشان، سوسن و لالهٔ مردابی نیز جزو همین نمادها هستند. انار برای یونانیان مظهر عشق، تولید مثل و زناشویی است؛ شاید به همین خاطر است که تصاویر بسیاری از هرا با اناری در دستانش، تاجی که بر سر دارد یا عصایی که در دستانش هست وجود دارد.هرا، الهه‌ای با قدرت بسیار بود و حتی در برابر زئوس هم می‌ایستاد. زئوس به خاطر حسادت‌های هرا، الارا که باردار بود را در دریا پنهان کرد. در جنگ تروا که میان یونانیان شکل گرفته‌بود و حدود ۲ سال به طول انجامید، هرا و آتنا به کمک آن‌ها رفتند. هنگامی که زئوس از این ماجرا باخبر شد بسیار خشمگین شد و در شورای خدایان خواستار صلح میان طرفین شد، اما در آخر هرا موفق شد زئوس را قانع کند و جنگ با پیروزی یونانیان به پایان رسید. شکل‌گیری راه شیری را به افسانه‌ای نسبت می‌دهند که هنگام شیر خوردن هرکول از سینهٔ هرا ایجاد شده‌است. زئوس بدون اطلاع هرا، هرکول و هرمس را به خوابگاه هرا می‌برد و سینهٔ هرا را در دهان دو فرزند خود قرار می‌دهد، هرا در این حین بیدار می‌شود و از ترس، هرکول را از خود دور می‌کند و او را به سمتی می‌افکند؛ شیری که در این هنگام از سینهٔ هرا خارج می‌شود، باعث شکل‌گیری راه شیری می‌شود. بازی‌های المپیک نیز برای اولین بار به افتخار هرا و بر حسب سنت‌های او و توسط پلوپوس،همسر هیپودامی ایجاد شد.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B1%D8%A7

 

مریم جانشین هرا، یهوه جایگزین زئوس، روح‌القدس خلیفه فاخته، تاتار و گایا همان دجال و زن ریشو، مسیح منسوب به تایفون شده است. هفائستوس، آرس، هبه و ایلی‌ثیا نیز حواریون و جامعه نصرانیت شده‌اند. هفائستوس خائن همان یهودا است. آفرودیته نیز باراباس است. آرس  یوسف نجار است. جنگ تروا آرماگدون شده است. شورای خدایان واتیکان است. هرکول امپراتور روم کنستانتین بزرگ شد.

مبدأ و منشأ این خباثت و کثافت‌کاری ماشیح سازی، پروری و پرستی در میان یهود ریشه انداخته است تا جایی که به خود جرئت دادند با انبیا خود مخالفت و ستیزه کنند؛ یعنی آنها را دستگیر و شکنجه و مقتول کنند. حتی خود مسیح را. ولی موفق نشده و خدا آنها را نجات داد. در آینده نیز خود نصرانی‌ها، سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی ها بر علیه مسیح اقدام خواهند کرد؛ ولی بدون هیچ‌گونه رحم و انصافی مثل علف هرزه درو و کمباین خواهند شد.

روزبه‌روز به تعداد و انواع ماشیح ها افزوده شده و از لحاظ فلسفی متکامل‌تر نیز می‌شوند تا جایی که هر قوم و قبیله، مکتب و مذهبی برای خود یک یا چند ماشیح پیدا می‌کند. چون این یک قارچ شیطانی است که به تعداد خیلی زیاد هاگ از خود می‌ریزید. ماشیح ستیزانی همچون مسیح و محمد یا خودشان ماشیح می‌شوند یا اینکه ماشیح سازشان می‌کنند. نزول و ظهور مسیح دقیقاً به معنی ماشیح شکنی و ماشیح سوزانی است که نسل بشر در کنار آن شکسته و سوزانده می‌شود. چون عیسی از ماشیح متنفر است؛ چون ماشیح یهودی در ظاهر سر او را به باد داد. خاک‌برسر سنی و مهدوی که برای خود ماشیح و ضد عیسی ساختند که این بار آنها سر مسیح را به باد دهند؛ ولی سر خودشان به باد فنا می‌رود.

 

فرجام ماشیح بازی یهود

 

فرجام ماشیح بازی سگ سنی

 

فرجام ماشیح بازی نصرانی تکذیب و انکار محمد بود، منتها نتوانستند که مصلوبش کنند. فرجام ماشیح بازی مهدوی هم تکذیب و انکار مسیح است که آنها هم هیچ گوهی نمی‌توانند بخورند و هیچ غلطی بکنند؛ چون زیر سم اسب مگاگ هستند.

یهودیان ۶۰۰ سال در انتظار تولد ماشیح بودند؛ ولی مسیح متولد شد و حالشان گرفته شد. نصرانی‌ها ۶۰۰ سال در انتظار ظهور و نزول ماشیح بودند، ولی محمد به نبوت مبعوث شد. اینک کل عالم و دنیا در انتظار چهار نوع ماشیح متفرق است، خوب دوباره مسیح ظهور می‌کند و بدجوری حال‌گیری می‌کند. می‌دانید چرا؟

خدا خودش در نهایت حال و احوال هر ماشیح بازی را می‌گیرد، آن هم به بدترین و فجیع‌ترین حالت ممکن. چون خود خدا از ماشیح متنفر شده است. خدا خودش ماشیح ستیز و ضد هر نوع ماشیح است. ماشیح آرزویی است که سگ‌توله‌های آدم با خود به گور و جهنم می‌برند. ماشیح نمی‌تواند در برجام خدا تغییری ایجاد کند. خدا و رسولانش دست‌بردار پیروان ماشیح نیستند، آنها را تا قعر جهنم روانه و متواری می‌کنند.

 

 

آیا خداستیزان نیز ماشیح دارند؟

جواب مثبت است؛ چون کمونیست‌ها گفتند که کیهان ازلی و ابدی است؛ یعنی هیچ آغاز و پایانی ندارد؛ یعنی کیهان جاودانه است.

انیشتین یهودی نیز گفت که کیهان ایستا و پایدار است. یعنی هیچ انقباض و انبساطی ندارد. یک کشیش نصرانی برای ابتدا و آغاز کیهان نظریه انفجار بزرگ را ارائه کرد. هابل نظریه او را با مشاهداتش تأیید کرد؛ ولی هیچ نظریه‌ای برای پایان و فرجام کیهان ارائه نشده است؛ چون همگی جاودانگی را دوست دارند. یعنی در نهایت این ماشیح خداباور یا خداناباور دنیا را از تخریب نجات می‌دهد.

اما اجرام نوترونی یعنی همان ستارگان و سیاه‌چاله‌های نوترونی شناسایی و بحث‌برانگیز شدند. چون آنها خیلی خطرناک هستند و در عرض مدت بسیار کوتاهی می‌توانند منظومه شمسی را در خود فروبرده و به بلعند. همچنین تصادم شهاب‌سنگ‌های سماوی با سطح زمین. پاسخ ماشیح های خداستیز چیست؟

شهاب‌سنگ‌ها را منحرف می‌کنیم و سیاه‌چاله‌ها تبخیر می‌شوند، نترسید ما همه با هم هستیم. ماشیح مد روز و مقبول سازمان ناسا و هاوکینگ است.

 

 

تمهید جدید ناسا برای نجات دنیا؛ پرتاب فضاپیما برای برخورد با شهاب‌سنگ

پیش‌ازاین آژانس‌های فضایی، روش تئوری جالبی دربارهٔ برخورد سیارک با زمین در نظر داشتند. بدین شکل که تیمی متخصص را به همراه تجهیزات بزرگ حفاری روانه آسمان کنند تا آنها بتوانند با خرد کردن جرم آسمانی، مسیر آن را تغییر داده و از برخوردش با زمین جلوگیری کنند. روشی که بر اساس آن، فیلم آرماگدون (پایان جهان) با بازی بروس ویلیس و بن افلک در سال ۱۹۹۸ ساخته شده است.

 

هشدار ناسا در مورد سیارکی که به سمت زمین می‌آید

این پروژه آزمایشی و پیشگیرانه، Double Asteroid Redirection Test (آزمودن هدایت سیارک دوگانه) یا DART نام دارد. در پروژهٔ آزمایشی یاد شده، بررسی می‌شود که آیا با پرتاب مستقیم فضاپیما به سمت یک شهاب‌سنگ، می‌توان آن را نابود کرد و از برخوردش با زمین جلوگیری نمود یا خیر. در مأموریت DART، قرار است فضاپیمایی به سمت سیارک دوتایی 65803 Didymos و قمر آن فرستاده شود و کارایی روش جدید سنجیده گردد. به گفته متخصصین ناسا، این سیارک از لحاظ اندازه می‌تواند گزینه مناسبی برای جرمی آسمانی باشد که می‌تواند زمین را نابود کند.

توسعه سیستمی مشابه به گوگل مپس برای ماهواره‌ها توسط استارتاپی آمریکایی

به همین دلیل ناسا قصد دارد تا دسامبر سال ۲۰۲۰ میلادی، فضاپیمایی به نام DART را به سمت قمر ۱۵۰ متری این سیارک پرتاب کند. ناسا بدین شکل می‌خواهد با نابودکردن قمر، جرم آسمانی 65803 Didymos از مسیر قبلی خود منحرف کند. ناسا با بررسی این مأموریت آزمایشی می‌تواند کارایی روش خود را بررسی کند و متوجه شود که چنین مأموریتی، سیارک موردنظر را تا چند درجه از مسیر قبلی خود منحرف می‌کند. بدین شکل آژانس فضایی یاد شده متوجه می‌شود برای مأموریت‌های مشابه برای نجات دنیا باید از چه روش و چه فضاپیمایی استفاده کند.

https://digiato.com/article

تابش هاوکینگ (به انگلیسی: Hawking radiation) تابش جسم سیاه است که پیش‌بینی می‌شود به‌خاطر تأثیر کوانتومی در نزدیکی افق رویداد، از سیاه‌چاله تابیده شده باشد. این پدیده به نام استیون هاوکینگ نام‌گذاری شده است. زیرا نخستین‌بار او در سال ۱۹۷۴ (میلادی) بحث نظری وجود آن را مطرح کرد. کارهای هاوکینگ به توضیح نتایج یاکوب بکنشتاین کمک کرد. یاکوب بکنشتاین پیش‌بینی کرده بود که بیشینه آنتروپی سیاه‌چاله اندازه مشخصی دارد. تابش هاوکینگ باعث کاهش جرم و انرژی سیاه‌چاله می‌شود که به تبخیر سیاه‌چاله شناخته می‌شود. به همین خاطر سیاه‌چاله‌هایی که جرم آن‌ها به روش دیگری افزایش نمی‌یابد با گذر زمان جرم آن کاهش‌یافته و در پایان، از بین می‌روند. پیش‌بینی می‌شود که تابش ریزسیاه‌چاله، بیشتر از سیاه‌چاله‌های بزرگ‌تر باشد؛ بنابراین با سرعت بیشتری کوچک شده و از میان می‌رود.

در ژوئن ۲۰۰۸ (میلادی) اداره کل ملی هوانوردی و فضا (ناسا) تلسکوپ فضایی پرتو گامای فرمی را به فضای بیرونی فرستاد. این تلسکوپ به دنبال منبع سوسوی پرتوهای گامایی است که انتظار می‌رود از سیاه‌چاله‌های نخستین تابیده شده باشند. درصورتی‌که نظریه‌های فرا بعد بزرگ درست باشند شاید برخورددهنده هادرونی بزرگ در سازمان اروپایی پژوهش‌های هسته‌ای (سرن) بتواند ریزسیاه‌چاله تولید کرده و تبخیر آن را نشان دهد. تاکنون چنین ریز سیاه‌چاله‌هایی در برخورددهنده هادرونی بزرگ دیده نشده‌اند.

در سپتامبر سال ۲۰۱۰ (میلادی) ادعا شد که در آزمایش آزمایشگاهی، با پالس‌های طیف مرئی، نشانه نزدیکی، به تابش هاوکینگ سیاه‌چاله دیده شده است. اگرچه، نتایج، تأیید نشده و قابل‌بحث ماندند. برای دیدن تابش هاوکینگ، پروژه‌های دیگری با استفاده از چارچوب مدل‌های آنالوگ گرانش انجام شده‌اند.

https://fa.wikipedia.org

 

اینک ما منبع و منشأ اصلی ماشیح و علت و دلیل ماشیح سازی یا پروری را پیدا کرده‌ایم و آن چیزی نیست جز ژنوم خود ابلیس جن که یک پستاندار است و پستانداران همیشه به فکر دفاع از خود و پایداری و ادامه حیات و جاودانگی هستند.

پس وسوسه (تحریک) کرد برای آن دو شیطان، برای اینکه آغاز (شروع) کند برای آن دو آنچه را که پوشیده شده (مخفی، در نهان شده) بود از آن دو از بدی‌ها (خوی زشت، سیرت بد، بدی و زشتی و ناپسندی) آن دو و [ابلیس] گفت نهی نکرد شما دو نفر را سرور شما دو نفر از این درخت، مگر آنکه شما دو نفر شوید دو مَلَك یا شما دو نفر شوید از جاودانان ۲۰

و قسم (سوگند) خورد برای آن دو [که] به‌درستی من برای شما دو نفر حتماً از خیر خواهان (نصیحت کنندگان، مشاورین، دلسوزان، راست‌گویان) [هستم] اعراف

 

آدم و زوجه‌اش نیز به‌عنوان یک پستاندار عاشق و شیفته جاودانگی بوده‌اند.

ماشیح از هر نوع و مدلش = درخت زقوم = فتنه الهی برای بشریت

یعنی اینکه آیا انسان دنیا (طاغوت) و جاودانگی را دوست دارد یا اینکه خدا و آخرتش را قبول می‌کند.

 

این یک حقیقت اجتناب‌ناپذیر است که کنش نوترون با نوترون ۹ ماه قبل از تولد مسیح شروع شده و کیهان در حال تخریب و رمبش است و هیچ ماشیحی نمی‌تواند جلوی این تخریب را بگیرد.

