به نام خداوندِ رحم كنندهِ (
بخشنده ، گذشت كننده ) مهربان (
با شفقت ، با عاطفه )
تباه ( بريده ، شكسته ، هلاك
، نابود ) شد دست ابي لهب ( پدر شراره ،
پدر شعله و آتش ، لقب يكي از بزرگان جاهل قبيله قريش ) و تباه شد ( نه تنها دستش بلكه خودش نيز تباه و هلاك شد
) [تبت يدا به معني اينكه دستش كوتاه شد ، محروم شد ،
جدا شد ، كنترل و تسلط و قدرتش گرفته شد ، از مال و زندگي جدا شد]
بي نياز ( سود و فايده ، قناعت
، بسنده ، چاره ، پشتيباني و حمايت ، كفايت ) نكرد از او ، مالش (
ثروت و دارايش ) و آنچه [را كه] كسب كرد ( بدست
آورد ، فراهم كرد ، به چنگ آورد )
به زودي كشيده و انداخته ميشود (
وارد ميشود )
آتشي داراي شرارهاي ( شعلهاي ) را
و زنش حمال ( بار بر ، حمل
كننده ، بار كننده ، حمل و نقل كننده ) هيزم [است]
در گردنش ، ريسماني ( طنابي
، قيد و بندي ، چفت و بستي )
از پوست درخت [ليف خرما يا الياف ساير درختان و
گياهان ، به طور مثال كتان]