 

روزی كه مالك نميباشد نفسی ( كسی ) برای نفسی چيزی را و فرمان در چنين روزگاری برای خداوند [است] انفطار 19 انفطار

به جانب سرورت در چنين روزگاری ، استقرار يافته ( مستقر شده ، استوار شده و قرار گرفته شده ، قرارگاه ، يا محل امن و با امنيت و ايمنی ، پايگاه ) [است] 12 قیامت

و برای خداوندست فرمانروايی آسمانها و زمين و روزی [كه] به پا خيزد ساعت ( قيامت ) در چنين روزگاری خسران ميكند باطل شدگان ( بطلان كاران ) 27 جاثیه

فرمانروايی ( مالكيت ) در چنين روزگاری حق ( مستحق ، واقعيت و حتمی ) است برای رحمان ( خدای مهربان ) و باشد روزی برای كافران مشكلی ( در اسارت و مضيقه ای ، سختی ) 26 فرقان

فرمانروايی در چنين روزگاری برای خداوند [است] ، حكم ( داوری ) می كند مابينشان ، پس كسانی كه ايمان آوردند و عمل كردند صالحات را در باغها متنعم ( پر نعمت ) [هستند] 56 حج

 

 

خوش آمد گویی ما به انبیا:

اینکه محمد رسول‌الله خاتم‌النبیین است، دال بر ابطال نبوت انبیا سابق نیست. خداوند هم اینک می‌تواند موسی رسول‌الله را زنده و به‌سوی ما ارسال کند. انبیا هر زمان آمدند، خوش آمدند، برای آنها امکانات اسکانی و پشتیبانی یا فرش قرمز فراهم و پهن می‌کنیم، حتی مترجم و... ولی برجام خدا بر مسیح نبی تأکید دارد. عیسای ناصری عمرانی هر زمان آمد، خوش آمد، اموال و جان‌هایمان فدای پروردگار یکتا و پیشکش خدای واحد انبیا باشد. سربازان الله و یاران و دوستان انبیا هستیم. از ابراهیم تا محمد هیچ فرقی برای ما نخواهند داشت. ولی ماشیح این مخلوق شیطانی در این میان مداخله و خرابکاری می‌کند؛ یعنی خودش را مقدم به انبیا مخصوصاً شخص مسیح ابن مریم می‌داند. اینک امانوئل یهودی باشد، شوشیانت زرتشتی، مدل رومی یا هادی سنی و مهدی مهدوی بوده باشد، هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند و به‌نوعی اختلال و خرابکاری در نبوت و برجام خدا هستند.

 

بگو ايمان آورديم به خداوند و آنچه نازل شد برايمان و آنچه نازل شد برای ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط (سبط ها، فرزندان، طايفه‌ها) و آنچه داده شد موسی و عيسی  و انبيا (خبر و پیغام‌رسانان) را از [جانب] سرورشان، فرق نمی‌گذاریم (جدايی نمی‌افكنيم) مابين يكی از ايشان و ماييم برايش تسليم (مسلمان) شدگان ۸۴
و كسی كه می‌جويد غير اسلام دينی را، پس هرگز قبول
نمی‌شود از او و اوست در آخرت از زیان‌کاران. ۸۵  سوره آل عمران

 

ای پسران آدم، اگر (چنانچه) بیایند شما را فرستادگانی (رسولانی) از خودتان (از جنس و میان خودتان) [که] تعریف (بازگو) کنند برای شما آیاتم (سخنانم) را، پس کسی که ترسید (تقوی و پرهیز) کرد و اصلاح کرد، پس نیست ترسی برایشان و نباشند افسردگان (اندوهگینان) ۳۵

و کسانی که تکذیب کردند به آیات ما و خود بزرگی ورزیدند از (پذیرش) آن، آنهایند اصحاب (اهل) آتش، ایشان‌اند در آن جاودانان ۳۶  اعراف

 

ماشیح سازی و پروری به‌نوعی خود بزرگی ورزیدن از پذیرش انبیا و کلام و دین خداست.

 

ما تمامی انبیا بنی‌اسرائیل از یعقوب کنعانی گرفته تا عیسای ناصری و محمد عمرانی را قبول داریم؛ ولی ماشیح امانوئل یهودی، مدل و فرم رومی (ارمنی)، هادی سنی و مهدی مهدوی را اصلاً قبول نمی‌کنیم، چون‌که نیستند. آنها چیزی نیستند جز توهم ابلیس و شیاطین و کپی‌برداری از نسخه‌های جعلی و تقلبی یکدیگر. لعنت بر سوشیانت زرتشتی که شد باب و بهاءالله بهائی.

 

یک نظرسنجی در سال ۲۰۱۰ نشان داد که حدود ۴۰٪ از آمریکایی‌ها معتقدند که عیسی احتمالاً تا سال ۲۰۵۰ بازخواهد گشت. این میزان در مسیحیان انجیلی سفیدپوست ۵۸٪، کاتولیک‌ها ۳۲٪ و پروتستان‌های سفیدپوست تا ۲۷٪ متفاوت است. اعتقاد به آمدن دوباره در اواخر قرن نوزدهم در ایالات متحده توسط دوایت ال. مودی مبشر رایج شد و تفسیر ظهور پیش از هزاره به یکی از اجزای اصلی بنیادگرایی مسیحی در دهه ۱۹۲۰ تبدیل شد.

https://fa.wikipedia.org/wiki

زمانی که آنها با مسیح روبرو شوند، با خود بگویند که صد رحمت به محمد، ای‌کاش بجای او، محمد ظهور می‌کرد.

 

دیدگاه سنتی مسیحیان ارتدکس که از کلیسای اولیه حفظ شده است، این است که آمدن دوباره یک حادثه ناگهانی و غیرقابل‌انکار مانند «درخشش برق» خواهد بود. آنها بر این دیدگاه کلی باور دارند که عیسی وقت خود را صرف تبلیغ نخواهد کرد، بلکه برای قضاوت بشر بیاید. آنها تعلیم می‌دهند که مأموریت دجال درست قبل از آمدن دوباره انجام خواهد شد.

اشخاصی می‌گفتند، مسیح وقتی خواهد آمد که نسل یا نژاد یهودیان به‌کلی از میان رفته باشد، یا هنگامی که بشارت برای همه مشرکان موعظه شده باشد: یا، به طوری که در انجیل یوحنا مسطور است، مسیح روح القدس یا فارقلیط را به‌جای خویش خواهد فرستاد.

نوشته‌های استاندارد کلیسای عیسی مسیح قدیسین روزهای آخر (کلیسای LDS) می‌گوید همان‌طور که در کتاب مقدس بیان شده‌است مسیح باز خواهد گشت، آنها همچنین می‌گویند. هنگامی که ناجی دوباره بیاید، او با قدرت و جلال خواهد آمد تا زمین را به عنوان پادشاهی خود تصرف کند. آمدن دوم او آغاز هزاره را رقم خواهد زد. قیام دوباره او برای ستمکاران زمان ترسناک و اندوهناکی خواهد بود، اما برای نیکان روز آرامش است

قدیسان آخرالزمان تفسیرهای معین و مشخصی از آنچه در کتاب مکاشفه بیان شده‌است، دارند. طبق تعالیم کلیسای LDS، انجیل بازسازی شده در تمام نقاط جهان قبل از آمدن دوم تعلیم داده خواهد شد. اعضای کلیسا معتقدند که جنگ‌های شدید، زلزله‌ها، طوفان‌ها، و سایر بلایای طبیعی و مصنوعی قبل از ظهور دوباره به‌طور فزاینده‌ای رخ خواهد داد.

آمدن دوم مسیح امید مبارک کلیسا، اوج بزرگ انجیل است. آمدن منجی واقعی، شخصی، قابل مشاهده و در سراسر جهان خواهد بود. هنگامی که او بازگردد، مردگان عادل زنده می‌شوند و همراه با زنده‌های صالح جلال داده می‌شوند و به بهشت برده می‌شوند، اما ظالمان می‌میرند. تحقق تقریباً کامل بسیاری از پیشگویی‌ها، و با توجه به وضعیت کنونی جهان، نشان می‌دهد که آمدن مسیح نزدیک است. زمان آن واقعه معلوم نیست، و بنابراین به ما توصیه می‌شود که همیشه آماده باشیم. تیتوس ۲: ۱۳، عبرانیان ۹: ۲۸، یوحنا ۱۴: ۱–۳، اعمال ۱: ۹–۱۱، متی ۲۴: ۱۴، مکاشفه ۱: ۷، متی ۲۴: ۴۳٬۴۴، اول تسالونیا ۴: ۱۳–۱۸، اول کورنتیان ۱۵: ۵۱–۵۴، ۲تسالونیان ۱: ۷–۱۰، مکاشفات ۱۴: ۱۴–۲۰، مکاشفات۱۹: ۱۱–۲۱، متی ۲۴، مرقس ۱۳، لوقا ۲۱، ۲تیموتی ۳: ۱–۵، ۱تسالونیا ۵: ۱–۶

مارگریت بک بلاک مورخ که از پیروان امانوئل سوئدنبورگ است می‌نویسد:

. . . این آمدن دوم به وسیله مردی انجام می‌شود که خداوند خود را شخصاً به او نشان داده‌است، و او را از روح خود پر کرده‌است، تا بتواند آموزه‌های کلیسای جدید را از خداوند به وسیله کلام تعلیم دهد. . . که خداوند خود را در برابر من آشکار کرد. بنده او، و مرا به این دفتر فرستاد، .. . من به حق تصدیق می‌کنم

 

راست یا دروغ: اینجا شما کلمات و جملاتی را می‌شنوید که باورکردنش سخت است

https://www.aparat.com/v/1gtnH

در مورد مسیح خیلی خوب آمد؛ ولی در مورد ماشیح مهدی خرابکاری کرد. گلوله نخوره خوبه.

قصد و نیت فریب دادن نصرانی‌ها و مهدوی ها و سنی‌ها را نداشته باشد، حداقل فهم و شعور یک مسلمان را دارد که عیسی پیامبر خدا برتر از صالحان خاندان محمد و علی است. حالا بماند که ماشیح هادی و ماشیح مهدی یک جریان انحرافی شیطانی است؛ یعنی همان درخت فتنه زقوم.

قرار بر این بود که اسلام در تقابل با کمونیست باشد، غافل از اینکه اسلام در تقابل با مسیحیت رومی و یهودیت اسرائیلی است و می‌تواند با همان کمونیسم مسیح باور (سوسیالیست)، در ظاهر و به‌صورت موقتی متحد و هم پیمان شود. این در تقدیر خداست تا با حیله گران وارد مکر شود.

این تئوری اشتباه و غلط عثمان و معاویه و بنی‌امیه حتی خود عباسیان بود که مدعی شدند که ثروت و قدرت شخصی ما مایه اقتدار خدا و اسلام می‌شود و امروزه حجاز (عربستان و امارات) فاسدترین و بزهکارترین کشورهای عربی هستند. سیاستی که علی در تقابل با آن بود؛ ولی اعراب قدرت و ثروت شخصی را انتخاب کردند و چیزی در مایه یا بدتر از یهود شدند. در نتیجه در مقابل چوپان‌زادگان مغول شکست خفت باری خوردند. چوپان‌زادگان مغول و ترک و... اگر عقل داشته باشند، خیلی کارها می‌توانند بکنند؛ ولی حیف که همانند بنی‌اسرائیل مصر زده اینک روس زده شده‌اند. آنها نیز گوشت چرخ‌کرده زیر سم اسب مگاگ هستند.

با یک ضربه جناق اسب مگاگ، مخوف‌ترین تکاورهای چچنی ۱۵ متر به هوا پرتاب می‌شوند تا بدانند که با مکر هادی و مهدی در مقابل مسیح کاری از پیش نمی‌رود. چه برسد با اتحادشان با روس‌ها.

نیروهای ویژه جمهوری چچن

https://www.aparat.com/v/t817nlf

https://www.aparat.com/v/c46e5jp

https://www.aparat.com/v/KB87I

https://www.aparat.com/v/D58Y0

https://www.aparat.com/v/n32d4zc

https://www.aparat.com/v/h09zo1g

 

 

مراسم عجیب و غریب چچنی

https://www.aparat.com/v/r2279if

 

آیا ممکن است این رفتار عجیب چچن ها برگرفته و تقلیدی از مگاگ بوده باشد؟

به‌احتمال خیلی زیاد بله؟ آنها قبل از حمله، اینگونه روی اعصاب و مخ اقوام بربر آسیایی بودند. چیزی در مایه طواف کعبه و چرخش ستارگان به‌دور مرکز کهکشان است.

ذات پلید و خبیث ماشیح این‌طوری نگاشته شده است که شما صبر کنید، من می‌آیم، بعداً سیاره زمین با تمام قدرت و ثروتش را تملک کرده و دودستی به شما پیشکش و تقدیم می‌کنم، بعداً شما حالش را ببرید، آماده و حاضر، یعنی هلو برو تو گلو، خیلی طبیعی است که برای ماشیح دندان تیز کنند، آن‌هم ۵ مدلش را. ولی مسیح می‌آید و اختتامیه را می‌خواند. بعداً به او می‌گویند یک دیوانه مجنون است، چیزی بدتر از خود محمد شده است. پشت سرش مگاگ می‌آید و پیروان مذاهب در ظاهر ابراهیمی ولی شیطانی، گوشت چرخ‌کرده می‌شوند، حتی خود تکاورهای چچن که جان‌سخت‌ترین مردمان دنیا هستند. چون ملعبه و دست‌آویز شیاطین شده‌اند.

 

تکرار حوادث گذشته در آینده:

مشکل یهودی‌ها با محمد این بود که میدان متعلق به ماشیح امانوئل است؛ یعنی محمد قبل از تولد ماشیح منجی و عدالت‌گستر جهانی ادعای نبوت دروغین کرده است. یعنی فضولی در کار ماشیح یهودی. درست همین طرز فکر را نصرانی‌ها در مورد ماشیح مسیح رومی داشتند، هرچند که مورد قبول یهودی‌ها نبود؛ چون خود مسیح، در گذشته مرتکب این فضولی و خطای محمد شده بود و او قبل از محمد، اقدام به این خرابکاری‌ها در یهودیت کرده بود.

در آینده ظهور مسیح هم این‌گونه است. چون سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی ها به مسیح ایراد می‌گیرند که تو داری در خلافت خلفا و قیام و هدایت و عدالت‌گستری جهانی ماشیح هادی سنی و ماشیح مهدی مهدوی فضولی و خرابکاری می‌کنی، هرچند که یهودی‌ها و نصرانی‌ها به آنها اعتقاد و باوری ندارند. بار بر دوش مسیح سنگین است؛ چون باید با انواع و اقسام جانوران شیطانی وارد جنگ و مبارزه شود. او یک‌تنه باید با تمامی اختراعات و ابداعات پیروان مذاهب در ظاهر ابراهیمی درگیر شود.

 

تعریف دقیق ماشیح از نظر مذاهب در ظاهر ابراهیمی:

خدا پیر و فرتوت شده است و شاید که مرده باشد. در مقابل شیاطین کم آورده و شکست‌خورده یا فرار کرده است. دین خدا مضمحل شده و هیچ‌کسی محلی به خدا نمی‌گذارد. خدا فراموش و متروکه شده است. خدا ماشیح را قبل از انجام خلقتش، آفریده است برای یک چنین روزی. ماشیح جوان و توانا و رعنا یا برنا است. او متولد شده و قیام می‌کند و خدا را جوان می‌کند. خدای مرده را از زیر خاک بیرون می‌کشد و کتاب کهنه و پاره او را دوباره صحافی می‌کند. مسلماً در چنین شرایطی، ماشیح برتر از خدا می‌شود و ماشیح کلاً جایگزین خود خدا می‌شود. قیامت هم کنسل شده و ماشیح سیاره زمین را تبدیل به بهشت موعود می‌کند. ماشیح منجی و امدادگر است و نسل بشر را از آتش جهنم رهایی می‌دهد و آتش جهنم را خاموش و سرد می‌کند. او آتش‌نشانی یا صلیب و ستاره داوود سرخ یا هلال‌احمر است. طاغوت را ضد زلزله می‌کند حتی تا ۱۰ ریشتر.

 

 

ظهور مسیح (دروغین) در اسرائیل | ظهور کرد.

https://www.aparat.com/v/d56pwon

آنچه مسلم و قطعی است اینکه ماشیح این مخلوق شیطانی، هرگز مورد تأیید خدا و انبیایی همچون خود مسیح و محمد نبوده است و نیست و نخواهد بود. یعنی بزرگ‌ترین چالش مسیح حقیقی در آینده، خنثی‌کردن و مبارزه با ماشیح بازی شیاطین است. چه امانوئل یهودی بوده باشد و چه مسیح رومی یا هادی سنی و مهدی مهدوی، حتی سوشیانت زرتشتی.

 

اوانجلیست ها معتقدند؛ ظهور مسیح، درگروی نابودی پسر پیغمبر اسلام است!

https://www.aparat.com/v/z13g18g

چرا؟
چون آنها احمق‌تر از سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی ها هستند؛ چون باور کردند که ماشیح بودن از امانوئل و مسیح رومی به هادی یا مهدی منتقل شده است و می‌خواهند این انتقال را مسترد کنند. آنها مزخرفات سنت و مهدویت را جدی انگاشته و باور کردند. سگ سنی‌ها نیز برای چاه سامرا نگهبان گذاشته و برای کعبه تک‌تیرانداز گماشته‌اند. گمراهی و جهالت شیاطین نهایتی ندارد. محمد هیچ پسری نداشت که به دست آنها کشته شود.

 

افکار اوانجلیست ها

https://www.porseman.com/article

مسلماً زمانی که سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی ها آموزه‌های کتاب قرآن را رها کرده و شیفته و عاشق آموزه‌های یهود و نصارا شدند و آنها را به نام خودشان جعل کردند، اینگونه درگیری‌ها اجتناب‌ناپذیر می‌شود و شاید که نه، بلکه حتماً خیلی‌ها به درک واصل شوند. اول به قتل و دوم به آتش جهنم. مگر خدا به آنها گفت که آموزه‌های تقلبی آن گمراهان را به نام خودشان تقلید و جعل کنند. یعنی ماشیح بودن را از مسیح به هادی و مهدی منتقل کنند؟ کدام فرزند محمد؟ مگر خود عیسای ناصری واقعی ماشیح است؟ اینک این مقام و جایگاه را از او سلب و به کیس ارجح و بهتری واگذار کنند؟ ترجیحاً اولاد محمد؟ با کدام مجوز یا دلیل و مدرک الهی؟ عجب توله‌سگ‌هایی شدند این در ظاهر مسلمان‌زادگان؟

اولاد نداشته محمد، برتر و فاضل‌تر از پیامبر خدا یعنی مسیح شد؟ هرچه که او دارد بگیرید و بدهید به اولاد نداشته محمد! مجازات در ظاهر مسلمانان سنگین‌تر از یهود و نصارا شده است.

 

اوانجلیست های صهیونیست و برنامه آخرالزمانی آنها

https://www.aparat.com/v/5ut0Q

 

 

فرهنگ و رسم‌ورسوم روغن‌مالی کردن:

مسیح (به عبری: מָשִׁיחַ (Māšîaḥ) (ماشیَخ)) (به سریانی: ܡ ܫ ܝ ܚ ܐ (M'shiha)) در عهد عتیق به معنی پادشاه یا کاهنی است که با روغن مقدس مسح شده است. در عهد جدید، مسیح به شکل یک لقب برای عیسی استفاده شده و به طور عام «مسیح» به‌عنوان مترادف با عیسای ناصری در نظر گرفته می‌شود. در دین یهودیت این واژه با اسم ماشیح به کار برده می‌شد. ماشیح کسی بود که در آخرالزمان ظهور می‌کرد. یهودیان عیسی ناصری را مصداق ماشیح نمی‌دانند. بیشتر یهودیان عیسی را به‌عنوان مسیح نمی‌شناسند و همچنان منتظر ظهور مسیحا یا منجی خود هستند درحالی‌که مسیحیان منتظر رجعت یا ظهور مجدد عیسی هستند.

 

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%AD

 

دوست داشتند كه اي كاش روغن مالي ( چاپلوسي ) مي كردي ، پس [ايشان هم] روغن مالي مي كردند. 9 قلم

 

یعنی اعراب جاهل و بت‌پرست نیز عاشق و شیفته موجودی به نام ماشیح مسح شده بودند و سعی داشتند از خود محمد برای اعراب منجی بسازند که خدا قبول نکرد که محمد ،ماشیح روغن‌مالی شده اعراب بوده باشد. چون خود مسیح نیز آن‌گونه نبود.

 

مسیح (عبری: מָשִׁיחַ ماشیا، آرامی: משיחא، یونانی: Μεσσίας، عربی: المسیح، لاتین:Messias) به معنی لغوی مسح شده است. در عبری، مسیح معمولاً به‌عنوان ملک هاماشیا (מלך המשיח) شناخته می‌شود که به معنی لغوی مسیح پادشاه است.

در نسخه یونانی عهد عتیق تمامی ۳۹ بار استفاده از لغت عبری مسیح به لغت یونانی کریستوس (Χριστός) ترجمه شده است. در عهد جدید ترجمه یونانی لغت مسیح دو بار در انجیل یوحنا مورداستفاده قرار گرفته است.

مسیح لقب عیسی در عربی است. این لغت هم توسط اعراب مسیحی (به‌صورت یسوع المسیح) و هم توسط اعراب مسلمان و تمامی مسلمانان (به‌صورت عیسی المسیح) مورداستفاده قرار می‌گیرد. لغت مسیح در عربی نیز به معنای مسح شده است. در اسلام اعتقاد بر این است که عیسی از زمان تولد توسط خداوند مورد مسح شدن قرار گرفته بود تا یک پادشاه و یک پیامبر باشد. قوم اسرائیل که او به‌سوی آن‌ها فرستاده شده بود به‌صورت معمول پادشاهان خود را با روغن مخصوص مسح می‌کردند. در حدیثی نقل شده است که عیسی به‌صورت طبیعی دارای موهای مرطوب بود که ممکن است به معنی مسح شدن ذاتی او باشد.

https://fa.wikipedia.org/wiki

 

 

آلودگی اسلام عربی و پارسی به افکار و باورهای شوم یهودی و نصرانی؟

با توجه به اینکه محمد رسول الله تنها یک پسر به نام ابراهیم داشت و ایشان هم در مدینه فوت کردند و مسیح رسول الله همسری نداشت چه برسد به اولاد، تمامی احادیث و روایاتی که مربوط به اولاد نبی یا اولاد محمد و عیسی مربوط شود، باطل و مردود است. یعنی جعلی هستند. بن داوود و بن یوسف هم خود شخص مسیح است که در گذشته تئوری و فرضیه ماشیح را مردود و باطل و انکار و تکذیب کرده است، پس ما مطلقا چیزی به نام ماشیح نداریم و نخواهیم داشت. این چرندیات و مبطلات را باید از دین اسلام زدود چه هادی سنی بوده باشد و چه مهدی مهدوی. ماشیح در گذشته به دنیا نیامده است و در آینده نیز متولد نخواهد شد، بلکه مسیح در گذشته متولد شده و در آینده ظهور می‌کند که نشانه بارز قیامت است ولاغیر.

 

و زمانی که زده شد پسر مریم [را] مثالی (پند و اندرزی) ، آنگاه قوم تو از او باز می‌دارند (منع می‌کنند) ۵۷

و گفتند آیا خدایان ما بهتری [هستند] یا او، نزدند آن [مثال] را برایت مگر [به] جدال (ستیزه) ، بلکه ایشان‌اند قومی خصومت (دشمنی و گینه) کنندگان ۵۸

که او [مسیح رسول‌الله نیست] مگر بنده‌ای [که] نعمت دادیم برایش و قرار دادیم او را مثالی (عبرتی، الگویی، سرمشقی) برای پسران اسرائیل ۵۹

و اگر بخواهیم حتماً قرار می‌دهیم از شمایان ملائکه‌ای را در زمین [تا] جایگزین شوند ۶۰

و به‌درستی او (ظهور مسیح رسول‌الله) حتماً علمی (دانشی، مایه فهمیدن و دانستنی) برای ساعت (قیامت) [است] ، پس تردید (شک) نکنید به آن [موضوع، واقعه] و تبعیت کنید مرا، این [است] راهی مستقیمی (پابرجایی) ۶۱

و باز ندارد (مسدود و منع) نکند شما را شیطان، به‌درستی اوست برای شما دشمنی آشکاری ۶۲

و زمانی که آمد عیسی به بینات (دلایل آشکار) ، گفت آمده‌ام (آورده‌ام) شما را به حکمت و برای اینکه آشکار (مبین) کنم برای شما بعض آنکه اختلاف می‌کنید در [مورد] آن، پس بترسید (تقوی و پرهیزگاری) کنید خداوند را و اطاعت کنید مرا ۶۳

به‌درستی خداوند اوست سرورم و سرور شما، پس بندگی کنید او را، این راهی مستقیمی (پایداری) [است] ۶۴

پس اختلاف کرد احزاب (گروها) از مابینشان، پس وای برای کسانی که ظلم کردند از عذاب روزی دردناکی ۶۵

آیا چشم به راه‌اند مگر ساعت (قیامت) را که بیاید ایشان را غافل‌گیرانه‌ای و [درحالی‌که] ایشان در نیابند ۶۶

دوستان (رفیقان) در چنین روزگاری بعض ایشان برای بعضی دشمنی [هستند] مگر متقیان (پرهیزگاران) ۶۷ زخرف

 

خوشبختانه ما بن مسیح و بن محمد و بن عیسی نداریم تا شیاطین با آنها ماشیح سازی کنند؛ ولی آنها بسیار سگ رو و پر رو هستند و اولاد علی و فاطمه را بن محمد فرض کرده و از آنها ماشیح هادی و ماشیح مهدی را خارج و صادر می‌کنند که خیال خام و باطلی است. فقط خودشان را می‌توانند فریب دهند و لاغیر. سگ سنی‌ها باید یهودی و مهدوی‌ها باید نصرانی شوند و جایی در دین اسلام و توحید ندارند. همان ملخ و سوسمار خوری لایقشان است. اصلاً و ابداً هیچ نام و نشانی از هادی یا مهدی در کتاب خدا قرآن وجود ندارد و تمام سعی و تلاش عثمان ملعون هم این بود که نام مسیح را از قرآن حذف و نام هادی بن محمد را جایگزین کند که علی و اولاد صالح او نگذاشتند. تمامی تلاش‌های بنی‌امیه و عباسیان نیز همین بود که آنها نیز شکست خوردند؛ چون اولاد حسن یا حسین، اولاد محمد محسوب نمی‌شود.

این یک واقعیت است که مذاهب در ظاهر ابراهیمی اقوامی خایه یا بیضه پرست و نژادی اسپرم خوار هستند. یعنی به‌جای خدا، زادورود و نژاد انبیا را به پرستش می‌گیرند. منتها روح‌القدس یا جبرئیل به فرمان خدا کاری کرد که نه مسیح و نه محمد هیچ‌کدام در نهایت اولاد یا پسردار نشوند. خیلی‌ها خواهند گفت که فاطمه اولاد محمد بود، در نتیجه اولاد فاطمه، اولاد محمد می‌شود! که باید در جواب گفت که خیر، چون تخم حسن و حسین توسط علی کاشته شده است و نه محمد و در نتیجه حسن و حسین اولاد صالح علی می‌شوند و شیاطین سگ سنی و آشغال مهدوی از روی ناچاری مجبور شدند که بیضه و خایه یا نطفه‌های علی و اولادش را به پرستش و عبادت بگیرند که عبدالله بن سبا یکی از آنها بود و سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی‌ها از نسل گمراه شده او هستند. حالا بماند که عبدالله بن سبا بعدها خودش هدایت شد و دست از علی پرستی برداشت.

حسن یا حسین بن فاطمه یا بن محمد غلط است. ولی حسن و حسین بن علی درست و صحیح است. محمد خاتم‌النبیین بود و پسری نداشت که نبوت به او به ارث برسد و نبوتش به مسیح به ارث می‌رسد؛ چون مسیح وارث کل انبیاست. رفتن به دنبال بیضه و خایه و اسپرم علی و اولادش فتنه‌ای از جانب خدا برای گمراه‌کردن شیاطین است. البته که فتنه بسیار کارسازی هم بود؛ چون در مرحله اول شیاطین جن گمراه شدند و سپس توله‌های آدم را به دنبال خودشان کشاندند؛ یعنی چیزی که ما به آنها سگ سنی و آشغال مهدوی می‌گوییم.

خداوند در کتاب قرآن از عبارت مسیح عیسی ابن مریم استفاده کرده است، در نتیجه شیاطین سگ سنی و آشغال مهدوی گمراه شدند. چون چنین پنداشتند که نبوت و... می‌تواند از طریق مادر به پسر نیز منتقل شود. در نتیجه چیزهایی از محمد و از طریق فاطمه به حسن و حسین منتقل شده است و این است منشأ و منبع و مبدأ گمراهی، چون آن احمق‌ها نمی‌دانند که کروموزوم جنسی X پدری مریم تبدیل به کروموزوم جنسی Y شده و در نتیجه عیسی مسیح، بن عمران و بن داوود و بن موسی و بن یوسف و بن یعقوب و ابراهیم می‌شود. چون خود محمد نیز همان‌گونه و از همان خاندان بود؛ یعنی آل‌عمران.

به پیروان مذاهب در ظاهر ابراهیمی، داغ اشئی، باغ اشئی، چول اشئی یا در کل آفرود اشئی گفته می‌شود؛ چون از راه مستقیم و آسفالته خارج شده و به دنبال ماشیح روان شده‌اند. عبدالله ابن سبا نیز بر این باور بود که ماشیح در نهایت از نسل علی عمرانی خواهد بود که بعداً به گمراهی خودش پی برد و توبه کرد؛ چون فهمید که نسل محمد و انبیا به پایان خود رسیده است.

محمد خاتم‌النبیین به این معنی است که آرزوی تولد و ظهور ماشیح را با خودتان به گور ببرید. نه اینکه مسیح نمی‌تواند بعد از فوت محمد نبوت کند که نبوتش به قوت خود پابرجاست و باقی است تا ابدالآباد.

این یک واقعیت است که غدد جنسی و تمامی کروموزوم‌های جنسی Y مسیح و محمد در کنترل و اختیار روح‌القدس یا جبرئیل بود تا به اولاد و فرزندی منتقل نشود. تنها به ابراهیم بن محمد منتقل شده بود که او هم برای هشداردادن به شیاطین فوت کرد که اگر منتقل و توالی می‌یافت و تکثیر می‌شد اینک شیاطین کل سیاره زمین و طاغوت را با بن عیسی و بن محمد به گند و گوه کشیده بودند و هزاران‌هزار ماشیح ساخته‌وپرداخته بودند؛ ولی خوشبختانه امروزه از ژنوم این دو نبی هیچ اثری وجود ندارد و دیده نمی‌شود. خداحافظ ماشیح.

 

 

تلاش بیهوده شیاطین برای اولاد دار کردن مسیح:

 

ادعای کشف سندی جدید پیرامون ازدواج حضرت مسیح / تصویر

دیلی میل طی گزارشی از کشف یک قطعه پاپیروس خبر داد که در آن حضرت مسیح با خطاب «همسر من» از همسرش سخن می گوید.

دیلی میل به نقل از کارشناسان مطالعات قبطی معتقد است که این پاپیروس نشان می دهد حضرت مسیح با مریم مجدلیه ازدواج کرده بود.

لازم به ذکر است که روایات مربوط به مریم مجدلیه در مسیحیت امروز روایاتی متعارض و دستخوش تحریف می باشند.

مریم مَجدَلیه شخصیتی در عهد جدید است یکی از پیروان مؤمن عیسی مسیح به شمار رفته و کلیساهای کاتولیک رومی، ارتدکس شرقی، لوتری و انگلیکان او را جزو قدیسه ‌ها می ‌دانند.

داستان کتب مسیحی پیرامون مریم مجدلیه این است که وی زنی گنه کار بود که مردم می خواستند او را سنگسار کنند اما حضرت مسیح مانع شد و بعد از آن از یاران حضرت مسیح شد.

با این همه وجود شخصیتی تاریخی به نام مریم مجدلیه و شیوه زندگی او محل بحث و شک است.

برخی فرقه‌های مسیحی بر این باورند که مریم مجدلیه نه تنها زنی گنهکار نبوده، بلکه او از خانواده‌ای سلطنتی می‌باشد و عیسی مسیح با او ازدواج نمود. بر پایه باور این فرقه‌ها، حتی انجیلی به مریم مجدلیه منسوب است که در آن ذکر شده که مسیح مصلوب نشده است. و همچنین وی دارای دختری به نام سارا بوده است.

انجیل مریم یک انجیل اپوکریفا (که شش صفحه اول و صفحات آخر این انجیل در دسترس نیست) است . قدیمی‌ترین نسخه ی پیدا شده به حدود قرن دوم میلادی بر می گردد، که به زبان قبطی و بر روی کاغذ پاپیروس نوشته شده است . امروزه با اینکه صفحات زیادی از این انجیل در دسترس نیست اما به زبانهای گوناگون از جمله آلمانی و انگلیسی به چاپ رسیده. در این انجیل، از عیسی با عنوان نجات دهنده یاد شده است.

مطالب زیادی در مورد علاقه حضرت عیسی به مریم مجدلیه نوشته شده که بعضی از آنها با برخی اعتراضات نیز مواجه شده‌اند.

اما بر اساس انجیل مریم مجدلیه در فصل پنجم آیه پنج: «پیتر (همان پطرس) به مریم گفت: «خواهر، ما می‌دانیم که نجات دهنده تو را از دیگر زنان بیشتر دوست دارد.»

در انجیل فیلیپ انجیل اپوکریفا، که به فیلیپ (از حواریون عیسی مسیح) منتسب است، در آیهٔ ۵۵ آمده: «ارباب (در مسیحیت منظور عیسی مسیح) مریم مجدلیه را از همهٔ دیگر پیروانش بیشتر دوست داشت.»

رمان رمز داوینچی نوشتهٔ دن براون نیز با آب وتاب بسیار به این موضوع پرداخته‌است.

در هر حال به نظر می رسد داستان حضرت مسیح علیه السلام از سوی تحریف کنندگان دیانت وی به بازی گرفته شده و هر یک مبنی بر خواسته های خود چیزی را بر زندگی حضرت مسیح بار کرده اند.

برخی مسیحیان می گویند با آنکه حضرت مسیح با مریم مجدلیه ارتباط نزدیک داشته و او را بوسیده اما با وی ازدواج نکرده است.

در یک استفتاء مسیحی با عنوان "آیا عیسی مسیح ازدواج کرد؟” می خوانیم:

عیسی مسیح قطعا ازدواج نکرد. امروزه افسانه های رایجی هستند که می گویند عیسی مسیح با مریم مجدلیه ازدواج کرد. این افسانه کاملا دروغ است و پایه و اساس خداشناسی، تاریخی، و کتاب مقدسی ندارد. در حالیکه یکی دو تا از اناجیل دروغین اشاره می کنند که عیسی مسیح با مریم مجدلیه رابطة نزدیک داشته است، اما هیچکدام از آنها نمی گویند که آنها ازدواج کردند و یا رابطة عشقی داشتند. نزدیکترین توصیف آنها این بوده که عیسی مریم مجدلیه را بوسید، که این براحتی می تواند یک بوسة دوستانه باشد. بعلاوه حتی اگر این اناجیل مستقیما هم می گفتند که عیسی با مریم مجدلیه ازدواج کرده بود، هیچ اعتباری نداشتند چون این اناجیل اناجیل دروغین هستند که نوشته شده اند تا به مسیح فقط تصویری عرفانی بدهند.

در ادامه این استفتاء می خوانیم: "آنهایی که باور دارند عیسی ازدواج کرده بود، ایمان به بیگناهی او ندارند و باور ندارند که او مسیح است. خدا عیسی را برای ازدواج و درست کردن فرزند نفرستاد”.

این در حالی است که روایت اسلامی هیچ مانعی برای ازدواج حضرت مسیح نمی بیند. در واقع به نظر می رسد تمام داستان هایی که در این باب برساخته شده اند از سوی کسانی بوده که هر یک به دلایل گروهی و فرقه ای از سیره یکی از پیامبران الهی علیهم السلام مایه گذاشته اند.

مسیحیان معتقدند که  آن حضرت ازدواج نکرده بود و شاید به همین خاطر در دین مسیحیت برای رسیدن به کمال برتر انسانی بر تجرد بیشتر از ازدواج توصیه می شود و ازدواج را صرفا برای دوری از گناه پسندیده می دانند و اگر کسی بتواند خود را از گناه حفظ کند، به تجرد و رهبانیت و ریاضت توصیه می کنند، اما حکم دین اسلام برخلاف آن است و ازدواج را امر مقدسی می داند و در هر حال به آن توصیه می کند. در متون و روایات اسلامی در مورد ازدواج حضرت مسیح و یا علت ازدواج نکردن او به صراحت چیزی نیامده است. به صورت کلی می توان گفت که زندگی حضرت عیسی همراه با ابهاماتى است؛در موضوع کیفیت حمل حضرت مریم و زمان ولادت حضرت عیسى و مدت عمر و سائر حالات آن حضرت, ابهاماتى دارد, حتى تاریخ تولد حضرت عیسى ـ که مبدأ تاریخ میلادى است ـ مبهم است و تعیین تاریخ میلادى در قرن ششم میلادى بوده و بر طبق حسابى است ک تخمین زده شده است.

و بعد گفتند چند سال اشتباه شده است. از زندگانى حضرت عیسى تا قبل از سى سالگى اطلاعى در دست نیست و درسن ۲۹ یا ۳۰ سالگى به پیامبرى مبعوث شد. پس از آن چندى در بیابان ها عزلت گزید و پس از آن که تعداد پیروانش افزایش یافت, در ملاء عام بر تپّه ها یا کناردریاى جلیل , مردم را تعلیم مى داد. ظاهراً دوبار از فلسطین خارج شد و رو به شمال نهاد. به سبب اصرار در اطاعت خالصانه خدا و روشن ساختن مسائل اخلاقى , با کرامات و  معجزات از جمله شفاى بیماران و… جمع کثیرى به وى گرویدند. مهم ترین پیروانش (حواریون) دوازده نفر بودند که همواره همراه او بودند.
 
حضرت, فساد بزرگان یهود را مورد حمله قرار مى داد و به مردم محروم و مطرود محبّت مى کرد وآنان را دور خویش گرد مى آورد. آن حضرت پس از سه سال تبلیغ  همراه شاگردانش عازم اورشلیم شد و در آن جا در مراسم عید فصح شرکت کرد.

در آن مراسم که یهودیان از اطراف و اکناف در اورشلیم جمع شده بودند, ورود حضرت عیسى، سران یهودى را به وحشت انداخت و نقشه قتل و دار زدن او را کشیدند.(۱) مدت پیامبرى حضرت عیسى ـ که سه سال بود ـ با سختى ها و تنش ها ودشوارى های بسیار  همراه بود و به طور طبیعی این امکان وجود دارد که پیامبرى با چنین وضعیتى ـ که غالباً مشغول مسافرت از این شهر به آن شهر بود ـ ازدواج نکند و فرصت ازدواج برای او پیش نیاید..

https://www.entekhab.ir/fa/news

 

چنین به نظر می‌رسد که بر سر بن محمد و بن مسیح جنگ بزرگی مابین مذاهب درگرفته است و بعضی از در ظاهر مسلمانان سعی دارند که از مقام و منزلت او بکاهند.

 

فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۳۹﴾ آل عمران

 

اما خداوند گفته است که مسیح، هرگز با هیچ زنی رابطه نداشته است. چون‌که به فرزندانش نوادگان خدا و ماشیح می‌گفتند. همسرانش نیز عروسان خدا می‌شدند.

 

آیا عبدالله بن سبا اسلام را به گمراهی کشید؟

متأسفانه جواب مثبت است. این کار او می‌تواند ناخواسته و از روی جهالت بوده باشد یا اینکه او هم توسط هاروت و ماروت قبض روح شده است. او فتنه بسیار مهلکی برای اعراب بود. به‌یقین او یک تسخیر شده بوده است. یعنی چیزی در مایه طالوت و جالوت.

در ابتدا او یک یهودی مذهبی و متعصب افراطی مسیح باور بوده است و یک مسیح ستیز نبوده است؛ ولی او یک ماشیح باور بوده است. او مسیح را بن یوسف می‌دانست و نه بن داوود ماشیح و تصور می‌کرد که روح مسیح در محمد حلول کرده است و مسیح زنده شده و قرار است که محمد بن داوود و در آینده رجعت کرده و ماشیح شود.

چندین بار خود محمد به او گفته بود که من بن داوود هستم؛ ولی ماشیح نیستم و خود مسیح هم ماشیح نبود و خود این ماشیح ساختگی و شیطانی سر مسیح را به باد داد. همان‌طور که می‌خواست سر من را به باد دهد؛ ولی خدا مانع شد و من را در مقابل بنی‌اسرائیل حفاظت کرد.

طبق باور قبیله او، بن داوود و بن یوسف هر دو با هم در اورشلیم ظهور کرده و بن یوسف (مسیح) جزو یاران بن داوود (ماشیح) است و عیسی پشت سر او (ماشیح) نماز بجای خواهد آورد. یعنی بن یوسف (عیسی) سرباز بن داوود (ماشیح) است. چون داوود و فرزندانش پادشاهان اسرائیل هستند من‌جمله سلیمان نبی.

بعد از اینکه مطمئن شد محمد ماشیح نیست، رو به علی و خاندان او کرد و گفت که ماشیح یا علی و حسن و حسین یا از خاندان آنهاست چون مطمئن شده بود که همه آنها عمرانی و یعقوب زاده هستند.

خود علی و اولادش به‌سختی توانستند که او و هم‌فکرانش را متقاعد کنند که محمد خاتم‌النبیین است و نسل انبیا به پایان خودش رسید و خبری از ماشیح نشد. هم محمد و هم مسیح هر دو بن داوود و بن یوسف بودند؛ ولی ماشیح نشدند. ولی ماشیح جز باورهای غیر قابل ترک آنها شده بود و با سقوط ماشیح تمام بنیان و اساس فکری آباواجدادی آنها سقوط می‌کرد آنها به دنبال راهی بودند تا به‌وسیله اسلام، یهودیت را زنده و پابرجا کنند که متأسفانه نشد؛ چون یهودیت غیرقابل‌اصلاح و توسط خود خدا منسوخ و مردود اعلام شد.

ولی عده‌ای عرب گمراه و احمق فریب باورهای فکری آنها را خورده و از اولاد حسن و یا حسین ماشیح سازی کردند و این حدیث را برای محمد جعل کردند:

 از رسول خدا نقل شده که فرمود: «همیشه طایفه‌ای از امت من در حالی که از پاکان‌اند، در راه حق مبارزه می‌کنند، تا روز قیامت، پس عیسی بن مریم (علیه‌السلام) (از آسمان فرود) می‌آید، سپس امیرشان (حضرت مهدی (عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) به حضرت عیسی) می‌گوید: بیا و برای ما نماز کن (یعنی امام جماعت باش)؛ پس (حضرت عیسی) می‌گوید: نه، بعضی از شما بر بعضی دیگر امیر (و فرمانروا) هستید؛ زیرا خداوند این امت (امت خاتم) را گرامی داشته است».

این چنین احادیثی را هم سگ سنی‌ها دارند و هم آشغال مهدوی ها که البته جعلی است؛ چون طبق باور قبیله عبدالله بن سبا، بن یوسف پشت سر بن داوود نماز می‌خواند. حتی اینکه بن یوسف کشته شده و بن داوود او را زنده خواهد کرد. سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی ها نیز بر این باور هستند که ماشیح هادی یا ماشیح مهدی بعد ظهور، مسیح را زنده خواهند کرد. پس این خانواده خراب‌ها، هادی و مهدی را جایگزین بن داوود ماشیح یهودیت کرده‌اند.

خلاصه گفته باشیم عبدالله بن سبا اسلام را با یهودیت میکس و سنت و مهدویت را خارج کرد که به‌یقین از عهده او به‌تنهایی بر نمی‌آید و کار، کار خود هاروت و ماروت است.

 

مسیح بن یوسف

مسیح بن یوسف (عبری: משיח בן יוסף) یا مسیح بن/بار افرائیم (عبری: משיח בר/בן אפרים) شخصی است از قبیله افرائیم پسر یوسف که در فرجام‌شناسی یهودی نقش دارد. سنت یهودی به چهار مسیح اشاره می‌کند که هر یک در عصر مسیحایی نقش دارند. این افراد در تلمود و در کتاب زکریا نام برده شده‌اند. رشی در تفسیر خود بر تلمود توضیحات بیشتری میدهد. رشی میگوید که مسیح بن یوسف یک پیشه ور خواهد بود زیرا او معبد را بازسازی خواهد کرد. الیاس آغازگر عصر مسیحایی است، مسیح بن یوسف با نیروهای شیطانی وارد جنگ شده و در جنگ با دشمنان خدا و اسراییل کشته می‌شود. بر اساس نوشته سعدیا گائون نیاز به ظاهر شدن مسیح بن یوسف بستگی به وضعیت قوم یهود دارد. در سفر زروبابل نوشته شده‌است که بعد از مرگ او اسراییل مشکلات زیادی خواهد داشت. خدا سپس مردگان را زنده خواهد کرد و عصر مسیحایی با صلح جهانی آغاز خواهد شد. در بین این زمان مسیح بن داوود به عنوان پادشاه یهودیان حکمرانی خواهد کرد.

 

مکاشفه جبرئیل

مکاشفه جبرئیل سنگنوشته ای است که به زبان عبری نوشته شده و بخشی از آن نابود شده‌است. متن آن از مسیحی از قبیله افرائیم صحبت می‌کند که نیروهای شیطانی را در سه روز شکست میدهد. بقیه متن در مورد شاهزاده شاهزادگانی که رهبر اسراییل است و توسط شاه شیطانی ای کشته می‌شود و به درستی نیز دفن نمی‌شود صحبت کرده‌است. شاه شیطانی سپس به‌طور معجزه آسایی شکست میخورد

 

در تلمود

در چندین جای تلمود در مورد مسیح بن یوسف صحبت شده‌است: در تلمود اورشلیمی برشوت ۲:۴ یک عرب به یک یهودی میگوید که یک مسیح متولد شده‌است. نام پدر او حزکیا و نام او مناهیم خواهد بود. نام او مسیح بن یوسف ذکر نشده‌است ولی بعضی اعتقاد دارند که این بخش به مسیح بن یوسف اشاره دارد. در تلمود بابلی سنهدرین ۹۸ دوباره به مناهیم بن حزکیا اشاره شده‌است. بار دیگر به صورت مشخص به مسیح بن یوسف اشاره نشده ولی بسیاری عقیده دارند که این بخش مرتبط با اوست. در تلمود بابلی سوکاه ۵۲ اشاره شده‌است که در بحث بین ربی دوسا بن هارکیناس و یک ربی دیگر در مورد عزاداری برای مسیح بن یوسف صحبت شده‌است. سپس در مورد این صحبت می‌شود که مسیح بن داوود از مرگ مسیح بن یوسف هراسان شده و برای او دعا می‌کند. تلمود بابلی سوکاه ۵:۲ بار دیگر به مسیح بن یوسف اشاره می‌کند. تلمود بابلی سوکاه ۵۲ به چهار پیشه ور که در عصر مسیحایی نقش دارند اشاره می‌کند آن‌ها عبارتند از :الیاس، مسیح بن داوود، روحانی درستکار و مسیح بن یوسف.

 

تارگوم

تارگوم توضیحات شرعی است که ربیها به صورت ساده برای عامه مردم بیان میکردند. تارگوم برای زکریا ۱۲:۱۰ اشاره می‌کند که مسیح بن افرائیم توسط گاگ کشته می‌شود. تارگوم آواز آوازها ۴٫۵ مسیح بن داوود و مسیح بن افرائیم را با موسی و هارون مقایسه می‌کند. در تمامی تارگومها از مسیح بن افرائیم و نه مسیح بن یوسف نام برده شده‌است.

 

در کابالا

ابراهیم ابوالعفیا یکی از پیشگامان کابالا بود. او عیسی را به عنوان مسیح بن یوسف و روز ششم و شیطان میشناسد. ابوالعفیا عیسی را با ماه تموز مقایسه می‌کند که در آن گناه گاو طلایی اتفاق افتاد. او خود را به عنوان روز هفتم و مسیح بن داوود میشناسد. او همچنین خود را با فرشته متاترون یکی میداند.

 

مورمون

بعضی گروههای مورمون جوزف اسمیت رئیس فرقه خود را مسیح بن یوسف میدانند.

 

https://fa.wikipedia.org

 

با مخلوط‌شدن هارامبام با اسلام عربی، مذاهب ضاله سنت و مهدویت پدیدار می‌شوند و به دنباله آنها بهایت و بابیت ظاهر می‌شوند. هادی و مهدی جانشین بن داوود می‌شوند و تکلیف مسیح هم می‌شود بن یوسف یعنی کفاش و سرباز و خادم هادی و مهدی ماشیح. خیلی خلاصه گفته باشیم سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی ها، ولد زنا هستند و البته زانی زاده.

 

 


تفاوت پارسیان و ختائی‌ها در چیست؟

چینی‌ها در قرن اخیر تقریباً تمام فناوری، اقتصاد و سیستم سرمایه‌داری غرب را به غارت و سرقت برده‌اند و قدرت و ثروت عظیمی به جیب زده‌اند. بزرگ‌ترین نیروی دریایی را دارند به همراه ارتشی مسلح به سلاح‌های هسته‌ای و....

اما پارسیان چندین قرن است که ماشیح بن داوود و بن یوسف و هادی بن محمد را از یهودیان و مسیحیان و سنی‌ها به سرقت و غارت برده و به نام سوشیانت و مهدی ثبت فلسفی کرده اند که هیچ قدرت و ثروتی به همراه ندارد.

امروزه دنیای غرب قادر به بازپس‌گیری باخته‌های خود به چین نیست؛ چون قدرت و توانایش را ندارد و دنیا به هم می‌ریزد. ولی دنیای یهودیت، مسیحیت، یهودیت و سنت خیلی راحت می‌توانند این ماشیح قلابی و جعلی خود را باز پس گیرند و عمده دلیل اتحاد آنها با یکدیگر بر علیه دنیای مهدویت همین است. پارسیان اگر عقل و شعور داشتند خودشان این ماشیح های مسروقه را رها می‌کردند که اگر نکنند، گویا تاوان بسیار سنگینی برای آنها به همراه خواهد داشت؛ چون دنیای عالم بر علیه آنها متحد و هم پیمان شده است. این یک واقعیت است که ماشیح هیچ به همراه ندارد، جز لعنت و نفرین الهی چون از مصادیق بارز شرک و کفر است.

کسی به این احمق‌ها نیست که بگوید ماشیح توسط یهودیان در ۲۶۰۰ سال پیش مهندسی معکوس و فلسفه‌بافی و مکتب شد. مسیح که به دنیا آمد تمامی رشته‌های آنها پنبه شد تا جایی که تصمیم گرفتند حذفش کنند و روی رسوایی و گند و گوه خودشان خاک بریزند و لاپوشانی کنند. این سرقت ادبی به نام شوشیانت هم فایده‌ای نداشتند چون رفتند زیر سم اسب اسکندر مقدونی و اعراب. بعد اسلام هم رفتند زیر سم اسب چنگیز مغول. در آینده هم می‌روند زیر سم اسب مگاگ. اگر شما به غارت و سرقت علاقه دارید دست‌کم ادامه دهند راه چینی‌ها باشید. ماشیح شر است و سرقت آن بلا و مصیبت آسمانی به همراه دارد و چیز بی‌ارزشی است. اما پارسیان فکر می‌کنند که داخل آن گنج فرات خوابیده است.

آنچنان که از روایات بر می‌آید نبرد قرقیسیا بر سر گنجی است که در ناحیه فرات پیدا می‌شود. ابن حماد به نقل از پیامبر از این گنج چنین گزارش می‌دهد: «فرات از کوهی از طلا و نقره پرده برمی‌دارد سپس بر سر آن جنگ می‌شود به طوری که از هر نه نفر، هفت نفر کشته می‌شود، پس اگر آن را درک کردید به آن نزدیک نشوید.»

https://fa.wikipedia.org

 

 

روند تکاملی ماشیح:

بن داوود > بن یوسف > شوشیانت > هادی بن محمد بن حسن > مهدی بن محمد بن حسین بن حسن عسکری

هارامبام > تارامبام > قارامبام > پارامبام > زارامبام > ابن میمون > ابن تیمیه > ابن تلمبه

یهودیت > زرتشتی > مسیحیت > سنت > مهدویت

 

کتاب زبور داوود: در زبور حضرت داود(ع) که تحت عنوان "مزامیر" در لابلای کتب "عهد عتیق" آمده، نویدهایی در باره ظهور حضرت مهدی(ع) به بیانهای گوناگون داده شده است و میتوان گفت: در هر بخشی از "زبور" اشاره ای به ظهور مبارک آن حضرت، و نویدی از پیروزی صالحان بر شریران و تشکیل حکومت واحد جهانی و تبدیل ادیان و مذاهب مختلف به یک دین محکم و آیین جاوید و مستقیم، موجود است.

"زیرا که شریران منقطع می شوند. اما متوکلان به خداوند، ... متواضعان وارث زمین شده از کثرت سلامتی متلذذ خواهند شد. شریر به خلاف صادق افکار مذمومه مینماید، و دندانهای خویش را بر او می فشارد. خداوند به او متبسم است چون که میبیند که روز او می آید شریران شمشیر را کشیدند و کمان را چله کردند تا آن که مظلوم و مسکین را بیندازند، و کمانهای ایشان شکسته خواهد شد. کمی صدیق از فراوانی شریران بسیار بهتر است. چون که بازوهای شریران شکسته میشود و خداوند صدیقان را تکیه گاه است.

خداوند روزهای صالحان را می داند و میراث ایشان ابدی خواهد بود. در زمان "بلا" خجل نخواهند شد، و در ایام قحطی سیر خواهند بود لکن شریران هلاک خواهند شد، و دشمنان خداوند، مثل پیه برهها فانی بلکه مثل دود تلف خواهند شد؛ زیرا متبرکان خداوند، وارث زمین خواهند شد، اما ملعونان وی منقطع خواهند شد. صدیقان وارث زمین شده، تا ابد در آن ساکن خواهند شد. به خداوند پناه برده، راهش را نگاهدار که تو را به وراثت زمین بلند خواهند کرد و در وقت منقطع شدن شریران این را خواهی دید اما عاصیان، مستاîصل، و شریران منقطع خواهند شد"

کتاب مزامیر، مزمور ۳۷، بندهای ۹ الی ۳۸

 

نهالی از کُندۀ یَسا سر بر خواهد آورد، و شاخه‌ای از ریشه‌هایش میوه خواهد داد. روح خداوند بر او قرار خواهد یافت، روح حکمت و فهم، روح مشورت و قوّت، روح معرفت و ترس خداوند. و لذت او در ترس خداوند خواهد بود. بر حسب آنچه به چشم بیند، داوری نخواهد کرد و بر وفق آنچه به گوش شنود، حکم نخواهد داد؛ بلکه بینوایان را به عدالت داوری خواهد کرد، و برای ستمدیدگان زمین به انصاف حکم خواهد داد. جهان را به عصای دهانش خواهد زد، و شریران را به نَفَس لبهایش خواهد کشت. کمربند او عدالت خواهد بود و شال کمرش، امانت. گرگ با بره سکونت خواهد داشت، و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید؛ گوساله و شیر و پرواری با هم به سر خواهند برد، و کودکی خردسال آنها را هدایت خواهد کرد. گاو با خرس خواهد چرید، و بچه‌های آنها با هم خواهند خوابید؛ و شیر چون گاو کاه خواهد خورد. طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد، و طفلِ از شیر گرفته‌شده، دست در لانۀ افعی فرو خواهد برد. در تمامی کوه مقدس من هیچ آسیب و ویرانی نخواهد بود، زیرا چنانکه آبها دریا را می‌پوشاند، جهان از شناخت خداوند پر خواهد شد. در آن روز، ریشۀ یَسا همچون عَلَمی برای قومها بر پا خواهد شد؛ و ملتها به او روی خواهند آورد، و استراحتگاه او پرجلال خواهد بود. در آن روز، خداوندگار دیگر بار دست خود را دراز خواهد کرد تا باقیماندگان قوم خویش را از آشور و مصر و فَتروس و کوش، و از عیلام و شِنعار و حَمات، و از سواحل دریاها باز آورَد. آری، او برای قومها عَلَمی بر خواهد افراشت و رانده‌شدگانِ اسرائیل را گرد خواهد آورد، و پراکندگان یهودا را از چهارگوشۀ جهان جمع خواهد کرد. حسد اِفرایِم از میان خواهد رفت، و آنان که در یهودا دشمنی می‌ورزند، منقطع خواهند شد. آری، اِفرایِم دیگر به یهودا حسد نخواهد برد، و یهودا با اِفرایِم دشمنی نخواهد کرد. بلکه بر دامنه‌های فلسطینیان در غرب فرود خواهند آمد، و با هم بنی‌مشرق را غارت خواهند کرد. دست خویش را بر اَدوم و موآب دراز خواهند کرد، و عَمّونیان از ایشان فرمان خواهند برد. خداوند زبانۀ دریای مصر را به‌کلّ نابود خواهد کرد، و دست خود را به بادی سوزان بر فُرات خواهد کشید. او آن را به هفت مَعبَر تقسیم خواهد کرد، و مردمان را با نعلین از آن عبور خواهد داد! برای باقیماندگان قوم شاهراهی خواهد بود، برای آنان که از آشور برجا مانده باشند، چنانکه برای اسرائیل بود آنگاه که از سرزمین مصر برآمدند.

اِشعیا باب ۱۱ بند ۱ الی ۱۶

 

اینک آن روز که همچون کوره، مشتعل است فرا می‌رسد و همۀ متکبران و شرارت‌پیشگان کاه خواهند بود. و خداوند لشکرها می‌گوید: آن روز که می‌آید ایشان را چنان خواهد سوزانید که نه ریشه‌‌ای برای ایشان باقی خواهد گذاشت، نه شاخه‌‌ای. اما برای شما که از نام من می‌ترسید، آفتابِ عدالت طلوع خواهد کرد و بر بالهایش شفا خواهد بود. و شما بیرون آمده، همچون گوساله‌های پرواری جست و خیز خواهید کرد. و خداوند لشکرها می‌گوید: در آن روز که من عمل کنم، شما شریران را لگدمال خواهید کرد و آنان خاک زیر پای شما خواهند بود. «تورات خادم من موسی و همۀ فرایض و قوانینی را که به جهت تمامی اسرائیل در کوه حوریب بدو امر کردم، به یاد داشته باشید. «اینک من ایلیای نبی را پیش از فرا رسیدن روز عظیم و مَهیب خداوند، نزد شما خواهم فرستاد.

مَلاکی باب ۴ بند ۱ الی

 

 عقیده هارامبام (موسی ابن میمون) درباره منجی

عقل و دانش وي از حضرت سليمان نيز بيشتر خواهد بود. او از پدران قوم يهود (ابراهيم، اسحق و يعقوب) و نيز از همه انبياي بني اسرائيل كه پس از حضرت موسي برانگيخته شدند، از نظر درجه نبوت بلندمرتبه تر خواهد بود

 

 بخشی از وقایع عصر گئولا(نجات نهایی)

1- احياي سنتهاي اوليه عبادت يهود

اساس عبادت يهود بر تقديم قربانيها قرارگرفته است كه امروزه اين عبادات با خواندن تفيلا (نماز) جايگزين شدهاند. با ظهور ماشيح، آن مراسم دوباره اِحيا خواهند شد.

2- پايان بدي و گناه

« خداوند صاحب قدرت ميفرمايد : در آن روز (نجات)، من اسامي بتها را از زمين منقطع خواهم كرد و آنها ديگر يادآوري نخواهند شد»

3- درك الهيت و آگاهي واقعي از وجود خداوند

« زمين از دانش الهي مملو خواهد شد، همانند آبهايي كه دريا را ميپوشانند»

« خداوند ميفرمايد : پس از آن ايام، دانش خود را در نهاد آنها گذارده و تعاليم خود را بر قلب آنها خواهم نوشت... (به گونهاي كه) ديگر كسي همنوعش را تعليم نخواهد داد و كسي برادرش را درس نخواهد داد كه: «خدا را بشناسيد»، زيرا همه (انسانها) مرا خواهند شناخت از كوچكترين تا بزرگترين آنها»

4- پرستش و ستايش جهاني خداوند

« خداوند بر تمامي زمين پادشاه خواهد بود. در آن روز، خد.اوند يكتا و نامش يكتا خواهد بود»

5- همزيستي مسالمت‌آميز و صلح جهاني

 

در قدیش‌ که‌ مشهورترین‌ قسمت‌ نماز یهودیان‌ بعد از شمع‌ اسرائیل‌ است‌ برای‌ ظهور منجی‌ عالم‌ «ماشیح» دعا شده‌ است‌ که در ذیل‌ اشاره می‌شود‌:

«نام‌ "خداوند" بزرگ‌ و مقدس‌ است‌ (آمین‌). در جهانی‌ که‌ با رضایت‌ خودش‌ خلق‌ نموده‌ و سلطنت‌ خود را بر آن‌ استوار کرده‌ است‌ نجات‌ انسانها را فراهم‌ و ظهور ماشیح را تسریع‌ فرماید (آمین‌) دعا کنیم ‌که‌ در ایام‌ زندگی‌ ما و در دوران‌ حیات‌ جمیع‌ افراد یهود بزودی‌ و در زمانی‌ نزدیک‌ (ظهور ماشیح) اتفاق‌ افتد (آمین‌). نام‌ بزرگ‌ "خداوند" در این‌ جهان‌ و در دنیای‌ باقی‌ متبارک‌ است‌. نام‌ مقدس‌ او متبارک‌، ممدوح‌، مفتخر و بلند مرتبه‌ برگزیده‌ و مجلل‌ و مورد تهلیل‌ می‌باشد (آمین‌)...

 

آثـار و کـتب دینى یهود نیز به طور مکرر به موعود اشاره کرده و آمدنش را نوید داده اند. در اسـفـار تـورات و بـرخـى از کـتـابـهـاى دیـگـر آن ، مربوط به برخى پیامبران بنى اسـرائیـل ، نـویـد ظهور رهبرى بزرگ به نام ((مسیح )) (یا ماشیح به زبان عبرى و به مـعـنـاى مـسـح شـده ) را داده است . با توجه به اینکه یهودیان به حـضـرت عـیـسـى مـسـیـح (ع ) ایـمان نیاورده اند و بلکه کمر به کشتن او از راه آویختن بر چـوبـه دار صـلیـب گـونـه ، بـسته بودند. این مسیح یا ماشیح غیر از عیسى مسیح مورد نظر و انتظار مسیحیان ـ و نیز مسلمانان ـ است .

از این رو، مسیح موعود یهودیان هنوز به دنیا نیامده است . او که بر اساس باور یهودیان فـرزنـدى از نـسـل داود و یـا فـرزنـد مـنـتـخب داود است ، در آخرالزّمان پدید خواهد آمد و با سـیـطـره بـر جـهـان ، پـادشـاه جـهـان و جـهـانـیـان خـواهـد شـد و بـه عدل و داد پادشاهى و حکمرانى خواهد کرد. همه ستمگران و شریران را نابود کند، فقیران و صـالحـان را رهـایـى بـخـشیده ، وارث زمین خواهد کرد. آن گاه است که گستره زمین از آنِ یهودیان خواهد شد

 

آیین مسیحیت نیز به آینده جهان و انسان ، نگاه خوشبینانه داشته ، ظهور موعودى را که همان عـیـسـى مـسـیـح (ع ) بـاشـد، نـوید داده است . ظهور دوم (coming Second) یا بازگشت دوبـاره حـضـرت عـیـسـى مـسـیـح (ع ) براى نجات جهانیان و ایجاد یک دنیاى پرشکوه ، از اعتقادات جدّى مسیحیان است . از این رو، اگر درباره سرانجام کار حضرت مسیح (ع ) پس از ظـهـور نـخـسـت و اعـلام رسـالت و تـبـلیـغ دینش میان مسلمانان و مسیحیان اختلاف نظر وجود دارد، در اصل در ظهور دوم آن حضرت اتفاق نظر دارند.

انجیل لوقا

�کمر به خدمت ببندید و چراغ خویش را فروزان نگاه دارید. همچون کسانی باشید که منتظرند سرورشان از جشن عروسی بازگردد، تا چون از راه رسد و در را کوبد، بی‌درنگ بر او بگشایند. خوشا به حال خادمانی که چون سرورشان بازگردد، آنان را بیدار و هوشیار یابد. آمین، به شما می‌گویم، خود کمر به خدمتشان خواهد بست؛ آری، آنان را بر سفره خواهد نشانید و پیش آمده، از ایشان پذیرایی خواهد کرد. خوشا به حال خادمانی که چون سرورشان از راه رسد، چه در پاس دوّم شب، چه در پاس سوّم، ایشان را بیدار و هوشیار یابد. �بدانید که اگر صاحبخانه می‌دانست دزد در چه ساعتی خواهد آمد، نمی‌گذاشت به خانه‌اش دستبرد زنند. پس شما نیز آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی خواهد آمد که انتظار ندارید.�

لوقا ۱۲:۳۵‭-‬۴۰

«هیچ‌کس آن روز و ساعت را نمی‌داند جز خدا؛ حتی فرشتگان آسمان و مسیح نیز از آن آگاه نیستند. زمان ظهور پسر انسان مانند روزگار نوح خواهد بود. در روزهای پیش از توفان، قبل از اینکه نوح به کشتی درآید، مردم می‌خوردند و می‌نوشیدند و زن می‌گرفتند و شوهر می‌کردند و نمی‌دانستند چه در پیش است. تا اینکه توفان آمد و همه را با خود برد. ظهور پسر انسان نیز همین‌گونه خواهد بود. از دو مرد که در مزرعه هستند، یکی برگرفته و دیگری واگذاشته خواهد شد. و از دو زن که با هم دستاس می‌کنند، یکی برگرفته و دیگری واگذاشته خواهد شد. پس بیدار باشید، زیرا نمی‌دانید سرورِ شما چه روزی خواهد آمد. این را بدانید که اگر صاحبخانه می‌دانست دزد در چه پاسی از شب می‌آید، بیدار می‌ماند و نمی‌گذاشت به خانه‌اش دستبرد زنند. پس شما نیز آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی خواهد آمد که انتظارش را ندارید. «پس آن غلام امین و دانا کیست که اربابش او را به سرپرستی خانوادۀ خود گماشته باشد تا خوراک آنان را به‌موقع بدهد؟ خوشا به حال آن غلام که چون اربابش بازگردد، او را مشغول این کار ببیند. آمین، به شما می‌گویم، که او را بر همۀ مایملک خود خواهد گماشت. امّا اگر آن غلام، شریر باشد و با خود بیندیشد که ”اربابم تأخیر کرده است،“ و به آزار همکاران خود بپردازد و با میگساران مشغول خوردن و نوشیدن شود، آنگاه اربابش در روزی که انتظار ندارد و در ساعتی که از آن آگاه نیست خواهد آمد و او را از میان دو پاره کرده، در جایگاه ریاکاران خواهد افکند، جایی که گریه و دندان به دندان ساییدن خواهد بود.

مَتّی

 

با رويكرد وهابيت نسبت به مهدويت ، توجه شما را به اين نكته جلب مي كنم كه وهابيت و اهل سنت در رابطه با مهدويت ، پنجاه ـ شصت در صد با شيعه هم عقيده هستند؛ يعني اين ها معتقد هستند كه رسول اكرم صلي الله عليه وآله بشارت داده به وجود حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) كه آن نازنين وجود خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد ؛ همان گونه كه از ظلم و ستم لبريز شده است .

در اين زمينه ما اختلاف آن چناني با اهل سنت حتي با وهابيت هم نداريم .

نكته جالب توجه اين است كه ابن تيميه ، بزرگ نظريه پرداز وهابيت هم وقتي در برابر انبوهي از روايات در صحاح سته و حتي در صحيح بخاري و مسلم در باره حضرت مهدي مواجه مي شود، صراحتاً مي گويد :

إن الأحاديث التي يحتج بها علي خروج المهدي أحاديث صحيحة، رواها أبو داود والترمذي وأحمد وغيرهم من حديث ابن مسعود وغيره .

احاديثي كه مي توانيم احتجاج كنيم بر آن احاديث بر قيام حضرت مهدي ، اين احاديث صحيح هستند . اين روايات را ابو داود ، ترمذي و احمد نقل كرده اند .

منهاج السنة النبوية ، ج ۴ ، ص۲۱۱

خود آقاي ابن قيم، شاگرد و ناشر افكار ابن تيميه هم در اين زمينه مفصل بحث كرده است و مي گويد احاديث مربوط به حضرت مهدي، احاديث حسن و صحيح هستند .

جالب تر از اين ها آقاي بن باز مفتي اعظم سابق عربستان سعودي، عبارت خيلي ظريفي دارد :

أمر المهدي معلوم ، والأحاديث فيه مستفيضة، بل متواترة وقد حكي غير واحد من أهل العلم تواترها . وهي متواترة تواترا معنويا ، لكثرة طرقها ، واختلاف مخارجها ، وصحابتها ، ورواتها ، وألفاظها ، فهي - بحق - تدل علي أن هذا الشخص الموعود به أمره ثابت وخروجه حق .

وقد رأينا أهل العلم أثبتوا أشياء كثيرة بأقل من ذلك . والحق أن جمهور أهل العلم ، بل هو الاتفاق : علي ثبوت أمر المهدي، وأنه حق ، وأنه سيخرج في آخر الزمان . وأما من شذّ من أهل العلم - في هذا الباب - فلا يلتفت إلي كلامه في ذلك .

مسئله حضرت مهدي عليه السلام واضح است و احاديث پيرامون آن مستفيضه؛ بلكه متواتر است و تعداد زيادي از اهل علم متواتر بودن احاديث حضرت مهدي عليه السلام را نقل كرده اند . و تواتر آن تواتر معنوي است به خاطر كثرة طرق احاديث آن، و اختلاف در لفظ احاديث و راويان و الفاظ بحق دلالت بر اين دارد كه اين شخص موعود امر ثابتي دارد و خروج او حق است.

و ما ديده ايم كه علما مسائل زيادي را با رواياتي كمتر از اين ثابت كرده اند . و قول حق از علما بلكه اتفاق علما بر ثبوت مسئله مهدويت است و همين قول حق است و به حق كه او در آخر الزمان خارج خواهد شد . و اما عده قليلي از علما (در اين مسئله) توجهي به صحبت درباره او نكرده اند .

مجلة الجامعة الإسلامية بالمدينة المنورة، العدد ۳ ، السنة الأولي ۱۳۸۸، في ذيل محاضرة عبد المحسن العباد.

همچنين آقاي ناصر الدين الباني كه از او به بخاري دوران تعبير مي كنند ، شبيه اين عبارت را دارد .

مجلة التمدن الإسلامي الدمشقية ، شمارهء ۲۷ و ۲۸ ، سال ۲۲ ، ص ۶۴۲ .

رابطة العالم اسلامي كه در حقيقت مركز فرهنگي وهابيت است ، در برج مي ۱۹۷۶ رسماً اعلام كرد :

فإنّ الاعتقاد بظهور المهدي يعتبر واجباً علي كل مسلم وهو جز من عقائد أهل السنة والجماعة ولا ينكر ذلك إلاّ كلّ جاهل أو مبتدع .

اعتقاد به ظهور حضرت مهدي ، يك امري است واجب بر همه مسلمان ها . اين عقيده ، جزء عقائد اهل سنت و جماعت است و جز جاهل و نادان و بدعت گذاري كسي نمي تواند اين عقيده را انكار كند .

مشكل ما با وهابيت ، نسبت به وجود حضرت ولي عصر (ارواحنا له الفداه) ولادت آن حضرت و اين كه آيا حضرت مهدي (سلام الله علي)ه از نسل امام عسكري عليه السلام است و در سال ۲۵۵ هـ به دنيا آمده يا نه ، مورد اختلاف با وهابيت است كه اين ها قاطعانه در برابر اين عقيده شيعه ايستاده اند. علماي زيادي از اهل سنت صراحتاً در كتاب هاي خودشان گفته اند كه حضرت مهدي سلام الله عليه در سال ۲۵۵ يا در سال ۵۸ از نرجس خاتون و امام عسكري به دنيا آمده است .آمار ۱۲۰ نفر از علماي اهل سنت جمع آوري شده است كه همگي اعتراف دارند بر ولادت حضرت ولي عصر اواحنا له الفداء

نظرات علماي بزرگ اهل سنت معترف بر ولادت حضرت مهدي در سال ۲۵۵ هجري

در رابطه با شخصيت هاي اهل سنت كه در رابطه با ولادت آقا حضرت مهدي سخن گفته اند ، فقط چند نمونه از علماي انساب كه حرف اول را آن ها مي زنند و بعد چند نفر از شخصيت هاي برجسته را عرض مي كنم .

جناب ابو نصر سهل بن عبد الله از اعلام قرن چهارم در كتاب سر السلسلة العلوية صراحت دارد بر اين كه آقا حضرت مهدي فرزند امام عسكري به دنيا آمد و او را قائم و حجت مي دانند .

سر السلسلة العلويه ص ۳۹

بعد مي گويد : هيچ اشكالي در نسب آن حضرت نيست ؛ ولي به خاطر برخي از مسائل سياسي برادرش جعفر آمد و ادعا كرد ميراث امام عسكري را .

جناب فخر رازي از شخصيت هاي برجسته اهل سنت ، صاحب كتاب تفسير كبير ، متوفاي ۶۰۶ هـ صراحت دارد :

فله ابنان وبنتان . اما الإبنان فأحدهما صاحب الزمان والثاني موسي درجه في حيات أبيه .

امام عسكري (عليه السلام) دو تا دختر و دو تا پسر داشتند . يكي از فرزندان آن ها صاحب الزمان و ديگري موسي بوده كه در زمان حيات پدرش از دنيا رفته است .

الشجرة المباركة في انساب الطالبية ، ص۷۸

جناب محمد امين كه از شخصيت هاي بلند آوازه اهل سنت در شناخت انساب و قبائل عرب است ، صراحت دارد:

محمد المهدي وكان عمره عند وفات أبيه ، خمس سنين .

عمر حضرت مهدي ، هنگام وفات پدرش پنج سال بوده است .

في معرفة قبائل العرب ، ص۳۶۴

جناب عمري در كتاب المجزي في انساب الطالبين ، ص۱۳۰ و ديگر بزرگان ابن عنبه در عمدة الطالب في أنساب آل أبي طالب ، ص۱۹۹ اين تعبير را دارند .

جالب اين است آقاي ابن اثير جزري ، صاحب الكامل في التاريخ ، ج۷ ، ص۲۷۴ صراحت دارد بر ولادت آقا امام زمان در سال ۲۵۵ هـ كه در هنگام وفات آقا امام عسكري اين آقا در قيد حيات بوده است .

آقاي ابن خلكان از استوانه هاي علمي اهل سنت مي فرمايد :

كانت ولادته يوم الجمعة منتصف شعبان سنة خمس وخمسين ومأتين .

ولادت حضرت مهدي ، روز جمعه نيمهء شعبان ، سال ۲۵۵ هجري بوده است .

وفيات الأعيان، ج۴، ص۱۷۶

آقاي ذهبي در كتاب هاي متعددش در اين زمينه سخن گفته است . در تاريخ اسلام ، دارد :

وأما ابنه محمد بن الحسن الذي يدعوه الرافضة القائم الخلف الحجة ، فولد سنة ثمان وخمسين وقيل سنة ستة وخمسين .

تاريخ اسلام ، در وفيات ۲۵۱ تا ۲۶۰

همين تعبير را در سير اعلام النبلاء ، ج۱۳، ص۱۱۹ دارد . شبيه اين عبارت در كتاب العبر في خبر من غبر ، ج۵، ص۳۷ دارد.

حضرت مهدي ، فرزند امام عسكري سال ۲۵۸ يا ۲۵۶ به دنيا آمده است .

آقاي زركلي وهابي كه در حقيقت تراث وهابيت را در كتاب «الأعلامش» زنده كرد ، كه از وهابيون معاصر ما نيز هست، مي گويد :

ولد في سامرا ومات ابوه وله من العمر خمس سنين . و قيل في تاريخ مولده ليلة نصف شعبان سنة خمس و خمسين و مأتين

حضرت مهدي در سامرا به دنيا آمد ؛ در حالي كه پنج سال بيشتر نداشت ، پدر خود را از دست داد . مي گويند او در نيميه شعبان سال ۲۵۵ به دنيا آمده است .

الأعلام - خير الدين الزركلي - ج ۶ ص ۸

 

http://iliyamrf.ir/tag/%d9%85%d9%86%d8%ac%db%8c

 

آیا در نهج‌البلاغه به ماشیح اشاره شده است؟

در خطبه ۱۸۲ آمده است: ««قَدْ لَبِسَ لِلْحِکْمَةِ جنت‌ها وَ اَخَذَهَا بِجَمِیعِ ادب‌ها مِنَ الْاِقْبَالِ علی‌ها وَ الْمَعْرِفَةِ بِهَا وَ التَّفَرُّغِ لَهَا فَهِیَ عِنْدَ نَفْسِهِ ضَالَّتُهُ الَّتِی یَطْلُبُهَا وَ حَاجَتُهُ الَّتِی یَسْاَلُ عَنْهَا فَهُوَ مُغْتَرِبٌ اِذَا اغْتَرَبَ الْاِسْلَامُ وَ ضَرَبَ بِعَسِیبِ ذَنَبِهِ وَ اَلْصَقَ الْاَرْضَ بِجِرَانِهِ بَقِیَّةٌ مِنْ بَقَایَا حُجَّتِهِ خَلِیفَةٌ مِنْ خَلَائِفِ اَنْبِیَائِهِ؛ زره حکمت و دانش بر تن دارد، و آن را با تمامی آداب، و با توجّه و معرفت کامل، فراگرفته است. حکمت گمشده او است که همواره در جست‌وجوی آن است و نیاز او است که آن را طلب می‌کند. او غریب است در آن زمانی که اسلام چون شتری خسته که دُم بر زمین گذاشته و سینه بر آن نهاده دچار غُربت است. او باقی‌مانده حجّت‌های الهی، و آخرین بازمانده از بازماندگان پیامبران است.»

خطبه ۱۵۰: ««اَلَا وَ اِنَّ مَنْ اَدْرَکَهَا مِنَّا یَسْرِی فِیهَا بِسِرَاجٍ مُنِیرٍ وَ یَحْذُو فِیهَا عَلَی مِثَالِ الصَّالِحِینَ لِیَحُلَّ فِیهَا رِبْقاً وَ یُعْتِقَ فِیهَا رِقّاً وَ یَصْدَعَ شَعْباً وَ یَشْعَبَ صَدْعاً فِی سُتْرَةٍ عَنِ النَّاسِ لَا یُبْصِرُ الْقَائِفُ اَثَرَهُ وَ لَوْ تَابَعَ نَظَرَهُ ثُمَّ لَیُشْحَذَنَّ فِیهَا قَوْمٌ شَحْذَ الْقَیْنِ النَّصْلَ تُجْلَی بِالتَّنْزِیلِ اَبْصَارُهُمْ وَ یُرْمَی بِالتَّفْسِیرِ فِی مَسَامِعِهِمْ وَ یُغْبَقُونَ کَاْسَ الْحِکْمَةِ بَعْدَ الصَّبُوح؛ بدانید آن‌کس از ما که فتنه‌های آینده را دریابد، با چراغی روشنگر در آن گام می‌نهد، و بر جای پای صالحان گام نهد تا گره‌ها را بگشاید، بردگان و ملّت‌های اسیر را آزاد سازد، جمعیّت‌های گمراه و ستمگر را پراکنده و حق‌جویان پراکنده را جمع‌آوری می‌کند. سال‌های طولانی در پنهانی از مردم به سر می‌برد، آن‌چنان که اثر شناسان، اثر قدمش را نمی‌شناسند، اگر چه در یافتن اثر و نشانه‌ها تلاش فراوان کنند. سپس گروهی برای درهم‌کوبیدن فتنه‌ها آماده می‌گردند، و چونان شمشیرها صیقل می‌خورند، دیده‌هایشان با قرآن روشنایی گیرد، و در گوش‌هایشان تفسیر قرآن طنین افکند، و در صبحگاهان و شامگاهان جام‌های حکمت سر می‌کشند.»

 

خطبه 138

يُومِئُ فيها اِلى ذِكْرِ الْمَلاحِمِ

که در آن به فتنه ها اشاره می‌ فرماید

يَعْطِفُ الْهَوى عَلَى الْهُدى اِذا عَطَفُوا الْهُدى عَلَى الْهَوى،

هوای‌ نفس را به هدایت برمی‌ گرداند آن زمان که مردم مسیر هدایت را به هوا برگردانده اند،

وَ يَعْطِفُ الرَّأْىَ عَلَى الْقُرْآنِ اِذا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْىِ.

و رأی‌ مردم را تابع قرآن می‌ کند آنوقتی‌ که قرآن را پیرو رأی‌ خود کرده اند.

حَتّى تَقُومَ الْحَرْبُ بِكُمْ عَلى ساق، بادِياً نَواجِذُها، مَمْلُوءَةً

تا جنگ همچون شیری‌ خشمگین که دندانهایش را بنمایاند بر شما برپا گردد، پستانهایش

اَخْلافُها، حُلْواً رَضاعُها، عَلْقَماً عاقِبَتُها. اَلا وَ فى غَد ـ وَسَيَأْتى غَدٌ

پر شیر، و مکیدنش شیرین، ولی‌ پایان کارش تلخ است. بدانید در فردا ــ و می‌ آید فردا

بِما لاتَعْرِفُونَ ـ يَأْخُذُ الْوالى مِنْ غَيْرِها عُمّالَها عَلى مَساوى

به چیزی‌ که نمی‌ دانید ــ حاکمی‌ غیر از این حاکمان، کارگزاران حکومتها را به زشتی‌ اعمالشان کیفر

اَعْمالِها، وَ تُخْرِجُ لَهُ الاَْرْضُ اَفاليذَ كَبِدِها، وَ تُلْقى اِلَيْهِ سِلْماً

خواهد داد، و زمین پاره های‌ جگرش را برای‌ او بیرون خواهد داد، و کلید گنجهایش را تسلیم او

مَقاليدَها. فَيُريكُمْ كَيْفَ عَدْلُ السِّيرَةِ، وَ يُحْيى مَيِّتَ الْكِتابِ

خواهد کرد. پس او روش عدالت را به شما بنمایاند، و آنچه از کتاب و سنّت متروک شده

وَالسُّنَّةِ.

زنده گرداند.

كَانّى بِهِ قَدْ نَعَقَ بِالشّامِ، وَ فَحَصَ بِراياتِهِ فى ضَواحى كُوفانَ،

گویا او را می‌ بینم که در شام فریاد برداشته، و با پرچمهایش در حول و حوش کوفه می‌ گردد،

فَعَطَفَ عَلَيْها عَطْفَ الضَّرُوسِ، وَ فَرَشَ الاَْرْضَ بِالرُّؤُوسِ.

و به اهل کوفه همچون شتر سرکش رومی‌ آورد، زمین را از سرهای‌ بریده فرش می‌ کند،

قَدْ فَغَرَتْ فاغِرَتُهُ، وَ ثَقُلَتْ فِى الاَْرْضِ وَطْاَتُهُ. بَعيدَ الْجَوْلَةِ،

دهانش گشوده، قدمش در زمین سنگین، جولانش گسترده،

عَظيمَ الصَّوْلَةِ. وَ اللّهِ لَيُشَرِّدَنَّكُمْ فى اَطْرافِ الاَْرْضِ حَتّى لا يَبْقى

و هیبتش عظیم است. به خدا قسم شما را در این طرف و آن طرف زمین پراکنده می‌ کند تا از شما

مِنْكُمْ اِلاّ قَليلٌ كَالْكُحْلِ فِى الْعَيْنِ. فَلاتَزالُونَ كَذلِكَ حَتّى تَؤُوبَ

جز به مانند باقیمانده سرمه در چشم باقی‌ نماند. این برنامه ادامه دارد

اِلَى الْعَرَبِ عَوازِبُ اَحْلامِها. فَالْزَمُوا السُّنَنَ الْقائِمَةَ، وَالاْثارَ

تا عرب بر سر عقل آید. پس سنّت های‌ برقرار را ملتزم شوید، و آثار

الْبَيِّنَةَ، وَ الْعَهْدَ الْقَريبَ الَّذى عَلَيْهِ باقِى النُّبُوَّةِ، وَاعْلَمُوا اَنَّ

آشکار و پیمان نزدیکی‌ را که بقای‌ نبوت بر آن است پای‌ بند باشید، و بدانید که

الشَّيْطانَ اِنَّما يُسَنّى لَكُمْ طُرُقَهُ لِتَتَّبِعُوا عَقِبَهُ.

شیطان راههای‌ خود را برای‌ شما هموار می‌ کند تا به دنبال او بروید.

 

اگر مقدار خیلی کمی عربی بلد بوده باشیم و به ادبیات عربی آشنایی مختصری داشته باشیم، منظور علی در این خطبه‌ها خودش و کسانی همچون معاویه و بنی‌امیه بوده است و نه موجودی به نام ماشیح یا سفیانی و دجال. تمامی مطالب مربوط به زمان خود ایشان بوده است و نه آینده.

این یک حقیقت بدیهی است که امثال علی، داوود، سلیمان و حتی خود مسیح و محمد ، انسان‌هایی ماشیح یا موعود یا منجی باور نبودند؛ و چشم امید و انتظار به اولاد خودشان ندوخته بودند. بلکه خودشان اهل عمل بوده و تا جایی که توان و مقدورات داشتند، دست به اقداماتی زده‌اند و اینکه اعراب و اسرائیل در نهایت نتوانستند از کتب آسمانی چیزی به فهمند چه برسد به اینکه از گفته صالحان خودشان چیزی دستگیرشان شود. اگر موجودی به نام ماشیح و موعود و منجی بوده باشد، افعال و گفتار انبیا حتی خود کتب آسمانی پوچ و بی‌معنی می‌شوند حتی خود خدا. ماشیح و منجی و موعود مرحمی بر زخم بی‌عرضگی و بی‌لیاقتی پیروان مذاهب در ظاهر ابراهیمی است. یعنی ما نتوانستیم انبیا و صالحان خود را یاری کنیم و به جایی برسیم، در آینده کسی می‌آید که خود مای ناتوان و خوار و زبون را یاری و پیروز گرداند. ولی در نهایت چیزی که نصیب آنها می‌شود قیامت و آتش جهنم است.

 

أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله) كَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ، إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ، فَكَأَنَّكُمْ قَدْ تَكَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِيكُمُ الصَّنَائِعُ وَ أَرَاكُمْ مَا كُنْتُمْ تَأْمُلُونَ.

آگاه باشيد، مثل آل محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) چونان ستارگان آسمان است، اگر ستاره اى غروب كند، ستاره ديگرى طلوع خواهد كرد. گويا مى بينم در پرتو خاندان پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) نعمت هاى خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو داريد رسيده ايد.

ازاین‌رو علی به اولاد و خاندانش فرمان داده است که یک ماشیح باور و موعود انتظار نباشند؛ بلکه آستین بالا زده و اهل عمل بوده باشند؛ چون کثافت و خباثتی همچون ماشیح از یهودیت به اسلام رخنه کرده و باید که یک ماشیح ستیز بود. اگر علی و اولاد علی ماشیح باور و اهل انتظار بودند خوب خانه‌نشین شده و هیچ‌کدامشان کشته نمی‌شدند؛ چون ماشیح انتظار نبودند مسلماً در ظاهر دستگیر، زندانی و شکنجه و کشته شده‌اند و کسی با منتظران اصلاً کاری ندارد.

سگ سنی‌ها و آشغال مهدوی ها از روی بی‌سوادی و نفهمی و صرفاً برای مجادله و رقابت با یهود و نصارا بر سر موجودی به نام ماشیح دست به تفاسیر و استنباط نادرستی از نهج‌البلاغه می‌زنند. غافل از اینکه هیچ یک از انبیا و صالحان بنی‌اسرائیل، ماشیح را ترویج و تأیید نکرده‌اند؛ چون خودشان بی‌ارزش و پوچ می‌شدند.

به طور مثال اگر محمد، ماشیح و فرهنگ انتظار را ترویج و تبلیغ می‌کرد، مسلماً اعراب بر او خرده می‌گرفتند که گویا تو خودت عرضه و لیاقت انجام‌دادن کارهای ماشیح من‌جمله نبرد، جهاد، هدایت، عدالت‌گستری و... را نداری؟ در نتیجه محمد خودش پوچ و بی‌ارزش می‌شد. اصلاً به او می‌گفتند که چرا خداوند تو را فرستاد؟ به او بگو خود ماشیح را ارسال کند. عرضه و لیاقتش بیشتر از توست. کارهایی می‌تواند بکند که تو نمی‌توانی و عاجز و ناتوان گشتی. اینک ماشیح هادی یا مهدی بوده باشد یا بن داوود و بن یوسف.

 

 

ماشیح واقعاً کیست؟

ماشیح خود جناب ابلیس نابغه است و خلاصه سخن او این است که انبیا و صالحان اشخاصی بی‌عرضه و بی‌لیاقت و بی‌شعوری بوده و اصلاً کاربلد نبودند. خدا در نهایت به این اشتباه و خطای خود پی می‌برد و من را ارسال می‌کند و من همه چیز را سروسامان می‌دهم و کلاً رویه و راهبرد و راهکارهای خود خدا اشتباه و غلط است. خدا باید من را فرزند و ولیعهد خودش بکند و البته کنار بکشد و من خودم همه چیز را اداره خواهم کرد.

مشکل زمانی حادث می‌شود که بر سر اینکه چه کسی ماشیح بوده باشد، اختلاف ایجاد می‌شود و پیروان مذاهب در ظاهر ابراهیمی سگ و گربه می‌شوند.

ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند

تفاوت در اینجاست که ابراهیم و لوط یا زکریا و یحیی و مسیح هم‌زمان نبوت کرده‌اند؛ ولی این پنج ماشیح بن داوود و بن یوسف و سوشیانت و هادی و مهدی هرگز نخواهند توانست که هم‌زمان ماشیح بازی کنند؛ چون مابین شیاطین همواره اختلاف است و در میان انبیا هم‌بستگی و اتحاد.

 

 

با ظهور و نزول مسیح، کم‌کم ماشیح تبدیل به بزرگ‌ترین کابوس و وحشت بشریت می‌شود؛ چون مسیح مقتدرانه می‌آید:

خواب‌وخیال خوش یهودیت این است که مسیح باید تمامی انتظارات و توقعات و مطالب کتب عهد عتیق، تلمود، هارامبام و... را موبه‌مو اجرا و محقق کند که پاسخ مسیح منفی است؛ یعنی باید آن اوراق باطله را دستمال توالت کنند.

دنیای مسیحیت، مسیح را به چشم یک کشیش یا پاپ اعظم می‌نگرد. آنها به سکولاریسم و... باور دارند و مسیح باید در کنار پاپ در واتیکان محبوس شود. اگر از صومعه بیرون آمد، دختران و پسران و گروه‌های LGBTQ از او پذیرایی خواهند کرد. یعنی همان‌طور که پاپ را فراری می‌دهند.

سگ سنی‌ها در ظاهر به محمد و هادی باور دارند. گیریم مسیح ظهور نکند و خود محمد و هادی بیایند. مسجدالنبی در خدمت آنهاست. صبح تا شب نوبتی بالای منبر موعظه کنند و آل سعودی و شیوخ عرب ادامه کثافت‌کاری خودشان را بدهند.

تکلیف و مشق شبانه مهدوی‌ها نیز روشن است و باید اعماق چاه جهالت خود را به امید یافتن مهدی جستجو کنند که اگر به نفت و گاز نرسند. بعد از آن ماگما در خدمت آنهاست.

اما مسیح اختتامیه را با صدای بلند می‌خواند و اماله و زمزمه و اعتراض توله‌های آدم که بالا گرفت، آن کشتار بزرگ شروع می‌شود و استخوان سالمی در تنشان باقی نماند و چه صدای دلپذیری دارد این صدای شکسته‌شدن استخوان‌ها، درست مثل نیزه از گوشت و پوستشان بیرون می‌زند به همراه فوران خون گرم.

یک معنی و مفهوم دیگر ماشیح این است که عیسی به دین خود، موسی و محمد هم به دین خودشان. کسی بیاید و صلح و آرامش مابین آنها برقرار کند تا با خیال راحت به کثافت‌کاری و خباثت خودشان ادامه دهند. خدا هم تابع نفس انسان‌ها شود و همه چیز به خوشی و خرمی پایان یابد. قیامت کنسل و آتش جهنم سرد شود. اما زرشک، خدا تصمیم گرفته است که گاوداری را تعطیل کند و سلاخی‌کردن گاوها و انعام هم در مأموریت مسیح، ملائکه و گاگ و مگاگ و صالحان است. آنها نیز نیازی به لحاف و دشک و اسباب پذیرایی شما ندارند؛ چون همراه با خودشان می‌آورند و تدارکات تکمیل تکمیل است.

 

 

تعویض شناسنامه توسط مدارس مذهبی چیست؟


شرایط قانونی تغییر نام خانوادگی

هر یک از اشخاصی که دارای نام خانوادگی قابل‌تغییر باشند می‌توانند با مراجعه به اداره ثبت‌احوال محل اقامت نسبت به درخواست تغییر نام خانوادگی اقدام نمایند.

....   قوانین مدنی و ثبتی

https://www.mizanonline.ir/fa

طبق حقایق تاریخی ماشیح امانوئل بن داوید یهودی در ابتدا به زرتشتی‌های پارسی مجوس دالیت سیمرغ نشان مراجعه و شناسنامه و نام و نام خانوادگی خود را به سوشیانت بن زرتشت تغییر داده است.

بعداً به امپراتوری روم مراجعه و تغییرات به ماشیح بن یوسف انجام شده است.

در مراحل بعدی به اعراب و خلفای جعلی (اصحاب، امویان و عباسیان - سگ سنی‌ها) مراجعه و صیغه زاده هادی بن محمد بن حسن شده است. (جایزه حسن برای بیعت و صلح با معاویه)

در مرحله آخر به آشغال مهدوی های مجوس مراجعه و شده است مهدی بن محمد بن علی بن حسین بن حسن عسکری.

(پاداش حسین برای قیام در مقابل امویان)

چون ابلیس در تغییر تابعیت، ملیت، قومیت، رنگ و نژاد و زبان، مذهب و ایدئولوژی و مکتب و مخصوصاً شناسنامه و نام و نام فامیلی یا شجره‌نامه استاد است. حالا باب و بها الله بماند و جای خودشان را دارند و این سؤال مهم که آیا برای مولودان مجهول‌الحال یا احوال یا اصلاً به دنیا نیامده، واقعاً می‌توان شناسنامه صادر و شجره‌نامه نگاشت و این ثبت‌احوال نیست؛ بلکه ثبت وقایع جهالت و شرمساری بشریت است مخصوصاً مذاهب در ظاهر ابراهیمی و در باطل شیطانی. چون شیطان واقعاً خودش را جای انبیا و صالحان جا می‌زند و گمراهی به پا می‌کند. مشکل اینجاست که ابلیس موجودی بی‌هویت یا هویت گم‌کرده یا فراموش کرده است و این تغییرات مگر چند بار ممکن و مقدور است؛ ولی اعمال تغییرات او بی‌نهایت و ادامه دارد تا روز قیامت. حالا خودش نشد، نایب و جانشین و خلیفه ممکن و عملی است.

 

امروزه کشور اسرائیل (دولت و ملت)، به پشتوانه مذهبی یهودیت و مکتب و ایدئولوژی صهیونیسم، دارای سلاح هسته‌ای است. به این خاطر کشور ایران یا پارس (دولت و ملت)، به پشتوانه مذهبی مهدویت و مکتب و ایدئولوژی در ظاهر اسلامی، به دنبال ساخت و توسعه تسلیحات هسته‌ای است. حالا بماند که آیا موفق خواهند شد یا اینکه نخواهند شد، یا اینکه این‌چنین ادعایی ندارند؛ ولی ظواهر امر نشان‌دهنده آن است. در گذشته هم وضعیت مشابهی در کار بوده است. یعنی یهودیان و مسیحیان چیزی به‌عنوان ماشیح امانوئل بن داوید یهودی و ماشیح مسیح با طرز فکر رومی و کلیسایی داشته‌اند. این ایدئولوژی و باور به‌عنوان یک سلاح فلسفی و مکتبی و مذهبی بوده است که به جامعه یهودی و مسیحی، انرژی و نیرو حتی انگیزه می‌داده است. بعد از اسلام هم مذاهب سنت و مهدویت، به ماشیح به‌عنوان یک سلاح مؤثر مکتبی و مذهبی نگریسته و اهل‌سنت ماشیح هادی بن حسن سنی را نظریه‌پردازی کرده است که در آینده از نسل محمد، علی و حسن متولد خواهد شد؛ یعنی چیزی مشابه ماشیح امانوئل بن داوید یهودی و مهدویت، مهدی بن حسن عسکری مهدوی را نظریه‌پردازی کرده است که همانند ماشیح مسیح رومی و نصرانی متولد شده است و… خودتان بهتر از ما به‌تمامی مطالب اشراف کامل دارید. اینک نظر ما این است که در گذشته، چیزی یا موجودی به نام ماشیح، سلاح برتر مابین مذاهب در ظاهر ابراهیمی بوده است و امروزه سلاح‌های هسته‌ای، نقش پررنگ‌تری ایفا می‌کنند. البته با حفظ ارزش‌های سابق و قدیمی. جالب اینجاست که خود این چهار ماشیح فرضی هم با یکدیگر در حال جنگ و نزاع و مشاجره هستند.

 

ولی حقیقت چیست؟

هیچ‌کس حق ندارد برای خود ماشیح (منجی) سازی کرده و آن را به خدا تحمیل کند و حتی اینکه آن ماشیح (منجی) را در کنار و حتی مقابل مسیح حقیقی به‌عنوان رسول و نبی و علم ساعت قیامت و... قرار دهد. چون این چنین چیزی در حکم موی دماغ، مزاحم یا اماله خواهد بود. مجازات و کیفر بسیار سختی در انتظار ماشیح سازان است. چون مخل در برجام یا برنامه جامع الهی در آینده است و اخلال در برجام خدا، یعنی جنگ و دشمنی با خدا و رسول است.

 

 

محمدرضا طباطبايی ۱۴۰۳/۰۸/۰۴

http://www.ki2100.com